eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
نخود دولیوان نصف سینه مرغ تخم مرغ یکعدد پیاز یکعدد درشت عصاره مرغ یکعدد نمک نوک ق.چ فلفل به میزان دلخواه کنجد یک ق.غ نخود و بذارید چند ساعتی خیس بخوره، بعد با سینه مرغ و پیاز بریزید تو خردکن ،بهش یکعدد تخم مرغ بزنید و نمک و فلفل و عصاره مرغ و کنجد ،ورز بدید تا چسبنده بشه، بعد تو روغن داغ و فراوون سرخ کنید. سوالهای احتمالی اینکه به فلافل تخم مرغ نمیزنن، این اصل نیست و ازین قبیل سوالها، در جواب بگم این شیوه بنده ست، شما میتونید مواد و حذف یا کم کنید یا حتی اضافه😁
١٢ عدد بادمجان قلمي بلند ( حدودا ٢٥ سانتي) نياز داريم كه هر بادمجون رو خوب شسته و بسته به قطرش به٤ يا ٥ برش طولي ميديم، روشون كمي نمك ميپاشم و بعد تا حدودي كه تقريبا طلايي بشن سرخشون ميكنم و ميزارم كنار. حتما با پوست باشه كه اون خط هاي سياه زيباييش رو دوچندان ميكنه، ١ و ١/٢ پيمانه برنج اعلاي ايراني، اگر دودي بود كه چه بهتر، رو ميپزم به اندازه اي كه يكم پخته تر از مرحله آبكشي باشه، يعني ٥ -٦ قل بيشتر بخوره يكم نرم تر بشه، مثل برنجي كه براي دلمه درست ميكنيم، آبكش كنيد و كنار بزاريد، ١ تا پياز رو نگيني خرد كنيد و تو كمي روغن تفت بديد تا طلايي بشن، ٢ حبه سير رنده كنيد و تفت بديد، بعد فيله هاي مرغ نگيني خرد شده رو اضافه كنيد كامل تفت بديد تا تغيير رنگ بده، هر سبزيجات معطري كه دوست داشتين اضافه كنيد و باز تفت بديد، من معمولا از سبزي دلمه استفاده ميكنم، حالا گردو خرد شده رو توش ميريزم و يكم كه گذشت، ٢ قاشق سس انار، ٢ قاشق رب آلوچه، و يدونه نارنج توش ميچلونم و نمك و فلفلش رو اندازه ميكنم، بعد هم از رو حرارت برميدارم و برنج رو توش مخلوط ميكنم، تو قالبم شروع ميكنم به چيدن بادمجون هاي سرخ شده داخل قالب، براي چيدنشون هم فقط به هم نميچسبونم و اولي رو كه گذاشتم دومي رو يكم ميارم روي اولي و بي همين ترتيب تا بادمجونها قالب رو بپوشونه، البته ترجه داشته باشين كه از دوطرف بادمجون ها بايد از قالب بزنن بيرون كه وقتي مواد داخلش رو ريختيم بتونيم بادمجون ها رو بپيچيم رو مواد و يجوري مثل دلمه، نكته؛👌 از مواد برنجي كه داخل قالب روي بادمجونها ميريزيد با قاشق منسجمشون كنيد كه كاملا فرم قالب رو بگيره و از هم نپاشه وقتي جدا ميكنيد از قالب، حالا كه پيچيديد، من با فويل آلمينيوم محكم سطح قالب رو ميپوشونم و براي ٤٠ دقيقه تو حرارت ١٧٥ درجه طبقه وسط فر ميزارم، بعد از پخته شدن فويل رو بر ميدارم ديس مورد نظرم براي سرو رو ميزارم روي قالب و برميگردونم، چون بادمجونا روغن داشته به راحتي برميگرده، نگران نباشيد. ❄️🌨☃🌨❄️
▪️ساعاتی پیش روزنامه گاردین مطلبی نوشت که به نظرم جالب آمد: به گفته رئیس کمیسیون اروپا، اتحادیه اروپا پخش شبکه‌های خبری روسیه را ممنوع خواهد کرد که مبادا روایت روسیه از این جنگ به گوش شهروندان اروپایی برسد! ظاهرا آزادی بیان تا جایی خوب است که منافع اروپا و آمریکا به خطر نیافتد. اگر کانالی خلاف روایت آن‌ها بگوید، با کلماتی مانند "سمی" و "دروغ" و "مخرب" کوبیده خواهد شد. ✍️ دکتر بازرگان
زیباترین قسم سهراب سـپهری: به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت، غصه هم میگذرد آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند.. لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!! زندگی ذره كاهیست، كه كوهش كردیم، زندگی نام نکویی ست، كه خارش كردیم زندگی نیست بجز نم نم باران بهار زندگی نیست بجز دیدن یار زندگی نیست بجز عشق، بجزحرف محبت به كسی ورنه هرخاروخسی، زندگی كرده بسی، زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد. ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم ... ❄️🌨☃🌨❄️
‍ ماندن "مرد" می خواهد. پشتِ کسی که آمده ای و اهلی اش کرده ای را دم به دقیقه خالی نکردن "مرد" می خواهد. مردانگی به منطقی بودن نیست. عشق و عاشقی کردن "مرد" می خواهد. احساس امنیت "مرد" می خواهد. شانه شدن برای دلتنگی های زنی که دوستت دارد "مرد" می خواهد. مردانگی به موهای سفید کنار شقیقه ها نیست. مردانگی اصلا به مرد بودن نیست! ماندن "مرد" می خواهد. ساختن "مرد" می خواهد. بودن "مرد" می خواهد. ❄️🌨☃🌨❄️
🍁 آنطور که هستي‌ باش ،.... *صداقت* مؤثرترين تيري است🍃 که به *قلب هدف* مي‌‌نشيند....🍁 *هدفت* را با نقشه‌هاي جوراجور *آلوده مکن‌ *... *خودت باش* ... "افتاده باش"... *نه‌ ذليل*... "شوخ باش"... *نه‌ مسخره*.... "مطمئن باش"... *نه‌ ساده*.... "صبور باش"... *نه‌ در کمين*.... آنوقت خواهي ديد که *کليد*🍃 را در دست خود خواهي داشت..!! ❄️🌨☃🌨❄️
🔴 معلم و دزدی دانش‌آموز ✍️در مراسم عروسی، پیرمردی در گوشه‌ سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و‌ گفت: سلام استاد آیا منو می‌شناسید؟ 🔸معلّم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم، فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم. 🔹داماد گفت: آخه مگه می‌شه منو فراموش کرده باشید؟! یادتان هست سال‌ها قبل، ساعت گران‌قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه‌ دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم. 🔸من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم را می‌برید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید و تفتیش جیب بقیه‌ دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در آن مدرسه هیچ‌کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد. 🔹استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان چشم‌هایم را بسته بودم. 🔰تربیت و حکمت معلّم، دانش‌آموز را بزرگ ❄️🌨☃🌨❄️ اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
⚠️منکه می‌دانم امام علی علیه‌السلام فرمودند: "هیچ بنده ای مزه‌ی ایمان را نمیچشد٬ تا دروغ را شوخی باشد یا جدّی مطلقاً ترک کند." 🔔 پس اینقدر راحت دروغ نگم... ⚠️منکه می‌دانم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: بدانید که بهترین انسان ها کسانی هستند که دیر به خشم آیند و زود راضی شوند. 🔔 پس اینقدر زود عصبانی نشم... ⚠️منکه می‌دانم امام هادی علیه‌السلام می‌فرماید: "خودپسندی، آدمی را از دانش جویی باز می‌ دارد و به ناسپاسی و انکار حق می خواند." 🔔 پس اینقدر خودم را بالاتر از دیگران حساب نکنم... ⚠️ منکه می‌دانم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: "بیشترین گناه را در روز قیامت آن مردمی دارند که بیشتر سخنان بیهوده می‌گویند." 🔔 پس اینقدر حرفهای بیهوده نزنم... امروز هــم مثل همه روزهای خــوب گذشته مواظبـــ خوبی هامون باشیم... 💚قلب هاتون پر از یاد خــــ🌸ــــدا💚 ❄️🌨☃🌨❄️
✨﷽✨ ✍ من خودم شنیدم ؛ که مدیرش، داشت دعواش می‌کرد، حتماً چیزایی که درموردش میگن درسته! ✖️ من خودم نامه‌ی انتقالی‌اش از یه واحد به واحد دیگه رو دیدم؛ حتماً یه کاری کرده که جابجاش کردن! ✖️ من خودم اونا رو توی سالن دادگاه دیدم، احتمالاً بین‌شون اختلاف افتاده ! ✖️ چجوری خواهرت، به این سرعت، خونه خریده، حتماً بابات بهش کمک مالی کرده، اما به تو نگفته ! ✖️ چجوری توی کارش اینهمه رشد کرده، حتماً از یه رانت، یا حمایتِ ویژه‌ای استفاده میکنه، که هیچ‌وقت دست تو بهش نرسیده ! و ....... و ....... اگـــر عادت دارید ؛ دیدن‌ها و شنیدن‌های شما ؛ حتماً برای شما، یک توقف ذهنی ایجاد کرده، و شما رو به نتیجه‌ی خاصی برسونند ؛ نشونه‌ی اینه که، به سطحی از تجاوزگری مبتلایید و از قضاوت دیگران، هیچ ترسی ندارید ... آنچه می‌بینید یا می‌شنوید در اکثر موارد ؛ صرفاً همانی نیست که ظاهراً در حال وقوع است! و شما، با دیدن‌ها یا شنیدن‌ها، در معرض آزمودنِ خویشید! شُتر دیدی، ندیدی ؛ "هُنـــرِ قلبهای سالم است"! ❄️🌨☃🌨❄️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂 🍂 🍂 🎅🎅 🍃 هشتم ..........................................................🍃 🍃اثری از .............................................. 🍃مادربزرگم چندسال بود که فوت شده بود و من حتی خبر نداشتم... اینو از قاب عکس کمی قدیمی رویی دیوار اتاق فهمیدم 🍃ظاهرا پدربزرگم به پدرم خبر داده بوده، میگم ظاهرا چون وقتی ازش درباره مادربزرگم سوال کردم نسبتا تعجب کرد. نخواست ادامه بده، فکر کنم نمیخواست پدرم رو پیش من خراب کنه... 🍃خونه پدربزرگ پر بود از تابلوهای خوشنویسی. جملات عربی بود و من چیزی ازشون نمیفهمیدم ولی معلوم بود خطاط با حروف خوب کنار آمده و برای خودش استادیه. 🍃عکس رهبرهای جمهوری اسلامی رو هم روی دیوار نصب شده بودند. 💥 وقتی این عکس ها رو دیدم ناخداگاه سری تکون دادم و به حرف های پدرم فکر کردم... 🍃 اگر خنده های پدربزرگ نبود امکان نداشت بتونم تو همچین محیطی دوام بیارم...🎅 بعد از مدت ها با کسی ارتباط داشتم که اثری از ترحم و تمسخر تو نگاهش نبود. 🎅 + پسرم چایی میخوای برات بریزم؟ خستگی از تنت در بیاد؟ _ نه پدربزرگ، متشکر. خسته نیستم... با هواپیما اومدم. + بله.. بله... خبر دارم... پدرت زنگ زد برام تعریف کرد که با پرواز زودی میرسی پیشم اما خوب اتوبوسهای اینجا حسابی میکوبدت🎅. _ پدربزرگ... + پدربزرگ.... مگه میخوای تو تلویزیون حرف بزنی🎅 یه چیز دیگه بهم بگو پسرم... .... پدر بزرگ خیلی پلوخوریه! 🎅 اینجا به من میگن حاجی مرتضی، ولی تو باید بهم بگی بابا مرتضی! بالاخره نوه دارم برای چی؟ (و باز از همون لبخندهای قشنگش بهم زد)🎅🎅  🍃خندم گرفته بود! بدون معطلی گفتم: چشم بابامرتضی! 🍂خنده به لبم خشک شد... آخه ماهیچه های اطراف دهنم بدجوری تحت فشار قرار گرفتن.... 🍂خیلی وقت بود که نخندیده بودم. آخرین لبخندم رو اصلا فراموش کرده بودم.😞 💥 گذشته از لبخند... انگار نه انگار که تاحالا این پیرمرد رو ندیده بودم.👀 🍃انقدر باهاش راحت شده بودم که فکر میکردم از اول بچگیم میشناختمش.🎅 + چی شد پسرم؟؟ خدای نکرده حرف بدی زدم؟ ناراحتت کردم؟ نکنه از اینجا خوشت نمیاد؟🎅 _ نه پدربـ... بابامرتضی چیزی نیست... یاد یه چیزی افتادم. از چیزی ناراحت نیستم +خدا رو شکر... ولی هر موقع چیزی از اینجا یا رفتارم اذیتت کرد بگو باباجان!🎅 🍃انگار همه چی یادم رفته بود. تازه یادم افتاد که تعجب کنم چرا پدربزرگم از ظاهرم نمیپرسه... ⚡️شاید قبلا پدرم بهش گفته باشه ولی چرا هیچ چیزی نمیگه؟ خیلی به نظرم عجیب بود که همچین مسئله مهمی توجهش رو جلب نکرده بود. 🍂 انقدر تو این چند وقت بابت صورتم سوال پیچ شده بودم که انتظار این برخورد رو نداشتم... + باباحون زودتر برو لباس هات رو عوض کن دستات رو بشور... ...چایی که نمیخوری،اَقَلَّکَم زودتر غذات رو بیارم بخوری که زودتر بگیری بخوابی. -اَقَلَّکَم؟؟؟... زبون محلیه؟؟؟.... یعنی چی؟؟؟بابامرتضی.... +سخت نگیر ما مقل شما سواد نداریم یعنی همون لااقل... 🎅حالا برو صفایی بده بیا سر سفره _ زحمت نکشید بابامرتضی... میرم بیرون یه چیزی میخورم + اینجا از این خبرا نیست باباجون! یه طوری تعارف میکنی هر کی ندونه فکر میکنه هفت پشت غریبه ایم! راحت باش، فکر کن خونه خودته درثانی اینجا که ازین آشغالای شهری چیبهش میگین؟؟...🎅 -فست فودی😊 +آره ازین چی چی فودیا نیست که باباجون🎅🎅 -😂😂آخ لب و دهنم درد گرفت... 😂😂 ...پای چشام سوخت...😂😂 ...چی چی فودی...😂😂 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹