#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_مناجات
از منزلتت فقط خدا آگاه است
راهیکه بهتو ختمنشد، بیراههست
در زاویهی عرش خدا با خط نور
مکتوب: «مُحَمَّداً رَسولالله» است
با این که "پیمبری" برازندهی توست
از اینهمه شرم، شرم شرمندهی توست
ما گرد و غبار خاک پایت هستیم
وقتی که یکی مثل علی بندهی توست
تا لحظهی آخرت از ایمان گفتی
از عترت اهلبیت و قرآن گفتی
میخواستی از فضل علی بنویسی
لعنت بهکسی کهگفت؛ هذیان گفتی
شرمنده نمیشوند فردا از تو؟
چون از همه دم زدند، الّا از تو
این قوم ستمکار مگر نشنیدند
«لااَسئَلُکُم عَلَیهِ اَجرا» از تو؟
کامل شده چون رسالت پیغمبر
واجب شده پس اجابت پیغمبر
اما همهی مصائب اهلالبیت
آغاز شد از شهادت پیغمبر...
سرچشمهی فیض ازلی را کشتند
آنروز که مفهوم «ولی» را کشتند
بعد از تو و با داغ تو، روزی صدبار
این قوم جفاکار علی را کشتند
در شعله گرفتار؛ صدا زد: اَبتا
با آه شرربار صدا زد: اَبَتا
برخیز رسول حق که ریحانهی تو
بین در و دیوار صدا زد: ابتا
رفتی و کشیدیم از این داغ چهها
خشکید پس از تو باغها، باغچهها
گشتند تمام عترتت خانهنشین
قرآن تو مانده گوشهی طاقچهها
در خیبر و در بدر و در احزاب و حنین
شد ورد زبان تو حدیث ثقلین
در غربت خانه جان سپردهست، حسن
در گوشهی قتلگاه افتاده، حسین
روزی شب تیره را سحر میآید
عمر غم روزگار سر میآید
رفتی و جهان همیشه کم داشت تورا
اینبار محمدی دگر میآید
✍ #مجتبی_خرسندی
http://eitaa.com/maddahanesf
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
بر درد دل مردم این شهر طبیب است
آنمرد که در خانهی خود نیز غریب است
از او نشنیدهست و ندیدهست بهجز صدق
دنیای پلیدی که فقط فکر فریب است
ای در پی معنای کرم آمده اینجا
هرخواستهای قبل سؤال تو مجیب است
تنهاست، که در لشکر طوفانزدهی او
نه عابس و نه حُر و نه جُون و نه حبیب است
پاسخ شده بر آن همه لطف، این همه غربت!
والله! عجیب است، عجیب است، عجیب است!
یکعمر به او طعنه زده جای تشکر!
آن را که از این سفرهی همواره، نصیب است
بر زخم دلش دیدن این صحنه نمک ریخت
بر منبر او قنفذ نامرد خطیب است
از زهر، جگرگوشهی زهرا جگرش سوخت
این رسم زمانهست؛ فراز است و نشیب است
حتی به دل قاتل خود نیز نظر داشت
از بس که رئوف است، کریم است، نجیب است
عمریست که از غربت او داغ دل ما
بیتیست که در ماه صفر نقش کتیبهست؛
«یارب ز سر لطف رسان مرگ حسن را
کز آتش کوچه جگرش غرق لهیب است»
✍ #مجتبی_خرسندی
http://eitaa.com/maddahanesf
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
سرها به نیزه رفته و تنهاست بر زمین
داغی ندیده صفحهی تاریخ اینچنین
افتاده بود عرش خداوند روی خاک
وقتی «بلندمرتبه شاهی ز صدر زین...»
اما در آن میانه علم را بلند کرد
با عزت و وقار زنی از تبار دین
جانم فدای شیرزن و خطبهاش، که گفت؛
«صَبرَاً عَلی قَضائِکَ یارَبَّالعالَمین...»
آری، صدا صدای رسای سکینه بود
در اوج اقتدار و سرافرازی و یقین
آتش گرفت منبر شام و دل یزید
از آن خطاب حیدری و لحن آتشین
شأن و شکوه و شوکت خود را به رخ کشید
با آن که بود لشکر کفّار در کمین
گفت: ای گروه ظالم! با اهلبیت حق
کاری که کردهاید، نکردند مشرکین!
اف بر شما که پاس امانت نداشتید
در حق خانوادهی پیغمبر امین
ای اهل مکر و حیله و عصیان؛ «تَبَاً لَکُم»*
ای ننگ بر شما که ندارید غیر کین!
گیرم که پر شدهست جهان از یزیدیان
گیرم که سربهسر شده عالم پر از لعین
گیرم که آمدهست هزاران غم از یسار
گیرم هزار داغ رسیدهست از یمین
گیرم تبر شدند تمام درختها
گیرم که مارها زده بیرون از آستین
اما هزارشکر که نام «حسین» ما
شد بر رکاب خاتم پیغمبران نگین
این نام در دوعالم از این پس زبانزد است
وقتی به نام نامی حق است همنشین
حق با تبار ماست که هرکس به حق رسید
هم بر «حق» آفرین زد و هم بر «حقآفرین»
تا روز حشر پرچم ما بر فراز رفت
پس با شما نشانهی ننگ است بر جبین
بر کشتههای کربوبلا نوحه میکنند
در عرش حق ملائکه با نالهی حزین
صبح و مسا امام زمان گریه میکند
بر این مصیبت و غمعظمی که شد قرین
پایان این معادله اما خوش است، خوش
تا از مناره میرسد این صوت دلنشین؛
از بام کعبه، حضرت خورشید اهلبیت
آمد به انتقام شهیدان...، بیا ببین.
✍ #مجتبی_خرسندی
*عبارتی از خطبه حضرت سکینه (س) در کوفه: یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ!... تَبّاً لَکُمْ
ای اهل کوفه!... هلاکت بر شما باد!
http://eitaa.com/maddahanesf
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب
هم دختر حسینی و هم دختر رباب
هرچند "آمنه"ست و "امینه"، ولی حسین
نام تو را سکینهی خود کرده انتخاب
دربارهی مقام بلند تو گفتهاند:
ممسوس در خداست شبیه ابوتراب
در هر دوعالم از سر ارج و بها تو را
شد "فخرةالنسا" لقب از "سیدالشباب"
از آن زمان که راویهی "شیعتی" شدی
دیگر برای شیعه گوارا نبوده آب
در کربلا و کوفه و شام و مدینه هم
شد قوت غالب تو فقط غصه و عذاب
درد تو را شنیدهام از سهلساعدی
داغ تو را گرفتهام از مجلس شراب
آتش گرفت سینهی دشمن برای تو
حتی دل یزید شد از داغ تو کباب
"بس کن که نالهات جگرم را کباب کرد!"
این حرف را شنیدهای از فاطمه بهخواب
رویش سیاه باد و دودستش بریده باد
هرکس که دستهای تو را بسته با طناب
هرچند گریه پلک تو را زخم کرده است
هرچند رأس رفته به نی، برده از تو تاب
یک رکعت از نوافلت اما قضا نشد
گیرم هزاربار رسیدی به اضطراب
با ما بگو که زینب مضطر چکار کرد؟
وقتی که سُم اسب گرفت از گلش گلاب...
ای روضهخوانِ واقعهی کربلا! بگو؛
با اشک خود چگونه بهپا کردی انقلاب
سرهای غیرتی سر نی سنگ خوردهاند
تا دشمن از شما نتواند برد حجاب
ای بشکند دهان قلمهای روزگار
وقتی کم است نام تو در این همه کتاب
شأن تو باشکوهتر از حرفهای ماست
هرکس دروغ بسته به تو خانهاش خراب!
باشد دعای خیر تو تعجیل در فرج
زیرا دعای خستهدلان هست مستجاب...
✍ #مجتبی_خرسندی
http://eitaa.com/maddahanesf
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_مناجات
با هر حساب عاقبتش سروری نشد
هرکس که نوکر حسن عسکری نشد
هر دل پرندهوار بهاینخانه خو گرفت
دیگر هواییِ وطنِ مادری نشد
این قرعه را به لوح دل ما رقم زدند
نام خوش تو، زینت هر دفتری نشد
ای جلوهی تمامی حُسن خدا، حسن
بازار عاشقان تو بیمشتری نشد
تو ضامن بهشتی و "معروف" باب توست
پس روی ما به سوی در دیگری نشد
کعبه در آرزوی طواف تو مانده بود
چون آن صدف که سهم دلش گوهری نشد
هرکس که دل به منبر پُرفیض تو نبست
در آسمان علم و ادب اختری نشد
تو از تبار حضرت مولا و کار ما
در آستان لطف تو جز قنبری نشد
حتی برای شیعه غریبی، ببخشمان
ازبس که از مقام تو یادآوری نشد
تا روز حشر سرور و آقا نمیشود
هرکس که نوکر حسن عسکری نشد
✍ #مجتبی_خرسندی
http://eitaa.com/maddahanesf
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
نهتنها دوست، دشمن فکر حفظ احترامش بود
کسی که «آیهی تطهیر» بخشی از مقامش بود
تمام سهمش از دنیای ما شد گوشهی زندان!
همان آقا که سرتاسر همه عالم به نامش بود
چنان با دشمنان خود هوای مهربانی داشت
که زندانبان او یکعمر دربند مرامش بود
اگرچه قدر او را مردم دنیا ندانستند
ولی در عرش تسبیح ملائک ذکر نامش بود
دلش میخواست تا روز ابد میماند با آنها
که دنیا بیشتر در جمع محرومان بهکامش بود
به هر زندان که میبردند آقای غریبان را
دل هر شیعه مانند کبوتر روی بامش بود
عبادت بود کارش در تمام روزها، شبها
ولیکن گریه قوت غالب هر صبحوشامش بود
چرا باید إبا میکرد از عمّال عباسی...؟
کسیکه جمع حیوانات وحشی نیز رامش بود
دل ما هر تپش در اشتیاق دیدن او سوخت
که حتی کعبه هم مشتاق دیدار امامش بود
حسن فرقی ندارد مجتبی یا عسکری باشد
که تنها ماندن و بییاوری ارث مدامش بود
عطش بالا گرفت و زهر آخر کار خود را کرد
در آن لحظه فقط ذکر مصیبت در کلامش بود؛
خدایا...! مادر مظلومهام را بیهوا کشتند!
یکی ای کاش از آنها بپرسد که؛ «چرا کشتند؟»
✍ #مجتبی_خرسندی
http://eitaa.com/maddahanesf
#امام_زمان_عج_مناجات
#امام_زمان_عج_آغاز_امامت
ماه پنهانی و از مهر تو هرجا روشن است
هم زمین، هم آسمان، هم عرشِ اعلی روشن است
با امید انعکاس جلوهای از روی تو
چشم هر آیینه از فیض تماشا روشن است
دیدهی یعقوب را پیراهن یوسف شفاست
با امید وصل تو چشم زلیخا روشن است
از همه دلسردم...، اما در دلم با یاد تو
شعلهای دارم که تا روز مبادا روشن است
روز و شب در انتظار دیدن تو سوخته
آتش چوپانکه در هر کوهوصحرا روشن است
شنبههای تازه بیتو جمعههای کهنهاند!
روز نو یکروز میآید، دل ما روشن است
«مدعی گوید که با یکگُل نمیآید بهار؟»
اینمعما پاسخش سختاست، اما روشن است
یکنفر میآید و دنیا گلستان میشود
هرچقدر امروز تاریک است، فردا روشن است
از دل تاریکی شب، صبح فردا میرسد
عاقبت آن ماهروی عالمآرا میرسد
::
از سر شوق بهار، اسفند را گم کردهایم
لابهلای گریهها، لبخند را گم کردهایم
هرچه میگردیم آخر باز میگردد به ما
چون نخ سررشتهی اینبند را گم کردهایم
کم شده شیرینی دنیای ما این روزها
چایمان تلخ است، وقتی قند را گم کردهایم
بیحضور ناب او هر روزمان تکراری است
چونکه آنخورشید بیمانند را گم کردهایم
با غریبان آشنا و با خودی بیگانهایم!
نسبت آیینه و پیوند را گم کردهایم
شوق؛ اندک، ندبه؛ کم، گریه؛ فراوان، عهد؛ سست!
شرمساریم از تو، هر سوگند را گم کردهایم
دل به هرآیینه میبندیم و حسرت میخوریم
در میان چهرهها دلبند را گم کردهایم
روز میلاد تو در تقویمها عید است و ما
سال شمسی هزار و چند را گم کردهایم
در شب تاریک دنیا، روی تو خورشید ماست
هر زمان از در بیایی تو، هماندم عید ماست
::
ای زمان را از زمان تو، زمانی تازهتر
با حضور تو جهان ما، جهانی تازهتر
سرخوشیم از اینکه در دوران تو خواهیم داشت
هم زمینی تازهتر، هم آسمانی تازهتر
آنبهآن از تو سرودیم، آنچه میخواهی نبود
لطف کن در شعر ما بنداز «آنی» تازهتر
سخت بود، اما به لطف تو به آسانی گذشت
هر زمان از ما گرفتی امتحانی تازهتر
از تو دوریم و کسی جز تو بهما نزدیک نیست!
هر کجا که گم شدیم، آمد نشانی تازهتر
نوبهنو از شرق و غرب عالم ما میرسد
از شهیدان فراقت کاروانی تازهتر
جان ما در انتظار روی تو از دست رفت
با تو میخواهیم عمری تازه، جانی تازهتر
کهنگی راهی ندارد در دل دنیای تو
تو همان بودی و حالا هم همانی؛ «تازهتر»
«نو»ترین مضمون تویی، من با تو شاعر میشوم
هر زمان در محضر فیض تو حاضر میشوم
::
وقت وصف تو زبانم در دهان میایستد
در بیان آن معانی از بیان میایستد
«صاحبالعصر»ی و میچرخد زمان با اذن تو
هر زمان یاد تو میافتم، زمان میایستد...
بیخبر از وسعت لطف و بزرگیهای توست
هرکسی چشمانتظار دیگران میایستد
روح با شوق تو برمیخیزد از جسم جهان
جسم اگر روزی تو را حس کرد، جان میایستد
هرکسی که «البَلاءُ لِلوِلا» را خوانده است
پای تو در اوج سختی بیگمان میایستد
از زمانی که شنیده «فِیالسَّماءِرِزقُکُم»
دستهامان سوی تو -ای آسمان- میایستد
آمده شعر جدیدش را بخواند، هر زمان
شاعری در کنج صحن جمکران میایستد
آنزمانکه میرسد بانگ «اَنَاالمَهدی» بهگوش
کعبه برمیخیزد از جا و اذان میایستد
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا» سر میدهی
پاسخ هر لطف را چندینبرابر میدهی
::
خون دل، اشک روانی داشتم، دارم هنوز!
جرعه آبی، لقمه نانی، داشتم، دارم هنوز!
شببهشب یاد تو بر سجّاده با من همنشین
در سکوتم همزبانی داشتم، دارم هنوز!
گرچه پابند زمین و اهل آن هستم، ولی
حالوروزی آسمانی داشتم، دارم هنوز!
غیرممکن بود، اما با نگاه لطف تو...
در فراقت نیمهجانی داشتم، دارم هنوز!
با همه نالایقیها، مهربانی تو را
افتخار میزبانی داشتم، دارم هنوز!
هرسهشنبه در «طَریقُالمَهدی» مشایهها
کربلایی، جمکرانی، داشتم، دارم هنوز!
پیرم و با آرزوی در کنارت زیستن
دائماً شوق جوانی داشتم، دارم هنوز!
سالهای سال تنها در حضور گرم تو
آرزوی شعرخوانی داشتم، دارم هنوز!
میرسد آنکه شروع حُسن و حُسن خاتمهست
میرسد آنکه دعای هر قنوت فاطمهست
✍ #مجتبی_خرسندی
http://eitaa.com/maddahanesf
#امام_زمان_عج_مناجات
ای که از نور وجود تو، دو دنیا روشن است
همزمینوآسمان، همعرشاعلی روشن است
از جهان دلسردم؛ اما در دلم با یاد تو
شعلهای دارم که تا روز مبادا روشن است
روز و شب در آرزوی دیدن تو سوخته
آتشِ چوپان که در هر کوهوصحرا روشن است
دیدهی یعقوب را پیراهن یوسف شفاست
با امید وصل، چشمان زلیخا روشن است
شنبههای تازه بیتو جمعههای کهنهاند
روز نو یکروز میآید، دل ما روشن است
پسبه هر زحمت خودشرا میرساند بیدرنگ
کورسوی کوچکی از نور هرجا روشن است
«مدعی گوید که با یکگُل نمیآید بهار؟»
اینمعما پاسخش سختاست، اما روشن است
یکنفر میآید و دنیا گلستان میشود
هرچقدر امروز تاریک است، فردا روشن است
✍ #مجتبی_خرسندی
http://eitaa.com/maddahanesf
#امام_زمان_عج_مناجات
#غزل
دل و روح ما، سر و جان ما
«لِتُرابِ مَقْدَمِكَ الفِدا»
«عَظُمَ الْبَلاء، بَرِحَ الْخَفَا»
«فرج» است راه نجات ما
همه ناتوان، همه روسیاه
همه در کشاکش راه و چاه
همه تا کمر به گِلِ گناه
خِجِلیم، «وَانْکشَفَ الْغِطَا»
نه رسیده شام غمی بهسر
نه رسیده از سحری خبر
نه کسی بهفکر کسی دگر
تو بیا که «وَانْقَطَعَ الرَّجا»
نه کسی هوایی فیض رب
نه بهفکر واجب و مستحب
«ظَهَرَ الفَسادُ بِما کسَب»
تو بیا که تازه شود هوا
غم شام و کوفه و کربلا
شده داغ جان تو سالها
که هرآن صباح و هرآن مساء
«بَدَلَ الدُّموعِکَ بِالدِّما»
گله و شکایت خویشتن
بهکجا بَرَد دل تنگ من؟
تو بیا سری بهدلم بزن
که تو «مُستَعانی و مُشتَکىٰ»
تو بیا که سر بزند بهار
بهخزان دائم روزگار
بهجهان ما برکت بیار
که «بِیُمْنِکَ رُزِقَ الْوَرىٰ»
تو بیا که عهدِ وفا شود
دل خلق جای خدا شود
که زمان صلح و صفا شود
«بِجَمالِکَ کَشَفَ الدُّجىٰ»
تو بیا و چارهی نو بساز
که بهما شود در صبح باز
شب عاشقان تو بس دراز
«وَ بِنورِ وَجهِكَ مُنتَهىٰ»
✍ #مجتبی_خرسندی
http://eitaa.com/maddahanesf
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#دهم_ربیع_الاول
#ترکیب_بند
از همان آغاز، چشم آسمانها و زمین
تا ابد دیگر نمیبیند زنی را اینچنین
بهترینهای دوعالم در پی پیغمبرند
شد خدیجه در میان بهترینها بهترین
در همان عصری که اهلشهر با شک کافرند
او به آیین محمد رومیآرد با یقین
همردیف هاجر و آسیه و مریم شدهست
هر زنی از توشهی اخلاقاو شد خوشهچین
گوهری مانند او شد زینت بیتُالنَّبی
غبطهی اینخانهرا خورده اگر عرش برین
تکیهگاهش شد خدیجه، ذوالفقارش شد علی
سرنخواهد داد پیغمبر دم: «هَل مِن مُعین»
میوهی خوب از درخت خوب حاصل میشود
پس فقط دامان پاک اوست زهراآفرین
«چون لباس کعبه بر اندام بت زیبنده نیست»
غیر او بر دیگران عنوان؛ «اُمُالمُومِنین»
از تمام خواستگارانت اگر رد میشوی
دلخوشی که عاقبت سهم محمد میشوی
پس خدا بخشید در عالم پیمبر را به تو
بهترین بودی و بخشید از تو بهتر را به تو
شد همه دارایی تو خرج راه دین حق
در عوض داده خدا چندین برابر را به تو
دخترت زهرای مرضیهست، دامادت علیست
لایقش بودی که داده این دو گوهر را به تو
تو همان سرچشمهی خیر کثیر عالمی
داد ازاینرو چشمهی جوشان کوثر را به تو
تا ابد ذریّهی سادات از نسل تواند
چون عطا کرده خدایت قوم برتر را به تو
از ارادتمندهای توست جبریل امین
میرساند تا سلام حیّ داور را به تو
از همه سبقت گرفتی در صراط مستقیم
هدیه داده ربِّ اعلی اوج باور را به تو
در قیامت چونکه کار خلق دست فاطمهست
میسپارد اختیار روز محشر را به تو
شک ندارم در قیامت هم قیامت میکنی
دوستان اهلبیتت را شفاعت میکنی
شد خدیجه مادر اسلام و دختر فاطمه
جان زهرا شد نبی، جان پیمبر فاطمه
نام زهرا میدرخشد در میان اهلبیت
سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه
چون کلام حق که با «هُم فاطِمَه» آغاز شد
در میان پنجتن هم بوده محور فاطمه
در بهای آفرینش از نبی و از علی
با «حدیث قدسی لولاک» شد سر فاطمه
هردو یکروحاند اما در دوتن، با اینحساب
فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه
سیب در معراج با دست پیمبر شد دونیم
نیم آن با مرتضی و نیم دیگر فاطمه
مرتضی با ذوالفقار انگار جولان میدهد
خطبهخوانی میکند تا روی منبر فاطمه
هرکه در راه خدیجه یکقدم برداشتهست
پاسخش را میدهد چندین برابر فاطمه
مادر زهرا شدن کار کسی غیر از تو نیست
خیر، معنایی ندارد هرکجا خیر از تو نیست
شان تو یکروز در عالم هویدا میشود
آن زمان که دخترت امابیها میشود
در جهان جاهلیها زندگانی رسول
با حضور گرم تو بسیار زیبا میشود
شمّهای از شان تو این است که در نشر دین
ثروت تو همردیف تیغ مولا میشود
مریم عذرا اگر آورده دنیا یکمسیح
هرکدام از خاندانت یک مسیحا میشود
با تو حتی میشود شعب ابیطالب بهشت
بیتو عامالحزن ما، هر سال دنیا میشود
دوستداران تو جزء برترین زنها شدند
هرکه با تو دشمنی دارد «حمیرا» میشود
ای پناه و تکیهگاه خستگیهای نبی
میروی و دخترت بعد از تو تنها میشود
بیکفن بودن فقط سهم حسین فاطمهست
پس کفن سهمیهات از عرشاعلی میشود
سهم زهرا از جهان بعد از تو تنها آه شد
عمر یاس پرپرت بیباغبان کوتاه شد...
#مجتبی_خرسندی
http://eitaa.com/maddahanesf
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
ای باعث آرامش احوال پیغمبر
با تو همیشه خوب میشد حال پیغمبر
آرامشی در عمق جان خویش حس میکرد
هر وقت میرفتی به استقبال پیغمبر
او چون تویی را دارد و تو همچو اویی را
پس خوش به اقبال تو و اقبال پیغمبر
چندین مجلّد میشود در صورت تحقیق
شان تو در آیینهی اقوال پیغمبر
از کودکی دنبال حق بودی و آخر شد
تعبیر رویای تو در تمثال پیغمبر
اسلام ثروتمند شد از آن زمانی که
یک روزه اموال تو شد اموال پیغمبر
مادربزرگ سفرهداری مثل تو دارند
اکرام اگر ارثیه شد در آل پیغمبر
جای تو حتی لحظهای خالی نخواهد ماند
در سینهی از عشق مالامال پیغمبر
زهرا اگر دنبال حیدر رفته در کوچه
چون دیده هرلحظه تو را دنبال پیغمبر...
✍ #مجتبی_خرسندی
http://eitaa.com/maddahanesf
#امام_حسین_ع_مناجات
به این امید که تو میدهی جواب، حسین
سلام داده به تو هرکه خورده آب، حسین
به شوق گریه برای مصیبتت دارد
چهارفصل گل چشم من گلاب، حسین
به آبروی همین چندقطره، محترمم
بهروسیاهی من گریه زد نقاب، حسین
به پادشاهی عالم نمیکنم میلی
چرا که نوکر تو میشوم خطاب، حسین
بتاب بر من آلوده و بسوزانم
چرا که پاککنندهست آفتاب، حسین
اگر بَدم، اگر آلودهام، تو سرورمی
که من جوانم و تو سیدالشباب، حسین
✍ #مجتبی_خرسندی
http://eitaa.com/maddahanesf