eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
20.6هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️کلیپ_تصویری 🌱 جووونا امید امام زمان رو ناامید نکنید... 👤استاد مومنی 🌸فوق‌العاده‌زیبا حتما ببینید
✨﷽✨ ✅روایتی تکان دهنده و زیبا 🔴شب اول قبر آیت‌‌الله حائری و عنایت امام رضا علیه السلام بعد از مرگ آیت الله حائری شبی اورا در خواب دیدم. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟! پرسیدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، شروع کرد به تعریف کردن: وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم. ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می‌آید. صداهایی رعب‌آور وحشتناک! به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود! بیابانی بود برهوت با افقی بی‌انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک می‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می‌کشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمی‌آمد. تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد. بدجوری احساس بی‌کسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من می‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر می‌شد آن دو نفر آتشین عقب‌تر و عقب‌تر می‌رفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ‌ترک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند. راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید. وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبه‌اش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد.. 📘ناقل آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی(ره)
‍ ‍ 🥀 "اباالفضل" برگشتن به مشهد همانا و گرفتن دل من همانا. خیلی خیلی دلتنگ صحن و سرای آقا بودم و همش تو فکر این بودم که بریم مشهد زندگی کنیم. اما کار و زندگیم اینجا بود. کاش میشد... خلاصه شروع کردم به کار و خیلی مصرانه و هدف دار کار میکردم تا زندگی خوبی رو برای همسر و دخترم درست کنم. نمیخواستم کمبودی رو حس کنن از زندگی با من. از هر لحاظی کمبوداشون رو برطرف میکردم‌. هم مالی هم عاطفی.. اسم تازه و زندگی تازه داشتم و خوشحال هم بودم. خداروشکر میکردم اینهمه دوسم داشته و بهم نگاه کرده که شدم یک بنده مسلمون و شیعه خودش. زهرا هم روز به روز خانم تر و مهربون تر میشد. محدثه یک سالش شده بود و فرداشب تولدش بود. زهرا گفت همه رو دعوت کنم میخواد جشن بگیره منم اطاعت کردم. رفتیم کیک و بادکنک و تم صورتی خریدیم براش با کلاه رنگی. برای هدیه جشن تولدش هم پلاک ون یکاد قشنگی گرفتیم و رفتیم خونه. مهمون هامون رو دعوت کردیم و صبح زود زهرا شروع کرد به تزئینات خونه. منم تا عصر رفتم سرکار و با عصر با خریدایی که خانمم سفارش داده بود برگشتم خونه. مهمونا کم کم اومدن و زهرا چون به همه محرم بود دیگه چادر نپوشید و به جاش لباس صورتی خیلی قشنگی تنش کرد که مثل فرشته ها کرده بودش. تن محدثه هم مثل لباس خودش کرده بود و نشوندش نقل مجلس. مامانم هنوز با محدثه سرسنگین بود و من خیلی از این بابت ناراحت بودم. همه مهمونا که اومدن جشن رو شروع کردیم. محدثه کلی ذوق میکرد و دستاش رو بهم میزد. زهرا بعد از فوت کردن شمع ها توسژط من و خودش، ایستاد و گفت:این جشن هم یک دورهمی ساده است هم تولد محدثه جان هم اگه خدا بخواد آشتی کنونه. بعد رفت سمت مامانم و گفت:عمه جون من نمیدونم شما چرا با من سرسنگینین و محل نمیدین. من بدی به شما نکردم اگرم کردم عذر میخوام ازتون. من و اباالفضل میخوایم یک عمر با هم زندگی کنیم پس میخوام با من خوب باشین و مثل دختر خودتون بدونین منو‌. نشست کنارش و دستشو گرفت بوسید. مامانم تعجب کرد و من از ته دلم به همسرم افتخار کردم. _شما هم مثل مامان خودم. هیچ فرقی ندارین برام 🍃 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
‍ ‍ ‍ 🥀 _مامان؟نمیخواین چیزی بگین؟ مامانم سکوت کرده بود و از خجالت سرش رو پایین انداخته بود. _مامان جون من شما رو مثل مامان خودم دوست دارم باور کنین. بعد لبخندی بهش زد که خودم کیف کردم. خوشحال بودم که همچین همسر خانوم و مهربونی دارم. به وجودش افتخار میکردم و بهش می بالیدم. _من..من شرمندتم عروس گلم. خیلی حرفا پشت سرت زدم و مطمئنا خیلی چیزا شنیدی برای همین..پشیمونم. زهرا دست مامان رو فشار داد و گفت:دشمنتون شرمنده مامان جون. من از شما کینه ای به دل ندارم فقط دلم میخواست تو این شب قشنگ هیچکس با کسی دعوا و خصومت نداشته باشه. خلاصه روبوسی کردن و آشتی کردن. همه با خوشحالی رفتن سراغ کادو ها و زهرا هم اعلام کرد کادوها رو. بعد باز کردن تموم کادو ها، زهرا گفت:اولا ممنونم از همه شما که قدم رنجه کردین و اومدین تو جشنمون شریک باشین. دوما خواستم بگم که من از زندگیم خیلی راضیم و افتخار میکنم به داشتن همچین خانواده خوب و صمیمی.. فقط الان، اینجا جای خواهرم..محدثه جون خالیه. دلم خیلی براش تنگ شده و دوست داشتم اونم پیش ما بود. یک قولیم که پیش خودم به خدا دادم این بود که از دخترش به نحو احسن مراقبت کنم و نزارم آب تو دلش تکون بخوره. همه شروع کردند به دست زدن و من و زهرا رفتیم تو آشپزخونه برای تقسیم کیک ها. _زهرا؟ برگشت سمتم و گفت:جانم؟ نگاهش رو به جون میخریدم. محو صورت و نگاهش بودم که گفت:جان؟؟؟ _زهرا من.. به داشتنت افتخار میکنم. لبخندی به روم پاشید و گفت:حالا یه سوپرایزم دارم برات که بیشتر افتخار کنی بهم. با ذوق گفتم:چی؟چی؟ سرشو پایین انداخت و گفت:تو به زودی پدر میشی.. هنگ کردم.. باورش برام سخت بود که زهرا باردار باشه. از خوشحالی زبونم بند اومده بود و قادر به حرف زدن نبودم. _چی؟؟ زهرا؟؟تو؟؟ _نه عزیزم ما.. ما داریم بچه دار میشیم. از ذوق چشمام پر اشک شد و ته دلم خدا رو شکر کردم. دستش رو گرفتم و فشار دادم. _حالا فهمیدم دلیل اون تکرار خوابی که میدیدم چیه؟ _کدوم خواب؟ _من خواب میدیدم که تو یک باغ بزرگیم و یک خانم نورانی نوزاد کوچیکی رو بهم میده و از اون طرف مردی سوار بر اسب میاد جلوم و منم از خواب میپرم. _خب؟ _اون خانمه حضرت زهراست و اون بچه محدثه من..اون مرد اسب سوار هم حضرت اباالفضل. محدثه رو حضرت فاطمه بهم دادن منم اسم این بچه ای که تو راهه رو میزارم فاطمه. حضرت اباالفضل هم که زندگیمو نجات داد از بلایی که ممکن بود سرم بیاد. دلم آروم گرفت وقتی زهرا آروم سرشو گذاشت رو سینه ام و گفت:خیلی خوشحالم از اینکه دارمت اباالفضل. منم بالبخند روی موهاشو بوسیدم و گفتم:منم بهت افتخار میکنم خانوم خونه ام. دوست دارم عزیزم...❣ دوستـت دارم را😍 بایــد هر از گاهـــی آرام گفـــت😌 تا صدای عشق شنیده شـــود🙃❤️ 🍃 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🔵خدا رحمت کند آقای مشکینی رو؛ یکبار قبل از انتخاباتی در خطبه هایش انتخابات را تشبیه می کرد به و می فرمود: 🔴صحنه انتخابات است. 🔸کسی که در انتخابات شرکت نمی کند گویا دارد یزید را می کند. 🔹کسی که در انتخابات شرکت می کند ولی رای سفید می دهد انگار در کربلا است ولی تیر به سوی هدف خاصی نمی اندازد. 🔸کسی که به غیر صالح رأی می دهد گویا دارد علیه امام حسین علیه السلام شمشیر می زند. 🔹کسی که می گردد و اصلح را انتخاب می کند گویا دارد از امام حسین علیه السلام دفاع می کند. ✅رأی مسئولیت آور است. با دقت و بصیرت رأی دهیم.
من امشب می خواهم رو به جمکران چشم های تو دعا بخوانم... محراب فیروزه ای نگاهت را به رویم بگشا که چشمان تو از کعبه هم پرستیدنی تر است!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگی از بیانات رهبر انقلاب درباره حضرت آیت‌الله بهجت ➕دعایی که آیت‌الله بهجت به آیت الله خامنه‌ای توصیه کردند 🏴انتشار به‌مناسبت سالگرد ارتحال
🛑 بعضی ها میگن:من هیچ ارتباطی با دولت آقای روحانی ندارم! _‏از خواستگار پرسیدن: دستت کج نیست؟! _گفت هرگز. _معتاد نیستی؟ گفت خدا اون روز رو نیاره.😑 _پرسیدن چشمت دنبال ناموس مردم نیست؟ 👀 +گفت بمیرم ولی دزد ناموس نشم. _پرسیدن دست بِزن نداری؟ +گفت بشکنه دستم اگه همچین کاری بکنم...🎋 هر چی از رذایل اخلاقی پرسیدن، تکذیب کرد! _آخرش پرسیدن تو هیچ‌ خصلت بدی نداری؟ _گفت فقط دروغ میگم... 🙂😐 داره نزدیک میشه ، 👈 دوباره اصلاح طلبان هم همه‌شون حرفهای خوب خوب میزنن فقط دروغ زیاد میگن خدایی زیاد کار میکنند!!!☺️ اما برای اونور آبی ها😐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لاریجانی و دیکتاتوری افشاگری جنجالی رسایی از دیکتاتوری تمام عیار لاریجانی در مجلس در روز تصویب ۲۰دقیقه‌ای برجام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان کوبنده سردار قاآنی خطاب به امثال احمدی نژاد: ⭕️ شیعه ۱۴۰۰ ساله که از دریای خون گذشته به اینجا رسیده ، دلیل نمیشه چون فلان سال خدمتی کردی پس هر جور که تو بگی باید روزگار بچرخه ، اگر خدمت برای خدا کردی که خدا بلده جواب بده اگر نه که هیچ. ما فقط زیر پرچم آقا سینه میزنیم و هرکسی حرفی خلاف آقا زد فَاضرِبوهُ عَلَی الجِدار؛ به دیوار میزنیم و به زباله دان میفرستیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج حسین یکتا: رفیق! این انتخابات خیلی مهمه ها! این انتخابات، انقلاب باید از جاش بلند بشه!
💐ختم مجرب برای 💐 ☘سه شنبه شبهابعدازنمازمغرب ❣دعای توسل❣ رو بخونید و به اسم امام جواد که رسیدید ۷۰ مرتبه ذکر " " بگیدوصد صلوات بفرستیدببینید امام جواد براتون چیکارمیکنه...😍 نتیجه گرفتید برای منم دعا کنید🙏 ✅برای ومالی مثل ،‌زیادشدن ،‌خریدن و و و....زیادشدن رزق و....✅
🚨 لاریجانی به‌ عنوان گزینه میانه‌رو از سوی اروپا به رسمیت شناخته شد! ⭕️ این یعنی دقیقاً همان بازی‌ای که زمان روحانی با مردم شروع کردند و روحانی را به عنوان گزینه میانه رو به مردم خوراندند ⭕️ این را بدانید که در روزهای آینده مانند روحانی، آمریکا و اروپا و منافقین برای لاریجانی شروع به تبلیغ خواهند کرد.
🔹جهانگیری در بخشی از مناظره‌های انتخاباتی سال 1396 جملاتی را بیان می‌کند که بسیار قابل تامل است : 1️⃣ مردم عزیز! یادتان می‌آید مردم شب‌ها در صف بانک‌ها می‌خوابیدند که صبح بتوانند چند سکه خرید کنند؟ 2️⃣ مردم عزیز، یادتان می‌آید وضع اقتصادی ما چه بود؟ کره، شیر و شیرخشک پیدا نمی‌شد؟ 3️⃣ مردم عزیز ایران هوشیار باشید. می‌خواهید فردای شما و فرزندان شما چگونه باشد؟ توسعه می‌خواهید یا آشفتگی؟ 4️⃣ مردم عزیز بدانید که وعده‌های توخالی سبب می‌شود که مردم به کارآمدی نظام بدبین شوند. 5️⃣ من مطمئنم ما می‌توانیم بزرگ‌ترین چالش‌های سیاسی و اقتصادی را حل کنیم... 6️⃣ امروز دیگر کسی از گرانی و تورم حرفی نمی‌زند؛چون کاری شد کارستان... 7️⃣ ما به همه اهداف‌مان در برجام رسیدیم... 8️⃣ مردم یادتان هست در دوران دولت‌های نهم و دهم (احمدی‌نژاد) قیمت ارز لحظه‌ای بالا می‌رفت. 9️⃣ واقعا یک آواری بر سر اقتصاد کشور خالی شد. موتور اقتصاد روشن شده... 0️⃣1️⃣ ما سهام عدالت را واقعی خواهیم کرد. دیگر هیچ فقیری در ایران نباید باشد.
هرآنچه گفته بودی بی گمان شد هرآنچه وعده دادی آنچنان شد بشارت هرچه دادی شد محقق خبر از هر چه فرمودی چنان شد تو گفتی فتح حزب الله لبنان که دیدیم آنچنان غالب توان شد تو گفتی سوریه باقی بماند اسد ماند و دواعش نیمه جان شد تو گفتی نصرت خلق فلسطین که دیدیم‌ آنچنان فتح آنزمان شد تو گفتی غرق امریکای ملعون که دیدیم آنچنان آتشفشان شد یقین دارم به صدق وعده هایت که هرچه گفته ای الحق همان شد تو گفتی میرسد پیروزی حق رسد روزی که بینم حق بیان شد تو گفتی محو اسرائیل غاصب رسد روزی که بینم وقت آن شد به فضل حق میسر گشته فرصت که بینم نوبت نصر عیان شد وعده های امام خامنه‌ ای 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔴👈چطوری رفتار کنیم که خانواده شوهرمون با ما خوب رفتار کنند؟ در قدم 🐾 اول سعی کنید واسه خودتون ارزش قائل باشید تا یاد بگیرند به شما بذارند‌. 🔶 سعی کنید در کارها به مادر شوهرتون کمک کنید چون زمینه صمیمیت به وجود میاد. البته افراط نکنید تا کار و کمک رو وظیفه شما تلقی نکنند. 🔶 رابطه خوبی با خواهر شوهرتون داشته باشید چون او مشاور مادرش هست و ذهنیت خوب خواهرشوهر نسبت به شما خود به خود مادر شوهر رو تحت تاثیر قرار میده. 🔷 ظرفیت اعضای خانواده رو بسنجید و طبق اون شوخی کنید. البته بازم افراط نکنید تا به خودشون اجازه بدن به شما توهین کنند و در اخر بگویند که شوخی کردیم. 🔷 همیشه لبخند بزنید وخوش رو باشید. زبون بریزید. با لفظ خوب مادر شوهرتون رو صدا بزنید. بعد از اسم خواهر شوهرتون از جان استفاده کنید. مثلا بگید مریم جان. 🔶 سعی کنید گاهی با دست پر برید پیش مادر شوهرتون ولی سعی کنید هربار این کار را انجام ندید چون این کار شما عادی میشه. 🔶 در حضور خانواده همسر به شوهرتون احترام بذارید و با لفظ خوب اون رو صدا بزنید. فقط در حد علی جون و محمد جون ، عشقم و نفسم و زندگیم نهههههه! 😂 🔷 یادتون باشه خواهر شوهر مثل خواهر و مادر شوهر مثل مادر خودتونه ولی باید حد و مرز رو رعایت کنین. اسرار زندگیتون رو تعریف نکنید و غیبت نکنید. غیبت نکردن واقعا تاثیر زیادی در جلب اعتماد خواهر و مادر شوهر داره.
🗳 آیا رأی ندادن در انتخابات تأثیر دارد؟! گروهی از مردم فکر می‌کنند که ، یعنی رأی دادن به هیچ‌کدام از گزینه‌های موجود! آنها فکر می‌کنند که به‌معنای اعتراض به نامزدهای انتخاباتی است و دوست دارند صدای اعتراضشان شنیده شود. اما این است. بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد که صدای ، شنیده نمی‌شود. انتخابات بسیاری در طول تاریخ و در کشورهای گوناگون وجود دارد که در آنها بیشتر مردم رأی نداده‌اند. معروف‌ترین مثال، انتخابات سال ۱۹۹۶ امریکاست. در انتخابات آن سال نزدیک به ۴۹ درصد از واجدان شرایط، در انتخابات شرکت کردند، و ۴۹.۲ درصد از آنها به بیل کلینتون رأی دادند. به‌عبارت‌دیگر، تنها ۲۴ درصد از واجدان شرایط رئیس‌جمهور امریکا را انتخاب کردند. آیا فریاد سکوتِ مردمی که رأی ندادند، شنیده شد؟ آیا رأی مخالف ۷۶ درصد جمعیت امریکا، از ورود کلینتون به کاخ سفید جلوگیری کرد؟ آیا بیل کلینتون ازنظر اختیارات و مسئولیت کمتر از اوباما رئیس‌جمهور بود؟! در انتخابات سال ۲۰۰۸ همین کشور، میزان مشارکت به بالاترین حد خود در طول چهار دهه رسید؛ انتخاباتی که نخستین "رئیس‌جمهور سیاهپوست امریکا" را به کاخ سفید رساند. سیاست‌مداران امریکایی این پیام را به‌وضوح دریافتند. 👈 حتی یک مثال، از یک کشور، در یک دوره نیز وجود ندارد که رأی ندادن، بر یک چیز تأثیری مثبت گذاشته باشد. آیا رأی ندادن کسانی که رأی نمی‌دهند، و زندگی شخصی‌شان خواهد گذاشت؟ آیا با پایین آمدن درصد مشارکت، آنان بهتر، و ارزاق عمومی ارزان‌تر خواهد شد؟ گریگوری منکیو (استاد دانشگاه هاروارد)، در کتاب "کلیات علم اقتصاد"، نوشته است: "افراد عاقل به حاشیه فکر می‌کنند". پروفسور منکیو این جمله را یکی از اصول ده‌گانۀ اقتصاد می‌داند. اگر قرار باشد برای تعطیلات آخر هفته، بین شرکت در مهمانی و درس خواندن یکی را انتخاب کنیم، همۀ مؤلفه‌ها به سود مهمانی است و درس خواندن در محیطی کسل‌کننده، عاقلانه نیست؛ اما خوشی مهمانی، گذراست؛ حال‌آنکه درس خواندن می‌تواند آیندۀ ما را به‌طور کامل متحول کند. پس ماندن در خانه و درس خواندن، است. تأثیر نرفتن پای صندوق ـ اگر تأثیری داشته باشد ـ گذراست. پس از یک ماه، دیگر کسی از تعداد رأی‌های رئیس جمهورِ منتخب حرف نمی‌زند؛ اما تأثیر آرای اخذشده، بیش از چهار سال دوام دارد. براساس نظر پروفسور منکیو ، انتخابی است؛ زیرا اثرش دارد. ✍️ 📚 برگرفته از کتاب 🇮🇷انتخابات۱۴۰۰
🧐ماجرای احمدی نژاد چیست!؟👇 ⛔️بخوانید تا بدانید⛔️ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🔷نکته های کلیدی از تفکرات و عملکرد اشتباه محمود احمدی نژاد👇 🧐👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد که رهبری ناچار شدند برای عزل مشایی نامه بنویسند و خواهان عزل وی شوند، آن هم بعد از چندبار تذکر و نصیحت شفاهی که احمدی نژاد به هیچکدام آنها اعتنائی نکرد؛ ⛔️👈 احمدی نژاد وقتی گمراه شد که یازده روز از اداره دولت قهر کرد و خانه نشینی اختیار کرد بابت لجاجت با دستور ولی فقیه زمانه و نایب برحق امام زمان(عج)و ولی امر مسلمین؛ 🧐👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد که با تحریک مشایی فشار آورد مصلحی، وزیر اطلاعات، را برکنار کند اما رهبری فرمودند صلاح نیست اما گوش نداد و حضرت آقا مجبور شدند با حکم حکومتی برای ابقای حجت الاسلام مصلحی اقدام کنند؛ ⛔️👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد که در دولت دومش مشایی با اصلاح طلبان همکاری و مجوز تاسیس بانک گردشگری را به برادر فاسد اسحاق جهانگیری داد و زمانیکه اختلاس بزرگ را رقم زدند معلوم شد دولت احمدی نژاد با لیبرالها همکاری داشته است؛ 🧐👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد که قبل پایان ریاست جمهوری دور دوم مبلغ شانزده میلیارد به صورت غیر قانونی به اسم دانشگاه خود از بیت المال خودسرانه برداشت کرد؛ ⛔️👈 احمدی نژاد وقتی گمراه شدکه در دولت دوم خود چنان امور کشور را در اقتصاد رها کرد که مردم ناامید شدند و به تیم غربزده میرحسین موسوی لیبرال به ریاست حسن روحانی رای دادند؛ 🧐👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد که بعد از ردصلاحیت مشایی منحرف در سال 92 از روی لجاجت از حسن روحانی حمایت کرد؛ ⛔️👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد بعد از ریاست جمهوری با کمک مشایی با اصلاح طلبان لیبرال غربزده ارتباط گرفت و حتی به واسطه مشایی به خاتمی نامه نوشت. در ساختمان ولنجک تهران دفتر کارش را راه اندازی کرد، دفتری که به سفارش خاتمی باغی انقلاب، از سیدحسن خمینی تحویل گرفت؛ 🧐👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد که رهبرانقلاب فرمودند به صلاح نیست کاندیدای ریاست جمهوری شوی، او ابتدائا برای فریب افکار عمومی اعلام تبعیت کرد ولی زمان ثبت نام، با دهن کجی تمام به کلام امام، در انتخابات ثبت نام کرد؛ ⛔️👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد که در انتخابات بعد از ردصلاحیت، رای سفید داد و حتی عکس رای سفید خود را در فضای مجازی برای حامیانش منتشر کرد تا با رای نیاوردن گزینه اصلح، نتیجه آراء به نفع حسن روحانی تمام شود؛ 🧐👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد که مشایی و بقایی به خاطر پرونده های ارتباط با جاسوسان و اختلاس و فساد مالی در دادگاه محکوم شدند ولی او تمام قد از آنان حمايت کرد و حتی بخاطر این چند نفر، اساس دستگاه قضایی را زیر سوال برد؛ ⛔️👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد که رای دادگاه جمهوری اسلامی درباره یارانش را بعداز قطعی شدن،جلوی سفارت انگلیس خبیث آتش زد و با این اقدام خطرناک، روباه پیر استعمار را به اظهار نظر درامور داخلی کشور واداشت؛ 🧐👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد که قبل از شهادت حاج قاسم سلیمانی، به دلیل دفاع نکردن سردار شهید از اختلاس و فساد مالی بقایی و مشایی، با یاران شروع به تهمت وتخریب و توهین گسترده علیه سردار نمود؛ ⛔️👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد که بعد از اینکه رهبری نامه ترامپ را نگرفتند و ترامپ را لایق گرفتن نامه ندانستند، او به ترامپ نامه نوشت و مصاحبه کرد و مدعی مذاکره با آمریکا شد. مذاکره ای که بدون اجازه نظام از سال آخر دولتش آغاز کرده بود؛ 🧐👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد که شخص رهبری و سپاه پاسداران از بشار اسد و جبهه مقاومت حمایت کردند ولی او با مخالفت علنی با رهبری اعلام کرد که بشار اسد رفتنی است و دو طرف جنگ، شیطان هستند! ⛔️👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد که منشور فرقه بهار را رونمایی کرد، در حالی که در این منشورِ انحرافی، یک کلمه از ولایت فقیه و مراجع تقلید حرفی زده نشده است و در جواب خبرنگار گفت ولایت فقیه منوط به رأی مردم است! 👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد که به جای پاسخگو بودن برای عملکرد غلط خود در دولت دومش، به تعبیر رهبر انقلاب، مصداق کسانی شد که یک دهه همه کاره بوده اند و امور دستشان بوده، امروز به جای پاسخگو بودن، طلبکار میشوند و علیه این قوه و آن قوه لجن پراکنی و تخریب و تهمت زنی میکنند؛ 👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد، اکثر وزرای کابینه دولتش که انقلابی بودند، به تدریج از او اعلام برائت کردند و جدا شدند؛ 👈احمدی نژاد وقتی گمراه شد، نیروهای جبهه انقلاب و سربازان ولایت از او اعلام برائت کرده و لقب زبیر زمان و خوارج عبور کرده از علی به او و یارانش دادند؛
حیف نون چند متر دورتر از قبری گریه میکرد ازش پرسیدند چرا نزدیکتر نمیری؟  گفت: مرحوم از فامیلای دورمون بود ! ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜ 💠در روایتی "محمد بن مسلم" می‌گوید: به امام صادق (علیه‌السّلام) عرض کردم؟ آیا مردگان رازیارت کنیم؟ فرمود: بله. عرض کردم: آیا وقتی ما  به زیارتشان می‌رویم، آنان صدای ما را می‌شنوند؟ فرمود: بله، به خدا سوگند، چنین است، مسلما آنان از آمدن شما خبردار شده و شادمان می‌گردند و با شما انس می‌گیرند. محمد بن مسلم می‌گوید: عرض کردم: وقتی به زیارت ایشان رفتیم چه بگوییم؟ فرمود: بگو: «بار خدایا زمین را از پهلوهای ایشان دور ساز ( کنایه از آن که فشار قبر را از ایشان  بگردان) و روان هایشان را به سوی خود بالا ببر، و از جانب خویش خشنودیت را پیشبازشان بفرست، و از رحمتت، همنشینی برای آنان بگمار که دلتنگی و تنهایی شان را مبدل به انس و آرامی کند و وحشتشان را مبدل به امن ساز؛ چرا که تو بر هر چیز توانایی ۱.شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۸۱.