فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دسر_طالبی😍😋
پودر ژلهی طالبی: ۱ بسته
میوهی طالبی: ۱ عدد بزرگ
آب جوش: دو لیوان
میوه طالبی رو با ابزار گردبر به شکل دایره برش بزنید و به مدت نیم ساعت داخل فریزر قرار دهید تا کمی سفت شود. در این فاصله ۱ بسته پودر ژلهی طالبی را در ۴۰۰ میلیلیتر آب جوش حل کنید. طالبی ها را داخل قالب بریزید و مایع ژله را بعد از اینکه کاملا خنک شد به آرامی بر روی میوه بریزید و به مدت ۵ ساعت داخل یخچال قرار دهید تا ببندد.
بعد از اینکه ژله کاملا بست دسر را از قالب خارج و سرو کنید. نوش جان 😋
⭐️اگر دسر خود را به صورت لیوانی درست کنید، به دلیل مقدار کم، میتونید مدت زمان کمتری داخل یخچال قرار بدید تا ببنده.
🍃🌸🍃
22.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🌱|
تودلم یہ دنیا حرفه..
مناجات بسیارزیبای سیدمهدی میرداماد با امام زمان (عج)
#عبور_از_لذتهای_پست 11
💎 " رنج گذراست ... "🔷
↪️ در جلسات قبل عرض کردیم،
مخالفت با دوست داشتنی ها باید طبق برنامه خداوند متعال
و کاملاً حساب شده باشه ؛
♨️چون هوای نفسِ فریبکار ، ممکنه حتی دینداری رو هم به نفع خودش مصادره کنه....
🔺➖🌀🔻
💢 امّا عامل مهمی که باعث میشه انسان مبارزه با هوای نفس نکنه
"" فرار از رنج "" هست ؛
⚠️کسی که پذیرشِ برخی رنج ها رو نپذیرفته باشه
نمیتونه مبارزه با نفس کنه.....
مستند صوتی شنود.mp3
17.06M
🔉#مستند_صوتی_شنود
🔰 نیروی امنیتی که #زندگی_پس_از_زندگی را درک کرد
📣 جلسه دهم
🔷 جاسوس بودن يکی از شخصیتهای نظام
#شنود
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍ
وَآلِ مُحَمدوَعَجِّل فَرَجَهُم
✨﷽✨
🔰غلط ننویسیم و غلط تلفظ نکنیم
✍️تلفظ درستِ کلمات و معنی صحیح آنها را یاد بگیریم:
غلط: شلیته
درست: سَلیطه (زن زبان دراز و بد زبان)
غلط: خواب زَن چپه
درست: خواب ظن چپه
ظن: شک و گمان (منظور از خواب ظن به این معنی است که با شک و گمان به چیزی خوابیده باشی و خواب دیده باشی، نه خواب زن!)
غلط: گرگ باران دیده
درست: گرگ بالان دیده
بالان: تلهای که برای گرفتن و یا کشتن جانوران از آن استفاده میشود (گرگی که از تلههای مرگبار زیادی، جان سالم به در برده باشد)
غلط: بَعضِ شما نباشه
درست: به از شما نباشه
به: بهتر، برتر
غلط: پیار سال
درست: پیرار سال
پیرار: دو سال قبل!
غلط: تخمه ژاپنی
درست: تخمه جابانی
جابان: منطقهای در دماوند هست که در گذشته این محصول را تولید میکرد! به همین دلیل در زمانهای قدیم، این محصول به عنوان "تخمه جابانی" شناخته میشد که با گذشت زمان، کمکم تلفظ آن از تخمه جابانی به تخمه ژاپنی تغییر یافت
غلط: پهباد
درست: پهپاد
مخفف پرنده هدایتپذیر از دور
غلط: تیلیت (آبگوشت و آبدوغ)
درست: تِرید
غلط: ضربالعجل
درست: ضربالاجل
غلط: طاق زدن
درست: تاخت زدن
تاخت: معاوضه کردن
غلط: پارس کردن سگ
درست: پاس کردن سگ
پاس: نگهبانی، پاسبانی (سعی کنید هرگز، هیچ کجا و در هیچ زمانی نگویید: این سگ پارس میکند، چرا که ریشه و اصالت ایرانی، کلمه "پارس" میباشد و از قدیم ایرانی به اسم "پارسی" شناخته میشد. سگ پاس میکند، یعنی مشغول پاس و نگهبانی است. لذا هر وقت بگوییم "سگ پاس میکند" یعنی دارد با صدایش، پاسبانی میکند و نگهبانی میدهد)
غلط: ارج و قرب
درست: اجر و قرب
غلط: فلاکس چای
درست: فلاسک چای
غلط: جد و آباد
درست: جد و آباء
آباء: پدران
غلط: ظرص قاطع
درست: ضرس قاطع
ضرس: دندان. ضرس قاطع تشبیهی از فردی است که با فشردن دندانهایش روی هم، هنگام صحبت، اطمینان از درستی کلامش را به مخاطب القا میکند.
غلط: راجبِ
درست: راجع به
غلط: پیشِ قاضی و مَلَقبازی
درست: پیشِ غازی و معلقبازی
غازی: بندباز، آکروباتباز (پیش آدم آکروباتباز، معلقبازی نکن)
✅ فارسی را پاس بداریم
💕❤️💕❤️
#تلنگـــــــر
✍مردی درحالیکه به قصرها و خانههای زیبا مینگریست به دوستش گفت: «وقتی این همه اموال را تقسیم میکردند ما کجا بودیم.» دوست او دستش را گرفت و به بیمارستان برد و گفت: « وقتی این بیماریها را تقسیم میکردند ما کجا بودیم ! » انسان زمانی که پیر میشه تازه میفهمه نعمت واقعی همون سلامتی، خانواده، عشق، شادی، باهم بودن، انرژی جوانی و ...
"همین چیزای ساده بوده که همیشه داشته ولی هرگز بهشون اهمیت نداده و دنبال نداشته ها بوده "
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_ششم
بلاخره بعد از یک عالمه وقت سوار اتوبوس شدیم.سریع با نرگس و زینب سه تا صندلی کنار هم پیدا کردیم و نشستیم.وای خدا.بالاخره تموم شد.بالاخره داریم راه میوفتیم.خدایا شکرت.هوا خیلی گرم بود و بلافاصله بعد از راه افتادن اتوبوس کولر ها هم روشن شد.من و نرگس و زینب هم شروع کردیم به حرف زدن از این ور و اون ور.
-وای رضوان یک مشکلی دارم من نرگس گفت نمی تونه تو می تونی کمک کنی.
—آره عزیزم.اگر از پسش بر بیام چرا که نه.
-ببین موضوع یه ذره پیچیده شده.یکی از دختر عمو های مامان من که گفتم توی دانشگاهه!
—خب خب آره یادمه که گفتی دین و مذهب آن چنانی هم ندارن.
-آره دیگه.چند روز پیش با هم بحثمون شد.سر همین حجاب و ....خلاصه بهش گفتم با بیاد تا بفهمه این حرف ها یعنی چی
—وا یعنی الان اومده؟
-آره.ردیف اول نشسته چادرش هم افتاده روی دوشش.اولش می خواست بدون چادر بیاد ولی دید خیلی تو چشم میشه.ببین می تونی راضیش کنی یک ذره؟
—یعنی چی کار کنم؟
-یعنی از این چاهی که افتاده توش نجاتش بدی.
—باشه ببینم چی میشه.
و پاشدم و به طرف جلوی اتوبوس راه افتادم تا بشینم کنار صندلی خالی کنارش.هدفون گذاشته بود توی گوشش و داشت آهنگ گوش میداد.صدای آهنگ با اینکه از توی هدفون بود اما تا گوش من میرسید.با لبخند نشستم کنارش و گفتم:
-گوشت درد نگیره خواهر جون.
در حالی که پوزخندی به لب داشت گفت:
-نترس خودم صاحابشم.
—آخ ببخشید دخالت کردم.می تونیم با هم صحبت کنیم؟
-بفرما امرتون؟
هنوز حرفم رو شروع نکرده بودم که پرید وسط حرف و گفت:
-اگر می خواهی درباره غنا و ... این ها صحبت کنی از الان بدون که من راضی نمیشم.
منم همین موضوع رو نشونه گرفتم و ادامه حرفش گفتم:
-حالا حرف بزنیم چیزی نمیشه که.
—ببین خواهر محترم که نمی دونم اسمتون چیه...
-زینب هستم عزیزم.
—منم گلی هستم.خب داشتم می گفتم من کل قران رو زیر و رو کردم.هیچ آیه مستقیم درباره این نداره که آهنگ گوش ندید.
از همین جا فهمیدم که طرف حسابم اطلاعات زیادی داره برای همین عزمم رو جزم کردم تا بتونم راضیش کنم.
-ببین اگر تو قران رو خونده باشی حتما به این عبارت رسیدی که:اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر.
—خب اره شنیدم این چه ربطی داره؟
-ببین گلی جونم موضوع همین جاست.خدا گفته اطاعت کنید از خدا و رسولتون و ولی امرتون.حالا بیا بریم یک سری به حرف های رسول و امام هامون بزنیم.تا اینجا موافقی که خود قران این دستور رو به ما داده؟
—خب اره.موافقم.
-حالا که خدا گفته اطلاعت کنیم از حرف رسول و امام ها مون باید بگردیم حرف امام و رسولمون رو پیدا کنیم.حرف رسول و مولا چیه؟حدیث و روایت.حالا ما توی هرکدوم از روایت ها می بینیم که همه اون ها غنا و لهو و لعب رو حرام کرده.
و در آخر لبخندی تحویلش دادم.
-بهش فکر می کنم.الان خسته ام و خوابم میاد.
منم پاشدم و فعلا ازش خداحافظی کردم و رفتم طرف صندلی های خودمون.
-آخی.یک نفس راحت کشیدم.زینب این دختر عمو مامانتون چقدر وارده ها.
—گفتم که.
منم سرم رو تکیه دادم به صندلی و چشم هامو بستم.همون موقع بود که صدای پسر های اتوبوس بلند شد:
کربلا کربلا ما داریم میاییم...
امروز را هم نوشتم:
تصویر قشنگیست که در صحنه محشر
ما دور حسینیم و بهشت است که مات است
🌸 پايان قسمت ششم #از_نجف_تا_کربلا 🌸
امیدوارم لذت برده باشید🌷
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_هفتم
#بخش_اول
-رضوان.رضوان جان.پاشو دیگه چقدر می خوابی تو دختر.نمی دونستم انقدر خواب الویی .پاشو یه ذره بریم پایین یه آبی به دست و صورتت بزن حالت جا بیاد.الان اتوبوس حرکت می کنه ها.
باشه ای به نرگس گفتم و خمیازه کشیدم و پاشدم.هیچکس توی اتوبوس نبود.نگاه که به ساعت انداختم دیدم ساعت 9 شبه.ای وای چقدر خوابیدم من.از پله های اتوبوس که پایین اومدم یک راست رفتم و آب زدم به صورتم.خواب از سرم پریده بود و خستگی ام حسابی در رفته بود.تازه اونجا بود که فهمیدم زینب خانم و نرگس هم پا به پای من خوابیده اند.الحمدالله هر سه تا مون تا خود صبح بیداریم دیگه.وضو گرفتم و از وضو خونه اومدم بیرون.نسیم خنکی به صورت خیسم خورد و حسابی حالم رو خوب کرد.اومدم برم سمت نماز خونه که گلی رو دیدم.تکیه داده بود به درخت و با موبایلش ور میرفت.چادرش دوباره روی شونه اش بود و موهاش ریخته بود روی پیشونیش.بسم الله گفتم و رفتم برای برداشتن قدم دوم.با لبخند رفتم سمتش و :
-سلام گلی جونم.
برای اولین بار بهم لبخند زد و گفت:
—سلام بر رضوان خانم گل
تعجب کردم که انقدر باهام خوب شده.وقتی تعجب من و چشم های گرد شده ام رو دید خندید و گفت:
-ببین من پشیمون شدم چرا اونجوری باهات حرف زدم.آخه هر چادری که دیده بودم اصلا شبیه تو نبود.می دونی چی میگم همشون خشک و خشن.
می فهمیدم چی میگفت و از اینجا بود که اشتباه خودمون رو فهمیدم.ما می خواهیم بهشون کمک کنیم اما با بعضی از رفتار هامون گاهی اوقات هم خشن و مستبد اون ها رو نه تنها از خودمون می رونیم بلکه از خدا و دین و پیامبر هم می رونیم.بایدنرم باشیم.درست مثل خود پیامبر.نرم و مهربون.که اگر این جوری نبود نمی شد پیام آور خدا.
بهش گفتم:
-خوش حالم که باهام دوست شدی.
—اره منم خوش حالم ولی این دلیل نمیشه اعتقادت رو هم زود قبول کنم ولی واقعا درمورد غنا خوب گفتی.من قبول کردم.
-خوشحالم.خیلی زیاد.
در حالی که دستم رو بردم سمت شالش و موهاش گفتم:
-حیف این موهای قشنگ تو نیست که اینجوری میزاری نامحرم ببینه؟
—وا خب موهام خوشگله می خوام نشون همه بدم دیگه!
-ببین گلی خانوم.خدا بهت می گه برای خودت ارزش قائل شو.خودت رو محترم بشمار.نگاه کن به خلقت خدا.یک مثال برات می زنم مگه ندیدی مروارید توی صدفه؟مروارید خیلی ارزشمنده و چون ارزشمنده به وسیله صدف نگه داری میشه.حالا هم نمازمون داره دیر میشه.الان هم اتوبوس حرکت می کنه.بیا بریم نماز بخونیم باقی حرف ها باشه برای توی اتوبوس.راهی نمونده تا مرز.تا پس فردا توی بغل خود امام علی هستیم.
وضو بلد نبود رفتیم و ریز به ریز یادش دادم.وقتی رفتیم توی نماز خونه نگاهی به چادر های کثیف روی چوب لباسی انداخت.قبل از اینکه چیزی بگه گفتم:
-صبر کن الان میام....
🌸 پايان قسمت هفتم پخش اول #از_نجف_تا_کربلا 🌸
امیدوارم لذت برده باشید🌷
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_هفتم
#بخش_دوم
سریع رفتم از توی کوله پشتی ام دوتا چادر گل گلی خیلی خوشگل که مامان بزرگ از مکه برام اورده بود رو در اوردم و رفتم توی نماز خونه.یکی از چادر ها رو که گل های ریز صورتی داشت گرفتم سمتش و گفتم:
-بیا خانوم خانوم ها.این چادر تمیز و نو است.برای خود خودت.عطر یاس میده.بیا بگیرش دیگه.
گلی همین طوری مات و مبهوت نگاهم میکردم.چادر رو توی دستش جا دادم و خودم هم چادرم رو عوض کردم.وقتی برگشتم و نگاهش کردم این دفعه من بودم که مات و مبهوت او شدم.چقدر چادر بهش میومد.صورتش شده بود یک گوله نور.نتونستم جلوی اشک هامو بگیرم و همون جا نشستم رو زمین و گریه کردم.دستش رو گذاشت رو شونه ام گفت:
رضوان.رضوان چی شدی؟مگه من چی کار کردم.بد شدم؟
—نه عزیزم چه بدی.خیلی خوشگل شدی.
مکثی کردم و ادامه دادم:
—حتی خوشگل تر از قبل.
هیچی نگفت و همین جوری نگاهم کرد.بلند شدم و قامت بستم.او هم کنار من.بلند بلند نمازم را خواندم.بعد از نماز دستش را گرفتم و فشار دادم:
-حاج خانوم تقبل الله.
خندید و گفت:
—اتوبوس رفت ها بدو بریم.
سریع آماده شدیم و از نمازخونه بیرون رفتیم.سریع تر راه رفتیم تا به اتوبوس برسیم.ناگهان چادرم پیچید توی پاهام و خوردم زمین.دست هام رو حائل زمین کردم تا با صورت نخورم.گلی جیغ کوتاهی کشید و دست هایم رو گرفت و بلندم کرد.از پله های اتوبوس بالا رفتیم و روی صندلی هامون نشستیم.تازه فهمیدم کف دستم خون اومده و دست گلی هم خونی شده.سریع از توی کوله پشتی اش دستمالی در اورد و گذاشت رو دست های زخمی ام.بهم گفت:
- میگم چادر دست و پاگیره می گی نه.
لبخندی زدم و گفتم:
-آره چادر دست و پام رو میگیره تا نرم سمت گناه.
—مگه حجاب فقط چادره؟
-تو قبول داری حضرت زهرا بهترین بانوی عالم هستند؟
—خب آره.
-چادر حجاب حضرت زهراست پس بهترین حجابه منم همیشه بهترین هارو دوست دارم.
—درسته.ولی سخته.گرمه و کلی چیز های دیگه.
-می دونی الماس چه جوری تشکیل میشه؟ببین الماس اول یک چیز سیاه و بی ارزش بوده.اما بر اساس یک سری فشار ها و گرما و ترکیب ها از اون چیز بی ارزش میشه الماس.ببین الماس از اول الماس نبوده یه چیز هایی رو تحمل کرده که شده الماس.
—هنوز کلی سوال دارم ازت رضوان.انگار تو یک آبی و من دارم از تو سیراب میشم.ولی الان خستم.خیلی خسته.بزار برای بعد.
دستمال رو از دستش می گیرم و پا میشم.لبخند میزنم میگم:
-بخواب عزیزم.شب بخیر.
—رضوان رضوان چادرت خاکی شده ها.
-عیب نداره بزار مثل چادر مادرم بشه.
—مگه چادر مادرت چه جوری بوده؟
-جوری نبوده.هولش دادن خورده زمین.چادرش خاکی شده.
امروز با بغض نوشتم:
حجاب همان چادری بود که پشت در خانه سوخت،ولی از سر فاطمه نیوفتاد...
🌸 پايان قسمت هفتم پخش دوم #از_نجف_تا_کربلا 🌸
امیدوارم لذت برده باشید🌷
🔴 خاطرات مرحوم شیخ احمد کافی، منبری مشهور مشهدی از پیادهروی اربعین:
خداوند لطف کرده و شاید قریب 30سفر از نجف پیاده به کربلا آمده باشم. سالی پنج مرتبه میآمدیم، الان هم آقایان میآیند؛ علما، مراجع، طلبهها، فضلا و مدرسین.
آقا سیدالشهدا(ع) سالی پنج زیارت مخصوص دارند؛ اول رجب، نیمه رجب، نیمه شعبان، عرفه و اربعین. 10تا 10تا، 20تا 20تا با هم جمع میشوند و مقداری نان خشک کرده و کمی هم ماست و نعناع با هم مخلوط کرده به همراه یک کاسه و نمک با خودشان برمیدارند. قبا و عبایشان را هم تا کرده و داخل کولهپشتی قرار میدهند، نعلینهایشان را هم می گذارند درون کولهپشتی.
اندکی که از شب میگذرد، از مدرسهها و خانهها بیرون میآیند به حرم آقا امیرالمؤمنین(ع) میروند، سلامی به حضرت میدهند و میگویند: «علی(ع)! ما داریم میرویم کربلا، امری ندارید؟ داریم میرویم کنار قبر ابی عبداللهالحسین(ع)»
این گروه به کوفه میرسند و گاهی اوقات برخی از افراد از مسیر خشکی میآیند که حدوداً 13 فرسخ است، اما اگر از راه کوفه بیایند 17 فرسخ است و سه روز در راه هستند. البته بسیاری هم از کنار رو فرات می آمدیم. سه روز در راه بودیم و تقریباً روزی ششفرسخ پیاده میرفتیم. چه حال خوشی؛ افراد در مسیری که طی میکنند با هم بحث میکنند، حدیث میخوانند، مطالب دینی به هم میگویند، دور هم مینشینند، واقعاً انسی است، انس دینی و معنوی.
در راه وقتی در حال حرکت هستیم، عربها «مُضیف» (مهمانخانه) درست کردهاند، تشریفاتی نیست، چهار تکه حصیر را روی هم انداختهاند و یک تکه هم حصیر پهن کردهاند به عنوان مهمانخانهشان. بیچارهها در طول سال برنج میکارند، برنجهایشان را کنار میگذارند و به بچههای خود در آن هوای گرم نان و خرما میدهند. به جای هندوانه، آب فرات و به جای خورشت، خرما میدهند و اندکی که برنج دارند میگویند صبر کنید این زوار سیدالشهداء بیایند.
زائران اهلبیت(ع) که آمدند، ده ـ بیست نفر به پیشواز زائران آمده و ازآنها دعوت میکنند تا در این مضیفها بیایند. برنج را ریخته و به آنها میدهند. برق نبود، چراغ فانوس روشن کرده، ظرف دوغ و آب در دست میگیرند و از زائران پذیرایی میکنند. وقتی زائران غذا خوردند، هر چه که باقی ماند آنها را برمیدارند و به جمعیت اطرافشان میدهند و میگویند اینها را بخورید که از باقیماندههای زوار سیدالشهداء(ع) است.
این چه حُسن نیتی است! این چه اخلاصی است! این چه عقیدهای است! چه ایمانی است! صفای درونی است، این چه دلی است خوشان به حال آنها.
یک زمانی، تابستانها شب راه میروند و روز، زیر نخلها میخوابند، چرا که هوا گرم است و نمیتوان راه رفت. اول مغرب شد، نماز مغرب و عشاء را خواندیم، کمی نان و دوغ درست کردیم و خوردیم و به راه افتادیم، برای چه زمانی؟ برای زیارت اربعین، شلوغترین زیارتیها. 2 هزار موکب و دستههای عزاداری از اطراف عراق میآیند. خدایا وسیلهای درست کن که این مرقد مطهر و راه امام حسین(ع) برای مردم باز شود و مردم به زیارت ایشان نائل شوند.
#اربعین
💕💝💕💝
💚کربلا کعبه کمال
قال ابوعبدالله علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام حتى یموت کان منتقص الایمان منتقص الدین، ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها. (۲۳)
🕊امام صادق (علیه السلام) فرمود:
هر کس به زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم که برود پایینتر از مؤمنان در آنجا خواهد بود.
📗وسائل الشیعة، ج14، ص 430
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 عظمت و ضرورت اقامه نماز شب
🌷استاد مویدی
AUD-20210306-WA0072.mp3
11.31M
🚩🚩 ای آقا ... عمود چندمی ... 😭
یا مهدی عزیز فاطمه ...
🎤#میثممطیعی
اللهم عجل لولیک الفرج
#سلام_صبحگاهی
يابن الحيدر الكرّار(علیه السلام)!
بمُوالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ المُفْتَرَضَةُ
دل كاش، جز مسير تو راهی بلد نبود...
شد دردسر برای من، اين اختيارها...
السَّلاَمُ عَلَى حُجَّةِ الْمَعْبُودِ وَ كَلِمَةِ الْمَحْمُودِ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💕💛💕💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
#صبح_شب_خواب_بیداری😍همه به یاد امام زمان باشیم
✴️ شنبه 👈 19 شهریور 1401
👈 13 صفر 1444👈 10 سپتامبر 2022
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛 صبح روز اول هفته ، صدقه اثر نحوست را رفع کند.
📛 امروز برای امور زیر مناسب نیست:
📛 منازعه و دعوا و نزاع و کشمکش.
📛نوشتن ادعیه و حرزها.
📛 و از سرتراشیدن و اصلاح اجتناب شود.
🚖مسافرت: سفر همراه صدقه باشد.
👶 زایمان مناسب نیست.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج حوت و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️ از شیر گرفتن کودک.
✳️ بذر افشانی و کاشت.
✳️ داد و ستد و تجارت.
✳️ دیدار با بزرگان و اشراف.
✳️آغاز معالجه و درمان.
✳️شروع به کارهای تعلیمی و آموزشی.
✳️ و دعوت گرفتن از افراد نیک است..
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
👩❤️👨 امشب: امشب ( شب یکشنبه ) ، دلیل خاصی وارد نشده است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب نیست.
💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث سلامتی می شود.
💅 ناخن گرفتن
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(صلّىاللهعليهوآله). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌸زندگیتون مهدوی
با این دعا روز خود را شروع کنید👇👇
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ*✨
✅ ما چرا باید برای ظهور زمینهسازی کنیم؟ آیا از قبل تعیین نشده است که منجی موعود خواهد آمد؟ پس چرا ما دخالت کنیم ؟
✍ پاسخ: باید دقت داشت که مهمترین زمینههای ظهور عبارتند از:
1⃣ پذیرش جهانی از حاکمیت مطلق حجت الهی بر روی زمین
2⃣ انگیزه عمومی به سمت صلاح و فلاح عمومی در سایه تقوا و دین داری و عبودیت الهی
3⃣ وجود کافی انسانهای وارسته و کامل برای دفاع از حجت خدا در مقابل دشمنی و کید دشمنان و کمک به ولی الله الاعظم در گسترش عدل و ارزشهای الهی بر روی زمین.
🔹 ثانیا از قبل مقدر شده است که هرگاه زمینههای ظهور فراهم شد، حجت الهی و و لی عصر (ارواحنا له الفدا) ظهور میکنند. لذا هرچه زودتر این شرایط و زمینهها فراهم گردد، ظهور نیز سریعتر محقق میشود، کما اینکه زائل شدن زمینهها برای ظهور، ظهور را به تاخیر خواهد انداخت.
🔸 ثالثا تلاش برای فراهم آوردن زمینههای ظهور، خودش از شرایط ظهور است. تنها افراد کامل و وارسته هستند که تمام همّ و غم آنها فراغ و غیبت حجت خداوند، و وجود ظلم و ستم و بی دینی و ... بر روی زمین است.
🔹 هرچه تعداد زمینه سازان ظهور بیشتر گردد، یعنی افراد بیشتری در جامعه به دنبال گسترش عدل و ارزشهای الهی و انسانی بر روی کره زمین هستند و این خود حاکی از پذیرش عمومی از حاکمیت مطلق حجت الهی است و نشان از انگیزه عمومی به سمت صلاح و فلاح عمومی است. بنابراین تلاش برای فراهم آوردن زمینههای ظهور، خود از شرایط لازم ظهور و از نشانههای تحقق زمینههای لازم برای ظهور است.
#مجلس_یزید_ملعون
#هنده_همسر_یزید
در زدند و علی دم در رفت
یک یهودیست سائل این در
کار او چیست ؟ دخترش کور است
یا علی لطف کن بر این دختر
گفت داخل شو که شفا اینجاست
تا ببینید نور عینم را
نور اگر خواستید صبر کنید
تا صدایش کنم حسینم را
دستهای حسین بر چشم
دخترک خورد و چشم ها وا شد
کور آنجا به پلک هم زدنی
با نگاه حسین بینا شد
گفت مرد یهود بعد از این
ای مسیحا ستارهی شب تو
من مسلمانم و غلام حسین
دخترم هم کنیز زینب تو
خواهشا پیش زینبت باشد
تا از او بندگی بیاموزد
تا ببینم شبیه پروانه
پای شمع حسین میسوزد
دخترک چند وقت در آن بیت
بود شاگرد زینب کبری
گرچه بسیار سخت بود اما
رفت از آن حرم به حکم قضا
چند سالی گذشت و زینب را
در اسارت به شام آوردند
اسرا را خرابهی کاخِ
مرد لقمه حرام آوردند
به کنیزان خویش گفت یزید
چون لباس قشنگ میپوشید
با زنم هنده تا خرابه روید
خودتان نیز فخر بفروشید
وارد صحنهی خرابه شدند
هنده و دور او کنیزانش
روی یک صندلی نشست و سپس
خورد سنگ محک به ایمانش
رو به سردستهی اسیران گفت
تو چرا سربهزیر هستی پس؟
ظاهرا که رشیده میآیی
چه شده اینچنین شکستی پس؟
زینب اول به او جواب نداد
هنده پرسید از کجا هستید *
گفت ما از مدینه آمده ایم
هنده اسم مدینه را که شنید
پاشد از صندلی نشست زمین
گفت بر مردم مدینه سلام
خبر از خانهی علی بدهید
گر بگویید کرده اید اکرام
من شفا دیده ام به دست حسین
ورنه یک عمر کور سو بودم
خواهری هم به نام زینب داشت
سالها من کنیز او بودم
_هنده جان از حسین پرسیدی
بین دستان شوهرت سر اوست
این که نشناختیش اینجاهم
معجرش گشته پاره خواهر اوست *
آن سر تکه تکه عباس است
آن سر تیغ خورده هم اکبر
آن سر کوچکی که خورده به تیر
سر طفل حسین علی اصغر
من همانم که خارج از خانه
دور خود هفت تا برادر داشت
این که دنبال معجرم باشم
بین بازار را که باور داشت
عزتم خوار شد به قدری که
دشمنم گوش بر صدایم داد
خرجت زینبٌ من الفسطاط
دخلت زینبٌ علیبن زیاد
غم به جان زن یزید نشست
مو پریشان نمود ، جامه درید
رفت از حال و تا به هوش آمد
با همان وضع رفت سمت یزید
_جای هنده درون کاخ اما
روی خاک خرابه سرورمن
معجر پاره پارهی زینب
خاک خوردهست خاک بر سر من
پسر آن زن جگرخواره
پاشد و دست بر عبایش شد
تا کسی رو به همسرش نکند
زود انداخت بر سر زن خود
عجبا این یزید ملعون است
بی حجابی هنده سرخش کرد
روضه ای باز تر نگویم از این
بین بازار دختری غش کرد
* مِن اَیِّ البِلادِ انتم؟
وَ اِن سَئَلتِ عَنِ الحٌسَینِ فَهذا رأسهُ بَینَ یَدَی یزیدٍ
* و اِن سَئَلت عَنِ زَینَبٍ، فَاَنَا زَیَنَبُ بنت عَلّیٍ وَ هذِی اُمُّ کُلثُومٍ وَ هؤُلاءِ بَقیةُ مُخَدّرات فاطِمَة الزّهراءِ
**** وا اِماماهُ، وا سیّداه، وا حُسیناه! لَیتَنی کُنتُ قَبلَ هذا الیوم عَمیاء وَلا اَنظُرُ بناتَ فاطمة الزّهراء سلام الله علیه علی هذِهِ الحالَةِ
شاعر: #وحید_عظیم_پور
#میشه_خمس_ندم؟
❓اگر خمس ندم، چی میشه؟🧐
✅ خمس یکی از دستورات واجبه اسلامه و مثل هر واجب دیگهای، انجامندادنش گناه داره؛ دقیقاً مثل نخوندن نماز یا نگرفتن روزه.
👈 در روایات هم تعابیر تندی به اونایی که خمس نمیدن، وارد شده:
🍃 یه روز، ابوبصیر از امام باقر (علیهالسلام) پرسید:
✍️ کمترین چیزی که باعث میشه وارد جهنم بشیم، چیه؟
✅ امام فرمودن: خوردن یه درهم از مال یتیم. بعدش فرمودن که منظور از یتیم، ما اهلبیتیم.
🦋 امام صادق (علیهالسلام) میفرماین: هرکس چیزى رو با مالی بخره که خمسش رو نداده، خداوند عذرش رو نمیپذیره و چیزى که خریده، براش حلال نیست.
🦋 از على (علیهالسلام) هم نقل شده: هرکسی که مالش زیاد شه و حقّ اونرو ادا نکنه، روز قیامت، مال اون به مارهایى تبدیل میشه که مدام اون رو میگزن.
🦋 از امام صادق(ع) نیز نقل شده: هرکس حقّ خدا رو نده، دو برابر اونرو در راه باطل خرج میکنه.
🔺 رساله آیتالله نوری؛ عروةالوثقی، ج۲، کتابالخمس؛ تحریرالوسیله، ج۲، کتابالخمس؛ بحارالأنوار، ج۹۶، ص۲۹؛ الکافی، ج۳، ص۵۰۶.
موانع دیدار امام زمان (عج).mp3
935.5K
▪️ موانع دیدار امام زمان (عج)
👤 مرحوم آيةالله ناصری
app-debug (1).apk
12.8M
نرم افزار رایگان اعلام وضعیت در سفر اربعین بدون نیاز به اینترنت و شارژ سیمکارت
این نرم افزار به سفارش مرکز ارتباطات و بین الملل حوزه علمیه طراحی و منتشر شده است.
و انشالله در اینده خدمات دیگر به آن افزوده خواهد شد
عظمت پیادهروی اربعین.mp3
483.1K
▪️ عظمت پیادهروی اربعین
👤 آیةالله جوادی آملی
💠 دو کار اهمّ و مهم امام زمان (عج) کدام است؟
✍️ حضرت آیةالله جوادی آملی
🔹 وجود مبارک امام زمان (ارواحنا فداه) دو کار میکند که يکي مهم است و ديگری أهمّ؛ آن کار مهم، کار اجرای عدل و داد است که «يَمْلَأُ اللهُ بِهِ الْأرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلا» کار مهمّی است و آن به عهدهی مسئولين است. همه ما هم در اين جهت سهيم هستيم.
🔸 کاری هم أهمّ از عدل و أهمّ از داد میکند که فرمود: به برکت حضرت، ذات اقدس الهی «وَضَعَ اللهُ يَدَهُ عَلَی رُئُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أحْلَامُهُم» به برکت دست حضرت با ذات اقدس الهی، عقل مردم زياد میشود؛ اين به مراتب بالاتر از عدل است!
🔹 چون جامعهای عدل مدار است که عقل محور باشد؛ جامعه عقل محور است که عدل را تحمل میکند! نه بيراهه میرود و نه راه کسی را میبندد، نه اختلاس میکند و نه بیعُرضگی نشان میدهد؛ اين کار اصلی شما علماست که جامعه را به عقل، به فهم، به علم، به درايت دعوت کنيد!