eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.2هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
اهمیت وضو قبل از خواب امام صادق عليه السلام : مَنْ تَطَهَّرَ ثُمَّ أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ بَاتَ وَ فِرَاشُهُ كَمَسْجِدِهِ وَ إِنْ ذَكَرَ أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى وُضُوءٍ فَتَيَمَّمَ مِنْ دِثَارِهِ كَائِناً مَا كَانَ لَمْ يَزَلْ فِي صَلَاةٍ مَا ذَكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ. هر که ، آن شب بستر او به منزله مسجد اوست و اگر یادش آمد که وضو ندارد به همان رو انداز خود -هر چه می خواهد باشد- تیمم کند که اگر چنین کرد پیوسته در نماز و ذکر خداوند خواهد بود. تهذیب الاحکام(تحقیق خرسان) ج ۲ ، ص ۱۱۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب نگاه كن به اطرافت به خوشبختی هايت... به كسانی كه میدانی دوستت دارند... و به خدايی كه هرگز تنهايت نخواهد گذاشت... 🌟شبتون بخیر و مملو از آرامش🌟
‼️نماز فوت شده پدر 🔷س 4104: شخصی در خواندن نمازهای قضای پدرش تعلل کرده است و اکنون معذور شده است و نمازهای خود را نیز نشسته می خواند، آیا بر او واجب است در صورت تمکن، برای نمازهای پدر اجیر بگیرد؟ ✅ج: اگر امید ندارد بتواند ایستاده بخواند، می‌تواند نشسته بخواند در هر صورت می تواند برای قضای نمازهای پدر اجیر بگیرد.
چگونه عبادت کنم_50.mp3
9.03M
۵۰ 🤲 💥 کشنده‌ترین حسرتِ قیامت ؛ اینه که ؛ تازه میفهمیم از روی همین سجاده ، می‌تونستیم تا کجاها بالا بِریم و به کجاها برسیم، و از دستش دادیم !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢خواصِ دنیا دوست، عوامِ بی بصیرت! 🔹سالروز ورود مسلم بن عقیل علیه السلام به کوفه و آنچه موجب تنها شدن سفیر حسین علیه السلام شد...
✴️ شنبه👈10 خرداد 1399 👈7 شوال 1441 👈 30 می 2020 🕌 مناسبت های اسلامی و دینی. ❇️روزی پر برکت و تلاش در ان و امور زیر خوب است. ✅دیدارها و ملاقات های سیاسی و ملاقات با قاضی و پیگیری پرونده قضایی. ✅اغاز نگارش کتاب مقاله پایان نامه . ✅و اغاز بنایی خوب است. 👶مناسب زایمان و نوزاد خوش قدم است.ان شاءالله. 🤕بیمار امروز زود شفا یابد ان شاءالله. 🚖 مسافرت بسیار خوب است. 🔭 🌗احکام و اختیارات نجومی. ✳️معامله املاک و اپارتمان باغ ویلا و زمین زراعی. ✳️و مبادله سند و قباله نوشتن نیک است. 📛ولی برای امور ازدواجی مناسب نیست. 💑 مباشرت و انعقاد نطفه امشب دلیلی وارد نشده . 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری سبب دولت و ثروت است. 💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری، موجب مرگ ناگهانی است. 😴😴 تعبیر خواب امشب. خوابی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه 8 سوره مبارکه انفال است. لیحق الحق و یبطل الباطل ... و از معنی ان چنین استفاده می شود که میان خواب بیننده و فردی دعوا و کدورتی است و دعوا را نزد شخصی ببرند و معلوم شود که حق با اوست.ان شاءالله. و شما مطلب خود را بر ان قیاس کنید . 💅 ناخن گرفتن شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست. 🙏🏻 وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد . 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🔻 داستان واقعی کریم پینه دوز 💠 خانه خریدن امام زمان عج برای مستاجر تهرانی ✍🏻 نامش کریم بود، سید کریم محمودی، شغلش کفاشی بود، در گوشه ای از بازار تهران حجره ی پینه دوزی داشت، جورَش با مولا جور بود، می‌گفتند علمای اهل معنای آنروزِ تهران مولا هر شب جمعه سَری به حجره اش می‌زنند و احوالش را می‌پرسند مستاجر بود، درآمدِ بخور و نمیری داشت، صاحبخانه جوابش کرد، مهلت داد به او تا ده روز بعد تخلیه کند خانه را، کریم اما همان روز تصمیم گرفت خالی کند خانه را تا غصبی نباشد، پول چندانی هم نداشت برای اجاره ی خانه، ریخت اسباب و اثاثیه اش را کنار خیابان با عیال و بچه ها ایستاده بود کنار لوازمش، مولا آمدند سراغش، سلام و احوالپرسی،فرمودند به کریم پینه دوز، کریم ناراحت نباش، اجدادِ ما هم همگی طعم غربت را چشیده اند، کریم که با دیدن رفیقِ صمیمی اش خوشحال شده بود بذله گوئی اش گُل کرد و گفت :درست است طعم غریبی را چشیده اند اجداد بزرگوارتان، اما طعم مستاجری را که نچشیده اند آقاجان، مولا تبسمی کردند به کریم... ✍🏻 یکی از بازاریان معتمد تهران شب خواب امام زمان ارواحنافداه را دید، فرمودند مولا در عالم رویا، حاجی فلانی فردا صبح می روی به این آدرس، فلان خانه را می خری و میزنی بنام سید کریم پیرمرد بازاری صبح فردا رفت به آن نشانی، در زد، گفت به صاحب خانه، می‌خواهم خانه ات را بخرم، صاحبخانه این را که شنید بغضش ترکید، با گریه گفت به پیرمرد بازاری گره ای افتاده بود در زندگی ام که جز با فروش این خانه باز نمی شد، دیشب تا صبح امام زمانم را صدا میزدم... اما آقاجان! ای کاش ما هم مثل سید کریم و آن مرد خانه دار می توانستیم چشمان زهرایی تان را زیارت کنیم،هرچند روزگار ما روزگار غیبت امام زمان مان است، اگرچه وجود مبارک تان برای ما حاضر و غائب ندارد و همه ی عالم در تسخیر نگاه مهربان شماست... ✨نشسته باز خیالت ڪنـــارِ من اما ✨دلم برای خودت تنگ می شود چه کنم!؟ 📚برداشتی آزاد از تشرفات سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ طوطی عزیز ✨ برادرم طوطی عزیزی داشت که به او دل بسته بود‌. روز عید فطر که همه به شادی دور سفره صبحانه جمع شده بودیم ٬ پنجره ای از سر غفلت باز مانده بود و طوطی که بیرون از قفس بود، پرزد و رفت. در لحظه ای حال خوش جمع تبدیل به پریشانی، حسرت و اندوه شد. خدا را به هزار رنگ و حالت و صورت می توان شناخت، یکی همین دگرگونی ناگهانی احوال خلق؛ مستند و سرخوش، قهقهه می زنند، اما معلوم نیست فرصت بیابند که آن نفس را به خنده تمام کنند یا همان دم اندوهی بر ایشان نازل شود. مثل جمع شاد ما که به بال زدن یک پرنده، اندوهگین شد. پرهام می خواست دایی اش را دلداری دهد‌. این دایی برایش خیلی عزیز است. تمام بعدازظهر سعی کرد لبخند به لبش بیاورد. اول حرف هایی که از شبکه پویا یاد گرفته بود برایش گفت: «دایی! پرنده رو نباید توی قفس بذاریم، باید آزاد باشه تا بتونه پرواز کنه،توی طبیعت.» اما پرهام نمی دانست که پرنده به کمند مِهر پیش دایی مانده بود و اسیر قفس نبود، که اگر بود، فرصت پرواز از پنجره را نمی یافت. وقتی هم که پر زد،ندانست چه می کند، هنگامی که می رفت، نمی دانست کجا می رود، اگر می دانست، شاید ترجیح می داد نزد آنکه اهلی اش کرده، بماند. شاید هم باز ترجیح می داد به دیدن و تجربه کردن دنیای بزرگ خطر کند. ‌نمی دانم! پسرک در تلاش مستمر خود برای تسکین بخشیدن به دایی اش، دست ها را دور گردن او حلقه کرد و همه مهربانی را به کلامش ریخت: «دایی! توی قرآن نوشته اگه چیزی تون گم شد خیلی ناراحت نشید، اگه طوطی رفت، من و رها که هستیم!» من هنوز آموزش مذهبی برای پرهام شروع نکرده ام، اما یک بار که قرآن به دست داشتم، از من پرسید که در قرآن چه نوشته؟ من به آیه مقابل چشمانم نگاه کردم که پناه روزهای بی قراری ام بود: «لکيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» با خود فکر کردم اگر از همه قرآن بخواهم یک آیه به پسرم یاد دهم همین است که بدآنچه به دست می آورید، چندان دل خوش نکنید و بر آنچه از دست می دهید، چندان غصه نخورید..‌. به پرهام نگاه کردم که صبح همان روز داغدار ترکیدن بادکنکش شده بود. گفتم: «نوشته اگه چیزی رو گم کردید یا از دست دادید، خیلی ناراحت نشید! مثلا اگه بادکنکتون ترکید، می تونید ناراحت بشید ولی نه خیلی زیاد.» _«چرا خیلی ناراحت نشیم؟» +«چون بالاخره بادکنک می ترکه‌. می دونم که دوستش داری ولی بالاخره می ترکه. برای همین نباید خیلی زیاد ناراحت بشی.» حالا، اندوه دایی، پرهام را یاد داغ بادکنک انداخته بود. می خواست ریسمانی بیابد برای عبور از این گردنه، به قرآن متوسل شده بود و برای دایی اش از بی قراری و بی اعتباری دنیا می گفت. من به حرف هایش گوش می دادم، به توضیحاتش درباره اینکه دنیا نوبتی است، یک روز نوبت شادی و یک روز نوبت غم، هیچ کدام دیری نمی پاید و می گذرد! از صمیم قلب آرزو کردم این حکمت با جان پسرم آمیخته شود، اینکه یگانه پایداری جهان، ناپایداری آن است بادکنک ها می ترکند، طوطی ها پر می زنند، آن ها که به ایشان دل بسته ایم، می روند و خلاصه اینکه هیچ چیز در زندگی نمی ماند آدم ها دل می بندند، از دست می دهند و رنج می کشند. چاره چیست؟ باید یقین آورد به اینکه هیچ چیز را نمی توانیم نگاه داریم و هرچه بیشتر چنگ بزنیم، دردناک تر از دست می دهیم. اما؛ می توانیم امید ببندیم. برای زیستن، امید لازم داریم، برای تحمل ازدست دادن های کوچک، محتاج امید های بزرگ تریم. مگر همه آن کشیش هایی که بر سر محتضران حاضر می شدند، پیام آور امید نبودند؟ امیدی بزرگ که زهر مرگ را می گیرد؟ مگر نه آن است که گِل آدمی را با امید سرشته اند، حتی اگر یقینی نباشد آدمی است و امیدهایش، از امید به بادکنک تا اهلی کردن طوطی و عشق... تا امید به مرگ، امید به جاودانه شدن در آغوشی که ترس از دست دادنش، وصال را ملتهب نمی سازد. می توان از امید زمزمه ای ساخت که هرگز خاموش نشود، حتی در ازدست دادن. آدمی است و زندگی،آدمی است و دلبستگی، آدمی است و‌ فقدان و آدمی است و امید. دلهایتان پرامید به روزهای روشن❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بندگان خاص خدا (۱۷)بصیرت 🌹🌹نوشابه کوکاکولا را تعارف کردند نپذیرفت و گفت : آمریکایی است ..و دوغ عراقی خودشان را ترجیح داد ..
003.mp3
2.75M
اخلاق ۶🍀 آیت الله مجتهدی ( رحمهالله علیه )_ حق همسایه بشنوید. 🍀🍀🍀🍀🍀.
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ «این نیز بگذرد...» ✨ در زمان‌های قدیم پادشاهی قدرتمند زندگی می‌کرد که وزیران خردمند زیادی را در خدمت داشت. روزی این پادشاه با نارضایتی وزیران خود را فرا خواند و به آن‌ها گفت: «احساس بسیار عجیبی دارم. دوست دارم انگشتری داشته باشم که حال مرا همواره یکسان نگاه دارد. روی نگین این انگشتر باید شعاری حک شده باشد که وقتی ناراحت هستم مرا خوشحال کند و در عین حال هنگامی که خوشحال هستم و به این شعار نگاه می‌کنم مرا غمگین سازد.» وزیران خردمند همگی به فکر فرو رفتند و شروع به مشورت با یکدیگر کردند. آن‌ها پس از مشورت با هم نتوانستند به نتیجه برسند و به نزد اهل معرفتی رفتند و از او درباره چنین انگشتری درخواست کمک کردند. این مرد از قبل چنین انگشتری را همراه خود داشت. او تنها انگشتر را از انگشت خویش بیرون آورد و آن را به وزیران داد و به آن‌ها گفت: «انگشتر را به پادشاه بدهید اما به او بگوئید که تنها در شرایطی که احساس می‌کند دیگر نمی‌تواند هیچ چیز را تحمل کند می‌تواند انگشتر را باز کند و از شعار آن آگاه شود. به هیچ‌وجه نباید از سر کنجکاوی به این شعار نگاه کند زیرا در این صورت پیام نهفته در این شعار را از دست خواهد داد. این شعار همیشه در انگشتر هست ولی برای درک کامل آن به لحظه‌ای بسیار مناسب نیاز است.» وزیران انگشتر را به پادشاه دادند و او از این دستور اطاعت کرد. چندی گذشت و کشور همسایه به قلمرو پادشاه حمله کرد و بر ارتش او پیروز شد. لحظات بسیاری از ناامیدی اتفاق افتاد که پادشاه دوست داشت انگشتر را باز کند و پیام حک شده بر آن را بخواند ولی چنین کاری نکرد زیرا احساس کرد که اگر چه در حال از دست دادن مملکت خویش است ولی هنوز زنده است. دشمن تا نزدیکی قصر او پیش رفت و او برای نجات جان خویش از قصر خارج شد و با چند نفر از نزدیکانش فرار کرد. دشمن در حال تعقیب کردن او بود و او می‌توانست صدای پای اسب‌های دشمن را بشنود که هر لحظه نزدیک می‌شدند. ناگهان متوجه شد جاده‌ای که در آن در حال فرار است به یک دره منتهی می‌شود. دشمن پشت سر او بود و هر لحظه به او نزدیک‌تر می‌شد. او نه می‌توانست به عقب بازگردد و نه در پیش رویش جایی برای فرار کردن کردن داشت. پادشاه به آخر راه رسیده بود و مرگش حتمی بود. ناگهان بیاد انگشتر خویش افتاد. انگشتر را از انگشتش بیرون آورد. آن را باز کرد و شعار روی آن را خواند: «این نیز بگذرد...» ناگهان آرامشی عمیق وجود پادشاه را فرا گرفت. «این نیز بگذرد» و البته چنین هم شد. دشمن که در تعقیب پادشاه بود و به او خیلی هم نزدیک شده بود راهش را عوض کرد و به سوی دیگری رفت. پادشاه که پشت تخته سنگی پنهان شده بود حالا صدای پای اسب‌ها را می‌شنید که از او دور می‌شدند. او از خستگی مفرط به خواب رفت... پادشاه در طی ده روز توانست دوباره ارتش شکست خورده‌اش را گرد آورد. به دشمن حمله کند. کشورش را پس بگیرد و به قصر خویش بازگردد. حالا مردم کشورش از این فتح مجدد شاد بودند و جشن گرفته بودند. همه جا صدای شادی و پایکوبی می‌آمد. پادشاه بسیار خوشحال و مسرور بود و از شادی در پوست خود نمی‌گنجید ناگهان دوباره انگشتر را به خاطر آورد آن را باز کرد و شعار حک شده را خواند: «این نیز بگذرد...» 🌸🍃🌼🌸🍃🌼
. 22 💎🌺رابطه ی صحیح بین زن و شوهر 🔴مثلا خانم نگه که اگه شوهرم محبت کرد منم اطاعت میکنم! 😒 ⬅نه! شما اطاعت صمیمانه انجام بده 👈 اون مرد بهت محبت خواهد کرد.☺️(تضمین شده😉) 🔴یا مرد بگه اگه خانمم اطاعت کرد منم محبت میکنم! نه!شما محبت بکن، خانمت اطاعت خواهد کرد...(تضمین شده😉) ❗اما خب این قضیه یه مقدار "زمان هم میبره". ❗با یکی دو روز درست نمیشه. شاید حدود شش ماه باید تمرین بشه✅ ✅این قانون رو برای خودتون جا بندازید. 💟میتونید امشب این تمرین رو برای همسرتون بخونید و با هم قرار بذارید که این دو تا وظیفه رو هر کسی به بهترین وجه توی خونه انجام بده. 💯مبنای زندگیتون این دو تا قانون باشه. 🙌خداوند عاقبت هردوتون رو بخیر کنه😊 ✅👆🏼
🌸🌸🌸 👨‍🏫اﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «به نظر ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟» ﻫﺮﯾﮏ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ؛ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: «ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ.» ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: «ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ.» ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: «ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ!» ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ، دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: «به اين دو کاسه نگاه کنيد. اولي از طلا درست شده است و درونش سم است و دومي کاسه‌اي گلي است و درونش آب گوارا است، شما از کدام کاسه می‌نوشید؟» شاگردان جواب دادند: «از کاسه گلي.» استاد گفت: «ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ کاسه‌ها ﺭﺍ در نظر گرفتید، ﻇﺎﻫﺮ آنها ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ. آدمي هم همچون اين کاسه است. آنچه که آدمي را زيبا مي‌کند درونش و اخلاقش است. بايد سيرتمان را زيباکنيم نه صورتمان را.» 💕💕💕
✅ ذکر مجرب شیخ نخودکی (ره) برای حوائج ✨ مرحوم نخودکی (ره) میگویند: 💠 برای حوائج یک هفته قبل از طلوع صبح «قبل از اینکه آفتاب بزنه» برای برآوردن حاجتت ۷۱ مرتبه بگو: (یا مُحَمّدُ یا عَلِیُّ یا فاطِمَهُ یا صاحِبَ الزَّمان اَد٘رِک٘نِی وَلا تُه٘لِک٘نِی) 💕💕💕
‍ میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه” وقتی یه سنگو تودریا میندازی فقط برای چند ثانیه اونو متلاطم میکنه وبرای همیشه محو میشه ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره سعی کنیم مثل دریا باشیم... فراموش کنیم سنگهایی که به دلمون زدن با اینکه سنگینی شونو برای همیشه توی دلمون حس می کنیم... 💕💕💕
حكيمى در بیابان به چوپانی رسید و گفت: چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟ چوپان در جواب گفت: آنچه خلاصه دانش‌هاست یاد گرفته ام. حكيم گفت: خلاصه دانشها چیست ؟ چوپان گفت: پنج چیز است: - تا راست تمام نشده دروغ نگویم - تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم - تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم. - تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم. - تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم حكيم گفت: حقاً که تمام علوم را دریافته ای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب علم و حکمت سیراب شده 💕💕💕
ﯾﮏ ﻭﻗﺘﯽ؛... ﺑﺪﻓﻬﻤﯽ ﻫﺎ ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ! ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ؛ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻫﺎ ... ﮐﺞ ﻓﻬﻤﯽ ﻫﺎ ... ﺳﻮ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﻫﺎ .. ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ؛... ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺑﺪ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪﻡ ... ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻗﻀﺎﻭﺗﻢ ﮐﻨﻨﺪ ... ﻭﻗﺖ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺻﺮﻑ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻥ ﺧﻮﺩﻡ ... ﺭﻓﻊ ﺳﻮﺀ ﺗﻔﺎﻫﻢ ... ﮐﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﻢ؛ ﻣﻦ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﻧﯿﺴﺘﻢ! ﺍﺷﺘﺒﺎﻩﻗﻀﺎﻭﺗﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ... ﺣﺎﻻ ﺍﻣﺎ .... ﻣﻮضعم ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺳﺖ؛ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻭ نگاﻩ ﺷﺎﻥ ... ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ! ﺗﺎﺯﮔﯽ ﻫﺎ،... ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﯽ ﻣﻬﺮﯼ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ! ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﻻﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻢ؛... ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﮐﻮﺭ ﻭ ﮐﺮ!... ﮐﻪ ﻧﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ، ﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻡ ... ﺩﯾﮕﺮ،... ﻧﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ! ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ... ﻣﯽ دانی دیر دریافتم که ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮ ﺁﺩﻡ ﻫا نیستم ... ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳت؛ ﺑﮕﻮﯾد ﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮐﻨد ... ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ... میروم ﺩﺭ ﻻﮎ ﺧﻮﺩم ، ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ خواهم کرد! 💕💕💕
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام علی علیه السلام فرمودند: گاه چيزى را (از خدا) مى خواهى اما به تو داده نمى شود و دير يا زود بهتر از آن به تو داده مى شود، يا به خاطر آنچه خير و مصلحت تو در آن است از برآورده شدن خواسته ات دريغ مى شود، زيرا بسا خواسته اى كه اگر برآورده شود به نابودى و تباهى دين تو مى انجامد، پس، چيزى بخواه كه زيبايى و نيكيش برايت مى ماند و پيامد سوئى ندارد.✨
بی‌قرار تؤام و در دل تنگم گِله‌هاست آه! بی‌تاب شدن عادت کم حوصله‌هاست مثل عکس رُخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و توفاصله‌هاست بی‌تو هر لحظه مرا، بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گُسل زلزله‌هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟ دیدنت آرزوی روز و شب چلچله‌هاست باز می‌پرسم از آن مسئله ی دوری و عشق و ظهور تو جواب همه ی مسأله‌هاست  
شیعیان خواب بس اسٺ برخیزید هجر ارباب بس اسٺ برخیزید یادمان رفتہ ڪه او پشٺ در اسٺ یادمان رفتہ ڪه او منتظر اسٺ 💚اللهم عجل لولیڪ الفرج💚
صبح یعـــــنی بوسه برقلب خدا صبح یعـــــنی عاشقے باڪبریا صبح یعـــــنی نور یعنے زندگی ابتداے پاڪے و جود و ســـــخا سلام دوستان خوبم✋ صبح شنبه‌تون مهدوی🌸
اگر كسی خیال كرد كه خودش می‌تواند بایستد و با شیطان مقابله كند، تردید نكنید كه تسخیر شیطان می‌شود. «اگر كسی خیال كرد كه خودش می‌تواند بایستد و با مقابله كند، تردید نكنید كه تسخیر شیطان می‌شود. خداوند متعال بر اساس مصلحتی او را آفریده و دستش هم در دنیا تا یك دوره‌ای باز گذاشته و این همه امكانات به او داده. او ما را كنترل می‌كند، همچون دستگاه‌های جاسوسی که بخواهند یك نفر را كنترل كنند. به او اجازه كنترل داده شده. به اندازه یك برای یك مؤمن می‌چیند. گاهی اوقات هم برای درگیری با مؤمن، لشگر می‌فرستد و وقتی حریف نمی‌شوند خودش به میدان می‌آید؛ آنجایی كه كار سخت می‌شود لشگرها كنار می‌روند و خودش بی‌پرده می‌آید. در مقابل این شیطان و دشمن توانا و ماهری كه دو ركعت نمازِ چهارهزارساله خوانده و بسیاری از زوایای وجود ما را هم می‌داند و می‌تواند در زوایای جسم ما و قلب ما نفوذ كند، خداوند متعال به ما چه چیز داده؟ چه پناهگاهی به ما داده كه پناه ببریم تا دیگر شیطان در آنجا راه نداشته باشد؟ آن چیست که اگر كسی آنجا رفت دیگر مأمون است و شیطان نمی‌تواند درونش نفوذ كند؟».