eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.2هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌍🌖تقویم واعلانات نجومی🌔🌎 ✴️ سه شنبه 👈26 آذر 98 👈20 ربیع الثانی 1441👈17 دسامبر 2019 🕌مناسبت های دینی و اسلامی. ❇️روز بسیار خوب و مبارکی است برای: ✅طلب حوائج و براوردن خواسته ها. ✅عقد عروسی خواستگاری ازدواج. ✅بنایی و ساخت و ساز. ✅وسیله خریدن. ✅ و درو و برداشت محصولات کشاورزی بذر افشانی و کاشت خوب است. 👶نوزاد امروز فاضل دانشمند صبور و عمر طولانی خواهد داشت. 🤕بیمار امروز خوب شود ان شاءالله ✈️ مسافرت بسیار خوب است. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. ✳️خرید و فروش املاک. ✳️شکار و صید. ✳️تعلیم و تعلم و تحصیل. ✳️و دیدار بزرگان نیک است. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات، (سر و صورت) خوب و باعث دولت و ثروت است. 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن. 🔴 یا در این روز خوب و سبب روشنی دل شود. ✂️ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست 👕👚دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب چهار شنبه دیده شود طبق ایه 21 سوره مبارکه انبیاء علیهم السلام است... ام اتخذوا الهه من الارض هم ینشرون. و مفهوم ان این است که اگر کسی با خواب بیننده در خشم و غضب بود خشم او برطرف شود ان شاءالله. و شما مطلب خود را قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸ززندگیتون مهدوی🌸
آقایـم . . . دعایمان کنی راه باز می شود! زمانه عجیب طوفانی است و نبودنتان بر هجوم طوفان، دامن میزند! شما دعایمان کنی شاید صدایمان تا خدا برسد!!! اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
🔴این داستان فوق العاده زیباست و میتونه تاثیر زیادی روی روابط خانوادگی شما داشته باشه... پس حتما بخونیدش🙏🌸 🔹ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشمو چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهی تابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه... برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند. 💚پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام میگفت: نون خوب خیلی مهمه. من که بازنشسته ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در میزد و نون رو همون دم در میداد و میرفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت. 🔹دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند. صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت میکرد بالا. 🔹برای یک لحظه خشکم زد! آخه ما خانوادۀ سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند و میامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند. قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت میکرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم. 🔹خونه نا مرتب بود، خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم. چیزهایی که الان وقتی فکرش را میکنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید. 💚شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت: خب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم. گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردامون هم درست کردم. گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نشده؟ در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم. 💚پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نون ها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم. پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند. وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت. 💚پدر و مادرم هردو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق از سرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟ از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند. راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟ آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند. واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟ حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد. حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟ 💚چقدر دلم تنگ شده براشون. فقط، فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه، میوه داشتیم یا نه. چرا همش میخواستم همه چی کامل باشه بعد مهمون بیاد! همه چیز کافی بود، من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک. پدرم راست میگفت که: نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد. اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی. 👈🏻«زمخت نباشیم» زمختی یعنی: ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها...
🔻 🔻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❤️امام صادق (علیه السلام) : ✔️بدان فردا که در برابر خداوند عزوجل قرار گیری از چهار چیز پرسیده میشوی: 1⃣جوانی‌ات را در کجا نابود ساختی؟! 2⃣عمرت را در کجا سپری کردی؟! 3⃣ثروتت را از کجا به‌دست آوردی؟! 4⃣و آن را در کجا خرج کردی؟! ☑️پس برای آن روز آماده باش و پاسخش را فراهم ساز.. 📚الکافی ج۲ص۱۳۵ح۲۰ 💕💕💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌹خاطرات شهیدحاج ستارابراهیمی هژبر 💞صمد چیزی نمی گفت. مواظبم بود توی چاله چوله های کوچه های باریک و خاکی نیفتم. فردای آن روز صمد رفت. باید می رفت. سرباز بود. با رفتنش خانه برایم مثل زندان شد. مادر صمد باردار بود. من که در خانه پدرم دست به سیاه و سفید نمی زدم، حالا مجبور بودم ظرف بشویم. جارو کنم و برای ده دوازده نفر خمیر نان آماده کنم. دست هایم کوچک بود و نمی توانستم خمیرها را خوب ورز بدهم تا یک دست شوند. آبان ماه بود. هوا سرد شده بود و برگ های درخت ها که زرد و خشک شده بودند، توی حیاط می ریختند. هر روز مجبور بودم ساعت ها توی آن هوای سرد برگ ها را جارو کنم. دو هفته از ازدواجمان گذشته بود. یک روز مادر صمد به خانه دخترش رفت و به من گفت: «من می روم خانه شهلا، تو شام درست کن.» در این دو هفته همه کاری انجام داده بودم، به جز غذا درست کردن. چاره ای نبود. رفتم توی آشپزخانه که یکی از اتاق های هم کف خانه بود. پریموس را روشن کردم. آب را توی دیگ ریختم و منتظر شدم تا به جوش بیاید. شعله پریموس مرتب کم و زیاد می شد و مجبور بودم تندتند تلمبه بزنم تا خاموش نشود. عاقبت آب جوش آمد. برنج هایی که پاک کرده و شسته بودم، توی آب ریختم. از دلهره دست هایم بی حس شده بود. نمی دانستم کی باید برنج را از روی پریموس بردارم. 💞خواهر صمد، کبری، به دادم رسید. خداخدا می کردم برنج خوب از آب دربیاید و آبرویم نرود. کمی که برنج جوشید، کبری گفت: «حالا وقتش است، بیا برنج را برداریم.» دو نفری کمک کردیم و برنج را داخل آبکش ریختیم و صافش کردیم. برنج را که دم گذاشتیم، مشغول سرخ کردن سیب زمینی و گوشت و پیاز شدم برای لابه لای پلو. شب شد و همه به خانه آمدند. غذا را کشیدم، اما از ترس به اتاق نرفتم. گوشه آشپزخانه نشستم و شروع کردم به دعا خواندن. کبری صدایم کرد. با ترس و لرز به اتاق رفتم. مادر صمد بالای سفره نشسته بود. دیس های خالی پلو وسط سفره بود. همه مشغول غذا خوردن بودند، می خوردند و می گفتند: «به به چقدر خوشمزه است.» فردا صبح یکی از همسایه ها به سراغ مادرشوهرم آمد. داشتم حیاط را جارو می کردم. می شنیدم که مادرشوهرم از دست پختم تعریف می کرد. می گفت: «نمی دانید قدم دیشب چه غذایی برایمان پخت. دست پختش حرف ندارد. هر چه باشد دختر شیرین جان است دیگر.» اولین باری بود در آن خانه احساس آرامش می کردم. 💞دو ماه از ازدواج ما گذشته بود. مادر صمد پا به ماه شده بود و هر لحظه منتظر بودیم درد زایمان سراغش بیاید. عصر بود. تازه از کارهای خانه راحت شده بودم. می خواستم کمی استراحت کنم. کبری سراسیمه در اتاقم را باز کرد و گفت: «قدم! بدو... بدو... حال مامان بد است.» 💞به هول از جا بلند شدم و دویدم به طرف اتاقی که مادرشوهرم آنجا بود. داشت از درد به خود می پیچید. دست و پایم را گم کردم. نمی دانستم چه کار کنم. گفتم: «یک نفر را بفرستید پی قابله.» یادم آمد، سر زایمان های خواهر و زن برادرهایم شیرین جان چه کارهایی می کرد. با خواهرشوهرهایم سماور بزرگی آوردیم و گوشه اتاق گذاشتیم و روشنش کردیم. مادرشوهرم هر وقت دردش کمتر می شد، سفارش هایی می کرد؛ مثلاً لباس های نوزاد را توی کمد گذاشته بود یا کلی پارچه بی کاره برای این روز کنار گذاشته بود. چند تا لگن بزرگ و دستمال تمیز هم زیر پله های حیاط بود. من و خواهرشوهرهایم مثل فرفره می دویدیم و چیزهایی را که لازم بود، می آوردیم. بالاخره قابله آمد. دلم نمی آمد مادرشوهرم را در آن حال ببینم، پشتم را کردم و خودم را با سماور مشغول کردم که یعنی دارم فتیله اش را کم و زیاد می کنم یا نگاه می کنم ببینم آب جوش آمده یا نه، با صدای فریاد و ناله های مادرشوهرم به گریه افتادم. برایش دعا می خواندم. کمی بعد، صدای فریادهای مادرشوهرم بالاتر رفت و بعد هم صدای نازک و قشنگ گریه نوزادی توی اتاق پیچید. همه زن هایی که دور و بر مادرشوهرم نشسته بودند، از خوشحالی بلند شدند. ✍ ادامه دارد...
و رسیدن به لذت بندگی قسمت هفتم 🔷💯🔹💖👇🏼 "امتحانات الهی" ۳ 🔻امتحان تلخ نیست... امتحان شیرینه...💖 بنده هایی رو که خدا بیشتر دوستشون داره، بیشتر امتحان میکنه...☺️ "امتحان مهم ترین عامل رشد ماست.." امتحان گرفتن خدا، مثل امتحان گرفتن مامانا از بچشون هست.👦🏻 مثلا مامانه به بچش داره املا میگه؛ میگه بنویس حیاط بعد میبینه بچش نوشته حیات! میگه عزیزم بنویس حیاااااططط😒 بچش میگه آهان فهمیدم مامان! الان درستش میکنم😊 امتحان گرفتن خدا مث همینه و بلکه خییلی بهتر... 💖👌 توی امتحانا، همش بهت تقلب میرسونه!😏 💖🌺 اگه دقت کنی برات توی هر امتحانی نشونه گذاشته "کمک گذاشته" دستت رو میگیره فقط انصافا "تو دستش رو رها نکن..." 🌺🌷 مثلا میخوای یه گناهی بکنی یه دفعه یکی میاد پیشت و باهات یه کاری داره. وقتت رو میگیره! تو هم اعصابت خورد میشه!😤 میگی این چه وقت اومدن بود! 😒عزیزم این همون کمک خداست به تو... چرا حواست نیست؟ مگه نمیخواستی گناهاتو ترک کنی؟!😳 بعد از گناه نگی خدا به من نگاه نمیکنه...⛔️ چرا قبل از گناه حواست پرت بود؟! مگه مولای مهربان تو "با نگرانی" بهت تقلب نداد؟! مگه امام زمان عج نگاهت نمیکرد...؟ اینجوری میخواستی ترک گناه کنی؟ 😒 ما گناه میکنیم چون کمک های خدا رو نادیده میگیریم.... 🌱🔸🌿▫️🔹🌳 🌺ما رو به کسانی که دوستشان دارید معرفی کنید😊
✨﷽✨ ✍️کارهایی که عمر را زیاد می کند: ✅ البته راههای افزایش طول عمر منحصر در موارد ذیل نیست و آنچه بیان خواهد شد مشتی از خروار است. ❶ «نیکی به والدین و صله‌رحم» پیامبر اکرم (ص) فرمودند: ای فرزند آدم! به پدر و مادرت نیکی کن و صله‌رحم داشته باش تا خداوند، کارت را آسان و عمرت را طولانی بگرداند. پروردگارت را فرمان ببر تا خردمند به شمار آیی و از او نافرمانی نکن که نادان شمرده می‌شوی.(الفردوس، ج۵ ، ص۲۸۲) ❷ «خوش خویی و حسن خلق» امام صادق (ع) می‌فرماید: نیکوکاری و خوش اخلاقی، خانه‌ها را آباد و عمرها را طولانی می‌کنند.(کافی، ج۲ ، ص۱۰۰) ❸ «زیارت امام حسین علیه السلام» در این باره امام صادق(ع) فرموده است: زیارت امام حسین(ع) را رها نکن و دوستان خود را هم به آن سفارش کن که در این صورت، خداوند عمرت را طولانی و روزی‌ات را زیاد می‌کند و زندگی‌ات را همراه با سعادت می‌کند و جز سعادتمند نمی‌میری و نام تو را در شمار سعادتمندان، ثبت می‌کند.(کامل الزیارات، ص۲۸۶) ❹ «نیکی به خانواده» امام صادق(ع) می‌فرماید: هر کس به شایستگی در حق خانواده‌اش نیکی کند، خداوند بر عمرش می‌افزاید.(کافی، ج۸ ، ص۲۱۹) ❺ «شاد کردن والدین» امام صادق(ع) می‌فرماید: اگر دوست داری که خداوند عمرت را زیاد کند، پدر و مادرت را شاد و مسرور کن.(بحارالانوار، ج۷۴ ، ص۸۱) ❻ «شستن دست پیش و پس از غذا خوردن» امام صادق(ع) می‌فرماید: دست‌هایتان را قبل و بعد از غذا خوردن بشوئید، که فقر را می‌برد و بر عمر می‌افزاید.(محاسن، ج۲، ص۲۰۲) ❼ «صدقه دادن» صدقه شامل دادن واجبات و مستحبات مالی از سوی شخص است و اختصاص به زکات و خمس ندارد. هر کسی به هر میزان که صدقه به ویژه به سائل و محروم دهد، از برکات آن بهره‌مند خواهد شد که از جمله آنها افزایش عمر است. امام باقر (ع) فرمود: کار خیر و صدقه، فقر را می‌برد، بر عمر می‌افزاید و هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور می‌کند.(ثواب الاعمال، ص۱۴۱) ❽ ‌«وضو گرفتن» طهارت بدنی: پیامبر(ص) می‌فرماید: وضو زیاد بگیر تا خداوند، عمرت را زیاد کند.(امالی مفید، ص۶۵، حدیث ۵) ❾ «گرفتن ناخن در روز جمعه» پیامبر(ص) می‌فرماید: هر کس در روز جمعه ناخن‌هایش را کوتاه کند، عمر و مالش زیاد می‌شود.(جامع‌الاخبار، ص۳۳۳) ❿ «اعمال سه‌گانه» امام صادق(ع) می‌فرماید: سه چیز است که اگر مؤمن از آنها مطلع شود، باعث طول عمر و دوام بهره‌مندی او از نعمت‌ها می‌شود: طول دادن رکوع و سجده ، زیاد نشستن بر سر سفره‌ای که در آن دیگران را اطعام می‌کند و خوش رفتاری‌اش با خانواده. 📚کافی، ج۴ ، ص۴۹
‍ 💫🌷 سلام صبحتان بخير امروزتون گلباران فرداتون قشنگ صبحتون پرازمحبت الهی سهم امروزتون شادی سهم زندگیتون عشق سهم قلبتون مهربانی سهم چشمتون زیبایی و سهم عمرتون عزت باشه شروع روز خوبي داشته باشید☕️🍩
سلام آقای مهربونم✋🌸 آقا بیا کہ آمدنٺ آبروی ماسٺ پایان غیبتت بخدا آرزوی ماسٺ هر روز مثل جمعہ ترک خورده ایم ما هر روز بی‌کسی تو و بغض گلوی ماسٺ
#احکام_نموداری چیزهایی که می شه روشون تیمم کرد توضیحات در فایل صوتی پایین👇
3542019_-210760.mp3
450.1K
#احکام_نموداری رو سنگ و گچ و موزاییک هم می شه تیمم کرد یا نه؟ نمودار در تصویر بالا👆
🔸چیست جز تحریم و آشوب و بلا سوغات غرب!؟ .. اشعار طوفانی و انتقادیِ اجرا شده در همایش ، پیرامون وقایع روز کشور و بی کفایتی دولت مردانِ پیر و خسته از لسانِ دکتر حاج میثم مطیعی •✾• صد گلو بغضیم، از گفتن چرا پروا کنیم غنچه‌ی زخمیم‌ ما، فریاد اگر لب وا کنیم درد دل داریم ما، گوشِ شنیدن نیز هست؟ پرسش ما را جوابی آنسوی این میز هست؟ میزهای بی‌غمِ از غصه‌ی ما بی‌خبر بی‌خبر، از کارهای خویش حتی بی‌خبر میزهای وعده‌ی پرطَمطَراق بی‌اساس میزهای بی‌خبر از میزهای اختلاس میز‌های زیر میزی، صندلی‌های غرور میزهای خو گرفته با زر و تزویر و زور آنطرف‌تر میزهای سرخوش پرادعا میز‌هایی از نژاد خوب آقازاده‌ها وای اگر مردان خدمت، در ریاست گم شوند میزهای خدمتِ بی‌مزد و ‌منّت، گم شوند درد ما دردی جدا از فتنه‌‍ی بی دردهاست درد دشمن نیست، درد دوستان بی ریا ست دست‌های پینه‌بسته، سفره‌های وصله‌دار کوخ‌های مِه‌گرفته، کاخ‌های بی‌بخار این صدای اعتراض آیا به جایی می‌رسد؟ جز نمک بر زخم پاشیدن، دوایی می‌رسد؟ در گلومان خشک شد فریادهای اعتراض در هجوم های و هو گم شد صدای اعتراض باز با کبریت دشمن آتشی افروختند در میان شعله دیدم خشک و تر میسوختند چیست کار و بار دوزخ زاده‌ها؟ آتش زدن دزدی و کشتار و قرآن خدا آتش زدن باز هم خون...خون پاکِ لاله بر چنگال گرگ برنگشتن‌های سنگین پدرهای بزرگ باز هم خوش‌رقصی باروت‌ها در بادها کُشته‌سازی‌‌های هالیوودی جلادها این طرف نابود شد دارایی نان‌آوری آن طرف خاکستری ماند از جهاز دختری باز از داغ شهیدان سینه ها غوغا شده آه از آن نوزاد یک ماهه که بی بابا شده باز هم از فتنه‌ی قابیل رد شد کاروان با تولای علی از نیل رد شد کاروان با کلامی مختصر نیرنگشان بر باد رفت خرج‌های چند سال دشمنان بر باد رفت فتنه رفت و فتنه گردان، غرق رسواییش ماند انقلاب ما در اوج اقتدار خویش ماند مردم آرام ما از این تلاطم دلخورند دلخوشان بازی برجام! مردم دلخورند ای که در ظاهر به درد مردمت تن داده ای وعده را با نیت ازیادبردن داده‌ای؟! ای نهاده دست خود را باز هم بر روی دست شعله‌ی این فتنه‌ها از گور بی‌تدبیری است اعتراض ما به سستی های تدبیر شماست از گرانیها، از این شش سال تأخیر شماست مردم ما از تکبر، از تورم شاکی اند از لجوجان سیاست باز، مردم شاکی اند نسل آدم تا قیامت، ایمن از قابیل نیست با فریدونی که خود ضحاک شد تکلیف چیست؟ طعنه بر دست عدالت می زند قارون عصر مردمان را خرد و کوچک دیده از بالای قصر از تمسخر، از تکبر، هیچکس طرفی نبست ریشخندی زد اگر، بر ریش خود خندیده است حاجیان بار بسته جانب میقات غرب! چیست جز تحریم و آشوب و بلا سوغات غرب؟ باز گردید آی... ای دلدادگان آمریکا راه حل اینجاست آری در همین ایران ما وای بر آنان که دل دارند با دشمن گرو حشر آمریکاپرستان با ترامپ و پومپئو! هرکه خاک این وطن خرج قمار خویش کرد باخت و یک عمر بدبختی نثار خویش کرد هرکه با خوبان خیانت کرد سیلی می خورد فاسد اینجا بی برو برگرد سیلی میخورد گردنه در گردنه این راه هم طی می شود آخر هر فتنه ای اینجا نه دی می شود نوبه نو با هر شهیدی عهد ما تجدید شد راه سبز ما به خون سرخشان تمدید شد باز دل، چشم انتظاری را روایت می کند صاحبی داریم ما، ما را هدایت می‌کند جان هستی اوست باید بگذریم از جان خویش تا ظهورش برنگردیم از سر پیمان خویش
babolharam Motiee.mp3
9.15M
🔸چیست جز تحریم و آشوب و بلا سوغات غرب!؟ .. #بشنوید اشعار طوفانی و انتقادیِ اجرا شده در همایش #صدای_مردم ، پیرامون وقایع روز کشور و بی کفایتی دولت مردانِ پیر و خسته از لسانِ دکتر حاج میثم مطیعی •✾• #درست_انتخاب_کنیم
پدر و پسر دیدار با امام زمان .mp3
9.58M
✔️داسـتان شـنیدنی تـشرف پدر و پسری بـه محـضر امـام زمـان و دیـدن حضـرت..
با رفتنت خالی مکن دور و برم را پاشیده تر از این مگردان لشگرم را ای نیمه ی مجروح من ای کاش با تو در خاک بگذارند نیم دیگرم را بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را باور نمی كردم كه روزی پيش چشمم از پا بيندازد غلافی همسرم را تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم حالا بیا و جمع کن خاکسترم را هرشب حسن در خواب میگوید مغیره دست از سرش بردار کشتی مادرم را ديروز اگر در پيش طفلانم حرم سوخت فردا بسوزانند با طفلان حرم را از كربلا ديشب صدایی را شنيدم انگار طفلی گفت عمه معجرم را...
فاطمه تو شرف سوره ی کوثر هستی برکت ذریه ی آل پیمبر هستی بی سبب نیست که تو علت خلقت باشی توکه هم شأن علی، فاتح خیبر هستی نه فقط بر حسن و زینب و کلثوم و حسین فاطمه، بر همه ی خلق تو مادر هستی نه فقط مریم و آسیه و حوا، بانو بعدِ احمد، و علی از همه برتر هستی دور از ساحت تو‌ هر چه پلیدی زهرا نور تطهیری و صدیقه ی اطهر هستی چادر خاکی تو حبل متین شیعه است نه فقط شیعه، که تو ملجأ حیدر هستی سوختی تا که نسوزد ثمر دین خدا گل یاس نبی و لاله ی پرپر هستی آرزوی علی این است ببیند یک روز باز هم در زده و تو پسِ این در هستی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8654848_-212863.pdf
448.5K
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری پرونده ویژه‌ی #خانه_داری انتشار #گزیده_بیانات رهبر انقلاب با موضوع نقش خانه‌داری و مادری و اهمیت و ابعاد آن #سلامتی_فرمانده_صلوات
داستان شب👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 🌙 اطلاعات پیچیده🌙 چوپانی را فرزندی بود زیرک و کاردان و این پسر کمک پدر همی کرد در (احصاء) شمارش و آمارگیری از گوسفندان. چنان چه هر غروب پسر گوسفندان را همی شمرده و چند و چون کار به پدر گزارش همی داده تا پدر به نتیجه همی رساند. تا اینکه پسر بزرگ شد و به دنبال کسب مدرک راهی شهر شد؛ بعد از چند سال تلاش و کوشش و جد و جهد بالاخره پسر باسواد شد و به خدمت پدر بازگشت. پدر در کمال مسرت روزی از او خواست تا باز در شمارش گوسفندان به او کمک کند؛ فرزند هم با تمام اشتیاق قبول کرد. گوسفندان وارد آغل شدند اما گویی کار پسر به انجام نرسیده بود چون معلوم بود که هنوز نتوانسته آن ها را بشمرد. به همین دلیل از پدر خواهش کرد که بار دیگر گوسفندان را برگرداند و از نو وارد آغل کند؛ ولی مثل این که ... پسر نتوانست برای بار دو م و... بار ... هم موفق شود و نصف شب شد. پدر که تا آن موقع حوصله کرده و چیزی نگفته بود از کوره در رفت و با عصبانیت از پسر ش پرسید: قبلاً بار اول گوسفندان را دقیق می شمردی و آمارش را به من تحویل می دادی، اما الان تا نصف شب هم از عهده این کار بر نیامده ای؟ علت چیست؟ پسر گفت: قبلاً که با سواد نبودم و ضرب و تفسیم و توان نمی دانستم کله گوسفندان را می شمردم اما الان با سواد شده ام، پای گوسفندان را می شمرم و تقسیم بر 4 می کنم ولی نمی دانم چرا جور در نمی آید. نتیجه! گاهی انسان به علت داشتن یک سری اطلاعات سطحی فکر می کند که با این اطلاعات باید تمام سوالات را جواب دهد یا آن هارا به گونه ای پیچیده و در هم کند اما دوستان عزیز همیشه به یاد داشته باشیم که هر سوال جواب آسانی دارد و نیازی نیست آن را عجیب و غریب تر کنیم. چون شما بار ها تجربه کرده اید که جواب سوالات بعد از حل آن ها چه قدر آسان بوده است.پس یادمان باشد علم و سواد قدمی است رو به جلو، نه پیچیده کردن دانسته های قبلی!
✅خشتی از طلا و خشتی از نقره ✍🏻رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: وقتي مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم. در آنجا فرشتگاني ديدم كه با خشت طلا و خشت نقره ساختماني مي سازند ولي گاهي دست از كار مي كشند از فرشتگان پرسيدم: شما چرا گاهي كار مي كنيد و گاهي از كار دست مي كشيد؟ سبب چيست؟ ✨پاسخ دادند: هر وقت مصالح ساختماني به ما برسد مشغول مي شويم و هرگاه نرسد از كار باز مي ايستيم.گفتم: مصالح ساختماني شما چيست؟ ✨جواب دادند: سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر ✍🏻وقتي مؤمن اين ذكر را مي گويد ما ساختمان را مي سازيم. وقتي كه ساكت مي شود ما نيز دست از كار مي كشيم. 📚بحار جلد ۷۳ صفحه صفحه ۲۴۶ 📚بحار جلد ۱۸ صفحه ۲۹۲ 📚بحار جلد ۹۳ صفحه ۸۳
یڪ شب پر از آرامش یڪ دل شاد و بے غصـہ و یڪ دعاے خیر از تـہ دل نصیب لحظه‌هاتون... در این شب زمستانی خونہ دلتون گرم 🌟 شبتون پر از نور الـهی🌟
🌍🌖تقویم واعلانات نجومی🌔🌎 ✴️ چهارشنبه 👈27 آذر 1398 👈21 ربیع الثانی 1441👈18 دسامبر 2019 🕋مناسبت های دینی اسلامی. 🎆امور اسلامی و دینی. 📛تقارن نحسین صدقه اول صبح رفع نحوست کند. 📛از امور ازدواجی پرهیز شود. 📛از قسم خوردن نیز پرهیز گردد. ✅برای خون ریختن و خون دادن خوب است. 👶برای زایمان مناسب نیست. 🚘مسافرت اگر ضروری باشد حتما حتما با صدقه همراه باشد. 🔭احکام و اختیارات نجومی. ✳️خرید و فروش املاک. ✳️شکار و صید. ✳️امور تعلیم و تعلم. ✳️و دیدار بزرگان نیک است 💉💉حجامت خون دادن فصد خوب و سبب روشنی دل است. 💇‍♂💇اصلاح سر و صورت خوب و موجب دولت و ثروت است. 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که شب پنجشنبه دیده شود تعبیرش از قران ایه 22 سوره مبارکه حج است کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها و ذوقوا عذاب الحریق ..... و مفهوم ان این است که خواب بیننده پیش امدی اید که موجب ملال خاطرش گردد صدقه بدهد و بازگو نکند . و شما مطلب خود را در هر باب قیاس کنید. ✂️ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است . ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸زندگیتون مهدوی🌸
رنگ کردن مو برخی از بانوان تصور می کنند اگر در عادت ماهانه به موهای خود رنگ بزنند، تا آخر عمر غسل بر گردن آن ها باقی می ماند. در حالی كه رنگ کردن مو با حنا در هنگام عادت ماهیانه فقط مکروه است و حرام نيست1 غسل هم صحيح است. 1. آیت الله مکارم ، احکام بانوان ،م 103 🌱
🎯چرا ما از عبادت لذّت نمی بریم؟😢 ↩️اگر انسانِ مریض،🤒 شیرین ترین و خوشمزه ترین میوه را بخورد،🍓 از آن لذّت نمی برد. ❌ 🌟در بُعد معنوی و عبادت هم این گونه است. ⤵️⤵️ Ⓜ️کسی که "فی قلوبهم مرض" باشد ، یعنی قلبش بیمار است،💔 از نماز و عبادت لذّت نمی برد و گاهی هم خسته می شود. ✔️ ❤️قلب همان هر شخص است❤️ 💥مهم ترین بیماری قلب ، همان گناهان است. 💥 🌷تا انسان گناه را ترک نکند، 🚫 علاوه بر این که از عبادت نمی برد ، 👈بلکه خسته هم می شود. 💯