*اومد تو خيمه، گفت: بچه ها باشيد بريم، حسين آماده است، يادشون داد، چي بگيم؟ بعضي نقل ها نوشتن: ابي عبدالله كوهِ عاطفه است، تا اومدن دوتايي افتادن رو پاهاي حسين، دست و پاي دايي رو مي بوسن، هي ميگفتن: جانِ مادرت فاطمه بذار بريم؛ اجازه گرفتن، پَر پرواز گرفتن، اومدن شروع كردن با مادر وداع كردن، وداع رو ببين، لباس جنگي به تنشون نمي رفت، كلاه خود نداشتن، زره نداشتن، سپر نداشتن...*
نه به اندازۀ علی اکبر
ولی آن قدرها جگر داریم
تو به روی خودت نیاوردی
ما که از قلب تو خبر داریم
به همین ذکرِ یا علی، مادر!
که نوشتیم روی پیشانی
همۀ آرزوی مان بوده است
بر تن ما کفن بپوشانی
تو به خیمه بمان مراقب باش
داییِ ما غم تو را نخورد
آن قدر غُصه خورده، حداقل
غُصۀ ماتم تو را نخورد
دو برادر کنار هم بهتر
می توانند یاورش باشند
می توانند در مقابل سنگ
روی نی حامیِ سرش باشند
آن قدر تیر و نیزه می بارد
خم به اَبرویمان نیاوردیم
مادرم! تو دعا کن آخر کار
لا اقل تکه تکه برگردیم
شاعر محسن ناصحي
*تمام مقاتل نوشتن اين دوتا برادر با هم رفتن ميدان، دو تا برادر ديگه اي هم با هم رفتن، ابي عبدالله و اباالفضل هم با هم رفتن ميدان، اين يه معني داره، وقتي دو تا برادر خيلي به هم وابسته باشن، از هم جدا نميشن، محمد و عون هم با هم رفتن ميدان، گفت: تو با قرآن خوندنت اين لشكر رو نصيحت كن، من ميجنگم، پشت به پشتِ هم، دو تايي دارن با هم ميجنگن، اول قاريِ قرآن عون رويِ زمين افتاد، داشت نصيحت مي كرد، اينقدر با سنگ زدنش، بچه زخمي افتاد روي زمين، عون افتاد، محمد ايستاده، كارش سخت شد، دوتا كار داره، كارِ اولش اينه با دشمن بجنگه، كارِ دومش اينه مواظبِ بدنِ برادرش باشه، چرا مواظبِ بدن؟ مبادا بيان به بدنش جسارت كنن، مبادا بيان بدنِ برادرش رو غارت كنن، خدارو شكر محمد بود، تا زخمي شد و ايستاد، ابي عبدلله داره ميبينه، به سرعت خودش رو رسوند، اين دو تا آقازاده رو بغل كرد به سينه چسبوند، برگردوند به خيمه، يه جمله بگم ناله بزنيد؛ خدارو شكر يه برادر زنده بود از بدنِ برادر مراقبت كنه، اما كاش تو گودال قتلگاه يه نفر كنارِ بدنِ ابي عبدالله مي موند، حسين!.... نگاه كردن ديدن، نه عباسي هست، نه علي اكبري هست، نه زينبي... اما مادرش فاطمه بود، نشست كنارِ قتلگاه، هي ميگفت: " بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مِن شُربِ الماءِ مَنَعُوکَ"...*
اگر كشتن چرا آبت ندادن
چرا زان دُرِّ نا يابت ندادن
اگر كشتن چرا خاكت نكردن
كفن بر جسمِ صد چاكت نكردن
*ابي عبدالله جنازه ي بچه هارو آوُرد سمت خيمه ها، اما مادرشون زينب از خيمه ها بيرون نيومد، همه منتظرن زينب هم بياد، آخه هر شهيدي رو ابي عبدالله آوُرد، زينب رفت به استقبال، اما اينجا ورق برگشت، ديدن اين مادرِ شهيد نيومد بيرون، هي بهش گفتن: پاشو، بچه هات رو آوُردن، اما نيومد بيرون، هيچ جايي هم ننوشتن چرا بيرون نيومد، اما دل ميگه: شايد حسين خجالت بكشه، اينجا زينب نيومد، سراغ بچه هاش رو نگرفت، اربعين كربلا اومد كنارِ قبر حسين، گفت: داداش! يادته، سراغ بچه هام رو نگرفتم، الان هم تو سراغِ دخترت رو نگير، سراغ رقيه رو از من نگير، بيار دستت رو بالا، به نيت فرج بگو: ياحسين!..
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
کانال مداحی و اشعار محرم 👇👇
🆔 ➺ @madahionline_313
Mirdamad 1402 shab04 a.mp3
24.55M
#روضه
#طفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم_۱۴۰۲
🎤#سید_مهدی_میرداماد
کانال مداحی و اشعار محرم 👇👇
🆔 ➺ @madahionline_313
4_326816121820807683.mp3
6.75M
💠توصیه های فنی برای مداحان در دهه محرم🏴
💠💠💠💠💠💠💠💠💠
#دکتر_محمد_فراهانی
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#کانال_آموزش_مداحی
https://eitaa.com/maddahshoo
Mohammad Jnami & Mohammad Fosouli - Meshki Miposham 128 (MusicTarin).mp3
8.38M
#استقبال_محرم #عربی #فارسی
بسیار زیبا✅
◾️۵روز تا فصل عاشقی
#کربلایی_محمد_فصولی
#سعید_جلیلی
کانال مداحی و اشعار محرم 👇👇
🆔 ➺ @madahionline_313
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم
"يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين"
"يا رب الحُسين، بحق الحُسين، اِشف صدر الحُسين، بظهور الحُجُّة ، يا رب الحُجُّة، بحق الحُجُّة، اشف صدر الحُجُّة، بظهور الحُجُّة "
چند فراز از زيارت ناحيه مقدسه بخونم، متبرك بشه مجلس، همه ي عالم رو بگردي هيچ كي مثل امام زمان به جدش سلام نميده؛ اصلا جنس سلام هاي امام زمان فرق داره
"أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَهِ الزّاکِیَهِ، أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّهِ السّامِیَهِ، السَّلَامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْمَأْوَى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى، السَّلَامُ عَلَى ابْنِ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا، أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَهِ الْبارِزات..."
امشب از بچه هاي بي بي زينب بخونيم، از زينبي كه هم دخترِ شهيدِ، هم خواهر شهيدِ، و هم كربلا مادرِ شهيد شد، اونم دوتا شهيد، دوتا دسته گُل"سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور"...
امام زمان عجل الله در اون تشرفاتشون تاكيد داشتن كه وقتي براي عمه ام زينب گريه مي كنيد، براي فرج و ظهور من هم دعا كنيد، توي گريه هاتون برا عمه ام زينب، برا منم دعا كنيد...*
بهترین بنده ی خدا زینب
هَل اَتی زینب، اِنّما زینب
ریشه ی صبرِ انبیا زینب
تا ابد در دلِ بلا زينب
بانی روضه های غم زینب
تا ابد مبتلای غم زینب
هر مصيبتي رو كه ورق مي زنيم، يه طرفش زينبِ، بي خود نيست ميگن: " اُمُّ المَصائب زينب " توي مدينه كنار مادر و دَرِ سوخته، كنار فرق شكافته، كنار جگر پاره پاره، توي كربلا هم زينبِ... و چه بچه هايي داشت زينب، يكي از بچه هاش قاري قرآن بود، صدايِ خوشي داشت، وقتي اومد تو ميدون، قرآن ميخوند دشمن رو نصيحت مي كرد، اينا هم نوه هاي اميرالمؤمنين بودن و هم نوه هاي جعفرِ طيار... از اين جا به بعد از زبانِ زينب كبري است:*
گفت ای مصطفای عاشورا
ای فدای تو زینب کبری
*داداش!..*
تو علی هستی و منم زهرا
همه دار و ندارم از دنيا
سر خواهر فدای این سر تو
بچه هايم فدای اکبر تو
*شهيدِ اولِ بني هاشم علي اكبرِ، بعد از علي اكبر بني هاشم رفتن، برادرهاي مسلم رفتن، برادرهاي اباالفضل رفتن، اين دو تا آقا زاده توي خيمه نشستن، يه بار به خودشون اجازه دادن برن پيشِ ابي عبدالله، تا اومد محمد اجازه ميدان بگيره، ابي عبدالله گفت: برگرد، برو توي خيمه پيش مادرت بشين، انگار يه جوري دلشون شكست، اومدن پيش مادر، گفتن: مادر! دايي اجازه نميده بريم ميدون، مادر نگاه كرد ديد تموم وجودشون سرشار از شوقِ شهادتِ، اومد محضرِ برادر، زبانِحال رو ببين، داداش!...*
من هوای تو را به سر دارم
به هوای تو بال و پر دارم
از غریبیِ تو خبر دارم
دو پسر نه، دو تا سپر دارم
در دل خیمه خسته اند این دو
دل به لطف تو بسته اند این دو
*داداش! بذار پسرهاي من سپرِ بلايِ تو باشن، داداش! دوتا تير كمتر بخوري من دلم آروم ترِ، بذار برن...*
ای فدایت تمامی سرها
سر چه باشد به پای دلبرها
از چه در اشتیاقِ خواهرها
تو نظر می کنی به دیگرها
آخرش یا اجازه می گیرم
یا همین کنج خیمه می میرم
شاعر علی اکبر لطیفیان
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
#کانال_آموزش_مداحی
https://eitaa.com/maddahshoo
*اومد تو خيمه، گفت: بچه ها باشيد بريم، حسين آماده است، يادشون داد، چي بگيم؟ بعضي نقل ها نوشتن: ابي عبدالله كوهِ عاطفه است، تا اومدن دوتايي افتادن رو پاهاي حسين، دست و پاي دايي رو مي بوسن، هي ميگفتن: جانِ مادرت فاطمه بذار بريم؛ اجازه گرفتن، پَر پرواز گرفتن، اومدن شروع كردن با مادر وداع كردن، وداع رو ببين، لباس جنگي به تنشون نمي رفت، كلاه خود نداشتن، زره نداشتن، سپر نداشتن...*
نه به اندازۀ علی اکبر
ولی آن قدرها جگر داریم
تو به روی خودت نیاوردی
ما که از قلب تو خبر داریم
به همین ذکرِ یا علی، مادر!
که نوشتیم روی پیشانی
همۀ آرزوی مان بوده است
بر تن ما کفن بپوشانی
تو به خیمه بمان مراقب باش
داییِ ما غم تو را نخورد
آن قدر غُصه خورده، حداقل
غُصۀ ماتم تو را نخورد
دو برادر کنار هم بهتر
می توانند یاورش باشند
می توانند در مقابل سنگ
روی نی حامیِ سرش باشند
آن قدر تیر و نیزه می بارد
خم به اَبرویمان نیاوردیم
مادرم! تو دعا کن آخر کار
لا اقل تکه تکه برگردیم
شاعر محسن ناصحي
*تمام مقاتل نوشتن اين دوتا برادر با هم رفتن ميدان، دو تا برادر ديگه اي هم با هم رفتن، ابي عبدالله و اباالفضل هم با هم رفتن ميدان، اين يه معني داره، وقتي دو تا برادر خيلي به هم وابسته باشن، از هم جدا نميشن، محمد و عون هم با هم رفتن ميدان، گفت: تو با قرآن خوندنت اين لشكر رو نصيحت كن، من ميجنگم، پشت به پشتِ هم، دو تايي دارن با هم ميجنگن، اول قاريِ قرآن عون رويِ زمين افتاد، داشت نصيحت مي كرد، اينقدر با سنگ زدنش، بچه زخمي افتاد روي زمين، عون افتاد، محمد ايستاده، كارش سخت شد، دوتا كار داره، كارِ اولش اينه با دشمن بجنگه، كارِ دومش اينه مواظبِ بدنِ برادرش باشه، چرا مواظبِ بدن؟ مبادا بيان به بدنش جسارت كنن، مبادا بيان بدنِ برادرش رو غارت كنن، خدارو شكر محمد بود، تا زخمي شد و ايستاد، ابي عبدلله داره ميبينه، به سرعت خودش رو رسوند، اين دو تا آقازاده رو بغل كرد به سينه چسبوند، برگردوند به خيمه، يه جمله بگم ناله بزنيد؛ خدارو شكر يه برادر زنده بود از بدنِ برادر مراقبت كنه، اما كاش تو گودال قتلگاه يه نفر كنارِ بدنِ ابي عبدالله مي موند، حسين!.... نگاه كردن ديدن، نه عباسي هست، نه علي اكبري هست، نه زينبي... اما مادرش فاطمه بود، نشست كنارِ قتلگاه، هي ميگفت: " بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مِن شُربِ الماءِ مَنَعُوکَ"...*
اگر كشتن چرا آبت ندادن
چرا زان دُرِّ نا يابت ندادن
اگر كشتن چرا خاكت نكردن
كفن بر جسمِ صد چاكت نكردن
*ابي عبدالله جنازه ي بچه هارو آوُرد سمت خيمه ها، اما مادرشون زينب از خيمه ها بيرون نيومد، همه منتظرن زينب هم بياد، آخه هر شهيدي رو ابي عبدالله آوُرد، زينب رفت به استقبال، اما اينجا ورق برگشت، ديدن اين مادرِ شهيد نيومد بيرون، هي بهش گفتن: پاشو، بچه هات رو آوُردن، اما نيومد بيرون، هيچ جايي هم ننوشتن چرا بيرون نيومد، اما دل ميگه: شايد حسين خجالت بكشه، اينجا زينب نيومد، سراغ بچه هاش رو نگرفت، اربعين كربلا اومد كنارِ قبر حسين، گفت: داداش! يادته، سراغ بچه هام رو نگرفتم، الان هم تو سراغِ دخترت رو نگير، سراغ رقيه رو از من نگير، بيار دستت رو بالا، به نيت فرج بگو: ياحسين!..
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_آموزش_مداحی
https://eitaa.com/maddahshoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج مهدی سماواتی: بضاعتی ندارم اما عهد می بندم بین خودم و خدای خودم....
#انتخابات
#جلیلی
#کانال_آموزش_مداحی
https://eitaa.com/maddahshoo
...
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ ، اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
رنگ مشکیِ عزاداری در عالم پخش شد
سوخت دلها اسپند محرم پخش شد
(خدا رو شکر ، الحمدللّه ، امشب زیاد بگید الحمدللّه ، نمردیمو شب اول محرم یه حسین گفتیم...)
رنگ مشکیِ عزاداری در عالم پخش شد
سوخت دلها دود اسپند محرم پخش شد
تا ابد باز این چه شورت را بنازم محتشم
این چه شعری بود که در خلق عالم پخش شد
منبری یا نوحه خوان ، يا سینه زن یا گریه کن
(خوش اومدید همتون ، شب اول خیلی مهمه ها ، حالا عرض میکنم...)
منبری یا نوحه خوان ، يا سینه زن یا گریه کن
هر چی منسب بود یکجا زیر پرچم پخش شد
چای تلخ روضه زخم قلب ما را خوب کرد
حبهی قندی به ما دادندُ مرحم پخش شد
هر چه که ما برده ایم از سهم هیئت برده ایم
در حسینیه کرم هم جمع شد هم پخش شد
از محرم می توان فهمید روزی دست کیست(۲)(حالا عرض میکنم کی...)
فاطمه آهی کشیدو (آه ...)(این که تو گریه میکنی اصن مال تو نیست این اشک ، فرمود همچین که تو میشینی ابی عبدالله میاد روبروت میشینه ، انقدر ابی عبدالله تو چشات نگاه میکنه ، خود به خود اشکت جاری میشه...)
از محرم می توان فهمید روزی دست کیست
فاطمه آهی کشیدو بین ما غم پخش شد(۲)
هر کس آمد بی نصیب از قتلگاهت برنگشت
(تو چشم همدیگه نگاه کنید گریه کنید امشب...)
هر کس آمد بی نصیب از قتلگاهت برنگشت
نامنظم شد تنش اما منظم پخش شد
(ای حسیییین...ای حسین...)
آخ نامنظم شد تنش اما منظم پخش شد
حق مطلب بر زمین می ماند اگر زینب نبود(۲)
خون دلها خورده شد تا اینکه کم کم پخش شد
دل آشفته اگه حسین میگه (شب اوله میخوام هواتو داشته باشم ، آروم آروم ...)
دل آشفته اگه حسین میگه
درد داره که اینقده حسین میگه
(خیلی کار ما این شبا سخته ها فک نکن من راحت میتونم میخونم... امشب میخوام هم خودم گریه کنم هم شماها گریه کنید...)
دل آشفته اگه حسین میگه
درد داره که اینقده حسین میگه
پر پروانه میخواد بسوزه که
پای شمع تا به سحر حسین میگه
گرچه نخ نماست ولی خیلی ساله
پرچم سر گذر حسین میگه
روز محشر چند قدم جلوتره
نوکری که بیشتر حسین میگه
کار استجابت دعاش یقینیه
هر کسی با چشم تر حسین میگه
این چه رسمیه پدر که میمیره
جلو تابوتش پسر حسین میگه
(پدرای شهدا رو دیدید...)
این چه رسمیه پدر که میمیره
جلو تابوتش پسر حسین میگه
(اینو برای پدرای شهدا میگم...)
این چه عشقیه پسر که جون میده
پشت تابوتش پدر حسین میگه
ما تووی سینه زنی حسین میگیم
مادرشم دم در حسین میگه
(چجوری میگه؟...)
ما تووی سینه زنی حسین میگیم
مادرشم دم در حسین میگه
ما ها دست به سینه اسمشو میگه
مادرش دست به کمر حسین میگه
(یکی دیگه هم حسین میگه...کیه؟)
(خواهرش نفس نفس نفس زنان(۲)
داره روبروی سر حسین میگه)(۲)
✍محمدصادقی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
کانال_آموزش_مداحی
https://eitaa.com/maddahshoo
شاید امسال به این بادیه باران برود
شاید امسال به این دشت بهاران برود
شاید امسال خدا را تو چه دیدی شاید
یوسف گمشدهای باز به کنعان برود
شاید امسال حسین از سفر کرب و بلا
منصرف گردد و شاید به خراسان برود
شاید امسال کسی آب نبندد به کسی
یا اگر بست از این کرده پشیمان برود
شاید امسال اباالفضل نیفتد از اسب
شاید امسال اباالفضل به میدان برود
شاید امسال از آن علی اکبر در شهر
تکیه در تکیه شبستان به شبستان برود
شاید امسال علی اصغر آغوش حسین
سوی گهواره خود با لب خندان برود
شاید امسال حبیب و وهب و جون و زهیر
نگذارند که آتش سوی طفلان برود
شاید امسال نه از گوش کسی خون آید
و نه در پای کسی خار مغیلان برود
شاید این قافله تا کوفه و از کوفه به شام
تازیانه نخورد دیگر و آسان برود
خیزران شرم کند از همه شاید امسال
چه رسد این که به سوی لب و دندان برود
روضه خوان از دم دروازهی ساعات نرو
دختر شیر خدا از چه پریشان برود؟
***
گفتند بیا کوفه ولی
نیست اینجا با تو هیچ دلی
کاشکی میشد بی معطلی
برگردی آقا تا نشی تنها
وفا نداره کوفه دروغه بیعتاشون
یه چیزایی شنیدم من بین صحبتاشون
حرف از اینه که آب رو به روت ببندن
به گریه هات بخندن
خواهشم اینه با اشک و آه و زاری
همراهتو بیاری اصغرتو نیاری
خیلی بدن این کوفیا
بویی نبردن از حیا
با زن و بچه هات نیا
نا مهربونن تشنه ی خونن
بازار نیزه سازا شلوغه و غم افروز
خرما فروش دیروز خنجر فروش امروز
ترسم اینه که تن حرم بلرزه
سرت بره به نیزه با یه چشای هرزه
بعد از تو میشه به خیمه ها جسارت
حرم میره به غارت زینب میره اسارت
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_آموزش_مداحی
Fadaeian_Shab01Moharam1402_02.mp3
49.74M
#روضه
قسمت دوم
#شب_اول_محرم_۱۴۰۲
#حاج_سید_رضا_نریمانی
کانال_آموزش_مداحی
https://eitaa.com/maddahshoo
اربابم با روضه هات بی تابم
دوست دارم سلام بدم بدی جوابم
خوشحالم که نوکر این خونه ام
دستم رو به پرچم تو میرسونم
نشسته تو دلم غم
دوباره نوحه دوباره ماتم
غمت چه کرده با ما
که جنب و جوشه تموم عالم
تو روضه ها نشستم
تو خیمه های عزا نشستم
یقین دارم همین جا
یه گوشه از کربلا نشستم
شش گوشه ات همیشه تو رویامه
موندن تو حرم همه دنیامه
میخونم بذار بپیچه تو شهر
آی مردم فقط حسین آقامه
آی مردم فقط حسین آقامه ...
دل رو جز تو دست کی بسپارم
میدونی کسی رو جز تو من ندارم
از وقتی که دل به دستت دادم
محکم تر کنار تو شد اعتقادم
دل منو نگهدار
بذار امانت بمونه پیشت
چه خوبه که دل من
برا قیامت بمونه پیشت
تویی که اربعینت برای عالم مسیر عشقه
کسی که زائرت شه
تموم عمرش اسیر عشقه
من رو با خودم رها نگذاری
دست هیچکی جز خودت نسپاری
کاش باری که رو زمین موند از من
اینبارم خودت آقا برداری
شش گوشه ات همیشه تو رویامه
موندن تو حرم همه دنیامه
میخونم بذار بپیچه تو شهر
آی مردم فقط حسین آقامه
آی مردم فقط حسین آقامه ...
گرمای غم تو آبم کرده
این ساحل بدون تابش تو سرده
محتاجم به کشتی عاشورا
دستم رو رها نکن کنار دریا
تو کشتی نجاتی
برای عالم تو ناخدایی
دلم گرفته از شب
ولی خوشم که چراغ مایی
فرات چشم ما شد
تو روضه تو دوباره جاری
نشسته رو تن تو
هزار و نهصد تا زخم کاری
با اشک عزا خودت پاکم کن
تو روضه ات همیشه غمناکم کن
جونم رو بگیر میون هیئت
زیر پای زائرات خاکم کن
شش گوشه ات همیشه تو رویامه
موندن تو حرم همه دنیامه
میخونم بذار بپیچه تو شهر
آی مردم فقط حسین آقامه
آی مردم فقط حسین آقامه ...
شاعر: محسن ناصحی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_آموزش_مداحی
الرحیل ای دل بیقرار
کاروان عازم کربلاست
کربلا وعده گاه حسین
با رسول خداست
یادگار پیغمبر
شیر بیشهی حیدر
میزند صدا در تاریخ
آن سرور
قافله میرود ای اهل ولا بسم الله
هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله
هر که دارد سر همراهی ما بسم الله...
الرحیل ایها الاحرار(۲)
هر که هست طالب اهل ما
هر که خسته شده از ستم
هر که جان گوید و هم ره
ما شود هم قسم
هر که درد دین دارد
پا به جاده بگذارد
سر به راه ما مردانه
بسپارد
هر که دارد به سرش شوق وصال بسم الله
شوق دیدار خدای متعال بسم الله
از بلا میگذرد راه کمال بسم الله...
الرحیل ایها الاحرار(۲)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_آموزش_مداحی
ماه محرم اومد قراره قلب زارم اومد، چه شوری باز تو عالم اومد! دوای هر چی دردم اومد…
دعوتیه امسالم دارم بازم به خود میبالم، که فاطمه منو دعوت کرد خوشا به حالم!
ممنونم ازت که دوباره منو توی روضه آوردی، شرمندتونم چقدر تو یه ساله تو غصمو خوردی…
راستی بی بی ممنون که منو تو کربلا بردی، ممنونم ازت که دوباره منو توی روضه آوردی
شرمندتونم چقدر تو یه ساله تو غصمو خوردی! راستی بی بی ممنون که منو تو کربلا بردی…
همه زندگیمو تو دادی منو دست هیچکس ندادی! قیامت که چشم انتظارم، همونجا بکن از ما یادی
امون ای دل از این غریبی… امون ای دل از این غریبی!
سیاه زدیم شهرارو بیا ببین چشه دریارو، دم ورودی هیئت ها دیدیم همه بی بی زهرارو…
نفس تو سینه حبسه دیگه فراق و دوری بسه، خدا میدونه آقا جونم برام یه نعمته این غصه!
تو عرش خدا زده میشه یه پرچم خونی دوباره، پیراهنیه یادگاری اون قوم نیزه داره
زینب اونو برا سوغاتی، توی مدینه میاره!
همون که تو گودال تنش بود کار دستای مادرش بود! همونم دیگه رفت به غارت ولی دنبالش خواهرش بود…
امون ای دل از این غریبی! امون ای دل از این غریبی!
حسین جانم حسین جانم حسین جانم
حسین آقا حسین مولا حسین تا به ابد پرچم تو بالا، حسین تا به ابد پرچم تو بالا
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
رضا نریمانی ماه محرم اومد قرار قلب زارم اومد
#کانال_آموزش_مداحی
4_5877215681430161663.mp3
5.32M
🏴ماه محرم اومد قرار قلب زارم اومد
🎤#سید_رضا_نریمانی
▪️#شور #محرم🖤
کانال_آموزش_مداحی
https://eitaa.com/maddahshoo
Shab11Moharram1402[03].mp3
18.92M
از دل زینب ای وای
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
تنت تنها ماند / به خاک صحرا
خیمه های تو / به خاکسترها
مانده در غمها ، زینبت تنها
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
امان از غارت / فغان از یغما
بیمعجر ماندند / پردهنشینها
زیر دست و پا ، مانده کودک ها
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
در آتش می سوخت / پر چادرها
بر لب ما بود / ذکر زهرا
روضه ی آتش ، شد تکرار اینجا
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
از دویدنها / خسته شد گویا
نانجیبی برد / خلخال او را
برزمین افتاد ، دختری تنها
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
گریز از خیمه / مگر آسان بود
از آتش بدتر / چشم گرگان بود
معجرها بردند ، آه و واویلا
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
کجایی عباس / یل غیرتمند
این بی غیرتها / به من می خندند
می کشد ما را ، طعنهی اعدا
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
رقیه می گفت / کجایی بابا
پریشان می گشت / میان صحرا
پاسخش دادند ، ضرب سیلیها
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
ربابت با آه / لالایی خوانده
به دستش، طفلی / خیالی مانده
لالایی لالا ، لالایی لالا
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_آموزش_مداحی
https://eitaa.com/maddahshoo
Amir Kermanshahi _ Salam Ey Lebase Siahe (128).mp3
26.89M
🏴#استقبال_ماه_محرم
🏴#سیاه_پوشان
🏴#امام_حسین_علیه_السلام
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :حاج امیر کرمانشاهی
بسیار زیبا✅✅
#کانال_آموزش_مداحی
https://eitaa.com/maddahshoo
🏴#استقبال_ماه_محرم
🏴#سیاه_پوشان
🏴#امام_حسین_علیه_السلام
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :حاج امیر کرمانشاهی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سلام ای لباس سیاه محرم
سلام ای نگاه به راه محرم
سلام ای پناه سپاه محرم
سلام ای شهید بی گناه محرم
به گریه های مادرت منو بخر
به های های خواهرت منو بخر
به لای لای همسرت منو بخر
به زخم پای دخترت منو بخر
منو بخر درسته که بدم
منو بخر برات سینه زدم
منو بخر یه عمره که در خونت اومدم
حسین قدیم الاحسان ...
سلام ای شکوه صف سینه زن ها
سلام ای کبودی روی بدن ها
سلام ای فدای بهتر ز من ها
سلام ای امام تشنه بی کفن ها
من از محبت تو دست نمیکشم
من از تو روضه پامو پس نمیکشم
به جز تو راه تو قدم نمیزنم
به جز هوای تو نفس نمیکشم
نفس بده برای روضه هات
نفس بده برا ماه عزات
نفس بده برا نفس زدن تو راه کربلات
حسین قدیم الاحسان ...
سلام خدا بر لب شیر خواره
سلام خدا بر لب پاره پاره
سلام خدا بر تن رو قناره
سلام خدا به خون روی گوشواره
به مشک پاره برادرت سلام
به مقتل علی اکبرت سلام
به خاک روی لباس خواهرت سلام
به تاول روی پای دخترت سلام
به تو سلام به خشکی لبت
به تو سلام به زخم های تنت
به تو سلام که پیش آب لب تشنه کشتنت
حسین قدیم الاحسان ...
#کانال_آموزش_مداحی
https://eitaa.com/maddahshoo
1_12197606028.mp3
3.75M
🏴#امام_حسین_علیه_السلام
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :کربلایی سید رضا نریمانی
#کانال_آموزش_مداحی
https://eitaa.com/maddahshoo
🏴#امام_حسین_علیه_السلام
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :کربلایی سید رضا نریمانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
جز پیش تو قلبم هر جا میرفت گم بود
عشقای غیر از تو سوء تفاهم بود
دل پر دردو دنیای نامردو من از همه طردو بی کس و یارم
پناهم باشو نور راهم باش و سوز آهم باشو تنها نگذارم
تو نغمه محبوبمی دلیل حال خوبمی
تو هجمه غمها من تنها با تو راحتم
امام حسین ما همه تو فرق داری با همه
خود تو به روضه ات بی منت دادی عادتم
رفیق دلشکسته ها امام حسین خسته ها
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
دوریت نگاهم رو مشغول بارش کرد
من قسمتم صبره میشه چی کارش کرد
حرم دنیامه مهمون شبهامه هر شب تو رویامه
بارون صحنت
دل من سنگه با این همه تنگه
برای آهنگ اذون صحنت
تو باب حاجاتی حسین من خیالاتی حسین
خودم رو از حالا کربلا دارم میبینم
با کوله پشتی توی دست
این اربعین هر جوری هست
میام و رو خاک نمناک جاده ات میشینم
رفیق دلشکسته ها امام حسین خسته ها
#کانال_آموزش_مداحی
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن..."
كه هستي حسيني تو يا حيدري
علي يا همان شخصِ پيغمبري
جوانان عالم فدايت شوند
كه تا صبح محشر جوان پروري
*چه جواني داشت ابي عبدالله، نگاه به علي اكبر مي كرد كِيف مي كرد، هر پدري به جوانش نگاه كنه كِيف ميكنه...*
جمالت تمامِ كتابِ خداست
به كوثر قسم مي خورم كوثري
نبي نيستي و نبي خلقتي
خدا نيستي و خدا منظري
علي خوانمت يا نبي گويمت
ندانم كه هستي علي اكبري
بلند اختران خاكِ راهِ تواند
شهيدان شهيدِ نگاهِ تواند
*شهيدان ما علي اكبري رفتند، علي اكبري اومدن توي ميدون، وقتي علي اكبر از بابا پرسيد: آيا ما برحقيم؟ آيا حق با ماست؟ وقتي به شهادت مي رسيم دينمون سالمِ"أَفَلَسْنا عَلَى الْحَقِ" ابي عبدالله فرمود: آره پسرم، ما بر حقيم...*
فروغ خدا در تجلّاي تو
سلام پيمبر به سيماي تو
حَسَن خويش را ديد در حُسن تو
حسين محو تماشاي تو
* ابي عبدالله چه جوري نگاه مي كرد علي اكبر رو؟ وقتي گفت:" أَفَلَسْنا عَلَى الْحَق" ابي عبدالله نگاه شُكر كرد به علي اكبر، وقتي ميخواست اولين بار بره ميدون، نوشتن ابي عبدالله دست به محاسنش گرفت، توعرب رسمِ، ميگن: وقتي عرب مستأصل ميشه، نگران ميشه، دست به محاسنش ميگيره و راه ميره، اولين باري كه علي اكبر ميخواست بره ميدون، نوشتن ابي عبدالله" فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ حَسْرَةً" با حسرت نگاهش كرد، علي اكبر رفت ميدان و برگشت، بار دوم نگاهش سخت تر شد" ثُمَ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْه" یک نگاه از سر نا امیدی و دل کندن به علی اکبر انداخت، همه ي اينها يه طرف، يه نگاه ديگه هم كرد منتظر باش...*
به چشم علمدارِ كربلا
قيامت كند قد رعناي تو
مزار تو پايينِ پايِ حسين
دلِ داغدارِ پدر جاي تو
به زخم جبينِ تو اعجاز شد
كه قرآن ز فرق سرت باز شد
*خيلي شبيه بود شهادتش به ابي عبدالله، خيلي زياد، هم تو كلمه هاي مقتل، هم تو واژه هاي روضه، علي اكبر كسي جرات نكرد تن به تن بياد مقابلش، همون كاري كه با حسين كردن، دست جمعي حمله كردن، حريف نمي شدن... خود ابي عبدالله مُعرفيش كرد: خدايا! كسي رو دارم مي فرستم كه شبیه ترین فرد خَلقاً و خُلقاً و مَنطقاً به رسول خدا بود، تا دشمن فهميد علي داره مياد، گفتن: پسرِ بزرگِ حسينِ، گفتن: همين جا كارِ حسين رو تموم كنيم، لذا حمله كردن... يه وقت علي اكبر نگاه كرد ديد فقط اونه كه داره شمشير ميزنه و ميكُشه، مرحوم شوشتري ميگه: علي اكبر برگشت، ديد باباش رو بلند وايستاده، فهميد هنوز بابا از بچه اش دل نكنده، علي اكبر برگشت، مي دونه آب نيست، اما برگشت باباش رو بغل كنه، سير باباش رو ببينه،"هات لِسانَک" چند جا ابي عبدالله شرمنده شده، يكي از اون جاهايي كه شرمنده شد كنار قنداقه ي علي اصغر بود كه بچه رو زيرِ عبا گذاشت، ان شاءالله هيچ مردي شرمنده زن و بچه اش نشه، يكي ديگه از جاهايي كه حسين شرمنده شد اون جايي بود كه علي اكبر گفت: بابا! تشنگي امانم رو بريده"يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي" ابي عبدلله گفت: بابا بيا بغلم، يادته يه روزي توي مسجد رو دامنم نشسته بودي، يادته هوس انگور كردي؟ شاخه ي انگور رو دادم دستت، يادته گفتم: ان شاءالله هيچ روزي نياد از من چيزي بخواي نتونم فراهم كنم؟ اما امروز حسين شرمنده شد، زبان به زبان علي گذاشت، هر دو گريه كردن، بابا تو كه از من تشنه تري بابا...*
↫『
#کانال_آموزش_مداحی
بار دوم رفت ميدان، ميداني رفت ديدني، اين روضه خوندنش خيلي سخته، اما اين اشكاي شما باعث ميشه راحت آدم حرفش رو بزنه، وقتي شمشير زد مُرَّة بْن مُنْقِذ به فرق علي اكبر، بارها شنيديد، خودش رو انداخت رو گردن اسب، اسب تعليم ديده است، آموزش ديده است، بايد سوارش رو از ميدان جنگ دور كنه، لذا وقتي علي اكبر خودش رو انداخت رو گردن اسب، نوشتن خونِ سرش چشماي اسب رو گرفت، اسب به جاي اينكه بياد عقب، رفت وسطِ لشكر دشمن، ابي عبدالله ديد اون وسط گرد و خاك بلند شده، رفت روي بلندي، جلو دَرِ خيمه قرار نداشت، خانوم سكينه از كنار باباش تكون نخورد، ميگه: دستم تو دستِ بابام بود، يه لحظه ديدم وسط ميدان گرد و خاك شد، يه صدايي اومد" اَبَتاه!..." بابا! بيا... خانوم سكينه ميگه: "قَد أشرَفَ عَلَی المَوت" چشماي بابام رو نگاه كردم سفيدي چشماش پيدا شد، هنوز علي اكبري نديده، اِرباً اِربا نديده، لخته خون نديده، بدن پاشيده نديده، يه صدا شنيد: بابا! بيا، دست و پا گم كرد، ركاب رو گم كرد، يه جوري خودش رو رسوند، روضه ي علي اكبر از اينجا به بعد شروع ميشه، رسيد بالاسَرِ علي اكبر، ابي عبدالله از بالاي ذوالجناح، ننوشتن پايين اومد، نوشتن:" سَقَطَ عَنِ الفَرَس " از ذوالجناح افتاد زمين، تصور كن يه آقايي رو دوتا زانوهاش داره راه ميره، اولين بار بود صداي گريه ابي عبدالله اينجور بلند شد" صاحَ الإِمام سَبعَ مَرّات: وَلَدي!..." يعني داد ميزد:پسرم! تا صدايِ حسين بلند شد، عُمرسعد گفت: اين صدايِ حسينِ، الان لشكر بهم ميريزه، چيكار كنيم؟ همه رو جمع كردن دورِ حسين، شروع كردن كف زدن، هلهله كردن، واي.... داشتن ميخنديدن به اربابِ ما، حسين....*
پاشو عصايِ دستِ بابا
پاشو عليِ اِرباً اِربا
* "اِرباً اِربا" فقط برا علي اكبر اومده، "اِرباً اِربا" تفسير داره، يعني نانجيبا عجله داشتن، وقت نداشتن، يه جوري زدن بدن پاشيد، اما برا حسين وقت داشتن، سه ساعت توي گودال، اي حسين...*
پاشو عصايِ دستِ بابا
پاشو عليِ اِرباً اِربا
تنت چه درهمه واويلا
*صاحب روضه ي امشب خودِ حضرت زهراست، ميگن: كربلا رفتيد چند كارو انجام نديد، تو حرمِ اباالفضل روضه ي آب نخونيد، ميگن: شب جمعه كربلا روضه ي علي اكبر نخونيد، آخه مادرش زهرا كربلاست، ميگن: تو حرم ابي عبدالله بچه شير نديد...*
پاشو يه فكري كن برا من
رسيده عمه بينِ دشمن
به گريه هام دارن ميخندن
*نشست ابي عبدالله، سَرِ علي اكبر رو بلند كرد آروم بشه نشد، بدن متلاشي شده، خدا رحمت كنه مرحوم سيد مهدي قوام رو، ميخواست روضه ي علي اكبر بخونه، ميگن: تسبيح در آوُرد از جيبش، گفت: اين تسبيح اگه نخش سالم باشه، هر جاي اين مجلس بيوفته پيدا ميشه، اما اگه پاره بشه، هر تيكه اش يه جا بيوفته، ديگه سخته جمع كردنش، قربونت برم حسين جان! يه نگاه كرد ديد همه ي خاك پُرِ علي اكبر شده، ابي عبدالله ديد نميتونه بدن رو جمع كنه، صورت رو صورت علي گذاشت، ديگه سر بلند نكرد، همه گفتن ديگه كارِ حسين تموم شده، يه دفعه ديدن خواهر داره مياد، زينب به سر زنان، خودش رو رسوند، حسين صورت رو صورتِ، حسين رو بلند كرد، دست حسين رو گرفت، مقتل ميگه: زينب خودش رو كامل انداخت رو بدنِ علي اكبر، اينجا يه جا بود خودش رو انداخت رو بدن، يه جايي هم گودال قتلگاه، خودش رو انداخت رو بدن حسين... اي حسين... اما يه فرقي داشت، فرقش رو بگم با هم ناله بزنيم، اگه اومد بالا سَرِ علي اكبر، خودش رو انداخت رو بدنِ علي اكبر، حسين بلند شد، گفت: جوانان بني هاشم بيان، كمك كنن، همه ي مَحرم ها زنده بودن، زينب رو كمك كردن، حسين رو كمك كردن، اما تو گودال قتلگاه هيچ مَحرمي نبود، شمر اومد، سنان اومد، با تازيانه زينب رو جدا كردن، اي حسين...*
#کانال_آموزش_مداحی
"يا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَيْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْيكَ الْحُسَيْن"
"اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا قَمَرَ الْعَشیْرَهْ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ يا حامِلَ لِواء الحُسَين، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا ساقی العَطاشا، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا کَفِیلَ زَینَبِ الحُوراء"
گريه كردم مُطَهّرم كردند
پاكْ مانند ساغرم كردند
اسم تو آمد و دلم پَر زد
به گمانم كبوترم كردند
با نگاهي ز چشم شهلايت
خاكْ بودم ولي زرم كردند
پدر و مادرم همان اول
نذرِ اولاد حيدرم كردند
تا كه گفتم مُحبِّ عباسم
دلِ آلوده را حرم كردند
شخص بي آبرو چنان من را
پيشِ مردم چه محترم كردند
شك ندارم كه اين محبت را
به دعاهاي مادرم كردند
سالياني است آبرو دارم
ساليانيست نوكرم كردند
يَابْنَ امُّ البنين دعايم كن
امشب از علقمه صدايم كن
دست بر سينه رو به كرب و بلا
السلام عليكَ يا سقا
قمر خانواده ي خورشيد
صدقه دارد اين قد و بالا
پسر چهارمِ امير حُنين
دست بر سينة بني الزهرا
چشم و ابروي تو سپاه حسين
كاشف الكربِ سيد الشهدا
سيزده ساله فاتح صفين
سومين بچهْ شير، شيرِ خدا
ارمني ها مُريد نام تواند
شاهدم سفره هاي تاسوعا
تو كه هستي، حسين هم آخر
شد پناهنده بر تو عاشورا
سايبانِ مُخَدّراتِ حرم
پشتْ گرميِّ زينبِ كُبري
إعطِني يا كريم، اَنَا سائل
مُستَجيرٌ بِكَ ابوفاضل
* اذن ميدان گرفت اباالفضل بواسطه ي عطش بچه ها، ابي عبدالله چند جا تو قصه ي اباالفضل گريه كرده، يه جا وقتي ميخواست بره ميدان، مرحوم علامه قزويني ميگه: ابي عبدالله داشت رو به لشكر نگاه مي كرد، رو به كشته ها، همه شهيد شدن، يه حسين مونده و يه اباالفضل، يه مشت زن و بچه ي تنها، حسين داره نگاه ميكنه، اباالفضل آروم اومد پشتِ سَرِ ابي عبدالله، آروم كنار ابي عبدالله فرمود:"هَل مِن رُخصَة؟" داداش اجازه ميدي من برم؟ تا فهميد ميخواد بره ميگن: ابي عبدالله صيحه زد، اينجا گريه كرد، يعني تو هم ميخواي بري؟ بيا يه بار بغلت كنم... ابي عبدالله فرمود: عباس! تو بري من لشكري ديگه ندارم، اگه ميخواي بري باشه اما با هم ميريم، منو تنها نذاري اينجا، من دق ميكنم از غصه ي تو....*
واي از لحظه اي كه بلوا شد
رفتي و در خيام غوغا شد
سايه ات بين نخلها گم شد
پسر فاطمه چه تنها شد
تا رسيدي كنارِ نهر فرات
علقمه در مقابلت پا شد
تا قيامت خجل ز لبهايت
خنكي هاي آب دريا شد
*عباس رسيد كنار نهر علقمه، تشنه بود، سقا بود، آب رو آوُرد بالا، شنيد صدا مياد:" العطش..." دستي كه به آب خورد، گفت: ديگه اين دست رو نميخوام، دست من خورد به آبي كه نصيبِ تو نشد، آب رو ريخت روي آب، چنان آب رو محكم روي آب زد، انگار ميخواست يه سيلي به آب بزنه، گفت: اي آب! زشيرخواره برايت پيام آوردم، پيام داده كه اي آب غيرتِ تو كجاست؟... آب رو ريخت روي آب، مشك رو پر از آب كرد، مشك رو رويِ دوشش انداخت، بعضي ها ميگن: چهارتا مشك، بعضي ها ميگن: يه مشك، مشك رو گرفت به بغل، سوار بر اسبش شد، عباس يه هدف داره، فقط و فقط رسيدن به خيمه ي اطفالِ، دشمن هم يه هدف داشت، چهار هزار نفر تيرانداز آماده شدن، روي كُنده ي زانو نشستن، هدف عباسِ، گفتن بايد مشك رو بزنيم، عباس آب نداشته باشه به سمت خيمه ها نميره، همه ي اميدش آبِ...*
جانب خيمه راه افتادي
فكر و ذكرت لبان آقا شد
در كمينت چهار هزار نفر
تيرها در كمان مهيّا شد
قدُّ و بالات كار دستت داد
چند صد تير در تنت جا شد
*يهو به خودش اومد...*
بي هوا دستِ راستت افتاد
دست چپ هم شكارِ اعدا شد
#شاعر: قاسم نعمتي
#کانال_آموزش_مداحی
قسمت دوم
*دستاش رو زدن، دستات رو بيار بالا: سقاي دشتِ كربلا اباالفضل،اباالفضل، دستش شده از تن جدا اباالفضل،اباالفضل... يهو به خودش اومد ديد مشك تو بغلشِ، مشك سالمِ، خدارو شكر كرد مشك سالم باشه دست ميخوام چيكار كنم؛ آب رو بايد ببرم به خيمه، يكي از القاب اباالفضل پدرِ مشكِ " اَبَا القِربَه "چرا؟ چون مشك رو مثل پدري كه مشك رو به بغل گرفته در آغوشش گرفت، خودش رو انداخت رو مشك، مبادا مشك تير بخوره، اما تيراندازا شروع به تيراندازي كردن، اباالفضل هي به مشك التماس مي كرد، تو وفاداري كن، علي اصغر منتظرِ، رباب منتظرِ، يهو ديدن عباس ايستاد" "فَوَقَفَ العباس مُتَحیِّرا" يه نگاه كرد ديد آب از مشك داره ميره، مشكِ آب رو زدن، ديگه ايستاد، اميدش نا اميد شد، نه ميتونست جلو بره، آبي نداشت، نه مي تونست بگرده، مشكي نداشت، دستي نداشت، چيكار كنه؟ مُتحير شد، آدم متحير ديدي تا حالا؟ آدم متحير حواسش پرت ميشه، ذهنش ميره جاي ديگه، با خودش ميگفت: چيكار كنم؟ جواب سكينه رو چي بدم؟ جوابِ حسين رو چي بدم؟ مشك نيست، آب نيست، هي تيرها مي اومد، دسته دسته مي اومدن عباس رو بزنن، اما عباس با چشماش اونا رو دور مي كرد، عباس"نافِذَ البَصيرَة" است، يه چشمايي داشت، نگاه مي كرد دشمن زهرِ ترك ميشد، با نگاهش خيلي ها فرار كردن، يه مرتبه ديدن دست نداره، شمشير نداره، نيزه نداره، آب نداره، هيچ سلاحي نداره، امادشمن فرار ميكنه، گفتن: چه خبره؟ گفتن: با دوتا چشماش داره لشكر رو بيچاره ميكنه، يه مرتبه يه نانجيبي صدا زد: حرمله كجاست؟ بگيد: حرمله بياد، الان يه كاري ميكنم ديگه چشماش نبينه، يهو به خودش اومد، ديد تير تا پر تو چشمش فرو رفته، يه خار تو چشمِ ما بره، چه جوري در مي آريم، با دست در مي آريم، اما عباس دست نداشت، هي اين سر رو تكون داد، سر رو خم كرد، كلاه خود از سرش افتاد، زانو رو آوُرد بالا، يه نانجيبي ديد سَرِ عباس برهنه است، الان وقتشه، اومد دو دستي از پشت سر عمود آهنين به فرق عباس زد، يه جوري زد.... حسين...
من يه سئوال ازت ميكنم: كسي كه تير تو چشمش باشه، از پشت سر هم عمود آهن بخوره، با صورت هم بيوفته، تير چي ميشه؟ يه جوري زدن "فانقلب عن فرسه" از اسب رو زمين افتاد، يه مرتبه حسين شنيد يه صدايي داره مياد: " یا اَخا اَدرک اَخاک" ابي عبدالله اومد، رفتا ابي عبدالله با اباالفضل فرق داشت، برا هر شهيدي به سرعت مي اومد، برا علي اكبر به سرعت اومد، برا قاسم به سرعت اومد، اما نوشتن برا عباس آروم آروم اومد، ميديدن هي مياد، هي خيمه رو نگاه ميكنه، نگرانِ زينبِ، زينب محرم نداره، زن و بچه ام چي ميشن؟ نشست بالا سَرِ عباس، نوشتن: ابي عبدالله كنارِ بدنِ اباالفضل، "صَرَخَ الحسين" حسين داد ميزد، هي ميگفت: داداش پاشو... بلند بگو: حسين!
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_آموزش_مداحی