eitaa logo
کانون آموزش مداحان
32.7هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
28.1هزار ویدیو
287 فایل
[[ ما برآنیم که این ذکر جهانی بشود ]] کانون آموزش مداحان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی نخبگان مداحی اهلبیت ( استانی ، ملی و فرا ملی ) خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(بخوانیدوارسال کنید):      ای آمد و رفت دل ما سمت تو رایج ما حاجت محضیم و شما باب حوائج ما آمده ایم از کرمت بال بگیریم این قصه ی دل را همه دنبال بگیریم تا در طمع و بخل و حسد گیر نیفتیم روزی بنما آن چه که گفتیم و نگفتیم بخشیدی و دستم تو بهانه که ندادی هر کار کنی آخرش آقا تو جوادی حالا تو و این دست دل ما که دراز است درب حرم از لطف به روی همه باز است از فقر نشستیم که باران برسانی بر سفره ی این بی سر و پا نان برسانی باید ز در خانه ی تو رزق بگیریم خوشحال از آنیم که ما قشر فقیریم افتاده به پایت دل و بر فیض تو بند است هرگز نخورد آب زمینی که بلند است ای کاش که در ساحلتان موج بگیریم یک جرعه بنوشیم و فقط اوج بگیریم تا حال و هوای حرمت باز بیاییم با پا که نشد، با پر پرواز بیاییم این شعر لبالب همه اش شرح فراق است این ماه رجب یکسره صحبت ز عراق است حالا که دو دستم به ضریحت نرسیده میلم طرف پنجره فولاد کشیده 🔸شاعر: ____________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):      غم خانه خراب می شود تا شش ماه می سوزد و آب می شود تا شش ماه هر کس که دعایی بکند از امشب با لطف تو مستجاب می شود تا شش ماه ××× تا نام شما روی لب ما باشد روشن تر از این روز،شب ما باشد سوگند به نامت ای علیِّ اصغر دم از تو زدن تاب و تب ما باشد ××× روشن شب تار می شود از امشب غم پا به فرار می شود می شود از امشب فصل دل عشاق علیِّ اصغر شش ماه بهار می شود از امشب ××× هستم همه شب یاد تو ای شه زاده محتاج به امداد تو ای شه زاده ای کاش که امر فرج امضا بشود از برکت میلاد تو ای شه زاده 🔸شاعر: ________________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): روشن شب تار می شود از امشب غم پا به فرار می شود از امشب فصل دل عشاق علیِّ اصغر شش ماه بهار می شود از امشب
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ای که از دست کریمت خیر و برکت می‌رسد هر کسی شد سائل جودت به عزت می‌رسد تو نشان دادی که در آل امیرالمومنین ظاهراً بر کودکانش هم امامت می‌رسد از "رضا" باید "جوادی" اینچنین یابد ثمر از قیامت انتظاری جز قیامت می‌رسد؟! ظرف عقل آدمی از درک جودت عاجز است بر امامان از تو وقتی که محبت می‌رسد من خودم را می شناسم مستحق نقمتم از تو اما سمت من هر بار نعمت می‌رسد من اگر از تو فقط دنیا بخواهم باختم بس که از معنای جودت معنویت می‌رسد لطف ابراهیم چشمانت به من آموخته دست بر دامان تو روزی به خُلّت می‌رسد وای بر دستی که یک دفعه به سمتت رو نزد بیشتر در روز حسرت، او به حسرت می‌رسد شاعری بیتی برایت گفت و رفت، اما بر او از علی موسی الرضا صدبار خلعت می‌رسد زائر مشهد شدم دیدم که از باب الجواد بیشتر از پیش بر زائر عنایت می‌رسد یابن سلطان خراسان! از پر قنداقه‌ات به علی‌اصغر قسم آدم به دولت می‌رسد حرف قنداقه شد و دیدم که در کرببلا از کمان حرمله تیری به دقت می‌رسد تیر، حلق کودک ارباب مان را پاره کرد روضه‌ی این طفل آخر شیعه را بیچاره کرد شاعر __________________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
ای که از دست کریمت خیر و برکت می‌رسد هر کسی شد سائل جودت به عزت می‌رسد تو نشان دادی که در آل امیرالمومنین ظاهراً بر کودکانش هم امامت می‌رسد از "رضا" باید "جوادی" اینچنین یابد ثمر از قیامت انتظاری جز قیامت می‌رسد؟! ظرف عقل آدمی از درک جودت عاجز است بر امامان از تو وقتی که محبت می‌رسد من خودم را می شناسم مستحق نقمتم از تو اما سمت من هر بار نعمت می‌رسد من اگر از تو فقط دنیا بخواهم باختم بس که از معنای جودت معنویت می‌رسد لطف ابراهیم چشمانت به من آموخته دست بر دامان تو روزی به خُلّت می‌رسد وای بر دستی که یک دفعه به سمتت رو نزد بیشتر در روز حسرت، او به حسرت می‌رسد شاعری بیتی برایت گفت و رفت، اما بر او از علی موسی الرضا صدبار خلعت می‌رسد زائر مشهد شدم دیدم که از باب الجواد بیشتر از پیش بر زائر عنایت می‌رسد یابن سلطان خراسان! از پر قنداقه‌ات به علی‌اصغر قسم آدم به دولت می‌رسد حرف قنداقه شد و دیدم که در کرببلا از کمان حرمله تیری به دقت می‌رسد تیر، حلق کودک ارباب مان را پاره کرد روضه‌ی این طفل آخر شیعه را بیچاره کرد 🔸شاعر : ______________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
     ای آمد و رفت دل ما سمت تو رایج ما حاجت محضیم و شما باب حوائج ما آمده ایم از کرمت بال بگیریم این قصه ی دل را همه دنبال بگیریم تا در طمع و بخل و حسد گیر نیفتیم روزی بنما آن چه که گفتیم و نگفتیم بخشیدی و دستم تو بهانه که ندادی هر کار کنی آخرش آقا تو جوادی حالا تو و این دست دل ما که دراز است درب حرم از لطف به روی همه باز است از فقر نشستیم که باران برسانی بر سفره ی این بی سر و پا نان برسانی باید ز در خانه ی تو رزق بگیریم خوشحال از آنیم که ما قشر فقیریم افتاده به پایت دل و بر فیض تو بند است هرگز نخورد آب زمینی که بلند است ای کاش که در ساحلتان موج بگیریم یک جرعه بنوشیم و فقط اوج بگیریم تا حال و هوای حرمت باز بیاییم با پا که نشد، با پر پرواز بیاییم این شعر لبالب همه اش شرح فراق است این ماه رجب یکسره صحبت ز عراق است حالا که دو دستم به ضریحت نرسیده میلم طرف پنجره فولاد کشیده 🔸شاعر: ________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
روشن تر از روز است خیلی بامرامند وقتی کریمان با گدایان هم کلامند الحق که آقازاده ها یک یک امیرند الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم وقتی گدای این درم، مردم گدامند! عین عدم هستیم و با آنان وجودیم پس ما همان هاییم که آن ها بنامند سنّ زیاد و سنّ کم، فرقی ندارد این خانواده از طفولیت امامند چیزی ندارم جز «سلام الله علیهم» فرزندهای فاطمه با احترامند هر صبح خورشیدند و در هر شام ماهند این چهارده تا روشنی صبح و شامند این چهارده آیینه از بس که شبیه اند وقتی ببینی شان نمی دانی کدامند و الله این پروانگی ما می ارزد هر چند خاکستر شدیم اما می ارزد معشوق عالم می شود یک روز، عاشق مجنون ما اندازه لیلا می ارزد قلاده ما را همین گوشه ببندید سگ هم کنار خانه این ها می ارزد سر می نهم بر پای تو قیمت بگیرم هر جا نمی ارزد سرم این جا می ارزد یک جان ناقابل به پایت ذبح کردیم حالا که شد مال تو از حالا می ارزد این گریه ها را آیه تطهیر گفتند یک قطرهٔ آن بیش از دریا می ارزد با کاظمین تو بهشتی دارم این جا پس زندگی در عالمِ دنیا می ارزد پس ارزش گهواره ات کعبه است حتماً وقتی عصای حضرت موسی می ارزد! دستی بکش بینا کنی این چشم ها را با معجزات تو چه نابینا می ارزد! کافی ست ما را این که بابای تو خندید لبخند بابای تو یک دنیا می ارزد آن که «کم»ش را نیمه شب آورد، دادت دارد زیادش می کند لطف زیادت آقا منم! آن رختْ پاره، پا برهنه... آن شب –شب جمعه- مرا که هست یادت! تو کیستی؟ تو از کریمان بلادم من کیستم؟ من از گدایان بلادت من از در این خانه ات جایی نرفتم پس رو مگردان از گدای خانه زادت آن که مرا حالا مُرید تو نوشته حتماً تو را هم می نویسد یا مرادت تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید عرض ارادت می کند بر بامدادت بابای تو با دیدن تو گریه می کرد با گریه لطف دیگری دارد عبادت آباء و اجدادت همه یک یک جوادند پس می نویسیمت جواد بن الجوادت بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم جبریل حتی می گذارد بال و پر هم به خاک پایت احتیاجی نیست اصلاً وقتی دوا می سازم از این خاک در هم تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طوافت بال و پر ما سوخته حتی جگر هم با آبروی تو تهجّد آبرو یافت فیض از مناجات تو می گیرد سحر هم با این جمالی که تو را دادند، باید بین خریداران تو باشد پدر هم نام مرا هم بین این عشاق بنویس بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم ای جان به قربان تو و دورِ شلوغت یوسف شدن بازار دارد، دردسر هم در کوچه جانِ ما نقابت را بیانداز! این گونه چشمت می زنند این ها، نظر هم هستند یک یک شیرها دنبال دامت چشمان آهوی خراسانِ پدر هم فهم من از لطف جوادی تو این است: که آن چه را گفتیم دادی، بیشتر هم ما را ببر تا کاظمین این بار با هم ما را بخر در کاظمین این بار درهم جز عجز، سائل چاره ای دیگر ندارد وقتی کریمیِ‌ خدا آخر ندارد ما را برای در زدن معطل نکردند اصلاً ‌بیوت این کریمان در ندارد این خانواده کودکش ذاتاً بزرگ است نام علی که اصغر و اکبر ندارد طفل رباب ست و ولیکن عادتش بود از شانهٔ عمه سرش را بر ندارد بین مقامات رباب این شان کافی ست که هیچ کس جز او علی اصغر ندارد وقتی که آمد لشگر کوفه به هم ریخت میدان علمداری ازین بهتر ندارد وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت آخر گمان کردند که لشگر ندارد طفل است و بابای بلاتکلیف مانده حیرانی است و کودکی که سر ندارد گیرم که از فردا دوباره آب وا شد چه فایده، شش ماهه که دیگر ندارد 🔸شاعر: ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ تلگرام👇👇👇 https://t.me/madahanesfahan ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/maddahanesf سروش👇👇👇 http://sapp.ir/maddahanesf بله👇👇👇 https://ble.im/maddahanesf گپ👇👇👇 https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام👇👇👇 Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
دوباره سرم در هوای شماست تمام دلم سر سرای شماست به سوی خدا رفتم و دیده ام فقط ردّ پا ردّ پای شماست خدا هم فقط از شما گفته است گمانم خدا هم خدای شماست گدایی برازنده ی ایل ماست برازنده بودن برای شماست ندارد تفاوت کجا میرسی که هر انتها ابتدای شماست خیالم از این و از آن راحت است گره هام دست دعای شماست مرا پای حیدر هلاکم کنید به عشق رضا سینه چاکم کنید دلی دارم و خانه زاد رضاست فقط یاد دارد ز یاد رضاست کم اینجا ندیده است برایش بد است دلم مستحق زیاد رضاست نجف،کربلا رفتم و گفته اند که راهش دهید از بلاد رضاست گره می خورد زندگی ام ولی همین نا مُرادی مراد رضاست به خود آیم و باز بینم سرم روی خاک باب الجواد رضاست جوادش در بسته را باز کرد گره های من را رضا باز کرد خبر را مسیح از مسیحا شنید خبر را ز جبریل موسی شنید اگر گوش تا گوش دل را دهی می توان که از کعبه هم ذکر مولا شنید زمین خشکسالی ترک خورده بود ولی ناگهان بوی دریا شنید دل انبیا بر دری می تپید که از آن صدای شما را شنید خدا خنده کرد و خدا جلوه کرد شبی که رضا ذکر بابا شنید تو هم مادری هستی و می شود که از قلب تو نام زهرا شنید فدای نفسهای بابایی ات فدای تپش های زهراییت ز تو کوچه ها تا معطر شدند حسودان این شهر ابتر شدند به کوری چشمان ناباوران همه محو روی پیمبر شدند عسل های کندوی لبهای توست گر این روزها شهد و شکر شدند برای تماشای لبخند توست علی اکبری ها کبوتر شدند کریمی کرامت،جوادی و جود چه خوش کُنیه هایت مکرر شدند شبی که اذان گفت بابا همه پُر از یاد میلاد اصغر شدند خدا دید چشم پر احساس تو از آن ابتدا غرق مادر شدند کسی را نگاهت معطل نکرد دو دست مرا هیچ معطل نکرد تو دریایی و در تماشا رباب تو در خوابی و غرق لالا رباب تو تا آمدی آبرو دادی اش که خندید با تو به زهرا رباب شبیه حسینی و مات تو اند همه دور گهواره حتی رباب تو ذات بزرگی و جایت بلند تو را داده بر دوش سقا رباب تبسم کن و خیمه را شاد کن بیا زنده کن عمه را با رباب به دستان بابا هواست نبود که چشمش به راه است آنجا رباب نگو مادرت را صدا می زدی به دست پدر دست و پاز میزدی... 🔸شاعر: ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ تلگرام👇👇👇 https://t.me/madahanesfahan ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/maddahanesf سروش👇👇👇 http://sapp.ir/maddahanesf بله👇👇👇 https://ble.im/maddahanesf گپ👇👇👇 https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام👇👇👇 Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
میلادِ غنچه اصغره، او ناشکفته پرپره  وجودِ نازنینِ او، به کربلا مُعطّره امشب چقد گل میریزن، لاله و سنبل میریزن سبد سبد از آسمون، رو سرِ بلبل میریزن نورِ دلِ امام حسین، شمسِ منیرِ مشرقین چشم و چراغِ عالمین،‌ صفایِ قلبِ زینبین میلادِ غنچه اصغره، او ناشکفته پرپره گو غنچه ی بهار اومد، اصغرِ شیر خوار اومد او کربلا یه محشره، بابا رو افتخار اومد این شورِ آسمونیه، یا گهواره جنبونیه بابا لالایی میخونه، آخرِ شادِمونیه لالا لالا گلِ لالا، بخواب تو آغوشِ بابا داره میریم کرببلا، کوچکترین یارِ ولا تو یاوری کنی مرا، یه وقت نگی زوده حالا میلادِ غنچه اصغره، حیف به زودی پرپره تو یاسِ قنداقِ منی، سلاله یِ باغِ منی تو کربلای پُر بلا، سنگینترین داغِ منی لالا لالا گلِ بهار، داغِتو رو دلم نزار ای عنچه ی بی برگ و بار،سرت رو آغوشم بزار اینقد نباشی بی قرار، برام تو اشکِ خون نبار لالا لالا اصغرِ من، صلابتت باورِ من بریم به دشتِ کربلا، تو آخرین یاورِ من میلادِ غنچه اصغره، او ناشکفته پرپره این هم گلِ گلابِ من، مبارکِ ربابِ من رُخش چو آفتابِ من، نِگاش توان و تابِ من هر چی میخوای شیرش بده،‌ یه شکمِ سیرش بده اگه بازم دوباره خواس، تو رو خدا گیرش نده به زودی کربلا میره، تو عرصه ی بلا میره اونجا اگه تشنه باشه، آبِ گلوش دشنه باشه میلادِ نازِ اصغره، حیف به زودی پرپره ای نو بهارِ سینه ام، برادرِ سکینه ام اینجا کجا و کربلا، باغِ گلِ مدینه ام نازِ تو رو می خرَمت، به کربلا می برَمت گر اونجا آب و شیر نبود، تیرِ بلا میدهنَت لالا لالا گلِ امید، بهار اومد تو رو ندید خزون اومد نگاه تو چید، شدی تو آغوشم شهید میلادِ غنچه اصغرَه، او ناشکفته پَرپره وجودِ نازنینِ او، به کربلا معطّره 🔸شاعر: ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ تلگرام👇👇👇 https://t.me/madahanesfahan ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/maddahanesf سروش👇👇👇 http://sapp.ir/maddahanesf بله👇👇👇 https://ble.im/maddahanesf گپ👇👇👇 https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام👇👇👇 Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
  اي قمر شمس ولايت جواد اي گهر بحر عنايت جواد حجّت حق باب مراد همه نجل علي دسته گل فاطمه بر همه خوبان جهان سروري محمّد (ص) استّي و علي پروري چشم رضا از همه سو سوي تو ماه رجب شيفته روي تو روي دل آراي تو بدر رجب ليله ميلاد تو قدر رجب جود به خاک درت آرد سجود بسته به جود تو تمام وجود صورت تو باغ و بهار رضا تويي همه دار و ندار رضا حسن تو مرآت خداوند تو بهشت بابا گل لبخند تو بی خردان طعنه ديگر زدند بر پدرت تهمت ابتر زدند ولادت تو کوثري دگر بود روشني چشم و دل پدر بود نور شد و نور شد و نور شد چشم همه تيره دلان کور شد سمند علم و معرفت رام تو گره گشاي عالمي نام تو عطر رياحين جنان خاک تو روح رضا در بدن پاک تو باب تولاّي تو باب خدا مصحف روي تو کتاب خدا عقل نهالي ز دبستان تو علم گلي رسته ز بستان تو بين امامان ز عطاي زياد تويي ملقّب به امام جواد جز تو که حرز مادر خويش را به قاتل پدر نمايد عطا شبي که مأمون ستمکار مست برد به قتل تو به شمشير دست در دل تاريک شب اي جان پاک کرد تن پاک تو را چاک چاک صبح که آن بي خرد آمد به هوش گشت سراپا همه سوز و خروش گفت مرا قتل رضا بس نبود کشتن نجل مرتضي بس نبود چگونه من در نظر خاص و عام شهره شوم به قاتل دو امام قاصد مأمون به تحيّر شتافت در بدن پاک تو زخمي نيافت کرد سراپا به وجودت نظر ديد ز گل خوب تري خوبتر از رخ مأمون عرق شرم ريخت زمام اقتدارش از هم گسيخت از پي ديدار تو بشتافت باز گفت که اي مهر سپهر حجاز جسم تو شد به تيغ من چاک چاک از چه کنون سالمي اي جان پاک گفتي از دعاي زهراست اين معجر حرز مادر ماست اين مرا خداي داورم حفظ کرد به يمن حرز مادرم حفظ کرد شد خجل از کار خود آن رو سياه گشت به پيش کرمت عذر خواه عفو از آن جرم و خطا کرديش خواست دعا را تو عطا کرديش جود خداييت چه ها مي کند پيش خطا لطف و عطا مي کند اي به فداي تو و جودت جواد جود وجودش ز وجودت جواد تو دست جود خالق اکبري جواد اهلبيت پيغمبري بحر نمي از کرمت يا جواد جود گداي حرمت يا جواد روي تو شمس الشّرف اهلبيت اي دُر ناب صدف اهلبيت کودک نه ساله بدي کز کمال دادي پاسخ به هزاران سؤال زاده اکثم ز دُر افشانيت گشت يکي طفل دبستانيت مانده زهر قيل و زهر قال بود گويي از آغاز کر و لال بود لکنت نطقش به لب افتاده بود گويي طفلي عقب افتاده بود از کف مأمون چو رها گشت باز ماهيکي گرفت و برگشت باز تا ببرد ره به کمال تو بيش ماهي را فشرد در دست خويش گفت که اي نور دل بوالحسن فاش بگو چيست کف دست من پاسخ تو دوباره اعجاز کرد پرده ز اسرار دگر باز کرد قصّه تبخير و هوا و شکار گشت ز دُرج سخنت آشکار حلم ز رفتار شما حلم شد علم ز گفتار شما علم شد معادن حکمت حق شماييد مساکن رحمت حق شماييد شما همان ائمه الدّعاييد مشاعل انوار الهداييد جلالت خدا نشان شماست آيه ي تطهير به شان شماست کلامتان نور است و رحمت است معجزه و موعظه و حکمت است ارث نبّوت رسول از شماست مجد و کرامت بتول از شماست طاعت مقبول? حق شماييد رحمت موصول? حق شماييد شما امامان همگي جواديد باب نجات و قبله ي مراديد قرآن يکدم از شما جدا نيست هر آنکه بي شماست با  خدا نيست «ميثم» را بر درتان التجاست اميد او به مَن اتاکُم نَجاست 🔸شاعر: مقدمتان را به این کانال چندهزارنفری ■خوب ■پرمحتوا ■وارزشمندگرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗    https://zil.ink/maddahanesf ╚═══💫💎═╝ ╭┅─────┅╮ 🌺 hشما هم مبلغ این کانال خوب باشید ╰┅─────┅╯ 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠