eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.3هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 فرهنگ یعنی ... - فرهنگ یعنی: عذرخواهی نشانه‌ی ضعف نیست. - فرهنگ یعنی: کینه‌ها وبال گردن خودمان هستند. - فرهنگ یعنی: لباس گران‌قیمت نشانه‌ی برتر بودن نیست. - فرهنگ یعنی: به جای قدرت صدا، قدرتِ کلاممان را بالاتر ببریم - فرهنگ یعنی: القاب ناپسند گذاشتن برای دوست، نشان صمیمیت نیست - فرهنگ یعنی: هر کتاب یک تجربه است، تجربه‌هایمان را به اشتراک بگذاریم - فرهنگ یعنی: وجدان کاری داشته باشیم. - فرهنگ یعنی: چشم و هم‌چشمی را کنار بگذاریم. - فرهنگ یعنی: تفاوت نسل‌ها را درک کنیم - فرهنگ یعنی: آزادی ما نباید مانع آزادی دیگران شود. - فرهنگ یعنی: به دیگران زُل نزنیم! - فرهنگ یعنی: به اندازه از دیگران سوال بپرسیم تا دروغ نشنویم - فرهنگ یعنی: در دورهمی‌ها کسی را سوژه‌ی غیبت کردنمان قرار ندهیم - فرهنگ یعنی: در جمع از کسی سوال شخصی نپرسیم - فرهنگ یعنی: کتاب بخوانیم...! 💕💜💕💜
📚حکایت مخترع دين و توبه امام صادق عليه السلام فرمود : مردي در زمانهاي گذشته زندگي مي كرد و مي خواست دنيا را از راه حلال بدست آورد ، و ثروتي فراهم نمايد كه نتوانست . از راه حرام كوشش كرد تا مالي بدست آورد نتوانست . شيطان برايش مجسم و آشكار شد و گفت : از حلال و حرام نتوانستي مالي پيدا كني ، مي خواهي من راهي به تو بياموزم كه اگر عمل كني به ثروت سرشاري برسي و عده اي هم پيرو پيدا كني ؟ گفت : آري مايلم . شيطان گفت : از نزد خودت ديني اختراع كن و مردم را به آن دعوت نما . او كيشي اختراع كرد و مردم گردش را گرفته و به مال زيادي دست يافت . روزي متوجه شد كار ناشايستي كرده و مردمي را گمراه نموده است ؛ تصميم گرفت به پيروانش بگويد كه گفته ها و دستوراتم باطل و اساسي نداشته است . هر چه گفت : آنها قبول نكردند و گفتند : حرفهاي گذشته ات حق بوده است و اكنون خودت در دينت شك كرده اي ؟ چون اين جواب را شنيد غل و زنجيري تهيه نمود و به گردن خود آويخت و مي گفت : اين زنجيرها را باز نمي كنم تا خداي توبه مرا قبول كند . خداوند به پيامبر صلي الله عليه و آله آن زمان وحي نمود كه به او بگويد : قسم به عزتم اگر آنقدر مرا بخواني و ناله كني كه بند بندت از هم جدا شود دعايت را مستجاب نمي كنم ، مگر كساني كه به مذهب تو مرده اند و آنها را گمراه كرده بودي به حقيقت كار خود اطلاع دهي و از كيش تو برگردند . نکته: توبه یعنی جبران. 📚پند تاریخ ج۴ ص۲۵۱، بحار ج۲ ص۲۷۷ 💕💝💕💝
💢من به شما از خودتان مهربانترم! امام صادق علیه‌السلام: وَ اللَّهِ إِنَّی أرحَمُ بِکُم مِن أنفُسِکُم! به خدا سوگند من نسبت به شما از خود شما مهربانترم! 📚 الکنی و الالقاب، ج1، ص4 جنسِ محبّت امام علیه‌السّلام، با سایر محبّت‌ها متفاوت است. محبّت امام علیه‌السّلام، محبّتی است خالص و بی‌منّت و بی‌نهایت و محبّتی است که نه به زبان که در دل و اعماق جانِ ایشان، نهفته است و به همین دلیل با همه‌ی وجود و با جسم و جان، با شیعیانشان پیوند دارند. یکی از نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های روشن این محبّت الهی در وجود شریف امام زمان علیه‌السّلام این گونه توصیف شده است: إِنَّهُ أٌنهی إِلیَّ ارتِیَابُ جَمَاعَهِ مِنکُم فِی الدَّینِ وَ مَا دَخَلَهُم مِنَ الشَّکِّ وَ الحَیرَة فِی وُلَاهِ أٌمرَهِم فَغَمَّنَا ذَلِکُ لِّا لَنَا وَ سَأونَا فِیکُم لَا فَینَا لِأَنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَلَا فَاقَهَ بِنَا إِلَی غَیرِه به من رسیده است که گروهی از شما در دین به تردید افتاده‌اند و در دل آن‌ها نسبت به اولیای امرشان شکّ و حیرت، راه پیدا کرده است و این امر، مایه‌ی اندوه و باعث ناراحتی ما نسبت به شما و نه درباره‌ی خودمان گردید؛ زیرا که خداوند با ماست و با بودن او نیازی به دیگری نداریم ... 📚 غیبت طوسی، ص 285 💕🧡💕🧡
شکرگزاری، حافظه ی قلب است.♥️ وقتی حال و هوای شکرگزاری را از درون احساس کنی، هر چه که تو از بابت آن شکرگزار هستی، در دنیای بیرون هم زیاد می شود. در واقع هدف از شکرگزاری، صرفاً عمق بخشیدن به احساس است؛ چون هر قدر احساست عمیق تر باشد، وفور نعمت بیشتری نصیب تو خواهد شد.❤️ 💕💛💕💛
چقدر ضعیف و کوچکند آنهایی که وقتی اشتباه میکنند نه توانایی اقرار به اشتباه دارند نه قدرت عذرخواهی! اسمش را میگذارند غرور و به آن افتخار میکنند ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ 💕💚💕💚
💕هیچوقت نمیتوانی چیزی را که قرار است از دست بدهی، نگه داری... فهمیدی؟ تو فقط قادر هستی چیزی را که داری، قبل از آن که از دستت برود، عاشقانه دوست داشته باشی! 💕💙💕💙
🌱 ده ماه بود ازش خبر نداشتیم مادرش میگفت:خرازی!پاشو برو ببین چیشد این بچه؟میگفتم:کجا برم؟جبهه یه وجب دو وجب نیست که... رفته بودیم نماز جمعه. حاج آقا آخر خطبه گفت:حسین خرازی را دعا کنید! آمدم خانه...به مادرش گفتم:حسین مارو میگفت؟چی شده که امام جمعه هم میشناسدش؟ نمیدانستیم فرمانده لشکر اصفهان است! 💕💛💕💛
🔴خسارات وارد شده به ساختار اقتصاد در زمان تخصیص ارز ترجیحی: ۱. از بین رفتن ۷۰ میلیارد دلار از ذخایر ارزی کشور ۲.تشدید کسری بودجه دولت به میزان ۶۰۰ هزار میلیارد تومان (معادل بیش از بودجه عمومی سال ۹۹) ناشی از ارزپاشی های ۴۲۰۰ تومانی ۳. بروز فساد و رشوه در دستگاه های دولتی 🔮کانال مرجع گفتمان
🔻 آمار تفصیلی از شهدای روحانی یکصد سال اخیر 👈در آستانه برگزاری کنگره ۴۰۰۰ شهید روحانی آمار تفصیلی از شهدای روحانی از اوائل نهضت مشروطه تا ایام دفاع مقدس و مدافعان حرم منتشر شد. 🔹آمار تفصیلی شهدای روحانیت بدین شرح است؛ الف) کنگره ملی ۳۸۸۸ روحانی (۳۷۳۹ نفر روحانی شیعه و ۱۴۹ نفر اهل سنت) شامل: *  شهدای عصر مشروطه  (سال ۱۲۷۵) تا وقوع انقلاب اسلامی (سال ۱۳۵۷) : ۵۷ نفر *  شهدای انقلاب اسلامی تا قبل از شروع دفاع مقدس: ۴۰ نفر *  شهدای دوران دفاع مقدس تا پایان سال ۱۳۶۷: ۳۶۴۱ نفر *  شهدای پس از دوران دفاع مقدس تاکنون (شهدای ترور): ۱۱۱ نفر *  شهدای پس از دوران دفاع مقدس تاکنون (شهدای مدافع حرم): ۳۸ نفر * شهدای غیرایرانی که در ایران مدفون هستند ۴۸ نفر * شهدای روحانی مفقودالاثر: ۹۳ نفر ب) عضویت شهدای روحانی : * ۳۳۱۴ نفر عضویت بسیجی * ۳۸۱ نفر عضویت سپاه * ۲۷ نفر عضویت ارتش * ۱۶ نفر عضویت نیروی انتظامی * ۳۳ نفر عضویت جهاد سازندگی * ۲۱ نفر عضویت قوه قضائیه * ۲۲ نفر عضویت مجلس شورای اسلامی * ۶ نفر صدا و سیما * ۶۷ نفر طلبه وظیفه ج) مسئولیت های رزمی و نظامی شهدای روحانی ۱۲۲۲ نفر از شهدای روحانی دفاع مقدس علاوه بر نقش و رسالت طلبگی خود، دارای مسئولیت های رزمی و نظامی بوده اند؛ * فرمانده قرارگاه، لشکر، تیپ، گردان، سپاه ناحیه: ۲۲ نفر * فرمانده گردان، گروهان و دسته: ۲۲۲ نفر * سایر رسته های نظامی (اطلاعات و عملیات، تک تیرانداز، امدادگر، غواص و ...): ۹۲۸ نفر * مسئول تبلیغات: ۵۰ نفر ❌بیشترین ها در آمار شهدای روحانی: * بیشترین تعداد شهید با سن ۱۸ سال بوده اند که تعداد آنها به ۴۹۶ شهید می رسد. * بیشترین  شهید در سال ۱۳۶۵ بوده اند که تعداد آنها به ۱۲۱۴ شهید می رسد. * بیشترین شهید متعلق به عملیات کربلای۵ است که تعداد آنها به ۵۶۷ شهید می رسد. * بیشترین شهید متعلق به استان اصفهان می باشد که تعداد شهدای این استان به ۵۴۳ شهید می رسد. * بیشترین شهید متعلق به شهرستان اصفهان می باشد که تعداد شهدای آن به ۱۶۰ شهید می رسد. * بیشترین شهدای روحانی با مسئولیت رزمی تبلیغی در جبهه های نبرد حضور داشتند که تعداد آنها به ۱۷۶۷ شهید می رسد. * در بین شهدای روحانی ۵۴۵ شهید از سادات می باشند. * بیشترین توصیه انجام شده توسط شهدای روحانی در وصیت نامه های آنها مربوط به توحید و ایمان به خداوند است که تعداد این توصیه ها ۲۴۰۰ مورد می باشد. 💕💙💕💙
🌹اجتماع بزرگ 🔹پنجشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۱ 🔹ساعت ۱۷ 🔹ورزشگاه بزرگ آزادی ♦️جهت حضور عدد ۱ را به ۳۰۰۰۲۱۲ پیامک کنید، زنده باد نسل
🔴: قرار است تصمیم‌های سختی بگیریم 🔹قرار است در کشور تصمیم‌های سختی بگیریم، شاید برخی موافق نباشند اما این نگاه نقادانه ما را به افق روشنی که پیش‌روی اقتصاد است رهنمود می‌کند. 🔹به دولت آمده‌ایم تا بستر فسادزا را اصلاح کنیم تا اصلا پرونده‌ای ساخته نشود که قوه قضاییه مجبور به پیگیری باشد. با شأن ✌🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮دوست داری خداوند در قیامت آبروت رو حفظ کنه؟!‌ ببینید... .
❓سؤال : کسی که خیلی مشکلات زندگی به او فشار ‌آورده چه‌کار کند؟ 🌷 آیت‌الله بهجت(ره) : ✍ تا می‌تواند «أستغفرالله» بگوید، «أتوب إلى الله» بگوید ،‌ «صلوات» بفرستد. سلاحی که به‌دست ما داده شده همین‌هاست. 📚 بیانات در درس خارج فقه ، کتاب حج ، ٢٠ فروردین ١٣٨٧ 💕💚💕💚
◽️وَ مَا جَالَسَ هذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلاَّ قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَة أَوْ نُقْصَان: زِيَادَة فِي هُدىً، أَوْ نُقْصَان مِنْ عَمىً 🌖«هيچ کس در کنار اين قرآن ننشسته جز اين که از کنار آن با زياده يا نقصانى برخاسته ; زيادتى در هدايت يا نقصانى از کوردلى و جهالت» 📘 💕💜💕💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غذای خوشمزه😋😍 مایع مرغ🔻 500 گرم سینه مرغ را به صورت نوارهای طولانی برش داده و به مدت 1 ساعت در یک بطری نوشابه نگهداری می کنیم.میتونید از اب گازدار هم استفاده کنید می توانید ادویه را هرچه می خواهید اضافه کنید ، ؛ 4 قاشق غذاخوری آرد ، 2 قاشق چای خوری کاری (عالی به نظر می رسد) ، 1 قاشق چایخوری فلفل سیاه ، 1 قاشق چایخوری فلفل قرمز آسیاب شده ، نمک ، 1 تخم مرغ ، 1 قاشق چای خوری جوش شیرین یا جوش شیرین ، کمی بیشتر از نصف بطری آب معدنی گازدار سفتی و شلی اون‌باید شبیه فیلم‌باشه مرغ ها را از آب معدنی بیرون آورده ، آبکش کرده و درون تابه می گذاریم. خوشمزه است می توانید آن را با ماست چغندر ، ماست نعناع خشک ، هویج سرو کنید. .
تورتیلا گل کلم🥦 مواد لازم: ۵۰۰ گرم گل کلم ۲ عدد تخم مرغ جعفری نمک و فلفل به دلخواه ✍طرزتهیه: گل کلم ها را در مخلوط کن آسیاب کنید ۲ و نیم پیمانه کلم آسیاب شده را در مایکروفر به مدت ۲ دقیقه بپزید. سپس آن را بیرون بیاورید و خوب هم بزنید. ۲ دقیقه دیگر در مایکروفر قرار دهید و دوباره هم بزنید. بگذارید سرد شود و در ابکش کمی له کنید تا آب آن گرفته شود. تخم مرغ ها، نمک و فلفل را اضافه کنید. می توانید ادویه مورد علاقه خود را هم به آن اضافه کنید. فر را روی ۱۹۰ درجه گرم کنید. روی سینی فر کاغذ چرب قرار دهید و خمیرها را روی آن بریزید. بگذارید ۱۰ دقیقه در فر بپزد. سپس پشت و رو کنید و ۵ الی ۷ دقیقه دیگر در فر بماند. بعد از این که تورتیلاها سرد شد کمی در تاوه آن را سرخ کنید. با خامه ترش یا هر سسی که دوست دارید میل کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با صدا ببینید🔈 پودر ژله ۱ بسته(طعم دلخواه) گلوکوز ۲قاشق غذاخوری پودر ژلاتین ۲ قاشق غذاخوری آب ۱ فنجان اول پودر ژله دلخواه و دو قاشق پودر ژلاتین رو داخل یک ظرف مناسب بریزید و سپس یک فنجان آب رو بهش اضافه می کنیم و یه مقدار هم می زنیم تا پودر ژله و آب ترکیب و یکدست بشه.بعد ژله رو رو کتری میزاریم تا با بخار آب به روش بن ماری ذرات ژله کاملا حل بشه.بعد 2 قاشق گلوکوز رو اضافه کنید و اون رو خوب با مواد حل می کنیم.بعد کف هایی که سطح ظرف به وجود اومده رو به کمک یک قاشق خارج می کنیم تا مایه شفاف بشه.در آخر مواد مایع رو با یک قاشق داخل قالب های سیلیکونی بریزید و به مدت 30 دقیقه داخل فریزر قرار بدید تا پاستیل های ما آماده بشه
پودر سوخاری خانگی اول نونها رو به تکه های کوچک خرد کنید بزارید گوشه آشپزخونه تا خشک بشن میتوید تو فرهم خشک کنید اگه عجله داریدبعداز اینکه خوب خشک شدن توی غذاساز یا آسیاب برقی یا اینکه مثل من توی ۱،۲،۳ مولینکس بریزیدو به هر اندازه که دوست دارید و بنا به موارد استفادتون توی غذاها پودرش کنیدحالا اونها رو توی یک ماهیتابه تمیز بریزید بهش ادویه های مختلف بزنید (من از زرد چوبه، آویشن ،فلفل سیاه و قرمز، پودر سیر استفاده میکنم) وروی حرارت متوسط بزارید و تند تند همش بزنید تا نسوزه همینکه عطر ادویه ها بلند شد و پودرتون خیلی کم تغییر رنگ داد از روی حرارت برش دارید و وقتی خنک شد توی ظرف دربسته در یخچال وبرای مدت طولانی در فریزر نگهداری کنید. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای شربت ۱ لیوان شکر ۱ل شیر ۱/۴ل گلاب کمی زعفران و هل همه رو مخلوط شکر حل شد کافیه نباید بجوشه برای حلوا: ارد ۱و ۱/۲ لیوان روغن مایع ۳/۴ ل شیر نصف لیوان همه رو مخلوط رو حرارت کم مرتب هم زده تا حلوا رنگ بگیره ممکنه یک ساعت طول بکشه ولی باید مرتب هم بزنید ک ارد دون دون نشه بعد اینکه ب رنگ سوهان در اومد شربت ولرم رو اضافه هم زده تا حلوا جم شه این حلوا خیلی لطیفه راحت ماسوره میخوره و میتونید تزیین کنید من با سیخ و ماسوره m1 تزین کردم میتونید قالبی هم در بیارید البته بعد اینکه حلوا کمی خنک شد تو قالب بریزید خوب فشار بدید بعد برش گردونید .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار خیریه روحانیت رو به عنوان احتکار منتشر میکن ، ادعای شرف هم دارن! گناه روحانی ، خاتمی و هاشمی رو به اسم روحانیت مینویسن! به قول مرحوم امام اگر دیدی یه آخوند داره دزدی میکنه نگو آخوند دزدی کرد ، بگو یه دزد در لباس روحانیته! دلیلشم این هست که تفکر و عقیده روحانیت تواضع ، از خودگذشتگی ، دوری از رانت فساد و اختلاسه ، روحانیت واقعی از جونش برای مردم مایه میگذاره ، تو سیل و زلزله پای کاره ، تو کرونا اموات کرونایی رو غسل میده و ... پس بهتره فرق بگذاریم! .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 استاد فرشچیان تاثیر مشاهدات در تجربه نزدیک به مرگ، در آثار استاد فرشچیان قسمت یازدهم؛ رنگ بی رنگی تجربه‌گر: دکتر مهدی کلهر .
⭕️در حال کمک به نیازمندان بودن! 🔻بیست ثانیه کلیپ از انتقال روغن توسط چند روحانی با عنوان احتکار و دزدی منتشر شد. حالا مشخص شد داشتن بسته‌های کمک معیشتی برای فقرا آماده می‌کردن! ✅ یعنی رو ۲۰ ثانیه قضاوت قطعی نکنیم.
: اولین پله های تنهایی مات و مبهوت ... پشت در خشکم زده بود ... نیم ساعت دیگه زنگ کلاس بود ... و من حتی نمی دونستم باید سوار کدوم خط بشم ... کجا پیاده بشم ... یا اگر بخوام سوار تاکسی بشم باید ... همون طور ... چند لحظه ایستادم ... برگشتم سمت در که زنگ بزنم ... اما دستم بین زمین و آسمون خشک شد ... - حالا چی می خوای به مامان بگی؟ ... اگر بهش بگی چی شده که ... مامان همین طوری هم کلی غصه توی دلش داره... این یکی هم بهش اضافه میشه ... دستم رو آوردم پایین ... رفتم سمت خیابون اصلی ... پدرم همیشه از کوچه پس کوچه ها می رفت که زودتر برسیم مدرسه ... و من مسیرهای اصلی رو یاد نگرفته بودم ... مردم با عجله در رفت و آمد بودن ... جلوی هر کسی رو که می گرفتم بهم محل نمی گذاشت ... ندید گرفته می شدم ... من ... با اون غرورم ... یهو به ذهنم رسید از مغازه دارها بپرسم ... رفتم توی یه مغازه ... دو سه دقیقه ای طول کشید ... اما بالاخره یکی راهنماییم کرد باید کجا بایستم ... با عجله رفتم سمت ایستگاه ... دل توی دلم نبود ... یه ربع دیگه زنگ رو می زدن و در رو می بستن ... اتوبوس رسید ... اما توی هجمه جمعیت ... رسما بین در گیر کردم و له شدم ... به زحمت از لای در نیمه باز کیفم رو کشیدم داخل ... دستم گز گز می کرد ... با هر تکان اتوبوس... یا یکی روی من می افتاد ... یا زانوم کنار پله له می شد... توی هر ایستگاه هم ... با باز شدن در ... پرت می شدم بیرون ... چند بار حس کردم الان بین جمعیت خفه میشم ... با اون قدهای بلند و هیکل های بزرگ ... و من ... بالاخره یکی به دادم رسید ... خودش رو حائل من کرد ... دستش رو تکیه داد به در اتوبوس و من رو کشید کنار ... توی تکان ها ... فشار جمعیت می افتاد روی اون ... دلم سوخته بود و اشکم به مویی بند بود ... سرم رو آوردم بالا ... - متشکرم ... خدا خیرتون بده ... اون لبخند زد ... اما من با تمام وجود می خواستم گریه کنم ... . . ادامه دارد... 🌟نويسنده:سيدطاها ايماني🌟 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
: نمك زخم نیم ساعت بعد از زنگ کلاس رسیدم مدرسه ... ناظم با ناراحتی بهم نگاه کرد ... - فضلی ... این چه ساعت مدرسه اومدنه؟ ... از تو بعیده ... با شرمندگی سرم رو انداختم پایین ... چی می تونستم بگم؟ ... راستش رو می گفتم ... شخصیت پدرم خورد می شد ... دروغ می گفتم ... شخصیت خودم جلوی خدا ... جوابی جز سکوت نداشتم ... چند دقیقه بهم نگاه کرد ... - هر کی جای تو بود ... الان یه پس گردنی ازم خورده بود ... زود برو سر کلاست ... برگه ورود به کلاس نوشت و داد دستم ... - دیگه تاخیر نکنی ها ... - چشم آقا ... و دویدم سمت راه پله ها ... اون روز توی مدرسه ... اصلا حالم دست خودم نبود ... با بداخلاقی ها و تندی های پدرم کنار اومده بودم ... دعوا و بدرفتاریش با مادرم و ما یک طرف ... این سوژه جدید رو باید چی کار می کردم؟ ... مدرسه که تعطیل شد ... پدرم سر کوچه، توی ماشین منتظر بود ... سعید رو جلوی چشم من سوار کرد ... اما من... وقتی رسیدم خونه ... پدر و سعید ... خیلی وقت بود رسیده بودن ... زنگ در رو که زدم ... مادرم با نگرانی اومد دم در ... - تا حالا کجا بودی مهران؟ ... دلم هزار راه رفت ... نمی دونستم باید چه جوابی بدم ... اصلا پدرم برای اینکه من همراهش نبودم ... چی گفته و چه بهانه ای آورده ... سرم رو انداختم پایین ... - شرمنده ... اومدم تو ... پدرم سر سفره نشسته بود ... سرش رو آورد بالا و نگاه معناداری بهم کرد ... به زحمت خودم رو کنترل کردم ... - سلام بابا ... خسته نباشی ... جواب سلامم رو نداد ... لباسم رو عوض کردم ... دستم رو شستم و نشستم سر سفره ... دوباره مادرم با نگرانی بهم نگاه کرد ... - کجا بودی مهران؟ ... چرا با پدرت برنگشتی؟ ... از پدرت که هر چی می پرسم هیچی نمیگه ... فقط ساکت نگام می کنه ... چند لحظه بهش نگاه کردم ... دل خودم بدجور سوخته بود ... اما چی می تونستم بگم؟ ... روی زخم دلش نمک بپاشم ... یا یه زخم به درد و غصه هاش اضافه کنم؟ ... از حالت فتح الفتوح کرده پدرم مطمئن بودم این تازه شروع ماجراست ... و از این به بعد باید خودم برم و برگردم ... - خدایا ... مهم نیست سر من چی میاد ... خودت هوای دل مادرم رو داشته باش ... . ...ادامه دارد 🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بامــــاهمـــراه باشــید🌹