AUD-20211223-WA0044.mp3
2.12M
🕯🥀🍂
🥀
❇️ نوآهنگ| شیر میدان
برخیز که سوز محشر آمد
این قصه ز سوز جگر آمد
#حاج_قاسم
4_5933563878532188289.mp3
4.86M
◈سـلیمانـے
تـو شـهـیـد راه قــرآنـے
👤 #امیرمحمد_رضایی
🎧 #شور
🔰 #حماسی
🌷 #حاج_قاسم_سلیمانی
▪️ #سالگرد_شهید_سلیمانی
✅ #بند_اول
سلیمانی آن
تو شهید راه قرآنی
شیری از تبار سلمانی
افتخار کل ایرانی
میدرخشد اسم تو درجهان
اسوه و افتخار این وطن
میبرم نامت را به هرکجا
گر از مردانگی شود سخن
ای سردار ای سردارباوفا
✅ #بند_دوم
سلیمانی
هرگز تو نمیروی از یاد
تا نفس بود زنم فریاد
راهت را ادامه خواهی داد از
به زودی با رمز یافاطمه
با اذن خامنه ایِ امام
مانند مدافعان حرم
گیریم از قاتل تو انتقام
ای سردار ای سردارباوفا
✍ #مجید_مرادزاده
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
پنجمین سالگرد شهادت #حاج_قاسم (رض)
ای مقاوم در نبرد و در هدف
ای به بحر دین مانند صدف
ای رضا از عزم تو شاه نجف
الگوی دین و مسلمانی توئی
فاتح میدان سلیمانی توئی
چه ملیحانه تبسم داشتی
با نگاهت هم تکلم داشتی
دشمنان را در تجسم داشتی
مظهر تقوا و انسانی توئی
فاتح میدان سلیمانی توئی
پنجمین سال عروج تو رسید
مفتخر گشتی بعنوان شهید
نام تو بخشد به ما روح امید
چهره خورشید نورانی توئی
فاتح میدان سلیمانی توئی
هم به لبنان وعراق وشهرشام
بادل وجان بر تو کردن اهتمام
می کنند با یاد نامت احترام
مرد جنگ و مرد ایمانی توئی
فاتح میدان سلیمانی توئی
تاب لبخند تو را شیطان نداشت
پنتاگون مانند تو انسان نداشت
از تواوجزدیده ی گریان نداشت
آنکه خواند دائم رجزخوانی توئی
فاتح میدان سلیمانی توئی
نام تو سردار دل مثبوت شد
دشمن ازاهداف تومبهوت شد
در فراقت ناله تا لاهوت شد
چشم ما را کرده بارانی توئی
فاتح میدان سلیمانی توئی
رایت اسلام بر دوشش کشید
امررهبر را به جان ودل خرید
بر ضعیفان داد پیوسته نوید
سنگر دین را نگهبانی توئی
فاتح میدان سلیمانی توئی
در سپاه قدس او وارسته مرد
با توکل در میادین نبرد
داعشی را تا ابد مایوس کرد
رهرو (قاسم) قا آنی توئی
فاتح میدان سلیمانی توئی
بر ولایت نمره تو گشته بیست
درمسیر انقلاب مردانه زیست
درنمازش رهبرما خون گریست
حافظ آن عهد و پیمانی توئی
فاتح میدان سلیمانی توئی
در جهان مانند عطر یاس بود
مردخاکی بودو پراحساس بود
عاشق راه و ره عباس بود
خوانمت عباس ایرانی توئی
فاتح میدان سلیمانی توئی
او تاسی بر علی اکبر نمود
امریکا این لاله را پرپر نمود
ارباً اربا قامت و پیکر نمود
آنکه بوددعوت به مهمانی توئی
فاتح میدان سلیمانی توئی
(صانعی) او داددست و پیکرش
هدیه در راه خدا و رهبرش
شد ابو مهدی ورا هم سنگرش
بر زمین سائیده پیشانی توئی
فاتح میدان سلیمانی توئی
سیدکمال میرصانعی
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
Mirdamad_shahid_soleymani.mp3
5.25M
◈سردار بـہ همراهـےآن یار مـے آید
اے اهل حرم میر و علمدار مـے آید
👤 #سیدمهدی_میرداماد
🎧 #واحد
🔰 #حماسی
🌷 #حاج_قاسم_سلیمانی
▪️ #سالگرد_شهید_سلیمانی
از اشک به هر چهره روان چشمه ی آب است
گُل نیست ولی شهر پر از عِطر گلاب است
سوزانده اگر حادثه پروانه ی ما را
لرزانده اگر بارِ غمی شانه ی ما را
از مرگ چه باکی است در این راهِ حسینی
از مرگ نترسید که فرمود خمینی
ما را بکشید ای دلتان زارتر از پیش
بیدار شود ملت و بیدارتر از پیش
از سایه ی خود نیز بترسید بترسید
ای شب زدگان از صفِ خورشید بترسید
این راه که بی رهرو دگر نیست بدانید
دوران بزن در رو دگر نیست بدانید
چون لشکر مختار همه منتقمانیم
ایرانیه پر جاذبه مانند کیانیم
از خون سلیمانیه سردار به زودی
برچیده شود دولتِ خونخوار سعودی
دیدیم اگرچه همه بی دینیشان را
بر خاک بمالیم همه بینیشان را
هر چند که دشمن پی احیای کجی هاست
این خاک پُر از غیرت محسن حججی هاست
ما قدرت حقیم تل آویو ضعیف است
ما نیروی قدسیم و هدف قدس شریف است
بگشوده روی ما نظرگاهِ تو ای قدس
از کرب و بلا می گذرد راه تو ای قدس
ما پیرو زهرا و علی در پی نوریم
ما منتظر مهدیشان وقت ظهوریم
در روز ظهورش چه شگفت است مراسم
چون همره مهدی است ابو مهدی و قاسم
سردار به همراهیِ آن یار می آید
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
کتاب صوتی بدانید من فاطمه هستم فصل 11 شيعه و دفاع از حريم آن در خطبه حضرت زهرا سلام الله عليها.mp3
36.52M
📗 #معرفی_کتاب📗
📚🎧 #کتاب_صوتی
📃: بدانید من فاطمه هستم
📝: "تالیف و تدوین: اسماعیل شفیعی سروستانی
🖥: راوی: فاطمه عباسی
📚: قسمـــت: 11
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
فعالیتهای فرهنگی شهید حیدری
🔹شهید سید امیر حیدری، فردی بسیار خوش برخورد، مودب، مهربان و شجاع بود؛ به خانوادهاش علاقه زیادی داشت و به والدینش بسیار احترام میگذاشت. وی به فرائض دینی خصوصاً نماز و روزه توجه خاصی داشت و قرآن و دعا را با صوت زیبایی قرائت میکرد.
🔹 سید امیر حیدری قبل از انقلاب عکسها و اعلامیههای حضرت امام را از دوستان خود در مشهد میگرفت و در تظاهرات و راهپیماییها بین مردم پخش میکرد.
🔹 شهید سيد امیر حیدری در پایگاه بسیج امام حسین(ع) روستای رسالت حضوری فعال داشت و بعضی از شبها همان جا میماند و کتابهای کتابخانهای کوچک را که خود تهیه کرده بود، در اختیار مردم قرار میداد و برای آموزش قرآن به مردم در مسجد و مراسم دعا حضور فعالانه و مؤثری داشت.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
سفر پر ماجرا 08.mp3
8.78M
سفر_پرماجرا ۸
✍پُرهزینه ترین روزهای عُمر تو؛
پس از تولدت به برزخ آغاز می شود.
تمامِ سرمایه ات را خرجِ دنیا نکن!
برای آنروز، تا می توانی پیش فرست
شناسنامه کتاب
عنوان : ویشکا 2
مولف : مائده افشاری
تاریخ 22/2/1402
برگرفته از از مستند های از لاک جیغ تا خدا
#قسمت_اول
#ویشکا_2
ویشکا جون زحمت بکش این بادکنک ها را بچسبانید منم میرم شربت آماده کنم
باشه نرگس خانم اگر کمکی می خوای بگو
نه فداتشم ببین دخترا در چه حالی هستند
فرشته جونم اگر خسته شدی بگذار من جارو می کشم
نه خانم دهقان به شما زحمت نمی دهم
نگاهی به پایگاه کردم خیلی زیبا شده بود همان طور که نرگس دوست داشت برای میلاد امام زمان تزئینانی خوبی انجام گرفته بود
سراغ پارچه ای رنگی رفتم با چسب های بزرگ نواری آن ها را چسابندم میز و صندلی حاج آقا را مرتب کردم و گلدان را کمی جابجا کردم
نگاهی به گل های شمعدانی کنار میز انداختم نمای زیبایی به پایگاه بخشیده بود از کنار میز فاصله گرفتم و به سمت آشپزخانه رفتم نرگس سخت مشغول آماده سازی شربت بود
چشمش به من افتاد ویشکا جان زحمت بکش لیوان ها را آماده کن ،داخل سینی بگذار نرگس بعد صدای بلندی
زینب جان بیا کیک ها را آماده کن
زینب خودش را به آشپزخانه رساند و به سمت سینی ها رفت
نرگس در حالی که دستش را به دیوار می گرفت رنگ از چهره اش پرید بود
نرگس خانم حالت خوبه
بله عزیزم
رنگ روت این که را نشون نمی دهد بگذار برایت آب قند بیاور
نه بیا بنشین چیزی نیست
در همین لحظه تلفن نرگس زنگ خورد
صبر کن من برات می آورم
به سمت تلفن رفتم شماره ای ناشناس روی صفحه ای افتاده بود
نرگس تماس را جواب داد
بفرمائید
سلام بله
شما
خودم هستم 😱
چی شده ؟
کجا ؟
ناگهان نرگس روی زمین افتاد
ویشکا مرا برسان بیمارستان
کدام بیمارستان ؟
فقط یک جمله شهید مطهری
بعد بیهوش شد
نوبسنده :تمنا 🌺
#قسمت_سوم
#ویشکا_2
سلام دختر بابا 🥰
سلام بابا
به به ویشکا خانم چه آشفته ای !
نگاهی به شایان کردم در دلم زمزمه کردم مار از پونه بدش می آید در لونه اش سبز میشه اینجا چیکار می کند
ویشکا چقدر دیر آمدی ؟
مامان بس کن اصلا حالم خوب نیست
مامان در حالی که ناراحتی در چشمانش موج می زد سکوت کرد
عمه جان چرا این طوری می کنی ما امشب آمدیم به تو سر بزنیم
به سمت مبل ها آمدم در حالی کیفم را به آن سمت پرتاب کردم صدای شکستن گلدان خانه را پر کرد
بفرمائید
شایان داره بر می گرده فرانسه می خواد با هم برید بیرون آخرین حرف ها را بهم بزنید
صورتم را از چرخاندم در حالی که با نخ شالم بازی می کردم ،عمه ادامه داد
ویشکا چرا لجبازی می کنی توی این دو ماه که شایان ایران بود فقط یکبار با بیرون رفتی
من الان در شرایطی نیستم ...
دختر بابا ، حرف عمه را گوش بده
سرم را پایین انداختم باشه اما این چند روز خیلی گرفتارم عمه عینک را روی صورتش جابجا کرد
مامان با آشفتگی پرسید چی شده ویشکا
هیچی چیز مهمی نیست
به سمت پله ها رفتم که با صدای وردشاد به خندم آمدم ویشکا رنگت پریده اتفاقی افتاده
نه فقط امروز بیمارستان بودم
بیمارستان برای چی
چیز خاصی نیست
نویسنده تمنا 🌹😍
#قسمت_دوم
#ویشکا_2
قطرات سرم به آرامی وارد لوله می شود و جانی تازه در وجود نرگس ایجاد می کرد
نرگس به آرامی چشمانش را باز کرد
بیداری شدی عزیزم ؛نگران نباش دکتر گفت چیزی نیست
علی کجاست ؟
چی ؟
ویشکا علی کجاست ؟
نرگس جان آرام باش عزیزم تو الان شرایط مناسبی نیستی
ویشکا منو ببر پیش علی
باشه اما علی توی این بیمارستان نیست
تو حالت بد شده و با اورژانس آوردیمت اینجا علی نو بیمارستان شهید مطهری هست .
نرگس شروع به اشک ریختن کرد برای علی اتفاقی افتاده تو به من نمیگویی
نرگس جان آرام باش
از دکتر اجازه می گیرم تو را منتقل کنند به بیمارستان شهید مطهری
نیم ساعت بعد هر دو سوار آمبولانس به سمت بیمارستان در حرکت بودیم
ویشکا چی شده چرا من حالم بد شد ؟!
علی چه بلایی سرش آمده چ خبر است اینجا ؟😱
لبخندی زدم تو که باید خوشحال باشی خدا جمع دو نفرتون را سه نفره کرد اما واقعا از علی آقا خبر ندارم
آمبولانس با سرعت زیاد خودش را به بیمارستان رساند از نرگس تعهد گرفتند که اگر حالش بد شد مسئولیتش با خودش است
نرگس در حالی که تلو تلو می خورد خودش را به ته راهرو رساند در اتاق عمل را باز و بسته می شد و پرستار ها در رفت و آمد بودند
نرگس خودش را به خانم پرستار همسرم حالش چطوره
شما همسر آقای ناظری هستید
بله چی شده ؟😨
فعلا در اتاق عمل هستند اما برایش دعا کنید تیر نزدیک قلبش خورده دکتر ها همه تلاش مان را می کنند
اما ...
حرفش را ادامه نداد و رفت
نرگس دستش را به دیوار گرفت
نرگس جان بیا عزیزم تو الان فقط نباید خودت را در نظر بگیری بچه هم مهم هست
نرگس در حالی که اشک می ریخت وقتی پدر بچه حالش خوب نیست بچه را چطور تنهایی بزرگ کنم ؟😭
دو ساعت بعد علی آقا از اتاق عمل بیرون آمد اما طولی نکشید که به کما رفت
نرگس توان ماندن در بیمارستان نداشت خواهر شوهرش خودش را به بیمارستان رساند و من آن ها را به خانه نرگس رساندم
ساعت هشت شب به خانه رسیدم بی حوصله نگران نرگس و همسرش بودم خبری از بچه های پایگاه نداشتم با فرشته تماس گرفتم
و ماجرا را گفتم خیلی نگران شده بود فقط تاکید کردم به بچه ها چیزی نفهمد چند روزی با این وضعیت پایگاه تعطیل است
در اتاق را که باز کردم مثل همیشه با استقبال بی نظیرشان روبرو شدم و...
نویسنده :تمنا 🥰🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆حتما ببینید👆
✨درد و دل حضرت نائب✨
✨✨با حضرت غائب✨✨