#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
جامعه مهدوی یعنی آن دنیایی که امام زمان می آید تا آن را بسازد، همان جامعه ای است که همه پیامبران برای تامین آن در عالم ظهور کردند. یعنی همه پیامبران مقدمه بودند. .... انبیای الهی از آغاز تاریخ بشریت یکی پس از دیگری آمدند تا جامعه را و بشریت را قدم به قدم به آن جامعه آرمانی و آن هدف نهایی نزدیک کنند .... ولی عصر(عج) میراث بر همه پیامبران الهی است که می آید و گام آخر را در ایجاد آن جامعه الهی بر می دارد
#سلامتی_فرمانده_صلوات
📚داستان کوتاه
🌱 سؤال هارون الرشید از پیرمرد حریص
روزی هارون الرشید در کاخ خود با خیال راحت با ندیمان و مشاوران از هر دری سخن می گفت.
یک مرتبه سر بلند کرد و رو به اطرافیان خود نمود و گفت آیا از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کسی را سراغ دارید که هنوز زنده باشد تا مطلبی را از او سؤال کنم یا حدیثی را که از دو لب آن حضرت شنیده باشد برای ما بگوید؟
مشاورین بعد از تحقیقات زیادی گفتند ای هارون، تا اندازه ای که ما خبر داریم، پیرمردی از اصحاب پیامبر در یمن می باشد و او هنوز زنده است.
هارون گفت فورا بفرستید او را بیاورند.
وقتی فرستادگان او را دیدند، محلی برایش ترتیب دادند و او را در آن نشانده و نزد هارون آوردند.
هارون اول قدری با او صحبت کرد که ببیند آیا عقلش سالم است و مشاعر او درست کار می کند یا نه.
بعد از صحبت های زیادی که رد و بدل شد، هارون فهمید هنوز عقلش به جا است و از روی منطق سخن می گوید و گفت ای پیرمرد، آیا زمان پیامبر را درک کرده ای؟
جواب داد بلی.
گفت آیا خدمت آن حضرت هم رسیده ای؟
جواب داد بلی، روزی با پدرم خدمت آن حضرت شرف حضور پیدا کردیم.
هارون گفت آیا حضرت آن روز صحبتی هم فرمود؟
جواب داد بلی.
هارون گفت آیا از آن سخنانی که از دو لب مبارک پیامبر بیرون آمد و با دو گوش خود شنیده باشی چیزی یادت هست؟
پیرمرد گفت ای خلیفه، حافظه ام تمام شده است و چیزی به خاطرم نیست.
هارون گفت قدری فکر کن ببین چیزی به خاطرت می آید.
قدری فکر کرد و گفت ای خلیفه، چیزی به خاطرم رسید.
وقتی خدمت آن حضرت بودیم، در ضمن صحبت فرمودند اولاد آدم پیر می شود و دو خصلت در او جوان می شود، یکی حرص و دیگری آرزوهای دراز و طولانی.
هارون دستور داد هزار درهم به او بدهند، بعد او را به سوی منزلش روانه کنند.
وقتی بیرون کاخ رسیدند، پیرمرد گت مرا نزد خلیفه بازگردانید.
مأمورین گمان کردند که حدیث دیگری به یادش آمده است و می خواهد برای هارون نقل کند.
او را نزد خلیفه بازگرداندند و به زمین گذاشتند.
هارون پرسید سؤالی داشتی؟
گفت ای هارون، این هزار درهم را که امسال مرحمت فرمودید، دستور دهید هر سال آن را بپردازند و هر سال آن را زیادتر کنند.
هارون از گفته او تعجب کرد و گفت دستور می دهم هر سال این مبلغ را با اضافه به تو بپردازند و سپس گفت حقا که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درست فرمودند.
چون از نزد هارون مراجعت کردند، در بین راه پیرمرد از دنیا رفت بدون آن که درهمی از آن پول ها را خرج کند و به خزینه مملکت بازگردانده شد.
💌سر آغاز هر نامه نام خداست
که بی نام او نامه یکسر خطاست💌
🌺🍃 شروع هفته را🍃🌺
با عطر نامهای خدا آغاز میکنیم
💥بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ💥
🌺یا اَللهُ یا رَحْمنُ
❄️یا رَحیمُ یا خالِقُ
🌺یا رازِقُ یا بارِیُ
❄️یا اَوَّلُ یا آخِرُ
🌺یا ظاهِرُ یا باطِنُ
❄️یا مالِکُ یا قادِرُ
🌺یا حَکیمُ یا سَمیع
❄️ُیا بَصیرُ یا غَفورُ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ماه فرو ماند از جمال محمّد🌸
🌸سرو نباشد به اعتدال محمّد🌸
🌹قدر فلک را کمال و منزلتی نیست🌹
🌸در نظر قدر با کمال محمّد🌸
🌸اَللّهمّ صلِّ علی محَمّد
🌸وآل مُحَمَّد
🌸وَعجِّّل فرجهُم
#حکم قرائت در نماز
اگر بعد از حمد شروع به خواندن سورهی «قل هو الله احد» یا سورهی «قل یا ایها الکافرون» کند، نمیتواند آن را رها کند و سورهی دیگر بخواند، ولی در نماز جمعه اگر از روی فراموشی به جای سورهی جمعه و منافقین یکی از آن دو سوره را بخواند میتواند آن را رها کند و سورهی جمعه و منافقین را بخواند.
منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
👈 کنترل شهوت
سلام خداقوت همسفر
امروزم چهار تا قانون داریم
اول | کنترل گیرنده ها
کنترل چشم_کنترل گوش
(حداقل در ۵ مورد )
حرام نبینم 🙈
حرام نشنوم 🙉
دوم | استغفار از گناهای یک هفته قبل
توی ۱۰ دقیقه بهشون فکر کن
(استغفرالله ربی و اتوبُ الیه)
سوم | جبران اشتباهات یک هفته قبل
توی یه کاغذ اشتباهاتت رو بنویس
و برای هرکدوم یه راه جبران تعیین کن
+امروز یک قدم برای جبران بردار
چهارم | ناشکری ممنوع !
با نعمتهایی که از خدا گرفتی
گناه نکن🚫☝️
پیش بسوی یه روز عالی 😍
{تَوَکَّلتُ علی الحیِّ الذی لا اله الا هو}
اگه شیطون سراغت اومد خودتو بنداز تو بغل خدا 💖 ...
موفق باشی عزیزم!
1_72940949.mp3
2.18M
☝اگر دعایت اجابت نشد
ناراحت نشو
👤 حجت الاسلام عالی
4_5771402101166966250.mp3
780.4K
#پرسمان_اعتقادی
پدرو مادرم با من قهر كرده اند. قریب به 7 ماه است هيچ رابطه اي نداريم. هر چه تماس مي گيرم پاسخ نمي دهند. خواستم بدانم من در مقابل اين اتفاق گناهكارم يا پدر و مادرم؟
4_5767152686294107152.mp3
786.5K
#پرسمان_اعتقادی
زمانی که اولادي بد ميشود يا مشكلاتي در خانواده براي اولادي به وجود مي آيد، ميگویند لقمه اش حرام بوده! مگر حضرت نوح علیه السلام هم نان حرام به فرزندش داده بود كه خطاكار باشد؟ ميخواستم بدانم فرزند چه گناهي كرده كه بايد لقمه روي او تاثير بگذارد؟
4_6050645610439116324.mp3
306.4K
#پرسمان_اعتقادی
آثار اخروي و دنيوي دائم الوضو بودن چيست؟
4_6021622587979728447.mp3
310.3K
#پرسمان_اعتقادی
من وسواس دارم. نمي دانم چه موقع شيطان دخالت مي كند. لطفا راهنمايي كنيد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
هفت پاسخ قاطع رهبر انقلاب به نخست وزیر ژاپن در دیدار روز گذشت
#سلامتی_فرمانده_صلوات
#شهید
#دفاع_مقدس
#بصیرت
ز آه سینه سوزان ترانه می سازم
چو نی ز مایه جان این فسانه می سازم
به غمگساری یاران چو شمع می سوزم
برای اشک دمادم بهانه می سازم
پر نسیم به خوناب اشک می شویم
پیامی از دل خونین روانه می سازم
نمی کَنم دل از این عرصه شقایق فام
کنار لاله رخان آشیانه می سازم
در آستان به خون خفتگان وادی عشق
برون ز عالم اسباب ، خانه می سازم
چو شمع بر سر هر کشته می گذارم جان
ز یک شراره هزاران زبانه می سازم
زه پاره های دل من شلمچه رنگین است
سخن چو بلبل از آن عاشقانه می سازم
سر و دل و جان را به خاک می فکنم
برای قبر تو چندین نشانه می سازم
#امام_خامنه_ای
حاج آقا قرهی:
«بسم الله الرحمن الرحیم»، اینقدر مهم است که سیّد مرتضی و سیّد رضی، آن دو آیت عظمی، که شاگردان حضرت شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز بودند، در کاظمین بودند. حضرت شیخنا الاعظم در بغداد درس میدادند. شطی بین این دو شهر قرار داشت. موقعی که این دو بزرگوار میخواستند به درس استادشان بروند، باید از این شط رد میشدند. لذا باید صبر میکردند که طلوع آفتاب شود و قایقها بیایند تا اینها بتوانند از شط عبور کنند؛ چون از دزدها و ... میترسیدند.
در حالات این بزرگواران خواندم که این دو سیّد عظیمالشّأن همیشه دیر به کلاس میرسیدند. حضرت شیخنا الاعظم هم علاقهی عجیبی به این دو سیّد بزرگوار داشت که در عالم رؤیا دیده بود که وجود مقدّس بیبیدوعالم، امام حسن و امام حسین را به درب منزل ایشان آوردند و فرمودند که به این دو پسر من درس بدهید. شیخنا الاعظم تعجّب کرد که این چه خوابی است که دیدم، امّا همان صبح، درب خانه را زدند و مادر این دو سیّد بزرگوار، آمد و عین آنچه در خواب، بیبیدوعالم فرموده بودند، به ایشان گفت که به این دو طفل من علم بیاموز. ایشان هم دیدند که این دو پسر، سیّد هم هستند و فهمیدند که این دو، کسی خواهند شد. لذا این دو را خیلی دوست داشت. برای این که بتوانند زودتر به کلاس برسند، به آنها فرمود: دست هم را بگیرید و این کاغذی که من به شما میدهم در دستتان باشد و از روی آب بگذرید و بیایید. امّا این مطلب را به هیچ احدی بیان نکنید.
سیّد مرتضی که بزرگتر از سیّد رضی(گردآورندهی نهجالبلاغه) بود (هر دوی این مردان الهی، در کاظمین هم دفن هستند)، کاغذ را در دست گرفت و دست سیّد رضی را هم گرفت و پا روی آب گذاشتند و چون به مولایشان هم اعتماد داشتند، به راحتی از روی آب رد میشدند و به موقع سر کلاس میرسیدند. برخی هم تعجّب کرده بودند که اینها چطور به موقع سر کلاس میرسند، امّا اینها هیچ نگفتند.
تا این که یک روز سیّد مرتضی، کنجکاو شد که در این کاغذی که شیخ داده، چه چیزی نوشته شده که وقتی در دست میگیرند، به راحتی از روی آب رد میشوند. باز کرد، تعجّب کرد، دید عجب، فقط نوشته: «بسم الله الرحمن الرحیم»! گفت: عجب، این که همان «بسم الله الرحمن الرحیم» خودمان است!
ایشان فکر میکرد حالا باید یک دعا، ورد و مطلب خاصّی باشد، تا دید که نوشته: «بسم الله الرحمن الرحیم»، بسیار تعجّب کرد. صبح آمدند رد شوند، تا پایشان را روی آب گذاشتند، داخل آب افتادند و فهمیدند همین که بیجا آن را باز کردند، کار را خراب کردند.
خلاصه گذاشتند طلوع آفتاب شد و قایقها آمدند و آنها به کلاس رفتند، امّا دیر به کلاس رسیدند. آقا نگاهی به اینها کردند و خندیدند. بعد از درس هم فرمودند: بله، همان «بسم الله الرحمن الرحیم» خودمان است، امّا تا چه کسی بگوید و چه کسی بنویسد!
﷽
چونکه صبح آمد وچشمم باز شد
خلقـتم بــا خـالقـم همـراز شــد
غــرق رحمـت می شود آنروز که
صبحش با نـام زیبایت آغـاز شد
خدایا! آغاز میکنیم روزمان را،
با توکل به اسم اعظمت،
و امروز برای تمام اتفاقات،
خوش پیش رو از تو سپاسگزاریم،
و ایمان داریم هر آنچه امروز،
برایمان پیش میآید،
بهترینهای دنیا خواهد بود ...
آمین یا رب العالمین🙏
#تلنگر
ابوتراب را گفتند:
چه کردے که " #علے" شدے؟
حضرت فرمودند:
نگهبان #دلم❤️ بودم !
#نگهبان_دلت_باش🌹
💕💕💕