سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید:
✅ اشعار #شب_پنجم_محرم
___________________________
#عبدالله_بن_الحسن
دردم، ز کودکی است که با روی هم چو ماه
آمد برون، به یاری آن شاه بی سپاه
بی تاب چون دل از بر زینب فرار کرد
آمد چو طفل اشک روان، در کنار شاه
کای عمّ تاج دار، به خاک از چه خفتهای؟
برخیز از آفتاب بیا تا به خیمه گاه
نشنیدهای مگر سخن عمه را چو من؟
تنها ز خیمه آمدهای نزد این سپاه
هر کس که آب خواست دهندش به تیغ، آب
باز گرد سوی خیمه و آب از کسی مخواه
میگفت و میگریست، که دژخیمی از ستیز
تیغی حواله کرد به آن ماه دین پناه
آن طفل، دست خویش سپر کرد پیش تیغ
دست اوفتاد از تن معصوم بی گناه
بیدست، جان سپرد به دامان عم خویش
چون ماهیِ به لجّهی خون مانده در شناه
میداد جان به دامن شاه الغیاث گوی
میکرد شاه تشنه به حیرت بر او نگاه
🔸شاعر:
#وصال_شیرازی
____________________________________
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
🇮🇷کانون مداحان وشاعران
موسسه خیریه فرهنگی
ومراکزآموزش مداحی اصفهان
از ﺗﺎب رﻓﺖ و ﻃﺸﺖ ﻃﻠﺐ ﮐﺮد و ﻧﺎﻟﻪ ﮐﺮد
و آن ﻃﺸﺖ را ز ﺧﻮن ﺟﮕﺮ ﺑﺎغ ﻻﻟﻪ ﮐﺮد
ﺧﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮرد در ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ از ﮔﻠﻮ ﺑﺮﯾﺨﺖ
ﺧﻮد را ﺗﻬﯽ ز ﺧﻮن دل ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﺮد
ﻧﺒﻮد ﻋﺠﺐ ﮐﻪ ﺧﻮن ﺟﮕﺮ ﮔﺮ ﺷﺪش به جام
ﻋﻤﺮﯾﺶ روزﮔﺎر ﻫﻤﯿﻦ در ﭘﯿﺎﻟﻪ ﮐﺮد
ﻧﺘﻮان ﻧﻮﺷﺖ ﻗﺼﻪ درد و ﻣﺼﯿﺒﺘﺶ
ور ﻣﯽﺗﻮان ز ﻏﺼﻪ ﻫﺰاران رﺳﺎﻟﻪ ﮐﺮد
زﯾﻨﺐ درﯾﺪ ﻣﻌﺠﺮ و آه از ﺟﮕﺮ ﮐﺸﯿﺪ
ﮐﻠﺜﻮم زد ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ و از درد ﻧﺎﻟﻪ ﮐﺮد
ﻫﺮ ﺧﻮاﻫﺮی ﮐﻪ ﺑﻮد روان ﮐﺮد ﺳﯿﻞ ﺧﻮن
ﻫﺮ دﺧﺘﺮی ﮐﻪ ﺑﻮد ﭘﺮﯾﺸﺎن ﮐﻼﻟﻪ ﮐﺮد
ﯾﺎ رب ﺑﻪ اﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻧﺪاﻧﻢ ﭼﻪ ﺳﺎن ﮔﺬﺷﺖ
آن روز ﺷﺪ ﻋﯿﺎن ﮐﻪ رﺳﻮل از ﺟﻬﺎن ﮔﺬﺷﺖ
#وصال_شیرازی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
______________________
#عبدالله_بن_الحسن
دردم ز کودکی است که با روی همچو ماه
ازخیمه شد به یاری آن شاه بیسپاه
بیتاب چون دل، از برِ زینب فرار کرد
آمد چو طفلِ اشکِ روان، در کنار شاه
کای عمّ تاجدار! به خاک از چه خفتهای!
برخیز از آفتاب، بیا تا به خیمهگاه
نشنیدهای مگر سخن عمّه را چو من؟
تنها ز خیمه آمدهای، پیش این سپاه
هر کس که آب خواست، دهندش ز آب تیغ
ای عم! بیا به خیمه و آب از کسی مخواه
میگفت و میگریست که بیدینی از ستیز
تیغی حواله کرد به آن شاه دینپناه
آن طفل، دست خویش سپر کرد، پیش تیغ
دست اوفتاد از تن معصوم بی گناه
بیدست جان سپُرد به دامان عمّ خویش
چون ماهی به لجّهی خون، مانده در شناه
میداد جان به دامن شه، «الغیاث» گوی
میکرد شاه تشنه به حسرت، بر او نگاه
🔸شاعر:
#وصال_شیرازی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*