سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#غزل
در من سراغي جز گُنه كاري نداري
جا مانده تر از من گرفتاري نداري
با اين همه حالا كه برگشتم، گلايه
از توبه هاي زشتِ تكراري نداري
تو آنقدر خوبي كه حتي از نشستن
با بندهي آلوده ات عاري نداري
با رو سياهِ مستحقِ سرزنش هم
قصدي به غير از آبروداري نداري
نه قهر، نه خط و نشان با اين همه جُرم
از من به جز آمرزش اصراري نداري
كِي سخت گيري مي كني با اين كه پيداست
شرمنده تر از من بدهكاري نداري
گفتي كه هر كس ميهمانت شد عزيز است
يعني كه به خوب و بدش كاري نداري
درهاي دوزخ بستي و نازم خريدي
انگار كه اصلاً گنه كاري نداري
در سفرهي پر فيضِ اين شبهايِ رحمت
جز دستگيري غيرِ ستاري نداري
بايد كه خيلي پَست باشم اين شبِ قدر
گر شك كنم كه دوستم داري نداري
#علیرضا_شریف
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
✅ اشعار #شب_چهارم_محرم
________________________
#طفلان_حضرت_زینب
این شیر بچه های من از نسلِ حیدرند
همزاد پاكی و كرم از خونِ جعفرند
در اوج خویش اگر چه به طیار می رسند
ای رُكنِ عشق من به شما سجده می برند
رخصت دهید لشكرِ طاغوت و جبت را
با ذكر یا علی مدد از پا در آورند
در عشق رفته اند به دائی ماهشان
آئینه های رزم علمدارِ لشكرند
سوگند خورده اند كه قربانیت شوند
من مطمئنم آبرویم را نمی برند
شمشیر بسته، مستِ كفن، تشنه ی وصال
بر جان خویش درد و بلای تو می خَرند
سهمی مرا ز داغِ جگر گوشه ها دهید
این دو امیدِ آبروی من به محشرند
تا زیر كعبِ نیزه نیفتاده ام ز پا
بگذار تا به پای تو از خویش بگذرند
دغ می كنند معجر من جا به جا شود
حساس و غیرتی به سرانجام مادرند
اسباب خجلت است كریمانه كن قبول
این دو ذبیح تحفه ی ناچیزِ خواهرند
در ازدحامِ نیزه و شمشیرها اگر
دیدی كه قطعه قطعه و در خون شناورند
دلخوش نكن به یاوری خواهرانه ام
پاها مرا ز خیمه برونم نمی برند
شرمِ حضورِ خواهرِ خود را قبول كن
قربانیانِ اصغرِ خود را قبول كن
🔸شاعر:
#علیرضا_شریف
________________________
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
✅اشعار #شب_پنجم_محرم
_______________________
#عبدالله_بن_الحسن
گـذرِ ثانیه هـا هر چه جلوتر می رفت
بیشتر بینِ حرم حوصله اش سر می رفت
بُغض می كرد یتیمانه به خود می پیچید
در عسل خواستن آری به برادر می رفت
تا دلِ عمّه شود نرم بـه هـر در مـی زد
با گلِ اشك به پا بوسیِ مـعجر می رفـت
دیـد از دور كه سر نیزه عمـو را انداخت
مثـلِ اِسپند به دلسوزیِ مَجمر مـی رفت
دیـد از دور كه یـوسف ز نـفس افتاد و
پنجهی گرگ به پیراهنِ او وَر می رفـت
رو به گـودالِ بلا از حـرم افتـاد به راه
یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله
دید یـك دشت پِـیِ كُشتـنِ او آمـاده
تیر و سر نیزه و سنگ از همه سو آمـاده
دید راضی است به معراجِ شهادت برسد
مطمئن است و به خون كرده وضو آماده
آه، با كُندهی زانو به رویِ سینـه نشست
چنگ انـداختـه در طرّهی مو، آمـاده
هیچكس نیست كه پایش به سویِ قبله كِشد
ایـن جـگر سوخته افتاده بـه رو آمـاده
ترسشان ریـخته و گـرمِ تعـارف شده اند
خنـجـر آمـاده و گـودیِ گلـو آمـاده
بازویـش شـد سپرِ تیـغ و به لـب وا اُمّاه
یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله
زخـم راهِ نفسِ آیـنـه در چنگ گرفت
درد پیچید و تنش نبضِ هماهنـگ گرفت
استخوان خُرد ترك، دست شد آویز به پوست
آه از این صحنهی جانسوز دلِ سنگ گرفت
گوهـرش را وسـطِ معـركهی تاخت و تاز
به رویِ سینهی پا خوردهی خود تنگ گرفت
با پدر بود در آغوشِ پُر از مِـهـرِ عـمـو
مزدِ مشتاقیِ خود خوب از این جنگ گرفت
بـاز تیر و گلـو و طفل به یـك پلك زدن
باز هم چهرهی خورشید ز خون رنگ گرفت
🔸شاعر:
#علیرضا_شریف
_______________________
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحیم
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#عليرضا_شريف
▶️
در من سراغي جز گُنه كاري نداري
جا مانده تر از من گرفتاري نداري
با اين همه حالا كه برگشتم، گلايه
از توبه هاي زشتِ تكراري نداري
تو آنقدر خوبي كه حتي از نشستن
با بندهي آلوده ات عاري نداري
با رو سياهِ مستحقِ سرزنش هم
قصدي به غير از آبروداري نداري
نه قهر، نه خط و نشان با اين همه جُرم
از من به جز آمرزش اصراري نداري
كِي سخت گيري مي كني با اين كه پيداست
شرمنده تر از من بدهكاري نداري
گفتي كه هر كس ميهمانت شد عزيز است
يعني كه به خوب و بدش كاري نداري
درهاي دوزخ بستي و نازم خريدي
انگار كه اصلاً گنه كاري نداري
در سفره ي پر فيضِ اين شبهايِ رحمت
جز دستگيري غيرِ ستاري نداري
بايد كه خيلي پَست باشم اين شبِ قدر
گر شك كنم كه دوستم داري نداري
⏹
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#امام_رضا_مناجات
به جز هوای حرم در سرم هوایی نیست
اسیر دام تورا حاجت رهایی نیست
به غیر گوشهٔ بام تو-ای امام رئوف
کبوتر دل من جلد هیچ جایی نیست
بدون پَرتُوِنور تو ای جناب ضُحی
فقط سیاهی محض است روشنایی نیست
سرت همیشه شلوغ است وهیچ سلطانی
به خواب صاحب همچین برو بیایی نیست
اگر که نوکر این درگهم حساب کنی
مرا به شاهی عالم هم اِعتنایی نیست
خدا گواست که دردستهای محتاجم
به جز به محضرتان کاسهٔ گدایی نیست
همه قبیلهٔ من رفته اند قربانت
به غیر تیر نگاهت که آشنایی نیست
بدون آبرویی که شما به من دادید
به قدر پول سیاهم مرا بهایی نیست
دلم گره به ضریح تو خورده میدانم
به غیر این گره،هیچم گره گشایی نیست
هزار سال نمیخواهم آن بهشتی را
که دل سپردهٔ این گنبد طلایی نیست
#علیرضا_شریف
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
✅اشعار #شب_پنجم_محرم
___________________________
#عبدالله_بن_الحسن
گـذرِ ثانیه هـا هر چه جلوتر می رفت
بیشتر بینِ حرم حوصله اش سر می رفت
بُغض می كرد یتیمانه به خود می پیچید
در عسل خواستن آری به برادر می رفت
تا دلِ عمّه شود نرم بـه هـر در مـی زد
با گلِ اشك به پا بوسیِ مـعجر می رفـت
دیـد از دور كه سر نیزه عمـو را انداخت
مثـلِ اِسپند به دلسوزیِ مَجمر مـی رفت
دیـد از دور كه یـوسف ز نـفس افتاد و
پنجهی گرگ به پیراهنِ او وَر می رفـت
رو به گـودالِ بلا از حـرم افتـاد به راه
یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله
دید یـك دشت پِـیِ كُشتـنِ او آمـاده
تیر و سر نیزه و سنگ از همه سو آمـاده
دید راضی است به معراجِ شهادت برسد
مطمئن است و به خون كرده وضو آماده
آه، با كُندهی زانو به رویِ سینـه نشست
چنگ انـداختـه در طرّهی مو، آمـاده
هیچكس نیست كه پایش به سویِ قبله كِشد
ایـن جـگر سوخته افتاده بـه رو آمـاده
ترسشان ریـخته و گـرمِ تعـارف شده اند
خنـجـر آمـاده و گـودیِ گلـو آمـاده
بازویـش شـد سپرِ تیـغ و به لـب وا اُمّاه
یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله
زخـم راهِ نفسِ آیـنـه در چنگ گرفت
درد پیچید و تنش نبضِ هماهنـگ گرفت
استخوان خُرد ترك، دست شد آویز به پوست
آه از این صحنهی جانسوز دلِ سنگ گرفت
گوهـرش را وسـطِ معـركهی تاخت و تاز
به رویِ سینهی پا خوردهی خود تنگ گرفت
با پدر بود در آغوشِ پُر از مِـهـرِ عـمـو
مزدِ مشتاقیِ خود خوب از این جنگ گرفت
بـاز تیر و گلـو و طفل به یـك پلك زدن
باز هم چهرهی خورشید ز خون رنگ گرفت
🔸شاعر:
#علیرضا_شریف
___________________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_شب_عاشورا
#علیرضا_شریف
▶️
میشود روشنی ِ خیمه بمانی تا صبح؟
مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح
میشود رَحم كنی حرفِ جدایی نزنی
تا پیِ ِ چاره مـرا سر نَـدَوانی تا صبح
منتت دارم و میخواهم اگر راهی هست
مَحضِ این خاطرِ آشُفته بمانی تا صبح
چه به روزِ تو میآرند خدا میداند
زنده نگذاردم این دلنگرانی تا صبح
روبرویِ تو اگر گریه اَمانم بدهد
بر ندارم نِگَه از رویِ تو آنی تا صبح
دهـنِ خشک و لبِ پُر تَرَكَت نگذارد
دلِ رنجورِ مرا تاب و توانی تا صبح
بُغض پا پیچِ گلویم شده و میترسم
كار دستم دهد این سوز نهانی تا صبح
هول كردم به زمین خوردم و میخواهی
خاک از چادر زینب بتكانی تا صبح
بنشین سیر نگاهت كنم ای یوسفِ عشق
لحظهها میرود و نیست زمانی تا صبح
میشود فاتحهی پوشیه و روسریِ
خواهرِ خونجگر از پیش بخوانی تا صبح
چشمِ بارانیتان میدهد امشب خبرم
از بَلایی كه قرار است بیاید به سرم
وای بر حالِ دلِ خواهرِ تو فردا عصر
میخورد چنگ به بال و پرِ تو فردا عصر
آسمان را ز عطش دود فقط خواهی دید
رَمقی نیست به چشمِ ترِ تو فردا عصر
سرِ ششماههی تو میشود آویز به پوست
ارباً ارباست علیاكبرِ تو فردا عصر
میبَرد لشكری از نیزه حوالیِ حرم
تكهتـكه تـنِ آبآورِ تـو فردا عصر
تك و تنها وسطِ دشت و بیابان چه كند؟
دامنش سوخت اگر دخترِ تو فردا عصر
چنگِ یک مُشت سنان در طمعِ گیسویت
میزند پَرسه به دور و بَرِ تو فردا عصر
هر قدر نیزه و شمشیر و تبر جمع كنند
بیشتر كشف شود پیكرِ تو فردا عصر
چكمهای سرخ میافتد به رویِ سینهی تو
خنجری كُنـد رویِ حنجرِ تو فردا عصر
سخت دعواست سرِ جایـزهی بیشتری
بینِ گودال برایِ سرِ تو فردا عصر
آخرینخواهشم این است دعا كن برسم
زودتر از نفسِ آخر تو فردا عصر
⏹
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#مصائب_شام #حضرت_رقیه
دلخورم از شام آهم را تماشا كرده اند
چشمه ي چشمِ مرا از گريه دريا كرده اند
سخت بابا به غرورِ دخترت بر خورده است
با من از بس مردمِ بي خير بد تا كرده اند
كوچه گردي، ريسمان، نانِ تصدق، كعب نِي
خيلي از اين بدترش را بد دهان ها كرده اند
هر كجا در راه افتادم سرم آورده اند
با لگد، كاري كه با پهلويِ زهرا(س) كرده اند
صورتي از من نمانده بسكه خوردم پشتِ دست
هق هقم را از سرِ لج سخت دعوا كرده اند
آه، دندان هايِ من يك در ميان افتاده اند
بي هوا تا آستينِ غيظ بالا كرده اند
تا به حدِّ مرگ بعد از آنكه هر بارم زدند
از سرِ نو از خدا مرگم تمنّا كرده اند
ريشه ريشه فرشِ سرخِ گيسوانم ريخته
بر سرم با پا يهودي ها تقلّا كرده اند
شاميان نازِ يتيمانه نمي دانند چيست!
غيرِ اَخم و قهر و تندي كاري آيا كرده اند؟
دخترت را زَجر كُش كردند هَرزه چشم ها
غربتم را سنگ و خاكستر تسلّيا كرده اند
خوب شد بابا عمو با ما نيامد تويِ كاخ
تا نبيند پاي ماها را كجا وا كرده اند
مهربانِ من رفيقِ تازه پيدا كرده اي
خيزرانها بر لبِ تو جشن بر پا كرده اند
زيور آلاتِ حرم بازيچه هايِ دختران
چند سر اسباب بازيِ پسرها كرده اند
🔸شاعر:
#علیرضا_شریف
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
__________________
#عبدالله_بن_الحسن
بس كه بر پایِ دلم حوصله زنجیر شده
طفلی از هولِ غمِ بیكسیات پیر شده
نیزه بر پهلویِ تو نیّتِ قد قامت كرد
ای وضویِ تو ز خون لحظۀ تكبیر شده
دیدم از خیمه به صورت به زمین افتادی
كار از كار گذشته، نكند دیر شده؟
نكند باز عمو دست به خیرات زدی؟
همۀ دشت به سویِ تو سرازیر شده
آب كردی جگرم، آب مگر خواستهای
كه سر و كارِ تو با این همه شمشیر شده
این همه فاصله مابینِ نفسهات ز چیست؟
پنجۀ كیست كه با مویِ تو درگیر شده؟
آمدم رو به سراشیبیِ گودال، مرو
دو قدم مانده، تحمل كن و از حال مرو
آمدم زخم كسی بر بدنت نگذارد
لشكری دست به تركیبِ تنت نگذارد
زینتِ دوشِ نبی ، سینۀ تو پا نخورد
زنده تا هست یتیمِ حسنت، نگذارد
یوسفِ عمّه، به جانِ تو قسم هیچ كسی
دست حتی به پَرِ پیرهنت نگذارد
پسرت بودم، از این پس سپرت خواهم شد
شمر تا چكمه به رویِ دهنت نگذارد
گرچه این تیغ به قصدِ سرِ تو می آید
بازویِ كوچكِ این سینه زنت نگذارد
دستِ من شكر خدا را، كه به كار آمده است
استخوان تا شده، با پوست كنار آمده است
🔸شاعر:
#علیرضا_شریف
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
#غزل
بس كه بر پایِ دلم حوصله زنجیر شده
طفلی از هولِ غمِ بیكسیات پیر شده
نیزه بر پهلویِ تو نیّتِ قد قامت كرد
ای وضویِ تو ز خون لحظۀ تكبیر شده
دیدم از خیمه به صورت به زمین افتادی
كار از كار گذشته، نكند دیر شده؟
نكند باز عمو دست به خیرات زدی؟
همۀ دشت به سویِ تو سرازیر شده
آب كردی جگرم، آب مگر خواستهای
كه سر و كارِ تو با این همه شمشیر شده
این همه فاصله مابینِ نفسهات ز چیست؟
پنجۀ كیست كه با مویِ تو درگیر شده؟
آمدم رو به سراشیبیِ گودال، مرو
دو قدم مانده، تحمل كن و از حال مرو
آمدم زخم كسی بر بدنت نگذارد
لشكری دست به تركیبِ تنت نگذارد
زینتِ دوشِ نبی ، سینۀ تو پا نخورد
زنده تا هست یتیمِ حسنت، نگذارد
یوسفِ عمّه، به جانِ تو قسم هیچ كسی
دست حتی به پَرِ پیرهنت نگذارد
پسرت بودم، از این پس سپرت خواهم شد
شمر تا چكمه به رویِ دهنت نگذارد
گرچه این تیغ به قصدِ سرِ تو می آید
بازویِ كوچكِ این سینه زنت نگذارد
دستِ من شكر خدا را، كه به كار آمده است
استخوان تا شده، با پوست كنار آمده است
#علیرضا_شریف
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین
وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد
شیون و گریه و آهم به ثریا برسد
به لب خشكِ تو دِق می كنم از غصه اگر
تیغِ خورشید بر این پهنه صحرا برسد
كوكبِ بختِ جدایی ز تو تقدیرِ من است
چشم از رویِ تو بر هم نزنم تا برسد
به تنِ اصغرِ تو یك سرِ سوزن حس نیست
با كمی آب تلظّیش به لالا برسد
علی ات را بشناسند نخواهند گذاشت
بویی از پیرهنش نیز به لیلا برسد
بدنش مثلِ فدك پخشِ زمین خواهد شد
پای عباسم اگر بر لبِ دریا برسد
گرگ ها یوسفِ خواهر به سرت می ریزند
چاره ام چیست اگر كار به این جا برسد؟
نیزه، خون، چكمه، سراشیبی گودال، سرت
عمرِ زینب به گمانت به تماشا برسد
رویِ تَل دخترِ مضطر شده می میرد اگر
پای اسبی به لبِ تشنه ی بابا برسد
وای اگر پای شقاوت به حرم باز شود
دست بی عاطفه بر چادرِ زن ها برسد
آتش و خیمه و غارت شدن هر چه كه هست
هیچ كس نیست به دادِ منِ تنها برسد
نفسِ سینه ی زینب، نفست می گیرد
وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد
🔸شاعر:
#علیرضا_شریف
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#دیر_راهب
امشب كه پا گُشا شدهای در كُنِشْت (۱) من
انگار اُلـفتی است تـو را با سـرشتِ من
آورده قـابِ چَشـمِ تو عكسِ بهشتِ من
تـغییر میدهـی همهی سرنـوشتِ من
از رویِ نیـزه سر زده مهـمانِ من شدی
تـو كیـستی؟ كه ماه به ایـوانِ من شدی
تو كیستی؟ كه یوسفِ بازارِ من شدی
من نه، تو آمدی و خریدارِ من شدی
عیسیترین مسیحی و دلدارِ من شدی
با جلوهای تمامِ كَس و كارِ من شدی
من تا به حال فخر بدین سان ندیدهام
طوبی لَكْ از تمامیِ عالم شنیدهام
برقِ نگاهِ تو جگرم را كباب كرد
تاریكی كُنشتِ مرا آفتاب كرد
یك عمر هر چه ساخته بودم خراب كرد
آقایی تو رویِ كمِ من حساب كرد
آن قطرهام كه در دلِ دریا نشاندیام
پایِ ضریحِ قبلهی دلها نشاندیام
زُنّار (۲) پاره میكنم از جان به راهِ تو
ای روح و اِبن و اَبْ به فدایِ نگاهِ تو
ای عرش و فرش، سایهنشینِ پناهِ تو
از چیست؟ نوكِ نیزه شده تكیهگاهِ تو
یحییِ سر بریده! به خون میكِشی مرا
با شور و جلوهات به جنون میكِشی مرا
من آبرو گرفتهام از آبرویِ تو
باشد گواهِ غربتِ سُرخت، گلویِ تو
با اشك و با گلاب دهم شستشویِ تو
خاكسترِ تنور بگیرم ز رویِ تو
با بَد وسیلهای به گلویت كشیدهاند
پیداست كه به زجر سرت را بریدهاند
با پا چراغِ انجمنت را شكستهاند
چون روز روشن است تنت را شكستهاند
حتماً قِداستِ سخنت را شكستهاند
با چكمهها لب و دهنت را شكستهاند
یك هاله نور دور و برت چرخ میزند
یك قافله به پایِ سرت چرخ میزند
دور و برِ تو روحُ الاَمین پَر گرفته است
زانویِ غم به سینه، پیمبر گرفته است
پهلو شكسته، روضهات از سر گرفته است
از حال رفته، بوسه ز حنجر گرفته است
با نالههای فاطمه از كِثرتِ غمت
عرش خدا به لرزه در آمد ز ماتمت
پیر و مرادِ من شدی ای نور مشرقین
باب النجاة امتِ حیرانْ در عالمین
ساغر بریز ساقی ذكرِ شهادتین
دیوانه میشوم به هوایِ تو یا حسین
خونِ خدا به پایِ تو ایمان میآورم
قابل بدانیام به خدا جان میآورم
من عاقبتبهخیرِ توأم، خوش به حالِ من
با عرشیان به سیرِ توأم، خوش به حالِ من
نا آشنا ز غیرِ توأم، خوش به حالِ من
اینجا اسیرِ دِیرِ توأم، خوش به حالِ من
حالا كه خاكِ راه شدم در سپاهِ تو
میخواهم التماسِ دعا از نگاهِ تو
✍ #علیرضا_شریف
۱. آتشکده و معبد یهودان
۲. زنار کمربندی بود که ذمیان نصرانی در مشرقزمین به امر مسلمانان مجبور بودهاند داشتهباشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند.
🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠