#مرثیه_حضرت_زینب #مصائب_شام
#مرثیه_حضرت_رقیه
خدایا چنان کن سرانجام کار..
که دیگر رهایم کند نیزه دار
شبیه اسیران جنگی شدم
رخم سوخته صورتم پرغبار
به یک سمت زجر و به یک سمت شمر
برایم نمانده ست راه فرار
روی صورتم چنگ محکم زدند
همین پیرزنهای گوشه کنار
دویدند روی تنت ده سوار
دویدند دنبال من صد سوار
گذر کردن از کوچه های شلوغ..
چه سخت است بر دختر با وقار!
سرم روی گردن نمی ایستد
تنم روی ناقه نشد استوار
اگرچه نخورده لب من به آب..
ولی خورده ام سیلی آبدار
فقط چوب خوردی به صبح و غروب
فقط فحش خوردیم لیل و نهار
عزیزم خداوند صبرت دهد!
که دیدی مرا با دوصد می گسار!
ملک بود خدمتگزارم ولی
به من گفت آن مست خدمتگزار
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
=============================
🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چند بیت از یک غزل
گفتم که بوسهای و اُفتادی از نوکِ نِی
دیدی که کار من نیست، از نیزه بوسه چیدن
*
بوی شراب میداد دست و دهان این زجر
لکنت زبان به من داد، تا قافله رسیدن
*
ترسانده است من را، با خونِ دامنش شمر
بعد از تو سهم من شد، از خواب هِی پریدن
*
از وضعِ حنجر تو، پیداست قاتل تو...
هِی کرده استراحت، هنگام سر بریدن
✍ #حسن_لطفی
🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#حضرت_رقیه_س_شهادت
خوش آمدی عزیزم، بابای مهربانم
تا پیش من بیایی...، بر لب رسید جانم
ترسیدم اول کار، از این سر بریده
با این سر بریده، هستی تو میهمانم
بد سوخته سر تو، بین تنور خولی
من هم میان انظار، بد سوخت گیسوانم
همرنگ ارغوان است، رنگِ رُخ تو بابا
با این رُخ کبودم، همرنگ ارغوانم
لکنت گرفتن من، تقصیرِ دستِ زجر است
با پای ناتوانم، سربارِ کاروانم
جای نوازش تو، خولی نوازشم کرد
مثل بهار بودم، اما کنون خزانم
تفسیر " اَم حَسِبتَ..." امشب به چشم دیدم
زخمی شده لبانت، شاکی ز خیزرانم
عادت ندارم انقدر از تو جدا بمانم
من را ببر عزیزم، دیگر نمیتوانم...
✍ #علی_میرحیدری
🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#حضرت_رقیه_س_شهادت
خدایا چنان کن سرانجام کار...
که دیگر رهایم کند نیزهدار
شبیه اسیران جنگی شدم
رخم سوخته، صورتم پُرغبار
به یک سمت زجر و به یک سمت شمر
برایم نماندهست راهِ فرار
دویدند روی تنت ده سوار
دویدند دنبال من، صد سوار
گذر کردن از کوچههای شلوغ...
چه سخت است بر دختر با وقار!
سرم روی گردن نمیایستد
تنم روی ناقه نشد استوار
اگرچه نخورده لب من به آب...
ولی خوردهام سیلی آبدار
عزیزم خداوند صبرت دهد!
که دیدی مرا با دوصد مِی گُسار!
مَلک بود خدمتگزارم ولی
به من گفت آن مست: خدمتگزار
✍ #سیدپوریا_هاشمی
🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#حضرت_رقیه_س_شهادت
آمدی از بین آتش تا گلستانت کنم
با پریشانی نمیخواهم پریشانت کنم
کاش میشد زخمهایت را بریزم در تنم
تا فقط اندازهی یک زخم، درمانت کنم
سفرهدارا ! سفرهام خالیست، اما دل پُر است
روضهام شو تا دو کاسه اشک، مهمانت کنم
مقتلِ مکشوفهی من! روضههایم را نبین
حیفِ چشمِ زخمدارت نیست گریانت کنم؟!
از میان کوچههای سنگباران آمدی
تا منِ حسرتبهلب هم، بوسهبارانت کنم
میبَرندت، میزَنندت، میکُشندت باز هم
من کجای دنجِ این ویرانه پنهانت کنم؟!
قاریِ سرنیزهها و تشت! ألرّحمٰن بخوان
تا مزارِ کوچکم را رحلِ قرآنت کنم
جا نمیمانم، نمیخوابم، نمیگویم نرو
من که میآیم، چرا باید پشیمانت کنم؟!
✍ #رضا_قاسمی
🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#حضرت_رقیه_س_شهادت
عجب خوابی، عجب حالی، عجب رؤیای شیرینی
چه زیبا میشود وقتی، پدر را خواب میبینی
عجب عشقی، عجب شوری، عجب عطر دل انگیزی
چه رؤیاییست با یاد پدر از خواب برخیزی
چه کس بیدار کرده دختری که گرمِ رؤیا بود
که در گلزار سرسبز پدر محوِ تماشا بود
چه کس حالا جوابی میدهد چشم پر آبم را
به بیداری نخواهم داد شیرینیِّ خوابم را
کجا رفته؟ کجا عمه؟ همین لحظه، همین جا بود
همین حالا، همین دلخسته در آغوش دریا بود
همین حالا کنارم بود و از غمها رهایم کرد
دوباره جان به من داد و رقیه جان صدایم کرد
نیامد بر لبم لبخند و از غمها دلم پوسید
به جبرانش پدر با گریه لبهای مرا بوسید
دوباره دستِ گرمش را به دُورِ گردنم انداخت
نگاهی بر رُخِ زرد و کبودیِّ تنم انداخت
دویدم کودکانه باز هم دنبال من میکرد
لب خشکش به هم خورد و سؤال از حال من می کرد
رقیه دخترم خوبی؟ بیا بابا در آغوشم
اگر دردِ دلی داری بگو آهسته در گوشم
تو هر جایی که میرفتی، من از بالای نی دیدم
تو هر دفعه زمین خوردی، تو را از دور بوسیدم
زمین خوردی و چشمم را به گریه باز میکردم
تو را از روی نیزه با نگاهم ناز میکردم
من از بالای نی خون گریه میکردم به احوالت
خبر دارم چه شد آن شب که خونین شد پر و بالت
دعا کردم به احوالت، دعایی تو به حالم کن
اگر در راه صد دفعه کتک خوردی حلالم کن
چه میفرمایی ای بابا به قربان سر و رویت
هر آنچه شد به من جانا فدایِ تار گیسویت
دلارامِ منی، آرامش دنیای من هستی
از این بهتر چه میخواهم که تو بابای من هستی
نمیخواهم بیازارم تو را حالا که مهمانی
نمیخواهم تو را از کف دهم امشب به آسانی
چه باید گفت ای بابا از این اوضاعِ آشفته
هزاران درد و غم دارم، هزاران حرف ناگفته
تو را تا زندهام در پنجهی هر کس نخواهم داد
به دست این و آن هرگز، سرت را پس نخواهم داد
در آغوشم بخواب آرام عزیزم خستهی راهی
چرا دیر آمدی بابا، مگر ما را نمیخواهی
بخواب آرام اینجا دشمنِ نامهربانی نیست
بخواب آغوش من امن است، اینجا خیزرانی نیست
گُلِ من! آمدی اما شمیم یاس جا مانده
تو را آوردهاند اما عمو عباس جا مانده
پس از تو بارشِ بارانِ غم آغاز شد بابا
پس از تو دخترت با تازیانه ناز شد بابا
پس از تو سهم ما تُندی و خشم و اَخم شد بی حد
در این مدت، تمام پیکر ما زخم شد بی حد
تو رفتی و النگویم طنابِ شمر و خولی شد
دلیل درد بازویم، طنابِ شمر و خولی شد
پذیرایی به غیر از سیلی قاتل نمیبینم
نگاهت میکنم بابا، ولی کامل نمیبینم
مرا پای برهنه روی سنگ و خارها بردند
مرا کوچه به کوچه از دل بازارها بردند
شبِ قدرِ منی و گریهام تا مطلع الفجر است
کسی که زجر داده بیشتر ما را همین زجر است
شبی افتادم از ناقه که زجر آمد سراغ من
چنان آمد که گویی آتش افتاده به باغ من
نمیگویم چه شد بابا، سخن کوتاه و سربسته
پس از آن نیمه شب، از زندگی کردن شدم خسته
✍ #مجتبی_شکریان
🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#حضرت_رقیه_س_شهادت
یک دلِ بی قرار سهمش شد
دوریِ از نگار سهمش شد
بی علی اکبر و عمو عباس
سیلیِ آبدار سهمش شد
روی بالِ فرشته میخوابید
یک بغل سنگوخار سهمش شد
در بیابان و نیمههای شبش
دلهره، اضطرار سهمش شد
تا که آورد اسم بابا را
مُشتها بی شمار سهمش شد
از لگدهای زجر، پهلو درد
از سنان، چشم تار سهمش شد
پای پُر آبله که جای خودش
رعشه، بی اختیار سهمش شد
در هیاهوی کوچه و بازار
صحبت طعنهدار سهمش شد
دخترِ حرمله چه میخندید!
تا از او گوشوار سهمش شد
ارثِ زهراست بر زمین خوردن
چادرِ پُر غبار سهمش شد
یک سه ساله کجا و مویِ سپید
پیریِ روزگار سهمش شد
آخرِ سر خرابه روشن شد
ماهِ نیزه سوار سهمش شد
بویِ نانِ تنور پیچید و
سوخته زلفِیار سهمش شد
✍ #علی_علی_بیگی
🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#غزل_مرثیه_حضرت_رقیه
به زخمِ قلبِ همه عاشقان نمک زدهاند
که نازدانهی ارباب را کتک زدهاند
یکی دوتاست مگر زخمهای آبلهاش
چه میشد این همه سنگین نبود سلسلهاش
چه میشد این همه بازوی او کبود نبود
دلیل قدِّ خمش کوچهی یهود نبود
در آسمان کبودش دگر ستاره نداشت
چه بود قصه؟ دگر گوش و گوشواره نداشت
خدا کند به "زمین خوردهها" نفس بدهند
عقیق سرخ پدر را دوباره پس بدهند
خدا کند که دگر سنگ بر جبین نخورد
سه سالهی احدی بی هوا زمین نخورد
سزای دخترکی بی پناه، توهین نیست
که دست هیچکسی مثل زجر سنگین نیست
**
خرابه حال و هوای خزان گرفته پدر
چقدر موی سرت بوی نان گرفته پدر
چقدر چشم به راهت شدم...، کجا بودی
خدا نکرده مگر زیر دست و پا بودی؟!
چقدر وضع تنت نامرتب است پدر
هنوز روی لبت رد مرکب است پدر
✍ #احسان_نرگسی
🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#حضرت_رقیه_س_شهادت
به جرم اینکه ندارم پدر، زدند مرا
شبیه مادرِ در پشتِ در، زدند مرا
خبر نداشتم اینها چقدر نامردند
خبر نداشتم و بی خبر زدند مرا
خدا كند كه عمویم ندیده باشد، چون
پدر درست همین دور و بر زدند مرا
پدر، وقت غذا تازیانه میآمد
نه ظهر و شام، كه حتی سحر زدند مرا
سرم سلامت از این كوچهها عبور نكرد
چقدر مثلِ تو ای همسفر زدند مرا
چه بینِ طشت، چه بر نیزهها زدند تو را
چه در خرابه، چه در رهگذر زدند مرا
چه چشم زخم، چه زخمِ زبان، چه زخمِ سنان
اگر نظر كنی از هر نظر زدند مرا
فقط نه كعبِ نِیّ و تازیانه و سیلی
سپر نداشتم و با سپر زدند مرا
پدر من از سرِ حرفم نیامدم پایین
پدر پدر گفتم هر قَدر زدند مرا
مگر به یادِ كه افتادهاند دشمنها
كه بینِ این همه زن، بیشتر زدند مرا؟
زدند مادرتان را چهل نفر یكبار
ولی چهل منزل، صد نفر، زدند مرا
✍ #محسن_عرب_خالقی
🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#حضرت_رقیه_س_شهادت
گل بوتهام ولی پُرخارم کویریام
من استخوانشکستهی راه اسیریام
میگفتی یک زمان که الهی عروسیات
اما کنون بیا به تماشای پیریام
آیا هنوز ناز مرا میکِشی پدر؟!
با این لباس پاره مرا میپذیریام؟!
بر پیکرم هزار اثر از تازیانههاست
آیه به آیه مصحفِ جوشن کبیریام
بازی نمیدهند مرا کودکان شهر
من میدوم، پدر! تو میآیی بگیریام؟
تقصیر من نبود که رویم شده کبود
خصم آمد و نواخت به رویِ حریریام
با دستهای سنگی خود روی صورتم
آنقدر زد که لَق شده دندان شیریام
این پیکرِ کبود، کفن را جواب کرد
انگار من هم عازم فرشِ حصیریام
✍ #حسین_قربانچه
🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#حضرت_رقیه_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_رقیه_س_شهادت
عجز اگر آید به دیدارم جوابش میکنم
کاخ اگر کوه اُحد باشد، خرابش میکنم
پردههای قصر افتاد از طنین نالهام
کفر اگر در پرده باشد، بینقابش میکنم
مدح باب علم طاها گر چه اینجا باب نیست
در میان شامیان، امروز بابش میکنم
یک رساله از کراماتم اگر در دست نیست
مینویسم بعدها صدها کتابش میکنم
دارم از بابا بزرگ خویش ارث روشنی
در شعاعم ذره باشد آفتابش میکنم
از خدایم اذن دارم زیر سقف گنبدم
هر دعایی را بخواهم مستجابش میکنم
آنکه حتی یک النگو در ضریح انداخته
با خدا در روز محشر بیحسابش میکنم
سفرهدار روضهی بابا منم، با دست خویش
گندمی گر نذر گردد آسیابش میکنم
زنده باشم بعد از این، ای عمه جان! گهوارهای_
عاقبت میسازم و نذر ربابش میکنم
آستین پارهای دارم خدا را شاکرم
بر سرم در پیش نامحرم حجابش میکنم
✍ #سیدمیلاد_حسنی
🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#حضرت_رقیه_س_شهادت
احساس کودک بودنم را مسخره کردند
حتی صدای شیونم را مسخره کردند
یک بار افتادم ز ناقه بی هوا، اما
صد بار این افتادنم را مسخره کردند
هم به لباس پارهام در کوچه خندیدند
هم روسری سر کردنم را مسخره کردند
لکنت گرفتن، صحبتم را کندتر کرده
لحن پدرجان گفتنم را مسخره کردند
تقصیر آتش بود اگر که دامنم سوخت
این بی ادبها دامنم را مسخره کردند
بابا ! عموماً بعد سیلی تار میبینم
حتی شعاع دیدنم را مسخره کردند
آهن شده جنس طلای گردنآویزم
زنجیر دور گردنم را مسخره کردند
در زیر دست وپا عروسکهای من له شد
احساس کودک بودنم را مسخره کردند
✍ #علیرضا_وفایی_خیال
🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠