آشتی با امام عصر 28.mp3
12.08M
.
📚 مجموعه شنیدنی: «آشتی با امام عصر(عج)»
👈🎧 #قسمت_بیست_و_هشتم: «مشق عاشقی....»
✍🏻 دکتر علی هراتیان
🎙 به کلام و تنظیم : #مصطفی_صالحی
#نشر = #صدقه_جاریه
#نذرظهور
🌻#تعجیلدرفرجمنجیعالمصلوات
🍃🌻🍃🌸🍃🌻🍃
11.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗯طرف وسط سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی میگه شمایی که انقلاب کردید بگید ببینم تفاوت عمامه با تاج چیه؟🤔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لس_آنجلس شهر ویران شده ای که خسارات وارده به آن بین ۱۲۰ الی ۱۵۰ میلیارد دلار رسیده است.
دست انتقام الهی بالای دست همه طاغوتها و فرعونیان زمان است.
#آتش_سوزی_كاليفورنيا
وَأُمْلِي لَهُمْ ۚ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ ( سوره اعراف آیه ۱۸۳)
روزی چند به آنها مهلت دهیم، که همانا مکر و عقاب من بس شدید است.
«لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً» ( آل عمران ۱۷۸)
كفّار گمان نكنند كه مهلتى كه به آنان مىدهيم، خير آنهاست بلكه ما از اين جهت به آنان مهلت مىدهيم تا بر گناهانشان بيافزايند.
إن الله يمهل ولا يهمل🙏
❌#کالیفرنیا کنار اقیانوس است اما آب برای مهار آتش ندارد! توفیق دولت برای مهار آتش لسآنجلس صفر مطلق بوده!
اگر آن پولی که صرف جنگ رسانهای بلاوقفه علیه ایران و خراشیدن روح ایرانیها میکنید را خرج تجهيزات آتشنشانیتان کرده بودید، لسآنجلس خاطرهانگیز را از دست نمیدادید!
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا #رهبر #انقلاب در دیدار اخیر به موضوع #حجاب اشاره کردند؟
💡 ظالم حقیر است.
✅ امیر المؤمنین علیه السلام:
🔸 ستمكارىِ كسى كه بر تو ستم مىكند در ديدهات بزرگ جلوه نكند، چه او به زيان خود و سود تو كوشش دارد.
📜 وَلاَ يَکْبُرَنَّ عَلَيْکَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَکَ، فَإِنَّهُ يَسْعَى فِي مَضَرَّتِهِ وَنَفْعِکَ
✍ پینوشت: اشاره به اينکه انسان نبايد در برابر ستم هايى که به او مى شود زياد ناراحت و مأيوس گردد و اميد به زندگى را از دست دهد و بايد اين سخن مايه تسلى خاطر او باشد که ظالم تيشه به ريشه خود مى زند و بار گناهان مظلوم را نيز بر دوش مى کشد. در واقع زيان ظلم نخست دامن او را مى گيرد و با دست خود بار مظلوم را سبک مى کند.
📘 نهجالبلاغه، نامه ۳۱
🏷 #امام_علی_علیه_السلام #نهج_البلاغه #حقارت_ظالم
💢 فرصت استغفار
🔷 #ماه_رجب فرصت خوبی است؛ ماه دعاست، ماه توسل است، ماه توجه است، ماه استغفار است. دائم هم باید استغفار کنیم.
🎙 امام خامنهای مدظلهالعالی؛
♡اللّهـــــم عجّـل لولیـــک الفـــرج ♡ ❤️
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_مهدوی
🎙استاد شجاعی
میخوای بدونی چه جایگاهی پیش امام
زمان (عجل الله فرجه) داری؟
♡اللّهـــــم عجّـل لولیـــک الفـــرج ♡ ❤️
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حضرت_مهدی(عج):
ما از اوضاع شما کاملاً باخبریم و هیچ
چیز از احوال شما بر ما پوشیده نیست..💚
♡اللّهـــــم عجّـل لولیـــک الفـــرج ♡ ❤️
مدح و متن اهل بیت
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_چهل_هشتم🎬: حالا ماجرای عشق زلیخا زن عزیز مصر به برده کنعان
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_چهل_نهم🎬:
یوسف با سینی که در آن جام هایی از نوشیدنی بود وارد تالار شد و قبل از آن به امر زلیخا همه ی زنان جمع شده در آنجا کارد و ترنج را برداشتند تا پوست کنند.
زنها مشغول پوست گرفتن ترنج بودند که یوسف با سیمایی ملکوتی وارد مجلس شد.
چشمان زنان خیره به مردی شد که تا به حال نظیرش را ندیده بودند، با هر قدمی که یوسف بر میداشت، قلب زنان آن تالار بیشتر به تپش می افتاد، هوی نفسانی بر زنان چیره شده بود و دل از کف داده بودند، آنها بی آنکه بدانند، دستهای خود را به جای پوست ترنج بریدند و این بریدگی نه یک بار بلکه چند بار طول کشید، آنها اینقدر محو یوسف بودند که نه درد و سوزش بریدگی و نه گرمی خونی که بر دامانشان میریخت را حس کردند.
یوسف فقط میبایست سینی را در صدر مجلس، درست روی میزی که روبه روی زلیخا بود بگذارد، او بدون اینکه نگاهی به اطراف کند همانطور که نگاهش خیره بر زمین بود، سینی را در جایگاهش گذاشت و راه رفته را برگشت و از تالار خارج شد.
با رفتن یوسف، همهمه ای برپا شد، زنان رو به زلیخا هر کسی حرفی میزد، یکی میگفت: این چه کسی بود، براستی آیا او بشر بود؟! و آن دیگری میگفت: او محال است انسان باشد، او فرشته ای به غایت زیباست که از آسمان فرو افتاده و ان یکی، یوسف را از الهه های معبد میدانست که در آسمان سکنی دارد و اینک به زمین آمده.
هر کس حرفی میزد، زلیخا نیشخندی زد و با اشاره به خونی که از دستان زنها بر لباس های زیبایشان جاری شده بود گفت: آیا هنوز متوجه نشدید که یوسف چگونه شما را مدهوش خود کرد که انگشتان خود را بریدید و تازه زنها متوجه وضعیت خود شدند.
در این هنگام یکی از زن ها که بر دیگران برتری داشت از جا بلند شد و گفت: براستی که تو حق داشتی زلیخا، تو حق داشتی هر کاری بکنی! آخر ما چند لحظه ای یوسف را دیدیم اینچنین از خود بی خود شدیم، تویی که سالها شاهد رشد و بالندگی او بودی و هر لحظه در کنارت بود، چه صبر و تحملی داشتی که هیچ کار نکردی...
زلیخا لبخندی زد، او با این ترفند بازی باخته را به نفع خود تمام کرد، حالا چنان شده بود که او نه جایگاه مجرم را داشت بلکه تمام زنها او را زنی بسیار قدرتمند می دانستند که مستحق هر کاری بود، زلیخا سری تکان داد و گفت: حالا فهمیدید که من حق داشتم هر کاری کنم و من در این وادی یک ذره گنهکار هم نیستم، بلکه عملم عمل بدی نبود و من سزاوار چیزی بیشتر از همنشینی با یوسف بودم.
همه ی زنها حرفهای او را تایید کردند، زلیخا با این کارش قبح عمل زشتی را که انجام داده بود شکست و یک کار زشت را تبلیغ می کرد بطوریکه تمام زنهای آن جمع که با دیدن یوسف دل از کف داده بودند بر آن شدند تا به نوعی جلب توجه یوسف را کنند و او را به خود بخوانند و اینگونه بود که این گناه شد به منزله مسابقه ای که بین زنان بوجود آمده بود، مسابقه ای که هر کدام از زنها می خواست گوی سبقت را از دیگری برباید.
بازی زشت و کثیفی که باعث شد یوسف از آزادی خود و خدمتش در قصر به خداوند شکایت کند و راضی به افتادن در زندانی تاریک و نمور شود تا از چنگ این زنان رها شود.
ادامه دارد...
📝به قلم: طاهره سادات حسینی
🌕✨✨🌕✨
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_پنجاه🎬:
در ادبیات دینی و البته عرف جامعه اشاعه فحشا خیلی بدتر از انجام آن عمل است زیرا باعث شکستن قبح گناه و تبدیل هرکدام از گناه کاران به مبلغ گناه می شود.
قبح شکنی گناهی ست بزرگتر از انجام گناه در خفا زیرا قبح شکنی باعث جرأت و جسارت گناه در جامعه می شود.
فشار های اجتماعی که روی زلیخا بود او را به سمت قبح شکنی از گناه سوق داد. زلیخا در سخنرانی خود نه تنها گناهش را پذیرفت بلکه اعلام کرد که اگر یوسف در خواست مرا نپذیرد، او را تحقیر کرده و به زندان میاندازم.
پس زلیخا به عنوان یکی از الگوهای
جامعه به رسانه آشکار دعوت کننده به گناه تبدیل شد و موج سنگینی از برداشتن ترمز های اجتماعی گناه به راه افتاد.
از این به بعد جامعه زنان مصر، دعوت یوسف به خود را گناه نمیشماردند بلکه خودشان مشتاق بودند تا با یوسف رابطه ای نزدیک برقرار کنند و آنچه را که زلیخا به آن نرسید، خود به آن برسند و همه ی آن ها درصدد جذب یوسف برآمدند و رقابت سنگینی برای جلب نظر یوسف در میان زنان شکل گرفته بود.
همین باعث افزایش فشار اجتماعی گناه بر یوسف شد.
در این هنگام، یوسف که جوانی پاکدامن و نبی از انبیاء الهی بود در مخمصه و منگنه ای شدید قرار گرفته بود.
شرایط برای یوسف بسیار سخت شده بود و او برای رهایی از این موقعیت با خدا به نیایش پرداخت و گفت: ای خدا! زندان برای من محبوب تر از این آزادی است زیرا با ادامه این وضعیت ممکن است از من کار کودکانه ای از روی جهالت سر بزند. پس خداوند دعای او را اجابت کرد.
و از طرفی تا قبل از این تصمیم عزیز مصر سرپوش گذاشتن بر ماجرای یوسف و زلیخا بود اما با تسلیم
نشدن زلیخا و اصرار بر خواسته خود، جایگاه او نیز به خطر افتاد پس تصمیم خود را عوض کرد و با به زندان انداختن یوسف موافقت کرد، یعنی حوادث روزگار بر مداری قرار گرفت که خود یوسف از خدا می خواست و دعای او اینچنین به اجابت رسید.
صبح زود بود که جارچیان در کوی برزن جار زدند، آنها یوسف را انسان گنهکاری معرفی کردند که پا را از گلیم خود بیرون گذاشته و بر ولی نعمت خود خیانت کرده و برای همین او را به زندانی منتقل می کردند در سخت ترین زندان در کل مصر بود، زندانی که در آن محبوسین در اعماق زمین در جایی بسیار کثیف و نمور و به دور از نور آفتاب به سر نی بردند، نه خبری از خورد و خوراک و پوشاک خوب بود و نه حتی امکانات اولیه ی بهداشتی را داشتند و در طول روز هم با انواع شکنجه ها، آزار می دیدند
هر چند حالا تقریبا کل شهر می دانستند که گناه یوسف بی توجهی به زیبا رویان مصر بوده و این دانی بود که زنان هوسران مصر برای یوسف پهن کرده بودند اما زلیخا یوسف را تحقیر اجتماعی کرد، او را با غل و زنجیر در شهر چرخاندند و اعلام کردند که او به جرم گناه به زندان می رود.
یوسف به زندانی رفت که هم خدا و هم یوسف و هم عزیز مصر راضی بودند.
ادامه دارد...
📝به قلم: طاهره سادات حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨