قسمت پنجاه و یک: من ترسو نیستم
برای لحظاتی واقعا وسوسه شده بودم ... اما یه لحظه به خودم اومدم ...
- حواست کجاست استنلی؟ ... این یه انتخابه... یه انتخاب غلط ... نزار وسوسه ات کنه ... تو مرد سختی ها هستی ... نباید شکست بخوری و به خدا خیانت کنی...
حالا جای ما عوض شده بود ... من سعی می کردم کین رو متقاعد کنم که اون کار درست نیست و باید دزدی رو بزاره کنار ... و بعد از ساعت ها ...
- باورم نمیشه ... تو اینقدر عوض شدی ... دیگه بعید می دونم بتونی به یه گربه هم لگد بزنی ... تو یه ترسو شدی استنلی ... یه ترسو ...
- به من نگو ترسو ... اون زمان که تو شب به شب، مادرت برات غذای گرم درست می کرد ... من توی آشغال ها سر یه تیکه همبرگر مونده دعوا می کردم ... اون زمان که پدرت توی کارخونه تا آخر شب، کارگری می کرد تا یه سقف بالای سرتون باشه، من زیر پل و کنار خیابون می خوابیدم ... و هنوز زنده ام ... تو درست رو ول کردی و برای هیجان اومدی سراغ این کار ... من، برای زنده موندن جنگیدم ...
فکر کردی با یه نقشه و بررسی موقعیت ... و پیدا کردن یکی که برات پول شون کنه؛ می تونی از اونجا دزدی کنی ... اون مغازه
طلا فروشی بالای شهره ... قیمت ارزون ترین طلاش بالای 500 هزار دلاره ... فکر کردی می خوای سوپر مارکت محله مون رو بزنی که پلیس ده دقیقه بعد بیاد جنازه ها رو ببره؟ ...
.
- محاله یکی تون زنده برگردید ... می دونی چرا؟... چون اونهان که حقوق پلیس ها رو میدن ... چک های رنگارنگ اونها به شهردار و فرمانداره که دولت فدرال می چرخه ... پس به هر قیمتی، سیستم ازشون دفاع می کنه ... فکر کردی مثل قاچاق مواده که رئیس پلیس ولستون، خودش مدیریت قاچاق توی دستش باشه و سهم هر کدوم از اون گنده ها برسه ... تازه اونجا هم هر چند وقت یه بار برای میتینگ های تیلیغاتی یه عده رو میدن دم تیغ ...
احمق نشو کین ... دست گذاشتن روی گنده ها یعنی اعلام جنگ به شهردار و فرماندار ... فکر کردی بی خیالت میشن ... حتی اگر بتونی فرار کنی که محاله ... پیدات می کنن و چنان بلایی سرت میارن که دیگه کسی به دست گذاشتن روی اشراف فکر نکنه ...
اما فایده نداشت ... اون هیچ کدوم از حرف های من رو قبول نمی کرد ... اون هم انتخاب کرده بود ...
وقتی از کافه اومدم بیرون ... تازه می فهمیدم که خدا هرگز کسی رو رها نمی کنه ... حنیف واسطه من بود ... من واسطه کین ... مهم انتخاب ما بود ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
قسمت پنجاه و دوم: و من عاشق شدم
اواخر سال 2011 بود ... من با پشتکار و خستگی ناپذیر، کار می کردم و درس می خوندم ... انگیزه، هدف و انرژی من بیشتر شده بود ... شادی وآرامش وارد زندگی طوفان زدهمن شده بود ... شادی و آرامشی که کم کم داشت رنگ دیگری هم به خودش می گرفت ...
چند وقتی می شد که به باتون روژ و محله ما اومده بودن ...
دانشگاه، توی رشته پرستاری شرکت کرده بود ... شاید احمقانه به نظر می رسید اما از همون نگاه اول، بدجور درگیرش شدم ... زیر نظر گرفته بودمش ... واقعا دختر خوب، با اخلاق و مهربانی بود ...
من رسم مسلمان ها رو نمی دونستم ... برای همین دست به دامن حاجی شدم ... اون هم، همسرش رو جلو فرستاد ... و بهتر از همه زمانی بود که هر دوشون به انتخاب من احسنت گفتن ...
حاجی با پدر حسنا صحبت کرد ... قرار شد یه شب برم خونه شون ... به عنوان مهمان، نه خواستگار ...
پدرش می خواست با من صحبت کنه و بیشتر با هم آشنا بشیم ... و اگر مورد تایید قرار گرفتم؛ با حسنا صحبت می کردن ...
تمام عزمم رو جزم کردم تا نظرش رو جلب کنم ... اون روز هیجان زیادی داشتم ... قلبم آرامش نداشت ... شوق و ترس با هم ترکیب شده بود ...
دو رکعت نماز خوندم و به خدا توسل کردم ... برای خودم یه پیراهن جدید خریدم ... عطر زدم ... یه سبد میوه گرفتم ... و رفتم خونه شون ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رویای شوم سازمان مجاهدین (منافقین) و عربستان سعودی برای انتخابات ایران؛ رأی ندهید تا بتوانیم ایران را به آتش بکشیم و آشوب و جنگ خیابانی راه بیندازیم!
ارائه گزارش سازمان منافقین در آنتن زنده شبکه24 سعودی یکشنبه ١۶خرداد١۴٠٠ (6 ژوئن 2021)، و درخواست این گروهک تروریستی از آل سعود وکشورهای عربی برای تحریک بر تحریم انتخابات و پس از آن به شعله کشیدن همه شهرهای ایران!!
اگر در انتخابات مشارکت نکنیم، در حقیقت داریم به دشمن امید و طمع بیشتر برای فشار به ملت و فتنه انگیزی میدیم.
رأی های ما، با دستان به هم پیوسته مان، تبدیل به سدّ عظیم حفاظت از کشور عزیزمان ایران🇮🇷، و امتداد سپهر دستهای آسمانی شهیدان میشود، که ما را بهسوی بهترین و زیباترین زندگی در آینده ای روشن و امید آفرین میرساند. ان شاء الله
📌۶ نکته کاربردی برای «گفت و گوی چهره به چهره» در هفته پایانی انتخابات
🔘در روزهای باقیمانده بعد از مناظرات برخی از مردم تصمیم قطعی خود را گرفته اند که به چه کاندیدی رای دهند، اما تعداد قابل توجهی از مردم باتوجه به انبوه اطلاعات درست و غلط فضای مجازی دچار تردید هستند که بالاخره میتوانند به کدام کاندیدای موجود امید داشته باشند، حتی برخی بین رای دادن یا ندادن مردد هستند.
🔘بی شک در چنین شرایطی تبلیغات چهره به چهره نقش بسیار مهمی در سرنوشت انتخابات خواهد داشت.
💬 اما در گفت و گوی چهره به چهره چه به چه نکاتی توجه کنیم؟
🔻۱. همدلی کنید!
👈🏼 اگر مخاطبتان معترض است صدای او را بشنوید و با او همدلی کنید.
🔻 ۲. صمیمی باشید
👈🏼 همواره آرام باشید و ارتباط چشمی خود را با مخاطب حفظ کنید و به یاد داشته باشید گفت و گوی چهره به چهره دو نفره بیشترین تاثیر را نسبت به سایر روش ها خواهد داشت.
🔻۳. نقطه ورود
👈🏼 اگر احساس کردید مخاطب شما حالتی بی تفاوت نسبت به امور جاری دارد، ابتدا تلاش کنید نقطه ورودی برای دسترسی به پیام های اعتراض آمیز او پیدا کنید (خوش به حالت ظاهراً این چهار سال به تو سخت نگذشته است، شاید از وضعیت موجود راضی هستی).
اگر تلاش شما کارساز باشد مخاطبتان شروع به ابراز اعتراض میکند، احتمالا با ترکیبی از احساس خشم و ناامیدی او مواجه شوید. پذیرای خشم او باشید و به صدای اعتراضش گوش دهید و با آن همدلی کنید. سپس ناامیدی را برایش شفاف کنید (پس بنظر میاد سکوت و رای ندادن راهی هست که عصبانیتت رو با اون نشون بدی) و در مرحله آخر با ناامیدی چالش کنید.
(فکر میکنی رای ندادن بهت چه کمکی به وضع موجودت میکنه؟ تو بخاطر اقتصاد و ... عصبانی هستی و در عین حال با سکوتت اجازه میدی همونهایی که این بلا رو سرت آوردند دوباره برات تصمیم بگیرند.)
🔻 ۴. چالش با تردید
👈🏼 اگر مخاطب شما بین انتخاب کاندیدای موجود تردید دارد، ابتدا اجازه بدهید نظرش را در خصوص کاندیدای مختلف بیان کند. از قضاوت در حین بیان نظراتش اجتناب کنید چون ممکن است بخاطر رودربایستی یا خجالت از شما نظراتش را سانسور کند. سپس با جملات سوالی نظرش در خصوص کاندیدای رقیب را مورد چالش قرار دهید (فکر نمیکنی قبلی ها هم مثل این فکر میکردند؟ بنظرت این انتخاب شبیه اشتباه قبلی مان نیست؟) گاهی ایجاد یک چالش عمیق نسبت به انتخاب های غلط کافیست ولی اگر مخاطب مشتاق به شنیدن نظرات شما بود باید با منطق صحیح از کاندیدای مورد نظرتان دفاع کنید (خوشبین بودن به آینده و داشتن راه حل برای مشکلات در اولویت دفاع منطقی است).
🔻۵. پذیرش اضطراب
👈🏼 احتمالا فکر میکنید مواردی همچون اضطراب، خجالت و ترس از قضاوت یا ترد شدن درون ذهن شما مانع انجام تبلیغات چهره به چهره میشود، در اینصورت به خودتان یادآوری کنید همه افراد این احساساتی که الان شما دارید را تجربه میکنند با این تفاوت که آنها این احساسات را مانند یک «مهمان» در کنار خودشان میپذیرند و به فعالیت تبلیغی خودشان ادامه میدهند ولی ممکن است شما به این احساسات به عنوان یک «مزاحم» نگاه کنید که مانعی است بر سر راه تبلیغ شما، و منتظر باشید تا اضطراب و خجالت شما درمان شود سپس به گفت و گوی دو نفره بپردازید و در این حالت باید همیشه در انتظار باشید! پس تصور نکنید با اضطراب و خجالت نمیشود فعالیت کرد، خیر! افراد فعال هم مثل شما مضطرب میشوند ولی متوقف نه!
🔻۶. تصریح اهداف
👈🏼 روراستی با خود و هدف سبب شجاعت میشود. باید اهداف و ارزشهایتان را برای خودتان شفاف کنید و مدام آنها را به خودتان یادآوری کنید تا انرژی لازم برای ادامه کار را داشته باشید.
✅وضعیت سوریه بسیار اسف بار می باشد بگونه ای است که:
🔻 گاهی در صف نانوایی بیش از یکساعت باید معطّل شوند تا یک نان بدست آورند.
🔻 ۹۰ درصد جمعیت این کشور هم اکنون زیر خط فقر زندگی میکنند.
🔻قیمت کالاهای اساسی نسبت به سال گذشته ۲۰۰ درصد رشد داشته است.
🔻پول ملی آنها بشدت کاهش یافته است.
‼️ولی با این وجود ۸۷ درصد آنها در انتخابات شرکت کرده و رای دادند چون آنها:
🔻 ناامنی را چشیده اند.
🔻داعش و جنایات آنها را دیده اند.
🔻تجاوز به مال و مخصوصاً ناموس را درک کرده اند.
🔻و...
‼️بخاطر خون پاک شهدایی که رفتند ولی امینت برای کشور عزیزمان آوردند
و برای استمرار این امنیت در انتخابات شرکت کرده و به نامزد اصلح رای خواهیم داد.
🍀🍀🍀