eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.2هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 امام علی علیه السلام: 🔸 «هر چه اميد داريد، به خداى سبحان داشته باشيد و به كسى جز او اميد مبنديد؛ زيرا هيچ‌كس، به غير خداوند متعال اميد نبست، مگر آن‌كه نوميد بازگشت.» ▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مرحوم آیت الله حائری شیرازی: دستتان برای اعدام محارب نلرزد!
زهرا سلام الله علیها.mp3
9.07M
«زن» در اندیشه و مکتب امام و اسلام ناب فاطمیه ۱۴۰۱ مدرسه علمیه معصومیه س شیخ علی مهدیان
6327e2463305b_26154568.mp3
4.19M
▫️ علّت گرفتاری در بزرخ 👤 حجةالإسلام رفیعی
🏴 تفسیر «صراط مستقیم» ▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 سلسله نشست‌های فاطمی 🔸 چرا امیرالمؤمنین (ع) از همسرش دفاع نکرد؟ 🔹 استاد نجم‌الدین طبسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهمان نوازی آستان قدس از بانوان مطالبه گر و خانواده شهدا!!! چشم ما روشن... عذرمیخوام امام رضا جانم.... تحصن مردم در مقتل شهدای امنیت علیرغم برودت هوا ، برای رساندن این پیام👇 مطالبه مردم از مسئولین جهت مبارزه با معضل بی حجابی و رسیدگی به فضای مسموم و رها شده ی مجازی ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌غرب پیشرفته نیست! 🔻غرب حتی در تأمین لذت‌های مادی و غریزی هم شکست خورده 🔻یکی از علل نارضایتی‌ها در جامعۀ ما، توهّم پیشرفته بودن غرب است
قلبم برات پُر از شور و نواست مادر_۲۰۲۲_۱۲_۱۰_۲۰_۳۲_۰۴_۱۶۱.mp3
5.16M
             " قلبم برات پُر از شور و نواست مادر... کربلایی‌‌‌سیدرضا                               😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 پادکست صوتی 💠 تقویت مهارت زناشویی خانواده 🔸 «توصیه مهم به زن‌های شاغل» و
▫️ | سؤالات بچه‌ها رو سرکوب نکنید ‌ 🔸 گاهی پرسش‌های تندتند بچه‌ها ممکنه پدر و مادرها رو خسته و کلافه کنه؛ که این‌جور وقت‌ها جواب‌های تند ممکنه اثرات جبران ناپذیری داشته باشه. و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 سلسله نشست‌های فاطمی 🔸 احترام ویژه پیامبر (ص) به حضرت زهرا (س) 🔹 حجةالإسلام ناصر رفیعی
دشنه خواص در قلب نظام اسلامی.mp3
3.73M
♨️بیانات حجت‌الاسلام و المسلمین استاد وزیری‌فرد، پیرامون مسائل اخیر جامعه: «خطای خواص؛ ضربه بر پیکر نظام اسلامی» 🔹تبیین روایتی از علیه‌السلام 🔸 کیست؟ 🔹 مهمترین بستر اجرای 🔸 برخی مشاهیر از شرایط روز و ارائه نظرات ناصواب و ... 🔹تفقه بدون فطانت و کیاست، زمینه‌ساز ارائه نظرات نامناسب و در نتیجه است.
⛔️شیطان چه زمانی جشن می گیرد؟ 🌺امام صادق(ع) در گفتاری نیکو به سه ویژگی ادمی اشاره می کند که اگر در کسی پدیدار شد روز جشن و آسودگی خاطر شیطان است. ✍ایشان می فرمایند : که لعنت خدا بر او باد به لشکریانش گفت اگر بر آدمی زاده در سه جا مسلط شوید دیگر باکی ندارم که هر عملی که می خواهد انجام دهد زیرا آن عمل مقبول (درگاه خداوند)نیست: 1⃣ هنگامی که کار خیرش را بزرگ شمارد 2⃣ گناهش را فراموش کند 3⃣ عجب و خود پسندی در او راه یابد 🔴منبع: 📙روضة الواعظین ج ۲ ص ۳۸۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤پنجشنبه است🥀 💜با فرستادن صلوات و حمد و سوره و دعای خیر🥀 🖤یادی کنیم از عزیزانمون🥀 💜خدایا عزیزان ما را🥀 🖤قرین رحمت خود قرار ده🥀 💜روحشون شـاد و‌ قرین رحمت الهی🥀 🖤الـهــی آمین🙏 ‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸🍃
✨حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: خطاب به همسرش امیرالمؤمنین على علیه السلام كرد: من از خداى خود شرم دارم كه از تو چیزى را در خواست نمایم و تو توان تهیه آن را نداشته باشى.✨
در آخرین پنجشنبه آذر ماه و در آستانه شب یلدا یادی کنیم از همه عزیزانی که پارسال در کنار ما سر سفره یلدا بودند و امسال اسیر خاک هستند برای آمرزشان فاتحه و صلواتی ختم میکنیم 🙏 😔 🥀🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 می‌دانستید تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها، چنین معنای قشنگی‌ دارد؟‌!
📚 بهلول بعد از طی یک راه طولانی به حوالی روستایی رسید و زیر درختی مشغول به استراحت شد .او پاهای خود را دراز کرد و دستانش را زیر سرش قرار داد. پیرمردی با مشاهده او به طرفش رفت و با ناراحتی فریاد کشید: تو دیگر چه کافری هستی؟ بهلول که آرامش خود را از دست داده بود جواب داد: چرا به من ناسزا می گویی؟ به چه دلیل گمان می کنی که من کافر و گستاخ هستم؟ پیرمرد جواب داد: تو با گستاخی دراز کشیده ای در صورتی که پاهایت به طرف مکه قرار دارند و به همین دلیل به خداوند توهین کرده ای! بهلول دوباره دراز کشید و در حالی که چشم های خود را می بست گفت: اگر می توانی مرا به طرفی بچرخان که خداوند در آن جا نباشد! 🍁🍂❤️🍂🍁
آیت الله حسن زاده:🌱 باید سعى كرد كه ذكر را قلب بگويد كه عمده حضور قلب است و گر نه ذكر با قلب ساهى(غافل) پيكر بی روان و كالبد بی جانست‏... 🍁🍂❤️🍂🍁
🌷امام صادق ع فرمودند: 🌷۱.هرکه میخواهدغمش برطرف شود: بگوید: ... لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ۸۷انبیا 🌷۲.هرکه میخواهدزر وزیوردنیابهش برسد بگوید: ...مَا شَآءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ... (٣٩)کهف 🌷۳.هرکه میخواهد،بدی به اونرسدبگوید: ...حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ (١٧٣)آل عمران 🌷۴.هرکه میخواهدازمکردرامان باشد: بگوید: ... وَأُفَوِّضُ أَمْرِيٓ إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ (٤٤)غافر کتاب نصایح،فصل چهارم،مطلب۱۶۷ 🍁🍂❤️🍂🍁
پیرمردی به نام مشهدی غفار ،حدود صد و بیست سال پیش ، در بالای مناره مسجد ملاحسن خان شهر خوی،سالها بود ڪه اذان می گفت. پسر جوانے داشت ڪه به پدرش می گفت: ای پدر صدای من از تو سوزناڪ تر و دلنشین تر و رساتر است، اجازه بده من نیز بالای مناره رفته و اذان بگویم. پدر پیر مےگفت: فرزندم تو در پایین مناره بایست و اذان بگو. بدان در بالای مناره چیزی نیست . من مےترسم از آن بالا سقوط ڪنے ،مےخواهم همیشه زنده بمانے و اذان بگویے. بگذار تو جوان هستے عمری از تو بگذرد و سپس بالای مناره برو. از پسر اصرار بود و از پدر انڪار. روزی نزدیڪ ظهر پدر پسر خود بالای مناره برای گفتن اذان فرستاد. مشهدی غفار تیز بود و از پایین پسرش را ڪنترل مےڪرد. دید پسرش هنگام اذان گاهے چشمش خطا رفته و در خانه مردم نظر مےڪند. وقتی پایین آمد مشهدی غفار به پسر جوانش گفت: فرزندم من می دانم صدای تو بلندتر از صدای پدر پیر توست، می دانم دلنشین تر از صدای من است. و هیچ پدری نیست بر ڪمالات و هنر فرزندش فخر نڪند. من امروز به خواسته تو تسلیم شدم تا بر خودت نیز ثابت شود، آن بالا جای جوانے چون تو نیست و برای تو خیلے زود است. آن بالا فقط صدای خوش جواب نمی دهد، نفسے ڪشته و پیر مے خواهد ڪه رام موذن باشد . تو جوانے و نفست هنوز سرکش است و طغیان گر، برای تو زود است این بالا رفتن. به پایین مناره ڪفایت ڪن، و بدان همیشه همه بالا رفتن ها به سوی خدا نیست. چه بسا شیطان در بالاها ڪمین تو ڪرده است ڪه در پایین اگر باشے ڪاری با تو ندارد. 🍁🍂❤️🍂🍁
🌸 این است نگاه درست👇 🧔مرد را به عقلش نگاه کن، نه به ثروتش 🧕زن را به وفایش، نه به جمالش 💸مال را به برکتش، نه به مقدارش 🏡خانه را به آرامشش، نه به اندازه اش 🚗اتومبیل را به کارایی اش نه به مدلش 🍔غذا را به کیفیتش، نه به کمیتش 🔬دانشمند را به علمش، نه به مدرکش 🚶‍♂شخص را به انسانیتش، نه به ظاهرش 🙍‍♂جسم را به سلامتی اش، نه به لاغری اش 🔊سخن را به عمق معنایش، نه به گوینده 🍁🍂❤️🍂🍁
4 🚨اصلاً گاهی مسابقه میذارن برای این آب و نون بهتر !! 🖥📡 "انواع فریب های تبلیغاتی و رسانه ای" به راه میندازن که حتی مذهبی ها هم میخوان در این نوع "وعده دادن" از بقیه سبقت بگیرن.... 🚫🚫 ☑️ ننگ بر این سیاستمداران.....✊ ✅خراب بشه همچین آبادانی....😒 ✔️باید تحقیر بشه همچین نگاهی....👌 🔹♦️🔹 🎴طرف میخواد اهدافِ سیاسی کاندیدا شدنش رو حساب کنه🗳 ♦️یکی یکی که میشماره ، میبینیم هیچکدومش از آخورِ طویله دنیا بیرون نیست! هنوز سر از آخور بیرون نیاورده....😏 🔴⭕️🔴 -- ببخشید مگه نمیگن دنیا مزرعه آخرته؟ چرا شما میگید طویله؟!⁉️ 🌷 بله دنیا زمانی طویله نیست که واقعاً مزرعه آخرت باشه 🔮🌳🔚 ⭕️ اگه قرار باشه مزرعه آخرت نباشه، چیزی بیشتر از طویله نیست......👌✔️ ✅🔷➖🔺🌺🔺
رمان به قلم⇦⇦ 🍁 🍁 قسمت ســــــــــی و دوم: دوم: بعد از مدتی که استاد داشت درس میداد نیلوفر رو به من کردو گفت: -قضیه رو به علی گفتی؟؟ -آره گفتم. -چی گفت. -هیچی. -هیچی؟؟؟؟؟؟؟!!! -گفت نگران نباش...ناراحت شد... -میخوای چی کار کنی؟ -چی کار میتونم کنم؟؟؟ نیلوفر سکوت غم انگیزی کرد نگاهش کردم و گفتم: -باید با هانیه حرف بزنم! -دیوونه شدی؟ -باید ببینم مشکلش دقیقا چیه میخواد چیکار کنه!!!؟ -زهرا!!!!!!!!! استاد نگاهی بهمون کردو و گفت: -خانم باقری شما که حرف میزنین معلومه بلدین بیایین اینجا بقیشو درس بدین... من_استاد... -بفرمایین لطفا... نیلوفر_استاد تازه عروسه اذیتش نکنید... یهو کل کلاس شلوغ شد!!! +تازه عروس؟؟ +مباررررکه. +نگفته بودی!!! +کی عروس شدی!!! +کی هست این آقای خوشبخت... استاد داد زد ساکت! استادی بود که همه ی ما ازش حساب میبردیم... استاد_مبارک باشه خانم باقری پس بخاطر همینه که کلا امروز حواستون پرته!!! -نه استاد... حرفمو قطع کرد و گفت: -به پای هم پیر شین... -ممنونم! نگاهی به هانیه کردم که با تنفر به من خیره شده بود... نفس عمیقی کشیدم و نشستم سر جای خودم... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کلاس تموم شده بود و با نیلوفر مشغول جمع کردن وسایل هامون شدیم که راه بفتیم سمت خونه! کلاس تقریبا خالی شده بود هانیه از ته کلاس اومد سمت ما با یه نیش خند و خیلی متکبرانه گفت: -مبارکه باشه زهرا جون!به پای هم پیر شین... نگاهی کردم و جوابی ندادم همینجور که داشتم نگاهش می کردم یواش دم گوشم گفت: -البته اگر به پای هم بمونین... بعد هم خندیدو رفت... نگاهی به نیلوفر کردم اونم با اخم و نگران نگاهم کرد... نفس عمیقی کشیدم چشمامو بستم... ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 نویسنده:📝 ❣ رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹