‼️تشهد در حال تجافی
🔷س 5349: هنگامی که نماز گزار در نماز جماعت به حالت تجافی نشسته است باید تشهد را همراه امام جماعت بگوید یا باید سکوت کند تا تشهد امام جماعت به اتمام رسد؟
✅ج: خواندن تشهد واجب نیست هرچند مستحب است
📣📣📣آقای دکتر قالیباف
از رفقا جا نمونید!!
بعد امام و شهدا تو خط دنیا نمونید!!!
🔘🔘🔘🔘🔘🔘
دکتر قالیباف سه شنبه اول مهر در برنامه تلویزیونی روایت حبیب شبکه 3گفتند:
من و شهید حاج احمد کاظمی کاظمی و شهید حاج قاسم سلیمانی خییلی با هم بودیم!!خیلی با هم سفر میرفتیم(همراه خانواده*)
طوری که حضرت آقا ما سه نفر رو با هم میدیدند و هر کدوم از ما آقا رو به یاد دو نفر دیگر می انداخت.
یبکبار که قرار بود همراه با خانواده با شهید کاظمی و شهید سلیمانی سوریه برویم آقا فرمودند همه با هم نروید ما هم دیگه سفر نرفتیم(دوست نداشتن بدون هم سفر برن) بعدن که آقا پرسیدن سفر رفتید گفتیم شما اجازه ندادید با هم بریم ما هم نرفتیم ،،،آقا فرمودن با هم برید☘️☘️
👌🏻👌🏻دکتر قالیباف بزرگوار
دو دوست صمیمیتان بانهایت عزت و پاکی زندگی کردن!! نهایت خدمت رو به اسلام و کشور کردن!!! و با نهایت عزت و بزرگی و با شهادت و عاقبت بخیری از دنیا رفتن(عاش سعیدا و مات سعیدا)
👌🏻👌🏻در این مسئولیت خطیر!!! و در ادامه !!!مراقب باشید در تقوی ، ولایت پذیری،خدمت ،عاقبت بخیری و شهادت از دوستان شهید و بینظیرتان جا نمونید!!!
و الا خسر الدنیا و الاخره خواهید شد❌❌
✅مجلس و خدمت به مردم
✅مجلس و حل مشکلات کشور
✅مجلس و سادگی و تقوی
گلچین روزگار بنایِ بلا گذاشت
غم را میانِ مردم عالم بنا گذاشت
با یک بلایِ ساده و بیماری عجیب
هر مبتلا ز واهمه دستِ دعا گذاشت
این حرف با خودیست به بیگانه خورده نیست
آنکه دلش سیه شده باید جدا گذاشت
با مومنین امام شما درد و دل کند
شاید کلام ما اثری در شما گذاشت
ما را که در زمانه فراموش کرده اید
حالا زمانه هم سر لج با شما گذاشت
وقتی مدافعان حرم یارِ ما شدند
تنهایشان شفایِ شما در خفا گذاشت
حتی محل به خیلِ یتیمانشان نشد
بیتِ شهید را همگان در عزا گذاشت
نفسِ زکیه را که زدستِ شما گرفت
خونش اگر چه در رگتان شورها گذاشت
اما دگر برایِ شما دیر بود و دیر
داغی جدید در دلتان در هوا گذاشت
حالا حرم به رویِ شما بسته میشود
محرومتان ز آمدن کربلا گذاشت
حتی خدا حریم خودش را حصار کرد
حق مدافعان حرم را به جا گذاشت
پرسیده اید از خودتان یک بلایِ جزء
تاثییر در صفوف جماعت چرا گذاشت؟!
وقتی زِعیشِ خود نزدید آن زمانِ سخت
حالا حضورتان به دلِ خانه ها گذاشت
آنکس که ضربه زد به تبِ گریه بر حسین
حالا تمام بار به دوشش خدا گذاشت
باید ز فعلِ زشتِ خودش توبه ها کند
یک حرف زشت این همه خسران به جا گذاشت
چون گریه بر حسین نکردی بلا رسید
کی گریه بر حسین به دل ها بلا گذاشت؟
ای وای از آن زمان که رویِ سینه ش نشست
خنجر به حنجر پسرِ مصطفی گذاشت
حسرت هنوز بر دل از این درد مانده است
دشمن بنایِ حمله سویِ خیمه ها گذاشت
این زن و بچه فرار می کردن .. یکی گیسوانشُ میکشید .. یکی چادر ..
عصمت بدونِ چادر و معجر نمانده بود
این داغ را به سینه ی ما کربلا گذاشت ..
🌸 خدمت به پدر مادر 🌸
جوانی به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! خیلی مایلم در راه خدا بجنگم.
✨ حضرت فرمود: در راه خدا جهاد کن؛ اگر کشته شوی زنده و جاوید خواهی بود و از نعمت های بهشتی بهره مند می شوی و اگر بمیری، اجر تو با خداست.
چنانچه زنده برگردی، گناهانت بخشیده شده و مانند روزی که از مادر متولد شدی، از گناه پاک می گردی.
✨ جوان عرض کرد: ای رسول خدا! پدر و مادرم پیر شده اند و می گویند: ما به تو انس گرفته ایم و راضی نیستند من به جبهه بروم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در محضر پدر و مادرت باش. سوگند به آفریدگارم! یک شبانه روز در خدمت پدر و مادر بودن، بهتر از یک سال جهاد در جبهه جنگ است.
( البته در صورتي كه جهاد واجب عيني نباشد بلكه واجب كفائي باشد )
📔 « بحارالأنوار ، جلد 52/74 »
‼️خريد و فروش سهام در بورس ایران و خارج از کشور
🔷س 5348: خرید و فروش #سهام در #بورس جمهوری اسلامی ایران یا خارج از کشور چه حکمی دارد؟
✅ج: به طور کلی فعالیت در بورس جمهوری اسلامی ایران با رعایت #قوانین مربوطه، اشکال ندارد و در بورس های خارج از ایران، اگر با رعایت مقررات مربوطه و طبق #موازین_شرعی باشد (مثلاً #ربوی نباشد، سهام شرکت های دارای فعالیت حرام، مانند #شراب و #خوک نباشد)، اشکال ندارد.
#فعاليت_در_بورس #بورس_خارج_از_كشور #فارکس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 ماجرای معجزهآسای تولد #شهید_همت در کربلای معلی را، از زبان حاج حسین یکتا بشنوید.
فریادرس.mp3
23.75M
فریادرس
💬 نه من توانِ بالا بردنِ اجاره رو داشتم، نه صاحبخونه به مبلغ قبل راضی بود. چلهی زمستون، با چندتا بچهی قد و نیمقد، کجا باید میرفتیم؟
📻 مجموعه داستان صوتی مهدویِ لحظهی دیدار (ملاقات با امام زمان)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️ #احکام_فقهی_بهداشت_و_سلامت
🔷 قسمت پنجم
🔷 روزه و سلامتی
50.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در کلام یاران| روایت ارتباط با رزمندگان و مدیریت شهید سلیمانی در جبهه
🔰روایت سیره و سلوک شهید حاج قاسم سلیمانی در ایام دفاع مقدس
#روایت_حبیب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 موشن گرافیک | روایت پاسدار شدن حاج قاسم در دفاع مقدس
🔰 قسمت اول روایتهای تاریخی حضور شهید حاج قاسم سلیمانی در دفاع مقدس
#در_میان_میدان
13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موشن گرافیک | روایت تشکیل لشکر 41 ثارالله توسط شهید حاج قاسم سلیمانی
🔰 قسمت دوم روایتهای تاریخی حضور شهید حاج قاسم سلیمانی در دفاع مقدس
#در_میان_میدان
1_102451399.mp3
11.65M
⚫️ زیارت عاشورا
سریع خوانی 12 دقیقه
مختصر و با مرور سریع
🎤 با صدای علی فانی
AUD-20200902-WA0006.
1.53M
🌷 زیارت ال یاسین
💐 استاد فرهمند
⏳مدت 8:30 دقیقه
💾حجم 1.45 مگا بایت
➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
مطابق #محاسبات_نجومي
📅 #تقویم_اسلامی_و_نجومی_یکشنبه
ششم مهر ۱۳۹۹ هجری شمسی
نهم صفر ۱۴۴۱ هجری قمری
۲۷ سپتامبر ۲۰۲۰ میلادی
🌸 اذکار روز یکشنبه :
- یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه)
- ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه)
- یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت.
🌸 یکشنبه برای کارهای زیر خوب است:
🔹معالجات و درمان
🔹تعلیم و تعلم
🔹جابجایی منزل
🔹قرض دادن،
🔹زراعت و کشاورزی، درختکاری
🔹تجارت، و معاملات اقتصادی
🔹 کارهای لشکری و نظامی
🔹سفر و مسافرت خوب است
🔹 کلا روز سبکی برای هر امری است
❌ برای خرید ملک خوب نیست
🌹 قدم نورسیده مبارک است زندگانی خوب و روزی فراخ دارد طالب علم و دانش باشد شش ان شاالله .
🌷 ️ یکشنبه شب (یکشنبه که شب شد) مباشرت، #مستحب و فرزند حاصل از آن #حافظ_قرآن گردد و به قسمت و سرنوشت خود راضی باشد ان شاءالله.
✂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز ماه قمری خوب نیست و موجب بیماری بدن می گردد.
♦ #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، خوب نیست و موجب درد در ناحیه سر می شود .
💢️این یکشنبه برای #نوره_کشیدن (رفع موهای بدن با نوره) مناسب نیست.
🚫 یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
🚫 یکشنبه برای #بریدن_دوختن ، خریدن و پوشیدن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود.
💢 وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
#اوقات_شرعی_به_افق_تهران:
🔹اذان صبح: ۳۳ : ۰۴ 🔹طلوع آفتاب: ۵۶ : ۵
🔹اذان ظهر:: ۵۵: ۱۱ 🔹غروب آفتاب: ۵۴ : ۱۷
🔹اذان مغرب: ۱۲ : ۱۸ 🔹نیمه شب شرعی: ۱۳: ۲۳
💫ذات الکرسی عمود ۲۱:۵۲
❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است.
🔴ذات الکرسی مخصوص روز #یکشنبه است
📚 منابع مطالب ما:
الدروع الواقیة سید بن طاووس، سایت کانون قرآنی، وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190.، حلیة المتقین ، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423، مفاتیح الجنان و بحارالانوار و...تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
1_4994576232537391117.mp3
1.72M
📜 #زيارت_امين_الله
🎧استاد حاج مهدی سماواتی
از قدیم گفته اند:
"خاک سرد است؛
وقتی آنهایی را که خیلی دوستشان دارید
از دست بدهید، کم کم آرام میشوید"
ماهها از رفتنت میگذرد..
از آن سحرگاهی که با شنیدن خبر شهادتت،
بغضی سنگین بر دیواره گلویمان چنگ انداخت
و حس تلخ یتیمی،
پیکر لرزانمان را در آغوش فشرد.
داغ رفتنت هنوز تازه است حاج قاسم!
این داغ ، روی سینهمان سنگینی میکند.
خاکِ تو سرد نیست !
گرمِ گرم است..
سردار دل ها حاج #قاسم_سلیمانی
#ساعت_به_وقت_سردار_دلها💔
💕💕💕
💟 ایستگاه تفکر‼️
💯اﻧﺴﺎن ﮐﻪ ﻏﺮق ﺷﻮد،ﻗﻄﻌﺎًمیمیرد..
☑️ﭼﻪ دردرﯾﺎ،ﭼﻪ دررویا
♨️چه دردروغ،ﭼﻪ درﮔــــﻨﺎﻩ
⚠️مواظب باشیم غرق ﻧﺸﻮیم!!
🔰خــــدایا دستم رابگیر
تاآب ازسرم نگذشتــــه
✍🏻مراقب زبانت باش
زبان وزنش کم
و گناهش بیشمار است
چه بسا دل ها💔 که شکست!
آبروها که ریخت!
و زندگی ها که تباه شد.
✴️ غرور،و خودخواهی ،
نماینده شکست است...
هرموقع غرورت قیام کرد،
منتظرشکست باش...
✳️ از هر دست بدی
از همون دست ميگيری!
ﻣﮕﺮ میشود ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ
ﻭ ﻗﻠﺒﺖ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ!
ﻣﮕﺮ میشود ﭼﺸﻤﯽ ﺭﺍ بگریانی
ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ!
ﻣﮕﺮ میشود ﺫﻫﻨﯽ ﺭﺍ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﮐﻨﯽ
ﻭ ﺫﻫﻨﺖ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ!
#مواظب_گفتارمون_باشیم!🍃✨
💕💕💕
شهید حاج قاسمسلیمانی 🌱✨
«اگر ڪسی صدای رهبـر خود را نشنود به طور یقین صدای امامزمانِ (عج) خود را هم نمیشنود؛
و امروز خط قرمز باید توجه تمام و اطاعت از ولی خود، رهبریِنظام باشد🍃💐
#حضرت_آقامونه🙃❤️
#ماملت_شهادتیم
💕💕💕
#حکایت
💢حاجت غلام در حرم حضرت امام رضا(ع) روا شد
✍ابوالحسن محمّد بن عبداللّه هروى مى گويد: مردى از اهالى بلخ با غلامش به زيارت حضرت امام رضا عليه السلام آمد، خود و غلامش آن حضرت را زيارت كردند. ارباب بالاى سر حضرت آمد و مشغول نماز شد و غلام پايين پاى حضرت به نماز ايستاد. چون هر دو از نماز فارغ شدند به سجده رفتند و سجده را طولانى نمودند، ارباب پيش از غلام سر از سجده برداشت و غلام را صدا كرد، غلام سر از سجده برداشت و گفت: لبيك اى مولاى من!
به غلام گفت: مى خواهى آزادت كنم؟ گفت: آرى، گفت: تو در راه خدا آزادى و فلان كنيز من هم كه در بلخ است در راه خدا آزاد است و من در اين حرم مطهر او را با اين مقدار مهريه به همسرى تو درآوردم و پرداخت آن را نيز ضامن شدم و فلان زمين حاصل خيز خود را هم وقف بر شما دو نفر و اولادتان و اولاد اولادتان و همين طور نسل و ذريه شما كردم و حضرت امام رضا عليه السلام را هم به اين برنامه شاهد گرفتم.
💥غلام گريست و به خدا و به حضرت رضا عليه السلام سوگند ياد كرد كه من در سجودم جز اين امور را نخواستم و به اين سرعت اجابتش از سوى خدا برايم معلوم شد!
📚برگرفته از اهل بيت عليهم السلام عرشيان فرش نشين نوشته استاد حسین انصاریان
💕💕💕💕
استادی با شاگردش از باغى ميگذشت ...
چشمشان به يک کفش کهنه افتاد.
شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند . بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم ...!
استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم؛ بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين!
مقدارى پول درون آن قرار بده ...
شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند.
کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همينکه پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد.
با گريه فرياد زد : خدايا شکرت !
خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى ....
ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز گردم و همينطور اشک ميريخت....
استاد به شاگردش گفت: هميشه سعى کن براى خوشحاليت ببخشى نه بستانی.....
+ در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه بروید.
+ در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون رو نبوسید.
+ در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نگید.
+ در برابر کسی که نداره ، از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید
هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد،
مگر به " فهم و شعور "
مگر به " درک و ادب "
آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند !
این قدرت تو نیست،
این " انسانیت " است!
💕💕💕
آنان چفیه داشتند... 💜
من چادر دارم....💜
آنان #چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند...من #چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم...آنان موقع نماز شب با #چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند...
من #چادر مشکی می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم...🌟🌟
آنان #چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند ...
من با #چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم...❤️
#خدایی_شو_این_نور_خداوند💞💞
#زیبا_شو_ای_لبخند_خدا💞💞
💕💕💕
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️
❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️
#قسمت_سی_هشتم
_آروم زدم بہ پهلوے علے و گفتم خبریہ❓
خانومم همینطورے گفتم
چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم حالا دیگہ ما غریبہ شدیم❓باشہ علے آقا باشہ...
إ اسماء بخدا شوخے کردم
باشہ حالا قسم نخور
آخہ آدمو مجبور میکنے
خب ببخشید
نمیبخشم
إ علے
إ اسماء
_فاطمہ اومد پیشمو.دستش و گذاشت رو کمرشو وگفت:دارید پشت سر مـݧ غیبت میکنید❓بستہ دیگہ بیاید سفره رو آماده کردم.
_آخر هفتہ عقد اردلاݧ بو .نمیدونم بہ زهرا چے گفتہ بود کہ هموݧ جلسہ اول قبول کرده بود
با علے دنبال کارهاے خودموݧ و مراسم اردلاݧ بودیم
_تولد امام رضا نزدیک بود و قرار بود عقدمونو تو حرم بخونـݧ و همونجا هم ثبتش کنیم
لحظہ شمارے میکردم براے اوݧ روز
حلقہ هامونو یہ شکل سفارش دادیم.علے انگشتر عقیق خیلے دوست داشت اما بخاطر مـݧ چیزے نگفت
_مراسم اردلاݧ تموم شد و از هموݧ بعد عقد دنبال کارهاے عروسے بود.درس زهرا کہ تموم شده بود اردلاݧ بخاطر تحصیلاتش راحت تو سپاه استخدام شد و مشکلے نداشتند.
اما مـݧ و علے بخاطر درسموݧ مجبور بودیم عروسیموݧ و عقب بندازیم
_بلیط قطار واسہ ۸صبح بود
مشغول آماده کردݧ ساک لباساموݧ بودم
علے یہ گوشہ نشستہ بود با لبخند نگاهم میکرد
علے جاݧ چیہ باز اونطورے نگاه میکنے❓باز چہ نقشہ اے تو سرتہ ها❓
از جاش بلند شد و همونطور کہ میومد سمتم با خنده گفت هیچے یاد این شعره افتادم:
"دوست دارم خنده ات را،چادرت
را بیشتر
هست زیبا سادگی از هرچه زیبا
بیشتر
ما دوتا_ماه عسل_مشهد-حرم،
صحن عتیق
عشق میچسبد همیشه،پیش آقا
بیشتر..❗️
_خندیدم و گفتم حالا بزار ما عقد کنیم ماه عسل پیشکش بعدشم اخمے کردم و گفتم:نکنہ میخواے ایـݧ سفرو ماه عسل و یکے کنے❓آره علے❓
خانومم.ماه عسل جاے خود مـݧ از الاݧ ب اوݧ روزها فکر میکنم.
لبخندے از روے رضایت زدم و بہ کارم ادامہ دادم
اسماء❓
جانم علے❓
ینے فردا میشے مال خود خودم❓
_مـݧ الانم مال خود خودتم.حالا هم برو استراحت کـݧ از سرکار اومدے خستہ اے.
کمک نمیخواے❓
دیگہ تموم شد منم ساک رو ببندم میخوابم
کارهام و تموم کردم اما خوابم نبرد بہ فردا فکر میکردم،بہ روزهایے کہ خیلے زود گذشت و روزهایے کہ قرار بود در کنار علے بگذره ولے اے کاش نمیگذشت.وقتے پیشش بودم دلم میخواست زمان متوقف بشہ و زمیـݧ از حرکت بایستہ
هیییییی...
_تو حال هواے خودم بودم کہ یکے دستشو گذاشت روشونم
برگشتم علے بود
إ بیدار شدے❓
آره دیگہ اذانہ خانوم.تو نخوابیدے❓،داشتم فکر میکردم
_بہ چے❓
بہ تو
علے همیشہ پیشم میمونے❓
معلومہ کہ میمونم.دستش و گذاشت رو قلبش گفت و تو صاحب قلب علے هستے مگہ میتونم بدوݧ قلبم نفس بکشم❓
حالا هم پاشو نمازموݧ قضا میشہ ها.
_سجاده هامونو پهـݧ کردم و چادر نمازم سرم کردم.
آقا شما شروع کنم مـݧ بہ شما اقتدا کنم
با لبخند نگاهم کردو گفت:آخ چہ حالے بده ایـݧ نماز
اللہ و اکبر...
_واقا هم چہ نمازے شد اوݧ نماز
انگار همہ ے فرشتہ ها از آسموݧ براے تماشاے ما اومده بود.
"السلام و علیکم و رحمہ اللہ برکاتُ"
بعد از تموم شدݧ نمازش دستشو آورد بالا و با صداے تقریبا بلندے دعا کرد
خدایا شکرت کہ یہ فرشتہ ے مهربوݧ و نصیبم کردے
قند تو دلم آب شد.صاحب قلب مردے بودم کہ قلبم رو بہ تسخیر درآورده بود.
_سوار قطار شدیم
پدر مادروها تو یہ کوپہ نشستـݧ
مـݧ و علے و اردلاݧ و زهرا هم تو یہ کوپہ فاطمہ هم بخاطر امتحاناتش نیومد
تقریبا ساعت ۸ شب بود کہ رسیدیم از داخل کوپہ گنبد طلا معلوم بود
دستم و گذاشتم رو سینمو زیر لب زمزمہ کردم
"السلام و علیک یا علے بن موسے الرضا"
بغضم گرفت.
_موبہ تنم سیخ شد و یہ قطره اشک از گوشہ ے چشمم روے گونہ هام چکید
علے دستش رو گذاشت رو سینشو با بغضے کہ داشت شروع کرد بہ خوند.واے کہ چہ صدایے.دل آدمو بہ آتیش میکشوند.
"آمده ام آمدم اے شاه پناهم بده"
خدایا صداے مرد مـݧ،حرم آقا مگہ میشہ بهتر از ایـݧ دیگہ چے میخوام از ایـݧ دنیا
بغض همموݧ ترکید و اشکاموݧ جارے شد
قطار از حرکت وایساد
بابا رضا اومد داخل کوپہ ما
إ چیشده چرا گریہ کردید
بہ احترامش بلند شدیم
هیچے بابا رضا پسرتوݧ دلامونو هوایے کرد
إ کہ اینطور.فقط براے خانومش از ایـݧ کارا میکنہ ها...
_خجالت کشیدم و سرمو انداختم ..
_نزدیک داروالعجابه نشستہ بودم
و منتظر حاج آقایے کہ قرار بود عقدمونو بخونـہ بودیم.
کلے عروس داماد مثل ما اونجا بود.
همشوݧ دوست داشتـݧ عقدشونو تو حرم اونم تو همچیـݧ روزے بخونـݧ
نسیم خنکے دروݧ محوطہ میوزید و بوے خوشے رو تو فضا پخش کرده بود.
همہ جاے حرم و واسہ تولد آقا چراغونے کرده بودند
علے دستمو محکم گرفتہ بود
ادامه دارد...
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️
❤️💞❣💛❤️💞❣💛
❤️#عاشقانہ_دو_مدافع ❤️
#قسمت_سی_نهم
_علے دستمو محکم گرفتہ بود.
حاج آقا اومدݧ خطبہ رو خوندݧ
ایـݧ خطبہ کجا،خطبہ اے کہ تو محضر خوندیم کجا.
حالا دستم تو دست علے،تو حرم آقا باید بلہ رو میدادم.
_ایـݧ بلہ کجا و اوݧ کجا
آقا مهمونموݧ بودݧ ینے بر عکس ما مهموݧ آقا بودیم.
بعد از خطبہ چوݧ حاج آقا آشنا بودݧ رفتیم خارج از حرم و ثبتش کردیم
حالا دیگہ هم رسما هم شرعا همسر علے شده بودم.
_مـݧ وعلے دوتایے برگشتیم حرم و بقیہ براے استراحت رفتـݧ هتل.
همہ جا شلوغ بود جاے سوزݧ انداختـݧ نبود
بخاطر همیـݧ نتونستیم بریم داخل براے زیارت
تہ حیاط روبروے گنبد نشتہ بودیم
سرمو گذاشتم رو شونہ ے علے
علے❓
جاݧ علے❓
یہ چیزے بخوݧ
چشم.
_"خادما گریہ کنوݧ صحنتو جارو میزنـݧ همہ نقاره ے یا ضامـݧ آهو میزنـ...یکے بیـݧ ازدحام میگہ کربلا میخوام یکے میبنده دخیل بچم مریضہ بخدا برام عزیزه بخدا
دلاموݧ همہ آباد رسیده شام میلاد
بازم خیلے شلوغہ پاے پنجره فولاد"
باز دلمو برد با صداش .یہ قطره اشک از چشمم رها شدو افتاد رودستش
_سرشو برگردوند سمتم و اشکامو پاک کرد.
چرا دارے گریہ میکنے❓
آخہ صدات خیلے غم داره.صدات خیلے خوبہ علے مثل خودت بهم آرامش میده
إ حالا کہ اینطوره همیشہ برات میخونم
اسماء چند وقتہ میخوام یہ چیزے بهت بگم
بنظرم الاݧ بهتریـݧ فرصتہ
سرمو از شونش برداشتم وصاف روبروش نشستم
_با تسبیحش بازے میکرد و سرشو انداختہ بود
پاییـݧ
چطورے بگم..إم..إم
علے چطورے نداره بگو دیگہ دارے نگرانم میکنے ها
چند وقت پیش اردلاݧ راجب یہ موضوعے باهام صحبت کرد و ازم خواست بہ تو بگم کہ با پدر مادرت صحبت کنے.
چہ موضوعے❓
اردلاݧ در حال حاضر تو سپاه براے اعزام بہ سوریہ داره دوره میبینہ و چند ماه دیگہ یعنے بعد از عروسے میخواد بره
باتعجب پرسیدم چے❓سوریہ❓زهرا میدونہ❓
آرہ
قبول کرده❓
سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ داد
علے یعنے چے اول زندگیشوݧ کجا میخواد بره اگہ خدایے نکرده یہ اتفاقے...ادامہ ےحرفمو خوردم
_خوب حالا از مـݧ میخواد بہ مامانینا بگم❓
هم بگے هم راضیشوݧ کنے چوݧ بدوݧ رضایت اونا نمیره
آهےکشیدم و گفتم باشہ
خوشبحالش
خوشبحال کے علے❓
اردلاݧ
چیزے نگفتم،میدونستم اگہ ادامہ بدم بہ رفتـݧ خودش میرسیم
_بارها دیده بودم با شنیدݧ مداحے درمورد مدافعان حرم اشک توچشماش جمع میشہ
همیشہ تو مراسم تشییع شهداے مدافع شرکت میکرد و...
_براے شام برگشتیم هتل
تو رستوراݧ هتل نشستیم چند دیقہ بعد زهرا و اردلاݧ هم اومدݧ
بہ بہ عروس دوماد روتونو ببینیم بابا کجایید شما❓
چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم:علیک السلام آقا اردلاݧ
إ وا ببخشید سلام
علے با ایما اشاره بہ اردلاݧ گفت کہ بہ مـݧ گفتہ
_اومد کنارم نشست و گفت:خوب خواهر جاݧ ببینم چیکار میکنے دیگہ
زدم بہ بازوش وگفتم و چرا همہ ے کارهاے تورو مـݧ باید انجام بدم❓
خندید و گفت:چوݧ بلدے
برگشتم سمت زهرا و گفتم:زهرا تو راضے اردلاݧ بره
سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ داد
دستم گرفتم جلوے دهنمو گفتم:جلل الخالق
باشہ مـݧ با مامانینا میگم ولے عمرا قبول نمیـکنـݧ
مامانینا وارد سالـݧ شدݧ
اردلاݧ تکونم داد و گفت:هیس مامانینا اومدݧ فعلا چیزے نگیا...
خیلہ خوب..
_موقع برگشتـݧ بہ تهراݧ شده بود نمیتونستیم دل بکنیم از حرم خیلے سخت بود اما چاره اے نبود...
_بعد از یک هفتہ قضیہ ے رفتـݧ اردلاݧ و بہ مامانینا گفتم
ماماݧ از حرفم شوکہ شده بود زهرا روصدا کرد
زهرا❓تو قبول کردے اردلاݧ بره❓
زهرا سرشو انداخت پاییـݧ و گفت بلہ ماماݧ جاݧ
یعنے چے کہ بلہ واے خدایا ایـݧ جا چہ خبره❓حتما تنها کسے کہ مخالفہ منم در هر صورت مـݧ راضے نیستم بہ اردلاݧ بگو اگہ رضایت مـݧ براش مهم نیست میتونہ بره بعدشم شروع کرد بہ گریہ کردݧ
_دستشو گرفتم و گفتم:ماماݧ جاݧ چرا خودتو اذیت میکنے حالا فعلا کہ نمیخواد بده اووووو کو تا دوماه دیگہ.
_چہ فرقے میکنہ❓بره ی بلایے سرش بیاد مـݧ چہ خاکے بریزم تو سرم.الاݧ وضعیت ایـݧ پسر فرق میکنہ زݧ داره ،اول زندگیشہ.
مادر مـݧ اولاکہ کے گفتہ قراره بلایے سرش بیاد دوما هم خودش راضے هم زنش جاے بدے هم کہ نمیخواد بره...
ادامه دارد...
❤️💞❣💛💞💞❣💛❤️
babolharam Rasoli.mp3
4.34M
|⇦•زیارت چیست ..
#سینه_زنی و توسل به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام به امید بازگشایی مسیر پیاده روی اربعین به نفس حاج مهدی رسولی•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کُلُّ اَرضٍ کَربَلا...
هرکجا که بمیرم،
اگر #عشق_حسین با من باشد،
در زمین #کرب_و_بلا جان سپردهام...
#دلتنگی
|⇦•زیارت چیست ..
#سینه_زنی و توسل به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام به امید بازگشایی مسیر پیاده روی اربعین به نفس حاج مهدی رسولی•✾•
زیارت چیست .. زیارت چیست .. زیارت چیست ..
زیارت جز همین دلشوره هایِ قبل مشایه
زیارت جز تمنایِ دعایِ مرد همسایه
زیارت جز همین دلواپسی هایِ بلاتکلیفِ در هیئت، در خانه، چیزی نیست
زیارت چیست جز این دل سپردن ها
زیارت چیست جز خوابِ پیاده راه رفتن ها
زیارت چیست جز این عشق، جز این شورِ در دلها
زیارت پینۀ دستانِ آن مردِ کشاورز است
که از سرمایۀ ناچیزِ سالِ خود برایِ اربعینش خوشه می چیند
که سالی چند لحظه در شلوغی هایِ ظهرِ اربعین یک گوشۀ صحنِ تو بنشیند
زیارت جز همین دل سادگی ها نیست
زیارت چیست .. زیارت چیست .. زیارت چیست ..
قدم هایِ تمام زائرانت را یقیناً می شمارد حضرتِ زهرا
برایِ لحظه هایِ تلخ جان دادن
برایِ در سراشیبی قبری تیره افتادن
برایِ ساعتِ آخر ..
برایِ بی کسی هایِ صف محشر
فدایِ حضرتِ مادر ..
چه طعمی میدهد وقتی که خسته
وقتِ مغرب ها
کنارِ آتش و چایی موکب ها
غذایِ حضرتیِ گرم میگریم
فدایِ دستپختِ حضرتِ زهرا ...
زیارت چیست جز دستانِ خالیِ جوانمردِ عراقی
که کریمانه برایِ خدمت زوّار
ظرف آب میارد ، و مثلِ ابر می بارد
«اشرب ماء یا زوّار ابوسجاد ..»
برایِ من ، برایِ بچه هایِ من
چه فخری بیش از این که در صف زوّار تو باشم
که میخواهم به قدر یک قدم هم یارِ تو باشم
چه فخری بیش از این دارم
که در سیلِ خروشان غلامانِ علمدارم
جه کم دارم .. چه کم دارم ..
غبارِ این مسیر از تربتت آقا چه کم دارد
یقینِ دارم شفا در گرد راهِ زائرانِ توست، بلاتردید
ضریح و گنبد و گلدسته جایِ خود
ستون هایِ مسیر اربعین را میشود بوسید، بلاتردید
و حالا من ، غریبانه ..
چه بی تابانه تنها گوشۀ خانه
تصور میکنم آن بی نهایت سیلِ زائر را
که دورِ شمعِ آن گلدسته هایت مثلِ پروانه
طوافِ عشق دارند و عنایت میکنی بر گریۀ آنها کریمانه
و من تنها .. و من اینجا ..
و من حسرت نشینِ گوشۀ خانه ..
غریبانه .. غریبانه .. غریبانه ..
میانِ گریه هایِ گاه و بیگاهم
میانِ اشک و آهم ، فقط یک چیز میخواهم
که قبل از مردنِ من رزقِ من باشد
که در صحنِ حریمت بگذرانم باز چندی را
تو میدانی صلاحم را .. تو میبینی نگاهم را ..
دلم تنگ است .. دلم تنگ است .. دلم تنگ است ..
دلم تنگ است باز آقا میخوانم
بسوزان هر طریقی میپسند را ..
در راهِ رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
سلام آقا .. سلام آقا ..
من اومدم این همه راه ، سلام آقا .. سلام آقا ..
منم همون غلام سیاه ، سلام آقا .. سلام آقا ..