❣﷽❣
⚫️ #سینه_زنی_حضرت_زهرا_س
⚫️ #آقای_سلطانی
#روضه_دفتری
اشک تو آتش زده بر جگرم زینب
گریه نکن گریه نکن دخترم زینب
⚫️طفل معصومم، یار مظلومم
تو بعد مادر بر پدر یار و یاور باش
درسجده ی نماز شب یاد مادر باش
من می کنم بر تو دعا دخترم زینب
تو بهر من قرآن بخوان نیمه های شب
⚫️طفل معصومم، یار مظلومم
دیشب که هر دم لحضه ی ارتحالم بود
عبادت نشسته ام شرح حالم بود
خود را به حفظ جان من سد ره کردی
من تازیانه خوردم و تو نگه کردی
⚫️طفل معصومم، یار مظلومم
مادر،غریب و دخترش بی کس و تنها
من پشت در بودم تو بین دشمن ها
من تاختم بر دشمنان باسخنرانی
ام تو در شام بلا خطبه می خوانی
⚫️طفل معصومم، یار مظلومم
#میثم_سازگار
زمان:
حجم:
560.8K
#زمزمه
#امام_صادق_ع
🎤کربلایی محمد علی رضایی
#روضه_دفتری
#امام_صادق_ع
#سبک_خوش_اومدی_توازسفربابا
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
خاک بقیع همیشه غمباره
نــه زائــر و گــریه کنـی داره
به یاد صادق دیده می باره
ای وای ازاین غم
دلـم گـرفتـه از غـم صــادق
رسیـده فصـل ماتم صـادق
اَمــان ز درد و اِلَــم صـــادق
ای وای ازاین غم
قلـب امــام صــادق و خسـتن
دستاشو پیش بچه هاش بستن
دل عــزیــزان شــو بشکسـتن
ای وای ازاین غم
شهر مـدینه صبح محشرشد
خــون بــه دل آل پیمـبر شــد
یتیمـیِ مـوسی بن جعفرشد
از داغ صادق
دوبـــاره فتنــه آتــش افـــروزه
یـه خـونه تـو مـدینـه میسوزه
درد ومصیبتش چه جانسوزه
امام صادق
دشمنای دیـن حقتـو خوردن
تــو رو میــون کـــوچـه آزردن
پیــاده پــا بــرهنـه ات بـــردن
برات بمیرم
ازظلـم منصـورشده ای خسته
می بـردنـت بــا دســتای بسـته
بـــا نــاســزا قلبتــو بشکسـته
برات بمیرم
سلام بــه تــربــت بــی زُوّارت
بــه درد وغصـه های بسیارت
بــه سـنِ پیــری دادن آزارت
برات بمیرم
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
#علی_اکبراسفندیار_مداح
#⃣ #روضه_دفتری
#⃣ #فیش_روضه_حضرت_عباس
#⃣ #روضه_حضرت_عباس
#⃣ #روضه_حضرت_اباالفضل
#⃣ #شب_نهم_محرم
#⃣ #حضرت_عباس
#⃣ #تاسوعا
#⃣ #ایام_محرم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ...
"السلام علیکَ یا قمر العشیره و یا کفیل الزینب یا أخَ الحسین، یا اباالفضل العباس..."
یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْن.
همیشه میخونی "یا کاشف الکرب عن وجه الحسین." ای آقایی که وقتی ابی عبدالله به صورتت نگاه میکرد، غم و غصه از ارباب ما دور میشد. اما توی علقمه وقتی ابی عبدالله این بدنو دید نوشتن حسین کنار بدن پیر شد. بان الإنکسار فی وجه الحسین...
شب نهم محرم،شب تاسوعا، شبی است که نه فقط مسلمونا و شیعهها میان در خونه ی اباالفضل عرض ارادت میکنن و حاجت میگیرن بلکه تمام عالم میان، مخصوصا ارمنیها میان در خونه ی اباالفضل خرج میکنن، احترام میکنن حاجت میگیرن...
باب الحوائج است و مشکلگشا اباالفضل
شد دستگیر ما با، دست جدا اباالفضل
در محضرش ندیدم شرمنده سائلی را
خیرات میکند چون بی سرصدا اباالفضل
*گرفتارا! اونایی که میگن مریض مون رو دکتر ها جواب کردن. دیگه امیدی بهشون نیست...*
گرچه مریض ما را دکتر جواب کرده
دلواپسی نداریم، داریم تا اباالفضل
بردار حاجتت را با خود حرم بیاور
عرض توسل از تو باقیش با اباالفضل
*همه اموات و شهدا رو مخصوصا شهدای حادثه جنگ تحمیلی اخیر رو مد نظر بیار تو این یه بیت...*
دارم به لب دوباره یاد تمام اموات
درد آشنا اباالفضل، ای باوفا اباالفضل
از دشمنش زده سر، پیش حرم سرش خم
رزمش بجا اباالفضل، شرمش بجا اباالفضل
یک کوفه دست میزد در علقمه همینکه
دست مبارکش شد از تن جدا اباالفضل
* میگن کنار بدن اباالفضل، یه نانجیبی از یه گوشه داد میزد، به زخم زبون میگفت: آی سید هاشمی! به علمدارت می نازیدی؟ ببین نه تنها دستاشو، پاهاشم قطع کردیم. یکی داد میزد هرکی میخواد بره سمت خیمه ها بره. علمدارش رو زمین افتاد. پاسبان خیمه هاش افتاد...*
داغش کمر شکست از آقای هر دو عالم
آن لحظه که صدا زد «ادرک اخا» اباالفضل
*يه جوري زدن از اسب رو زمين افتاد، يه مرتبه حسين شنيد يه صدايي داره مياد: "یا اَخا اَدرک اَخاک" ابي عبدالله اومد، ابي عبدالله برا هر شهيدي به سرعت مي اومد، برا علي اكبر به سرعت اومد، برا قاسم به سرعت اومد، اما نوشتن برا عباس آروم آروم اومد، ميديدن هي مياد، هي خيمه رو نگاه ميكنه، نگرانِ زينبِ، زينب مَحرم نداره، زن و بچه ام چي ميشن؟ نشست بالا سَرِ عباس، نوشتن: ابي عبدالله كنارِ بدنِ اباالفضل، "صَرَخَ الحسين" حسين داد ميزد، هي ميگفت: داداش پاشو... بلند بگو: حسين!
به صورتی که از آن غم می زدود غم داد
با صورت از بلندی افتاد تا اباالفضل
کو آن قد بلندش؟ پاشیده بند بندش
با نیزه بسکه جسمش، شد جابجا اباالفضل
هم دست داده از دست هم پا شده بریده
در علقمه چگونه زد دست و پا اباالفضل؟
* میگن کنار بدن اباالفضل، یه نانجیبی از یه گوشه داد میزد، به زخم زبون میگفت: آی سید هاشمی! به علمدارت می نازیدی؟ ببین نه تنها دستاشو، پاهاشم قطع کردیم. یکی داد میزد هرکی میخواد بره سمت خیمه ها بره. علمدارش رو زمین افتاد. پاسبان خیمه هاش افتاد...*
باید حسین میرفت چون خیمه در خطر بود
میزد به سینه میگفت: آه آی خدا ! اباالفضل
چون بود شاه تشنه، بعد از شهادتش آب
از کوثر او ننوشید.. ای مرحبا اباالفضل
در محضر عقیله، جز بر فراز نیزه
بالا نبرد سر را، ای با حیا اباالفضل
*بي بي زینب یه وقت دید حسین داره میاد، امام زمانش داره میاد، یه دست به عنان ذوالجناح گرفته با آستین داره اشکاشو پاک میکنه، وقتی خانم این صحنه رو دید دیگه نرفت جلو دوید تو خیمه صدا زد: رقیه جان بیا عمه.. چیه عمه جان؟ گفت برو از بابات سؤال کن ببین چرا عمو عباس برنگشته؟ بی بی رقیه اومد، نشست روی پای بابا اول با گوشهٔ چارقدش این خون وعرقهارو از صورت بابا پاک کرد. آروم دم گوش بابا صدا زد.."أبتا أین عمی العباس؟"حسین یه نگاه بهش کرد این بچه رو بوسید گذاشتش رو زمین، چه گذشت برحسین یه وقت دیدن رقیه داره خاک به سر میریزه، چرا؟ باباش رفت کنار خیمه عباس دیدند عمودخیمه رو پایین کشید.. ای حسین...
به آبروی اباالفضل به دستاي قلم شده اباالفضل، این دو دستت رو بیار بالا، زن و مرد حاجت دارید، کاردارید، مریض دارید، فرج امام زمان، سلامتی مقام معظم رهبری، عاقبت به خیری جَوونا، حفظ نظام و کشورمون از بلایا همه با مادرش اُم البنین ناله بزنید: یا اباالفضل...
#روضه_اسارت 😭😭😭
*چنان مرغ شکسته پر و بالم*
*غمت یک ساعته کرده هلالم*
*(اینا ناله های زینبن)*
*چنان مرغ شکسته پر وبالم*
*غمت یک ساعته کرده هلالم*
*داداش زِبس داغت سنگینه عزیزم*
*تمام دشت می گرید به حالم*
*◾وقتی از آقا امام زمان سوال شد آقا کدوم مصیبت جدت دردناکه که فرمودی برای آن مصیبت اگه خون گریه کنم کمه، آن بزرگوار فرمود: همه ی مصیبت جدم سخت و سنگین و درناکن،گفتن آقا اون مصیبت که فرمودی اگه اشکم خشک بشه خون گریه میکنم ، تا آقا اینو شنید اشکاش سرازیر شد، فرمود: همه ی مصیبت های جدم دردناکه اما امان از مصیبت اسیری عمه ام زینب😭😭😭*
*وقتی روز یازدهم محرم بی بی زینب همه ی زن و بچه ها رو سوار بر محمل کرد بمیرم نوبت به خودش رسید کسی نبود خودشو کمک کنه تا سوار بر محمل بشه ، هر چه دور و برشو نگاه کرد محرمی پیدا نکرد یه نگاه انداخت به قتلگاه صدا زد حسینم عزیزم ببین دارن خواهرتو به اسیری میبرن، یه نگاه انداخت به علقمه ،داداش عباسشو صدا زد یادش اومد روز دوم محرم وقتی وارد سرزمین کربلا شد همه ی محرم ها دور و برش بودن یکی رکاب محملو گرفته بود ، یادش اومد عباس زانو خم کرد خواهر رو پیاده کرد، صدا زد عباس جان بیا ببین دور وبر خواهرت یه مشت نامحرمه بیا خواهرتو دارندبه اسیری میبرن، آی بمیرم با هر سختی بود خودشو سوار کرد، کاروان از گودال عبور کرد ،اهلبیت امام حسین با بدنهای پاره پاره داغِ دلشان تازه شد، از بالای محمل وداع کردن چند قدمی نگذشته بودن نتونستن تحمل کنن پیاده شدن هر کسی نعش عزیزی رو بغل گرفت زینب کجا رفت؟ رفت گودال قتلگاه کنار نعش برادر، آی قربون دردهای دلت ای دختر علی*
*داداش اومدم بگم دارن منو میبرن اسیری اومدم خداحافظی کنم ، خداحافظی هم رسمی داره برادر، رسمش روبوسیه ، اما برادر یه جای سالمی در بدن نداری تا بوسه زنم😭😭😭*
*سر به بدن نداری تا صورتت رو بوسه بزنم ، چه کرد این خواهر داغ دیده آی بمیرم خم شد لباشو گذاشت روی رگهای بریده ی حسین رگهای بریده رو بوسه زد*
*بوسیدم آنجایی که مادرم نبوسید*
*بوسیدم آنجایی که پیغمبر نبوسید*
*آه اومدن زینب رو با تازیانه از کنار نعش برادر جدا کردن همه را سوار کرد با چه سختی خودشو سوار کرد، کاروانِ اُسرا حرکت به راه افتاد ، زینبی که با حسین به کربلا آمده بود حالا باید با سرِ حسین برگرده ، زینب از روی محمل نگاش به گودل قتلگاهه دل از برادر نمی کنه ، همچنان از روی محمل روضه میخونه و خداحافظی میکنه😭😭😭*
*خداحافظ ای برادر زینب*
*شده روی محمل روضۂ زینب*
#روضه_دفتری
#شب_دوازدهم_محرم
السَلامُ عَلیکَ یاصاحِبَ العَصرِوالزَمان…
روحی وَاَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء
💠مداح امام زمان
🆔https://eitaa.com/joinchat/3166831084C7a13f3c235
#⃣ #فیش_روضه_اربعین
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #اربعین
#⃣ #شهادت_امام_حسین
اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحمَةِ اللهِ الوَاسِعَة
"اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِ اللَّهِ وَ عَلَى الاَرواحِ الَّتى حَلَّت بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ العَهدِ مِنّى لِزِیارَتِکُم *
جوری سلام بده، مثل اونایی که الان رسیدن کربلا، مثل زائرایی که با پاهای آبله زده الان رسیدن روبرو حرمش، مثل جابر که اومد کربلا سلام کرد؛ مثل زینب که هر طرف رو که نگاه میکنه یاد یه خاطره می افته؛ دستت رو روی سینه بگذار، با توجه همه با هم سلام بدیم: به نیابت از امام زمان و شهدا و امواتمون: اَلسَّلامُ عَلَى الحُسَینِ وَ عَلى عَلِىِّ بنِ الحُسَینِ وَ عَلى اَولادِ الحُسَینِ وَ عَلى اَصحابِ الحُسَین"
ره وا کنید قافله سالار میرسد
یک قافله اسیرِ عزادار میرسد
*زینب داره میاد، امام زین العابدین داره میاد، اُم کلثوم داره میاد ...*
برخیز یا حسین سری دست و پانما
دلبر برایِ دیدنِ دلدار میرسد
سِّرُ الحسین سینۀ سَینایِ زینب است
آری حقیقتِ همه اسرار میرسد
هرجا که شد غرور مرا دشمنت شکست
زینب غمین از آن همه آزار میرسد
رسیدن به یه جایی بی بی زینب بشیر رو صدا زدن.. بگین بشیر بیاد. بله بی بی! بشیر! اینجا کجاست؟ میخوام ببینم دقيقاً اینجا کجاست..گفت: خانم جان! دقيقأ دو راهی کربلا و مدینه است. این ور میره کربلا این ور میره مدینه..بی بی حالش منقلب شد. فرمود: می بینم بوی حسین داره میاد. بشیر ما رو ببر کربلا..اومدن تا رسیدن کربلا همه خودشون رو انداختن پایین، هر یکی کنار یه قبری نشستن. عمهٔ شما سیدا آمد کنار قبر داداشش حسين...
حسین چهل روزه غم چهل ساله دیدم
حسین جان غم و اندوه دیدم ناله دیدم
داداش نمیدونی چی به روزم آمد.داداش پاشو ببین مثل مادرمون شدم..داداش ببین کمرم تا خورده، ببین خواهرت پیر شده، حسینِ من یادته همینجا توي گودال نشناختمت، اگه حالا تو هم بلند شی نگاه کنی دیگه منو نمیشناسی... *
بالا بلند بودم و حالا خمیده ام
پُر غم ترین زمانۀ دیدار میرسد
* این جمله زبان حاله...داداش ! یادته وقتی بچه هامو از میدان آوردی هر چه نگاه کردی زینبو ندیدی برا اینکه خجالت نکشیدی برادر...
امروز تو هم بیا تلافی کن همهٔ بچه هاتو سالم آوردم اما سراغ سه سالتو از زینب نگیر... خرابه شام گذاشتمو آمدم...*
عباس کو که صبرِ عقیله سر آمده
ناموسِ حق زکوچه و بازار میرسد
بر رویِ قبر پیرهنت پهن میکنم
جانم به لب زگریۀ بسیار میرسد
تکرارِ صحنه ها شده در پیش دیده ام
نیزه به دستِ لشگرِ اشرار میرسد
گویا هنوز میشنوم زیرِ دست و پا
فریادِ العطش زِ لبِ یار میرسد ...
*یادمه من بالاي بلندي ايستاده بودم، نيزه دار نيزه ميزد، شمشيردار شمشير ميزد"عِدَةٌ بِسّیوف وَ عِدَّةٌ بِالحِجارَة.." اونايي كه حربه اي نداشتن دامن هاشون رو سنگ كرده بودن، به سر و رويِ حسينِ من ميزدن...*
گویا هنوز میشنوم زیرِ دست و پا
فریادِ العطش زِ لبِ یار میرسد ...
آن بار گر نشد بدنت را بغل کنم
قبرت به رویِ سینهام این بار میرسد
آه رباب و قبرِ بهم خورده ی علی
لالایی اش از آن دل غمدار میرسد
#قاسم_نعمتی
تو این چند روز پیاده رویِ اربعین، اونایی که سالهای قبل رفتن میدونن، تو این چند روز کربلا، اونی که خیلی به چشم میاد اینه: همه جا آب فراوانه، اصلا چیدن روی هم بطری های آب آماده، خُنَک، موکب دارا نمیذارن زائر اربعین یه لحظه هم تشنگی بکشه .. محال کسی آب بخواد و آب پیدا نکنه ... کافیه بگی آب کجاس؟ کافیه بفهمن تشنه ای، همه میان طرفت، بهت آب تعارف میکنند .. خیلی عجیبه این راه ... خصوصا اگه ببین یه مادری بچه بغلشه، ببینن یه مادری طفل شیرخواره داره بیشتر آب بهش تعارف میکنند، میگن این آب برا خودت این آب واسه بچه ات ... بچه تو این آفتاب و گرما تَلَف نشه ... بعضی ها دلشون زودتر از من رفت توی روضه، چی میخوام بگم؟ اما بمیرم برا اون حسینی که چهل روز قبل بچه شو روی دست گرفت ...
ببینید ببینید گلم رنگ ندارد
اگر آمده میدان سر جنگ ندارد
*کربلا نمیذارن زائرا تشنه باشن .. اما یه روزی کربلا به جای اینکه یه شش ماهه رو سیراب کنند ... فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن ...*
دستت رو بيار بالا سه مرتبه صدا بزن: ياحسين!... برای فرج امام زمانت، شفای مریضا، نابودی آمریکا و اسرائیل و انگلیس، پیروزی و سربلندی مردم غزه و لبنان بازم ناله بزن بگو: يا حسين!...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
السَلامُ عَلیکَ یاصاحِبَ العَصرِوالزَمان…
روحی وَاَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء
💠مداح امام زمان
🆔https://eitaa.com/joinchat/3166831084C7a13f3c235
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #روضه_دفتری
#⃣ #فیش_روضه_امام_رضا
#⃣ #علی_بن_موسی_الرضا
#⃣ #شهادت_امام_رضا
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اللّهمّ صلّ علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَا الْحَسَنِ یا عَلِىَّ بْنَ مُوسى اَیُّهَا الرِّضا یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غَرِيبَ الْغُرَبَاء
سلام بر اون آقایی که در غربت به شهادت رسید.
السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَمَرَ أَهله وَ عِيَالَهُ بِالبکاء عَلَيْهِ قَبْلَ وُصُولِ الْمَوت...
سلام بر اون آقایی که وقت رفتن از مدینه اهلبیتش و جمع کرد، فرمود پشت سر من گریه کنید. عرض کردند: آقا گریه پشت سر مسافر میمنت نداره، فرمود: آری، برای مسافری که امید برگشت داشته باشد. این دیگر آخرین دیدار من با اهل و عیالمِ. اینا دیگه منو نمی بینند...
میخوای با امام رضا گریه کنی بسم الله، دیگه سفرهی محرم و صفر رو جمع کردن، خود امام رضا فرمودن اگه خواستید برا هر چیزی گریه کنید برا جد ما حسین گریه کنید...
توی اخبار آوُردن: امام رضا باهمه یکی یکی خداحافظی کرد، اما این خداحافظی حال یه خواهر رو از همه بیشتر بهم ریخته.. هی امام رضا میرفت، هی برمیگشت حضرت معصومه رومیدید... چشما پر از اشک..یه جمله میخوام بگم، امام رضا که رفتن، دیدن حضرت معصومه سلام الله علیها رفت بالای پشت بام خونه ایستاد هی میدیدم برادرشون امام رضا دارن دور میشن...
منم یه خانوم سراغ دارم هرچی حسین دور میشد، هی صدا: میزد "مهلاً مهلا..."
یا حضرت معصومه اومدی بالای بلندی قشنگ ببینی رضارو اما دیگه کسی امام رضارو دوره نکرد...
زینب اومد بالا بلندی دید دور گودال شلوغه ..نیزه دارمیره جلو برمیگرده شمشیر دار میره جلو برمیگرده، یه عده دامان رو پرسنگ کردن میرنجلو برمیگردن، میگن به نیت قربة الی الله بزنید....دیدن یه عده پیرمردا عصا زنون دارن میان یکی یکی عصارو بالا میبرن ... چه خبره ؟بگم همه دادبزنید....*
جنجاله، مادرِ تو وسطِ گوداله
زیر اسبا بدنت پاماله
توی دست دشمنا خلخاله
شمشیرِ بدنت، پُر از سنان و تیره
نیزه با پهلوی تو درگیره
یه نفر میگه ببر که دیره
میبُرن رگای حنجرتو میبرن
دارن از پشت سرتو میبرن
حسین حسین حسین ....
میدُزدن دارن از هم، سَرِ تو میدُزدن
سرآب آور تو میدزدن ..حسین
معجر خواهرتو میدُزدن حسین
یابن شبیب عمه ما راه دور رفت
میخواست قتلگاه بماند به زور رفت
آتش گرفت چادرش اما کسی ندید
پنجاه وپنج سال قدش را کسی ندید
یابن شبیب عمۀ ما احترام داشت
چندین امام زاده و چندین امام داشت ..
یا بن شبیب بس که زمین خورد جان نداشت
میخواست راه علقمه گیرد تواننداشت
یابن شبیب مشک گرفتار تیر شد
یابن شبیب عمه ما هم اسیر شد
گفت تلاش کرد نیفتد ولی زپا افتاد
شبیه مادر خود بین کوچه ها افتاد
چه خوب شدکه مسیر عبور خلوت بود
کسی ندید که آقای ما کجا افتاد
شبیه چادر خاکی عبا شده خاکی
به پای خویش نیوفتاد بی هوا افتاد
کسی مزاحم جان دادن امامنشد
به یاد چکمه وگودال کربلا افتاد
میان آن همه قاتل یکی جلو آمد
به ضرب نیزه او شاه از صدا افتاد
کنار گودی گودال مادرش میدید
محاسن پسرش دست بی حیا افتاد
به اسبها همگی نعل تازه کوبیدن
به این دلیل بدن بین بوریا افتاد
میان کوچه و بازار بسکه رقصیدن
سَرِ بریدۀ آقا زنیزه ها افتاد
میون کوچه و بازار کار از کار گذشت
زینب از میونِ انظار گذشت
از سر کوچه و بازار گذشت
مرحوم محدث قمی نقل میکنه: بدن امام رضا رو هم شبونه دفن کردن، عروسای نوغان داشتن میرفتن خونه ی بخت، دیدن یه بدنی رو غریبانه دارن تشییع میکنن، همین که فهمیدن بدنِ جگر گوشه ی زهراست، به شوهراشون گفتن: مهریه های ما حلال و آزاد، هر چی هدیه براشون آوُردن نذر امام رضا کردن، بدن امام رضا رو گُل بارون کردن، رفتن یه عده گُل آوُردن بریزن رویِ تابوتِ آقا، درستش هم همینه، بدنِ بچه ی زهرا احترام داره، کربلا هم بدن عزیزِ زهرا حسین رو گُل باران کردن؟ نه!
بی بی زینب سلام الله علیها اومد تو گودال، متحیر، به جای گُل، نیزه شکسته ها رو کنار زد، شمشیرها رو کنار زد، یهو دید رو یه بدنی خیلی سنگ ریخته، پشت و روی بدن معلومنیست، از نای بریده ای هی ندا میاد" اِلَیَّ اُخَیَّ" زینبم بیا، خواهرم بیا... فرج امام زمان، سلامتی رهبری، شفای همه ی مریضا، برآورده شدن همه ی حاجات، نابودی آمریکا و اسرائیل بلند ناله بزن: حسین..*
کانال مداح امام زمان
👇
🆔https://eitaa.com/maddahe_emame_zaman