eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
20.6هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
40.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ دنیام با تو قشنگه 🎙ابوذر_روحی فدات بشه سر نوکرت خانوم علی الخصوص علی الخصوص خودم بی بی هزار شهید نذرت سرت خانوم علی الخصوص علی الخصوص خودم بی بی نوکرات خاصا روتو حساسا همه ما رو خانوم خانوم با تو میشناسا دنیام با تو قشنگه دل بازم بی قراره اومده عشقی تو سینه حسی که خیلی شیرینه اونی که براش میمیرم همینه همینه بیا عشقو لبالب کنیم با این حس قشنگ روزامونو شب کنیم دنیامون اومده بیا براش تب کنیم دلامونو نذر حضرت زینب کنیم پره پره عشقه دیگه حالا حالا دله منو برده آخه دختر زهرا دنیام با تو قشنگه پری بده پری آخه پر پروازم تا تو قشنگه کسی نمیگیره تو دل من هرگز جا تو قشنگه ببینی زیر پا تو قشنگه ای نماد ایثار زینب هوادار زینب و غمخوار زینب ای جانم ای جانم ای جانم پرستار زینب دلبر من دلدار زینب سزاوار زینب فداکار زینب ای جانم ای جانم ای جانم پرستار زینب دنیام با تو قشنگه پری بده پری آخه پر پروازم تا تو قشنگه کسی نمیگیره توی دل من هرگز جا تو قشنگه ببینی زیر پا تو قشنگه سلام الله علیها تبریک به 🌷 ارزنده ترین زینت زن حفظ است🥀  
مادر بزرگم همیشه میگه: «دنیا از نگفتن خرابه!» حرفتونو بزنید، قبل از اینکه دیر بشه!...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧑🏻‍🍳 _پفکی👩🏻‍🍳😍😍 سینه مرغ پخته ۳۰۰گرم پنیر گودا یا پیتزا ۱۵۰گرم پنیرپارمسان ۳ ق غ یا کمتر فلفل و‌نمک و‌پودر سیر ۱ق چایخوری سس خردل ۲ق غ فلفل دلمه رنگی از هر کدوم ۲ ق غ جفری ۵۰ گرم خرد شده پنیر خامه ای ۱۰۰گرم برای سوخاری از ۲تخم مرغ کمی ارد گندم و پفک استفاده کردم نکته اگر میخواین غذاتون ترد بشه و نرم نباشه بجای پنیر پیتزا پنیر گودا رنده شده بریزید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧑🏻‍🍳 و 👩🏻‍🍳😍😍 بالهای مرغ: ۶ عدد ۲ قاشق غذاخوری شکر ۲ قاشق غذاخوری شربت ذرت ۳ قاشق غذاخوری پودر فلفل قرمز ۱ قاشق غذاخوری سس سویا ۱ قاشق غذاخوری پیاز خرد شده ۲ قاشق غذاخوری سس تند ۲ قاشق غذاخوری خمیر فلفل قرمز ۹ قاشق غذاخوری سرکه مواد لازم پنیر: ۷۵ میلی لیتر شیر ۱۰۰ گرم پنیر موزارلا ۱ قطعه پنیر خرد شده ۳ قاشق غذاخوری آب نشاسته
37 🔷" خود کنترلی "🔷 ⭕️ متاسفانه در جامعه ما موضوعِ مبارزه با نفس یه رازِ بزرگ هست! یعنی اکثریتِ جامعه ما اطلاعی از این راز ندارن!!√ 🔴و برای همین اگه بتونیم این موضوع رو در جامعه خودمون به خوبی گسترش بدیم نقش مهمی در "پیشرفتِ جامعه بشری" داشتیم ✔️ ✅👆🏼🌺 🔶 اگه دانشگاهیانِ ما رازهای مبارزه با نفس و تاثیر اون بر قدرت روحی و فکری انسان رو مطالعه میکردن ◀️اونوقت میدیدن که اصلِ اوّل در همه دانشگاهها برای رسیدن به رشدِ علمی 👈🏼"مبارزه با نفس و تقوا" خواهد شد...💯
رمـــــان به قلم❣❣ قسمٺـــ یازدهـــــم: بعد از نماز مادر بزرگ دست هاشو رو به آسمون بلند کرد و درحالی که کم کم اخر دعاش بود دستاشو آورد پایین تر و روی صورتش کشید بعد هم دولا شدو تسبیحشو برداشت برد جلوی چشمش شروع کرد دونه دونه ذکر گفتن منم دستامو گذاشتم روی دو زانوهام و دعای فرج رو خوندم بعد هم تسبیحی که مادرم برام از کربلا خریده بود رو برداشتم و شروع به ذکر گفتن کردم... چند دقیقه ای بینمون سکوت بودو دعا... بعد مادر بزرگ چشماشو محکم بازو بسته کرد جوری که انگار میخواست اشک از چشمش نیاد و روی گونش نریزه! روبه من کرد دستشو آورد سمتم وگفت: -قبول باشه دخترم... منم یه لبخند تحویلش دارم سرمو به سمتش کج کردم و گفتم: -قبول حق مادر جون... دستامونو از هم جداکردیم و من بلند شدم سجادمو کنار کشیدم و تاش کردم و بعد هم مقنعه ی سفیدمو از سرم در آوردم و کنار سجاده گذاشتم و مشغول تا کردن چادرم شدم. مادربزرگ هم هنوز نشسته بود و توی فکر بود.یه نگاه بهش کردم.تای چادرو بهم ریختم و نشستم کنارش.سرمو بردم جلوی صورتش و گفتم: -نبینم ناراحت باشی مادرجون. مادربزرگ سرشو برگردوند و یه نگاهی بهم کردو بعد دستموگرفت و گفت: -دیگه اذیت نمیشی؟ ابروهامو گره زدم به هم با تعجب گفتم: -اذیت ؟؟؟اذیت از چی؟ مادر بزرگ یه نفس عمیق کشید روبه قبله کردو گفت: -از حرف های من. رفتم نشستم روبه روش ابروهامو بالا انداختم و گفتم: -کدوم حرف؟ مادربزرگ چشماشو روی هم فشرد و گفت: -حرف علی آقا. نگام توی نگاهشرده خورد از روی بغض جهش لب هام به سمت پایین رفت.گلوم یه لحظه از سنگینی یه بغض درد گرفت. بدون هیچ حرکتی به صدای آروم و ناراحت گفتم: -منظورتون چیه... مادربزرگ اشکی که اومده بود روی گونه هاشو پاک کردو گفت: -اون روز که اومده بود دم دانشگاهت... ابروهامو فشردم تو هم.چشمامو ریز کردم و گفتم: -خب؟؟شماازکجامیدونی؟ مادر بزرگ یه نگاهی به من کردو گفت: -من گفته بودم بیاد. چشمام گرد شد نزدیک تر شدم و گفتم: -شما گفته بودین؟برای چی؟؟ مادر بزرگ رفت عقب و همینطور که جانمازشو جمع میکرد گفت: -مهناز خانوم میخواست باهات حرف بزنه... چشمامو بستم... یه نفس عمیق کشیدم به موهام چنگ زدم...یه حس خیلی غیر عادی داشتم... گفتم: -آخه چرا جلوی دانشگاه...؟؟من که داشتم میومدم...خونه! مادربزرگ دستشو کشید روی صورتشو گفت: -اخه داشتن میرفتن... -کجا؟؟؟؟ -شهرستان! چشمامو ریز کردم و گفتم: -ولی علی آقا که تهران بود... -مادرشو اون روز برد...بعد از ساعت دانشگاه تو...امروزم قراره که خودش بره... -چی؟؟؟خودش بره؟؟؟کی؟؟اگه بره کی برمیگردن؟؟؟ مادربزرگ با مکث جواب داد: -فکر نکنم که دیگه برگردن... چشمام گرد کردم و با تعجب گفتم: -یعنی چی!!!!!!!! مادر بزرگ بلند شد جانمازشو برداشت همینطور که میرفت طرف اتاق...با ناراحتی گفت: -یعنی برای همیشه رفتن... بدنم به سرعت توان خودشو از دست داد تکیه دادم به دیوار و اشکام جاری شد... واقعا من چی کار کردم!!! مادربزرگ اومد طرفم و گفت: -غصه نخور... پیشونیم رو بوس کرد و گفت: -پاشو برو استراحت کن...دیگه هیچ چیز فکر نکن... ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 نویسنده:📝 🌹🌹 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
رمــــــــــان به قلم⇦⇦❤مـــــریم‌سرخه‌ای❤️ قسمٺـــــ دوازدهـــــم: انقدر شوکه شده بودم که توانایی بلند شدن نداشتم... پلک نمیزدم و فقط به دیوار خیره شده بودم... لب هام از شدت ناراحتی خشک شده بود.چشمام پر از اشک شد و قطره قطره ریخت روی گونه هام.یه قطره اشک ریخت روی دستم یه دفعه به خودم اومدم دستمو پاک کردم بغضمو قورت دادم.یه نفس عمیق کشیدم.و یواش و بی حوصله از روی زمین بلند شدم.انقدر فکرم درگیر بود که متوجه کارام نبودم. رفتم سمت آشپز خونه شیر آبو باز کردم بعد از چند ثانیه دوباره بستم.اومدم داخل پذیرایی جانمازمو جمع کردم گذاشتم توی اتاقم و دوباره رفتم سمت آشپز خونه شیر آبو باز کردم و دستو صورتمو شستم.رفتم کنار پنجره.هوا دیگه رو به روشنی بود... از پشت پنجره نگاهم افتاد به ماشین علی...ماشینش هنوز جلوی در بود و این نشون میداد که هنوز نرفته...چشممو دوختم به پنجره ی اتاقش.شاید اونم الان بیدار باشه.کاش میشد زمان برگرده. چشمم خورد به در خونه روز اولی که علی برای سال پدربزرگش برامون آش نذری آورد...مزه ی اون آش هنوز زیر زبونمه.حالا من باید برای دلم آش پشت پا بپزم...علی با رفتنش از تهران...تموم منو نابود میکنه.انقدر درگیر فکرم بودم که متوجه ایستادن مادربزرگ کنارم نشدم.بهم نزدیک تر شد دستشو گذاشت روی شونه هام سرمو انداختم پایین نفس عمیقی کشیدم.مادربزرگ به نشونه ی هم دردی شونه هامو فشار داد.بینمون فقط سکوت بودو سکوت... بعد از چند ثانیه مادر بزرگ سکوت غمگینو شکست با صدای آروم و خسته گفت: -بسه عزیزم هرچی بود گذشت... رو به مادر بزرگ کردم و جوابش فقط نگاه های تلخ و ناراحت من بود.مادربزرگ آهی کشید و رفت... منم بانگاه آخر به پنجره ی اتاق علی زیر لب زمزمه کردم.چه سرنوشت تلخی... بعد هم با قدم های آروم رفتم سمت اتاقم.درو بستم روی تخت دراز کشیدم.خیره به سقف شدم.هنوز هم شوکه بودم. بعد از چند دقیقه بغض اومد سراغم پتورو کشیدم روی سرم و چشمامو بستم... ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 نویسنده:📝 🍁🍁 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
رمـــــان به قلم⇦⇦ ❣❣ قسمٺـ سیزدهـــــم: بعد از حس تلخی که دیشب داشتم صبح حدودای ساعت 9 بلند شدم.سردرد عجیبی داشتم.دستو صورتمو شستم.مادربزرگ توی آشپز خونه مشغول درست کردن صبحونه بود.رفتم کنارش. یه لبخند تلخ نشست روی لبام و روبه مادربزرگ گفتم: -سلام مادرجون. مادر بزرگ با حالت نگران اما خنده رو گفت: -سلام عزیز مادر.بیا بشین.بیا بشین صبحونه بخوریم. نفس عمیقی کشیدم و با ته لبخندی رفتم کنارش نشستم. مادر بزرگ دستشو کشید روی موهام و گفت: -قربون نوه ی گلم بشم.نبینم غصه میخوریا.تو به این خوشگلی به این جوونی به این باهوشی حیفی الان اینجوری پر پر شی. چشمامو بستم یه لبخند عمیق نشست روی لب هام ولی خیلی زود ناپدید شد. جواب من به حرف مادر بزرگ فقط همین بود. توی فکر بودم که یه دفعه یاد مامان و بابا افتادم. سکوتو شکستمو گفتم: راستی مادر جون.مامان و بابا پس چرا نیومدن؟؟ مادر بزرگ همینجور که لقمه میذاشت توی دهنش گفت: -آهان خوب شد گفتی.نیم ساعت پیش که خواب بودی.مریم زنگ زد گفت دوروز دیگه برمیگردن.بین راه یه سر رفتن پیش خاله سمیه. -آهان.دلم خیلی براشون تنگ شده. -ان شاءالله زود تر میان و دلتنگیت رفع میشه. جواب آخرین حرف مادربزرگ باز هم لبخند بود. (مریم مادرمه و اسم پدرم هم مصطفی.یه برادر کوچیک تر از خودم هم دارم که ده سالشه.و اسمش امیرحسین.حدود یه ماهی میشه که برای مراقبت از مادر بزرگم(مادر پدرم)رفتن شهرستان و من به دلیل درس و دانشگاه پیش مادر بزرگم(مادر مادرم)موندم.) بعد از خوردن صبحونه و جمع کردن سفره.یاد صبح افتادم که ماشین علی جلوی در بود.با عجله دوویدم سمت پنجره دیدم که ماشینش هنوز هم پشت دره.ته امیدی به دست آوردم.من نباید میذاشتم اینجوری همه چی تموم بشه.باید از علی عذر خواهی کنم باید براش توضیح بدم.رفتم سمت اتاق تا آماده شم برم بیرون به هوای اینکه توی راه باعلی برخورد کنم. مادر بزرگ که از این حرکت من تعجب کرده بود اومد جلوی در اتاق و گفت: -کجا به سلامتی؟انقد تند دوویدی فک کردم زلزلست. -مادر جون ببخشید باید برم یه کار نیمه تموم دارم. مادر بزرگ دستشو گذاشت روی کمرشو گفت: - چه کار نیمه تمومی که نتیجش دوویدن دم پنجره و دید به اتاق علی آقاست؟؟؟ چشمام گرد شد رفتم سمت مادر بزرگ و گفتم: -مادر جون این چه حرفیه من که چیزیو از شما پنهون نمیکنم.سر فرصت همه چیو بهتون میگم. مادر بزرگ آهی کشید و گفت: -امیدوارم موفق باشی عزیزم. پیشونی مادربزرگو بوسیدم و با یه لبخند دل نشین دلشوآروم کردم... ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 نویسنـــــده:📝 🍁🍁 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
19.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیشرفت‌های این روزها از زبان رهبرانقلاب از درمان سرطان خون با روش ژن‌درمانی تا راه‌افتادن پالایشگاه فراسرزمینی در هفته‌های آشوب در کشور ...
«دارو» و «دوست»...؛♥️ هر دو دردها را تسکین می‌دهند... با این تفاوت كه «دوست»... نه قیمت دارد؛ نه نياز به بيمهٔ حمايتی ؛ چون خودش حمايت است...! نه مقدار دارد ؛ نه تاريخ انقضا ، بلكه هر چه قديمی‌تر باشد ، اثرش عميق‌تر و شفابخش‌تر است...! هر دارو برای دردی مؤثر است ، و برای يک درد ديگر مُضِر...؛ اما دوست ، بر هر دردی دواست...! دوستدار تمام دوستای خوبمم! 🍁🍂🍁🍂
الله العظمی (ره) می فرمودند🔻 🔴 اهدای ثواب به خانم سلام الله علیه(مادر حضرت اباالفضل علیه السلام) ، جهت برآورده شدن حاجات سخت ؛ مفید و مجرب است. 🔰حضرت الله 🔹راه توفیق نماز شب🔻 🔸برای توفیق نماز شب؛ آیه ی آخر سوره ی کهف را قرائت کنید ؛ و به این امر اهتمام نمایید. 💢اگر علاج نشد؛ قبل از نیمه به جا آورده شود. 🔰 آقا سید ☄بیداری نور است؛ و فیض بسیار بزرگی میباشد. و اگر قبل از اذان صبح بیدار باشید و بخوانید؛ نور علی نور است. 🕊✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق سیدتنا حضر‌ت زینب سلام الله علیها✨🕊
✨﷽✨ ✅ثواب خدمت به زن ✍مرد بودن به مذکر بودن نيست. مرد بودن به مردانگي است و يکي از مهمترين مولفه هاي مردي و مردانگي، خدمت عاشقانه به همسر است. پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: مردان خدمتکار همسران شان باشند... امام علی علیه‌السلام فرمودند: روزي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بر ما در منزل وارد شد. فاطمه (عليها السلام) نزديک ديگ غذا نشسته بود ومن هم برايش عدس تميز مي کردم. آن حضرت مرا با لقب ابالحسن مي خواندند، عرض کردم بفرماييد. اظهار داشتند: بشنو از من آنچه را که به دستور پروردگارم مي گويم؛ هيچ مردي نيست که در کارهاي منزل به همسرش کمک کند مگر اینکه 1- پاداش او به هر تار مويي که بر بدنش روييده باشد ثواب يک سال عبادتي است که تمام روزهايش را روزه گرفته و تمام شب هايش را به عبادت ايستاده، شب زنده داري کرده باشد 2- و خداوند به او ثوابي مي بخشد که به انبياي صابر خود مثل حضرت داوود و يعقوب و عيسي (عليهم السلام) بخشيده باشد. 3- اي علي! کسي که در کارهاي خانه به همسر خود بدون سرکشي و دلتنگي و تکبر خدمت نمايد پروردگار اسمش را در دفتر شهدا ثبت مي کند 4-و برايش به هر روز و شبي ثواب هزار شهيد و به هر قدمي که بر مي دارد به آن مرد ثواب حج و عمره مي دهد و به هر قطره اي که از بدنش عرق بيايد يک خانه در بهشت برايش منظور مي نمايد. 5-اي علي! يک ساعت خدمت کردن به همسر در کارهاي خانه بهتر از عبادت هزارسال و هزارحج و هزارعمره و بهتر از آزادي هزار بنده در راه خدا و هزار جنگ در راه دين و عيادت از هزار مريض و هزارنماز جمعه و هزار تشييع جنازه و هزار گرسنه اي که براي رضاي خداوند رحمان سير گردد وهزار برهنه را پوشاند و هزار اسب در راه پروردگار دادن و برايش بهتر از هزار دينار به مستمندان صدقه دادن وبهتر از تلاوت تورات و انجيل و زبور و قرآن است و بهتر از آزاد کردن هزار اسير و بخشيدن هزار شتر به فقراست 6-و چنين مرد خدمتکار به همسر از دنيا بيرون نمي رود مگر اين که جايگاه خوب خود را در بهشت ببيند. 7-اي علي! کسي که روگرداني و تکبر نکند در خدمت به همسرش بدون حساب وارد بهشت مي شود. 8- اي علي ! خدمت به همسر کفاره ( پاک کننده) گناهان کبيره است و خاموش کننده آتش خشم پروردگار جبار و صداق ازدواج با حورالعين 9- و اين خدمت موجب زيادي خوبي ها و علو مقام است. 10- اي علي ! خدمتکار همسر نمي شود مگر شخص صديق و درستکار و يا شهيد و يا مردي که خداوند متعال خير دنيا و آخرت را برايش خواسته باشد. 📚پی‌نوشت: 1- جامع الاخبار (شعيري) ص103 2- بحارالأنوار(ط-بيروت) ج1 🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁یڪ شـب پر از آرامش 💫 یڪ دل شاد و بی غصه 🍁 و یڪ دعای خیر از ته دل 💫 نصیـب لحظه ‌هاتون 🍁 در این شـب سرد پاییزی 💫 خونه دلتون گـرم 🍁شبتون بخیر و سراسر آرامش 💫در آغوش پر از مهر خدا باشید💐 🍁🍂
🔻پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمودند : إنّه لَيَأتِيَ العَبدُ يَومَ القِيامَةِ و قد سَرَّتهُ حَسَناتُهُ، فَيَجِيءُ الرجُلُ فيقولُ ; يا ربِّ ظَلَمَني هَذا، فَيُؤخَذُ مِن حَسَناتِهِ فَيُجعَلُ في حَسَناتِ الذي سَألَهُ، فما يَزالُ كذلكَ حتّى ما يَبقى لَهُ حَسَنةٌ، فإذا جاءَ مَن يَسألُهُ نَظَرَ إلى سَيِّئاتِهِ فَجُعِلَت مَع سيّئاتِ الرَّجُلِ، فلا يَزالُ يُستَوفى مِنهُ حتّى يَدخُلَ النارَ . روز قيامت بنده خوشحال از حسنات خود وارد محشر مى شود . مردى مى آيد و مى گويد ; پروردگارا ! اين مرد به من ظلم كرده است . پس، از حسنات او برداشته و در حسنات آن مرد داد خواه گذاشته مى شود . به همين ترتيب افرادى كه در حق آنها ستم كرده است مى آيند تا جايى كه حتى يك حسنه براى او باقى نمى ماند . از آن پس اگر كسى بيايد و حق خود را از او بخواهد از گناهان آن مرد برداشته و به گناهان او افزوده مى شود . بدين سان همچنان داد مردم از او گرفته مى شود ، تا آن كه به آتش درآيد . 📖روضة الواعظين،ص۵۱۲ 🏳باید در تاریخ ثبت ڪرد🏳 ☀️امام خامنه ای : یک کتابی تازه خوانده‌ام که خیلی برای من جالب بود. دختـر و پسـر جوان -زن و شوهر- متولّـدین دهه‌ی ۷۰، می‌نشینند برای اینکه در جشن عروسی‌ شان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! به ‌نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی‌ شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به‌ خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) می شود؛ گریه‌ی ناخواسته‌ی این دختر، دل او را می لرزاند؛ به این دختر -به خانمش- می گوید که گریه‌ی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد! و آن خانم می گوید که من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمی خواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه‌ی زهرا سرافکنده باشم! ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقت‌های درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛ اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمیشود»؛ نه، بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل. این دو -زن و شوهری که عرض کردم- هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد میرود شهید میشود؛ جزو شهدای گران‌قدر دفاع از حریم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) است. وضعیّت این‌جوری است.  ۱۳۹۷/۰۶/۱۵
♨️درخواست از جامعه مدرسین نسبت به فضای مجازی اعضای محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم سلام علیکم من طلبه ای کوچک در حوزه علمیه قم و شاگردی از شاگردان شما بزرگواران هستم. حضرت امام ره فرمود شما «ستون محکم انقلاب در حوزه های علمیه» هستید. این بیان نورانی که به تعبیر رهبری صرفا به افراد خاص در آن دوران تعلق نمیگیرد بلکه به «هیات اجتماعیه» و «عنوان مستمر» این نهاد مقدس و ریشه دار تعلق گرفته، وظیفه ای بسیار سنگین بر عهده شما اساتید بزرگوار قرار میدهد. رهبری انقلاب درباره این نهاد مقدس فرمود: «جامعه را مغز متفکّری و چشم بینایی و وجدان سالم و حسّاسی میدانم برای دستگاه اداره‌کننده‌ی کشور» بر این اساس این طلبه کمترین حوزه های علمیه خطری را که احساس و استشمام کرده ام با شما بزرگواران در میان میگذارم. فضای مجازی امروز یک محیط زیست حقیقی برای مردم و فرزندان این میهن اسلامی است. آنها در این محیط زندگی، میاندیشند، تصمیم میگیرند، ارتباط برقرار میکنند، دوستی و دشمنی میکنند. سالهاست این محیط زیست حقیقی جوانان میهن تحت حاکمیت دشمنانشان است. همین اواخر رهبری انقلاب به درستی و دقت فرمودند: «دشمن دنبال این است که بر مغزها تسلّط پیدا کند. تسلّط بر مغزها برای دشمن خیلی باارزش‌تر از تسلّط بر سرزمین‌ها است. اگر مغز یک ملّتی را توانستند تصرّف کنند، آن ملّت سرزمین خودش را دودستی به دشمن تقدیم میکند.» متاسفانه جریانی جدی در میان مدیران کشور وجود دارد که نه تنها عزم حقیقی برای شکل گیری حکمرانی الهی و مردمی بر فضای مجازی ندارند بلکه تلاش میکنند با رفع فیلترینگ صحنه را برای حاکمیت مجدد دشمن فراهم کنند و این خطرناک است. من جایی را در حوزه علمیه مهمتر از این نهاد مقدس نمیشناختم که از آنها بخواهم نسبت به این ماجرا و بازگشت دوباره حکومت دشمن بر ذهنهای جوانان ما حساسیت و جدیت بیشتری به خرج داده و با تمام توان مقابل این نفوذ خطرناک دشمن قد علم کنند. ما طلاب جوان انقلابی نیز حتما پشتیبان شما خواهیم بود. خداوند بر توفیقات همگی شما بزرگواران بیفزاید. و السلام علیکم و رحمه الله
✴️ یکشنبه👈 13 آذر / قوس 1401 👈9 جمادی الاول 1444👈4 دسامبر 2022 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⭐️احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅امور زارعی و کشاورزی. ✅درختکاری. ✅قرض و وام دادن و گرفتن. ✅دیدار با بزرگان و روسا. ✅طلب حوائج. ✅شروع به کار و شغل. ✅و مسافرت خوب است. 👼مناسب زایمان و نوزاد مقبول و محبوب بین مردم خواهد شد.ان شاءالله. 🚘سفر: مسافرت خوب است. 🔭 احکام نجوم. 🌓امروز : قمر در برج حمل است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است: ✳️ختنه کودک. ✳️آغاز به شغل وکار. ✳️آغاز معالجه و درمان. ✳️ارسال کالاهای تجاری. ✳️خرید لوازم و ما یحتاج. ✳️شکار و صید و دام گذاری. ✳️و مسافرت خوب است. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث درد و بیماری می شود. 💉🌡حجامت. یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، باعث درد اعضا می شود. 💑مباشرت: مباشرت امشب برای صحت جسم مفید و فرزند حاصل از آن حافظ قران گردد.ان شاءالله. 💅 ناخن گرفتن: یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز: یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ استخاره: وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی با این دعا روز خود را شروع کنید 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ*✨
🔺‏تو دادگاه قاتلان ‎شهید روح الله عجمیان همه‌شون میگن تحت تاثیر شبکه و فضای مجازی مرتکب جنایت شدن! ▪️یعنی فرق نمیکنه دکتر باشی یا بی‌سواد، زن باشی یا مرد، پولدار باشی یا فقیر؛ ▪️این‌روزها سواد رسانه نداشته باشی زامبی می‌شی!
1_1342703681.mp3
4.94M
3 🚨 جلسه سوم: ماجرای غدیر و بیعت با پیامبر اکرم چرا اولین بیعت کننده با امیرالمومنین در غدیر، خلیفه اول بود؟ 💢 ما در جهانی که زندگی میکنیم اگه زیرک نباشیم، دشمن، ما رو نابود خواهد کرد... استاد طائب
1_1885667231.mp3
4.57M
1 ⭕️ چی شد که بعد از پیامبر خلافت به امیرالمومنین علی علیه السلام نرسید؟ 🔸 استاد طائب
HazratZahra.mp3
8.27M
🌷 چرا روضه ها تاثیر گذار ترین راه برای تغییر انسان هاست... بسیار عالی.... استاد پناهیان
دل شکستن.mp3
3.83M
▫️ دل شکستن 👤 حجةالإسلام عالى
1_1354564436.mp3
8.57M
4 🔘 جلسه چهارم: ماجرای سوزناک شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها... ☢️ اتفاقات پس از شهادت تا زمان ظهور امام زمان ارواحنا فداه با پرچمداری زعیمان شیعه... 🌷 حتما گوش بدید... استاد طائب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 پادکست صوتی 💠 تقویت مهارت زناشویی خانواده 🔸 «توجه مرد به همسرش» و
💠 امام باقر عليه السلام: 🔸 «جهنّم در احاطه شهوات و خوش‌گذرانی‌هاست. پس هر كس خواسته‏‌ها و شهوات نفس خود را برآورده كند، وارد آتش جهنم مى‌شود.» 🌷
32.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️دکتر اشکوری نوشت ای کاش اندکی از این بصیرت و حمیت و شجاعت این عالم مجاهد عراقی در بعضی از کسانی که بر سر سفره انقلاب نشسته و از این انقلاب به نان و نام شهرت و موقعیت و آسایش و رفاه رسیده اند وجود داشت، کسانی که که خود و خانواده و آقازاده هاشان از امکانات این کشور و نظام حداکثر ممکن استفاده را می برند اما وقتی پای دفاع از این نظام و هزینه دادن پیش می آید من باب الاحتیاط خود را پنهان می کنند و مهر خاموشی بر لب می زنند تا مبادا روزی خطر و ضرری احتمالی وجود ذی جودشان را تهدید کند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 تاریخ شروع و پایان دهه اوّل و دوّم فاطمیّه 🔹 برای تاریخ شهادت حضرت فاطمه (س) روایت‌های مختلفی از ۴۰ روز تا هشت ماه پس از رحلت پیامبر (ص) ذکر شده است. 🔸 اما میان علمای شیعه دو تاریخ ۷۵ روز بعد رحلت پیامبر (ص) و ۹۵ روز بعد رحلت ایشان معتبر است. 🔹 با توجّه به تاریخ رحلت پیامبر (ص) در ۲۸ صفر، از تاریخ ۱۳ تا ۱۵ جمادی الأولی، را «فاطمیّه اوّل» می‌خوانند و بنا به روایت ۹۵ روز، از تاریخ ۳ تا ۵ جمادی الثانی را «فاطمیّه دوّم» می‌خوانند. بنابراین ایّام فاطمیّه بدون احتساب دهه‌ها جمعا ۶ روز است. ◾️ دهه اوّل ایّام فاطمیّه ۱۴۰۱ ▪️ دهه اوّل ایّام فاطمیّه از روز دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱ شروع و در تاریخ پنج‌شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۱ به پایان می‌رسد. ◾️ دهه دوّم ایّام فاطمیّه ۱۴۰۱ ▪️ دهه دوّم ایّام فاطمیّه از روز یک‌شنبه ۴ دی ۱۴۰۱ شروع و در تاریخ سه‌شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ به پایان می‌رسد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مگه با یه تار مو دنیا خراب میشه که گیر میدین؟ بزارین مردم آزاد باشن! ⬅️ یکی از تجارت های پرسود در دنیا میدونید چیه؟ اینه انتهای خط !