eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.9هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
20.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت بیست و پنجم باد شدیدی که خود را به شیشه می‌کوبید، وادارم کرد تا پنجره را ببندم. برای آخرین بار نبات داغ را با قاشق چای خوری هم زدم تا خوب حل شود و سپس به همراه بشقابی برای مادر بُردم که روی مبل نشسته و دستش را سرِ شکمش فشار می‌داد تا دردش قرار بگیرد. کمی خودش را روی مبل جلو کشید و با گفتن «قربون دستت!» لیوان را از دستم گرفت و من همانجا جلوی پایش روی زمین نشستم. تلویزیون روشن بود و با صدای بلند اخبار پخش می‌کرد. پدر به پشتی تکیه زده و در حالی که پاهایش را به سمت تلویزیون دراز کرده بود، با دقت به اخبار گوش می‌کرد. تعطیلی روز اربعین برای عبدالله فرصت خوبی بود تا برگه‌های امتحانی دانش‌آموزانش را صحیح کند و همچنانکه با خودکار قرمزش برگه پاسخنامه را علامت می‌زد، به اخبار هم گوش می‌داد. متن اخبار مربوط به حوادث تروریستی در عراق بود. حادثه‌ای که با بمب‌گذاری یک تروریست در مسیر زائران کربلا رخ داده و چندین کشته و زخمی بر جای گذاشته بود. عبدالله خودکار را روی میز رها کرد و با ناراحتی گفت: «من نمی‌دونم اینا چه آدم‌های بی‌وجدانی هستن؟!!! تو بغداد بمب می‌ذارن و سُنی‌ها رو می‌کُشن، از اینور تو جاده کربلا شیعه‌ها رو می‌کُشن!» که صدای رعد و برق در اتاق پیچید و عبدالله با لحنی تلخ‌تر ادامه داد: «اینا اصلاً مسلمون نیستن! فقط از طرف آمریکا و اسرائیل مأموریت دارن که مسلمونا رو قتل عام کنن!» مادر که از شنیدن خبر کشته شدن تعدادی انسان بی‌گناه سخت ناراحت شده بود، نفس بلندی کشید، سپس رو به من کرد و گفت: «الهه جان! خیلی باد و خاک شده. پاشو برو لباس‌ها رو جمع کن.» از جا بلند شدم و چادرم را از روی چوب لباسی برداشتم که همزمان عبدالله هم نیم خیز شد و تعارف کرد: «می‌خوای من برم؟» و من با گفتن «نه، خودم میرم!» چادرم را سر کردم و از اتاق بیرون رفتم. در را پشت سرم بستم و به سمت راهرو چرخیدم که دیدم آقای عادلی با ظرف شله زردی که در دستانش قرار داشت، مردد روی پله اول راه پله ایستاده است. با دیدن من با دستپاچگی سلام کرد و از روی پله پایین آمد. جواب سلامش را زیر لب دادم و خواستم به سمت حیاط بروم که صدایم کرد: «ببخشید...» روی پاشنه پا به سمتش چرخیدم. سرش را پایین انداخت و با صدایی که از پشت پرده شرم و حیا بیرون نمی‌آمد، آغاز کرد: «معذرت می‌خوام، الآن که از سر کار بر می‌گشتم یه جا داشت نذری می‌داد من می‌دونم شما اهل سنت هستید ولی...» مانده بودم چه می‌خواهد بگوید و او همچنانکه چشمش به زمین بود، با لحنی گرم و شیرین زمزمه کرد: «ولی این نذری رو به نیت شما گرفتم.» سپس لبخندی زد و در حالی که ظرف را به سمتم می‌گرفت، ادامه داد: «بفرمایید!» نگاهم به دستش که ظرف شله زرد را مقابلم نگه داشته و آشکارا می‌لرزید، ثابت ماند که دستم را از زیر چادر بیرون آورده و ظرف را از دستش گرفتم. به قدری تحت اضطراب قرار گرفته بود که فرصت نداد تشکر کنم و با گفتن «سلام برسونید!» راهِ پله‌ها را در پیش گرفت و به سرعت بالا رفت. در حیرت رفتار شتابزده‌اش مانده بودم و در خیال غذای نذری که به نیت من گرفته بود و با همان حال دوباره به اتاق بازگشتم. نویسنده : ولی نژتد بامــــاهمـــراه باشــید🌹
Sibsorkhi-Shab01Moharam99Babolharam_net_9.mp3
1.88M
|⇦•شروع کنید عزایِ بچه‌مُ.. و توسل به حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها ویژه محرم به نفس کربلایی حسین سیب سرخی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● با دست و زبانی که ذکرِ مبارک را می گوید گناه نکنیم!!!
|⇦•شروع کنید عزایِ بچه‌مُ.. و توسل به حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها ویژه محرم به نفس کربلایی حسین سیب سرخی•ೋ شروع کنید عزایِ بچه‌مُ که ناله های من از امشبِ صدای گریه هاشو میشنوی صدایِ گریه های زینبِ بسم الله عزادارا بسم الله میون دارا بسم الله بخون نوحه رو نوحه خوان بسم الله علمدارا بسم الله گرفتارا بسم الله بگو تا آخرش بمون به سختی اومدم من قدم به قدم با پهلویِ شکسته هیأتُ جارو زدم گریه ها رو دیدم روضه رو شنیدم منم مثل شما تو روضه ها آه کشیدم نوحوا علی‌الحسین، پسرم پسرم پسرم
مداحی آنلاین - کجا بودم من در این یکسال - میثم مطیعی.mp3
3.12M
🔳 احساسی 🌴کجا بودم من در این یکسال 🌴کجا بودم دور از این احوال 🎤
مداحی_آنلاین_عاقبت_بخیری_حجت_الاسلام_قرائتی.mp3
4.5M
♨️عاقبت بخیری 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام
مداحی_آنلاین_امام_زمان_عج_رو_برا_چی_میخوایی؟_استاد_رفیعی.mp3
3.36M
♨️امام زمان عج رو برا چی میخوایی؟ 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام
✅ فرصتی بی نظیر و کم نظیر جهت فرزندار شدن خانواده های بدون خرج هزینه های سنگین بنا به روایتی معتبر و صحیح از امام رضا علیه السلام که ایشان فرمودند: روز ، روزی است که حضرت زکریا دعا کردند که خدواند به او فرزندانی عنایت فرماید، خدواند نیز به او یحیی را بشارت داد. بعد حضرت فرمودند: «پس هر کس این روز را روزه بگیرد و سپس دعا کند، خداوند همان طور که دعاى زکریّا را مستجاب کرد، دعاى او را نیز مستجاب خواهد کرد.» 📚کتاب امالی و کتاب من لا يحضره الفقيه ؛ شیخ صدوق ج۲ ؛ ص۹۱ 👈 سه شنبه ۱۹ مرداد، اول می باشد از این فرصت بی نظیر نهایت استفاده را ببرید.
مداحی آنلاین - منو ببخش - نریمانی.mp3
5.35M
جدید (عج) 🍃ذکر غروب جمعه هاست 🍃آقام کجاست .... آقام کجاست ... 🎤 🌷
11.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 مجموعه 【 از غدیر تا عاشورا 】 💠 قسمت (آخر): بهانه‌گیری‌ها و کناره‌گیری برخی عقلای اقوام از بیعت با امام حسین「ع」و نتیجه آن
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خبر خوشی که چشم‌ها را بارانی می‌کند!
❤️ هرچہ من بد مےڪنم تو مهربانے مےڪنے مݧ بہ تو خیلے بدهڪارم ، دعایم ڪن حسین خورده بر ڪارم گره با دست تو وا مےشود حاجت ڪرب وبلا دارم ، دعایم ڪن حسین 💚