eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.4هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
21.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تعقیبات، نوعى بدرقه نماز است. همانگونه كه اذان و اقامه نوعى استقبال از نماز است.
تمام رازهایت را در سکوت سحر با خدا در میان بگذاربرملا که نمی‌کند هیچ آرامشی عجیب می‌بخشد...
4_5829977281761641655.mp3
4.91M
صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین ع حاج حسین سیب سرخی شور فوق العاده زیبا زمین خوردم آقا بلندم کن....
4_5908947973554832485.mp3
1.16M
همه با هم، برای سلامتی عزیزترین، محبوبترین، عاشقترین و مهربانترین بنده خداوند، پدر مهربانمان حضرت صاحب الزمان عج دعا کنیم
سید بحر العلوم صبح‌ها در بحث و تدریس و قضاوت بین مردم و شب‌ها را در مطالعه و تحقیق می‌‌گذراند. بسیار دیده شد كه نیمه شب از نجف تا كوفه پیاده رفت تا در مسجد كوفه باشد و پس از نماز صبح به نجف بازمی‌‌گشت و قبل از هر كار به حرم مطهر جد بزرگوارش امیرالمومنین علیه‌السلام مشرف می‌‌شد. همواره در حال تفكر و اندیشیدن بود، اگر سخنی می‌گفت با ذكر خدا همراه بود. دریای علمش می‌خواندند اما متواضع بود و فروتن و آن قدر کریم بود که شهره بود به بخشش و بزرگواری. مانند جدش امیرالمومنین نیمه های شب به خانه مستمندان می‌رفت و در تاریکی شب به بینوایان کمک می‌کرد. تالیفات زیادی داشت و شاگردانش دانشمندانی نامدار بودند. خدمات عمرانی و اجتماعی مهمی در نجف و مسجد کوفه و سهله و کربلا انجام داد. او بارها خدمت امام زمان علیه السلام رسید. در مسجد سهله، در سامرا امام زمانش را زیارت کرد و در سرداب مطهر با ایشان سخن گفت. روزی پیشکارش از تنگدستى به او شکایت کرد و گفت که نباید همه‌ی سرمایه‌ها را خرج مستمندان کنی! همان زمان، در به صدا آمد و سید بحرالعلوم خودش را با شتاب به در رساند، شخصی بزرگوار وارد خانه شد و در اتاق سید نشست . سید در نهایت فروتنى و ادب دم در نشست. وقتی مهمان که ساعتى با سید سخن گفته بود قصد ترک خانه را کرد، سید برخاست و دستش را بوسید و او را بر مرکبش سوار کرد. مهمان رفت و بحرالعلوم با چهره‌ی دگرگون، حواله‌اى به پیشکارش داد و گفت: این حواله‌اى است براى مرد صرافى که در بازار صفا است، نزد او برو و هر چه داد، بگیر. پیشکار حواله را گرفت و آن را نزد همان مرد که سید سفارش کرده بود برد. وقتی مرد حواله را دید آن را بوسید و با چند باربر، پول زیادی را به منزل سید فرستاد. پیشکار که کنجکاو شده بود دوباره نزد صراف رفت تا او را بشناسد. اما هر چه بازار صفا را گشت اثری از صراف و دکانش ندید و وقتی به خانه بازگشت، سید از پیشکار پرسید: تو برای پیدا کردن صراف به بازار رفته بودی و او را نیافتی؟ پیشکار پاسخ مثبت داد و سید بحرالعلوم در حالی که اشک می‌ریخت گفت: تو غافلی که ما صاحب داریم و امام زمان ما را در تنگنا و گرفتاری رها نمی کند
يَا اَبَا الْحَسَنِ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ يا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالِبٍ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللَهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَهِ.
حضرت آیت الله کشمیری قدس سره اين سفارش را مي کردند که هر روز صبح به صبح تجديد عهد و بيعت با آقا اميرالمؤمنين بکنيد حالا يا زيارت امين الله بخوانید یا یکی دیگر از زیارات حضرت را. اگر بعد از هر نماز هر کسي زيارت امين الله را بخواند و رها نکند آرام آرام پيوندش با اميرالمؤمنين عليه السلام برقرار خواهد شد. حضرت والد(آیت الله ناصری) می فرمودند: حاج شيخ محمد باقر (پدر بزرگ ما) يک رفيقي داشت فاميلش آقاي اراکي بود. مي‌گفتند پيرمردي بود مال اراک و مرد خيلي صالحي بود و از رفقاي پدربزرگ ما بود. او گفته بود که من در ايام طلبگي در نجف سختي‌ هائي مي‌کشيدم و رياضاتي و توسلاتي داشتم. رياضات قهری هم براي ما بود مثل گرسنگي زياد و. . . این ریاضات قهری مصادف شد با ایامی که که من روزه هم مي‌گرفتم و عصرها که مي‌شد من را ضعف شديدي عارض مي‌ شد. اما حرم آقا اميرالمؤمنين عليه السلام مي‌ رفتم و يک زيارت امين الله مي‌ خواندم و به اين جمله که مي‌ رسيدم که «و ارزاقک الي الخلائق من لدنک نازله“ يک حالت قوت و نشاطی به من دست می داد مثل اينکه يک غذاي خوبي من خورده باشم و قوي می شدم؛ اين جمله براي من در محضر آقا اميرالمؤمنين عليه السلام، اين حال را ايجاد مي‌ کرد. ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیرمقدم خدمت اعضای جدید 🌹 خداقوت خدمت اعضای قدیمی🌹
ڪوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میڪرد... ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بڪوب تا در به رویت وا ڪنم... وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!! هر چه بود باز بود... گفتم: خدایا بر ڪدامین در بڪوبم؟؟؟؟ ندا آمد: این را گفتم ڪه بیایی... وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم! ڪوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاڪ... مهربان خدایم دوست دارم
Sahife_sajadiyeh_002.mp3
3.36M
#صحیفه_سجادیه #شرح_صحیفه_سجادیه 2 استاد محمد رضا رنجبر