eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
20.6هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ➕ تو هم باید مبعوث بشی! ➕ تو هم باید دریافت‌کننده‌ی وحی باشی! ➕ تو هم باید به مقام رسالت برسی! ➖ یعنی چی؟! چه‌جوری؟! ویژه‌ی عید 🌹
مبعث؛ یعنی وساطت تو میان بنده و معبود. یا رســـــ💚ـــــول اللّه‏! دستانم را بگیر 👋 تا بت‏های باقی‏مانده دلم را بشکنم که خدای تو خریدار دل‏شکستگان است.💔 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پيامبر (ص) میفرماید: ⚜چهار چيز از گنج هاى بهشت است: ☘🌸 پنهان داشتن نادارى، ☘🌸پنهان داشتن صدقه، ☘🌸پنهان داشتن مصيبت ☘🌸پنهان داشتن درد. 📚 ميزان الحكمه، ج 10، ص 494 🌸🍃
اگه برای صبحونه مهمون داشتید حتما درست کنین ۳ عدد تخم مرغ خامه ۲ ق غ پیازچه به دلخواه نمک و فلفل (من حساسیت به فلفل دارم نزدم) کره ۱۵ گرم روغن مایع یک ق غ طرز تهیه : تخم مرغ و خامه و پیازچه و نمک رو داخل یه کاسه بریزید و با همزن دستی حسابی هم بزنید تا کف کنه و پفی بشه بعد داخل تابه روغن و کره بریزید و مواد رو داخلش بریزید و سرخ کنین،بعد به هر شکل و نحوی که دوس دارید توس هر نونی که توی خونه دارید سرو کنین خیلی خوشمزس بچه ها پنیر گودا و نون تست کوچولو انتخاب من برای سرو این تخم مرغ خوشمزه بود 😋
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 آیا راه خدا و بندگی را پیدا کرده ایم تا در راه باشیم؟! تشخیص تکلیف، نوری است در قلب مومن. در صورتی که به تکلیف عمل کند، دیگر زندان و شکنجه برای او سهل و آسان است. ❄️🌨☃🌨❄️
با میگو برای رشته پلو برنج چند ساعت خیس کردم بعد موقع ابکش کردن رشته اضافه کردم تا کمی نرم بشه بعد هم لابه لای برنج ورشته، پیاز داغ وزعفرون اضافه کردم ودم گذاشتم. من میگو رو جدا درست کردم شما میتونید با پیاز داغ لابه لای برنج اضافه کنید میگو های شسته شده را با ابلیمو، زعفرون کمی زردچوبه وپودر سیر مزه دار کردم ویکی دو ساعت گذاشتم بمونه بعد تو تابه ریختم با حرارت زیاد و کمی کره تفت دادم تقریبا پنج دقیقه بعد هم دو تا پیاز متوسط رو که جدا خرد کرده وسرخ کرده بودم به میگو اضافه کردم یه حبه سیر له شده هم افزوده کمی هم نمک ودر اخر کمی زعفرون یعنی معرکه شده بود حتما امتحان کنید 😋موقع سرو غذا میگو هارو همراه کشمش که جدا تفت داده بودم روی برنج کشیدم وتمام.. ترکیب : کلم سفید، خیار، ذرت پخته، کمی پیازچه با ساقه،برای : سس مایونز ،کمی ماست روغن زیتون ، فلفل سیاه، نمک، ابلیمو
آرد نخود چی ۱ لیوان روغن جامد یا کره ۱۰۰ گرم پودرقندنصف لیوان پودر دارچین پودرهل شکلات تخته ای مقداری طرز تهیه شکلات تخته ای رو بصورت بن ماری (روی بخار کتری)آب کرده ودرون قالب میریزیم ودر یخچال میگذاریم تا شکلات سفت شود آرد نخودچی را روی شعله ملایم تفت میدیم تا طلایی بشه بعد روغن یا کره رو اضافه کرده وهم میزنیم وقتی مواد خوب مخلوط شد از روی حرارت برمیداریم و بعد هل و دارچین رو اضافه کرده و پودر قند رو میریزیم و خوب مخلوط میکنیم .و وقتی موادمون گرم هست روی شکلات ها پهن میکنیم.۲ ساعت میزاریم یخچال تا برشتوک سرد شده و سفت بشه وبعد از قالب در میاریم.و با پودر پسته خلال پسته یا پودر گل محمدی تزئین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫میگن امروز برای عاشقاست 💫ولی دل ما پیش خداست. 💫 پس کادوهامونم جداست... 💫 چون خدا عاشق ماست 💫خدا جون کادوی ما 💫دست شماست.. 💫منتظریم تو اون روز خاص... 💫خدا بده یک کادوی خاص... 💫که اسم اون مهدی آقاست... 🌹الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـرَج🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 ویدئویی که به طور گسترده در ترکیه پخش شد؛ بچه ای را بعد از ۱۸۳ ساعت از زیر آوار بیرون آوردند و اولین چیزی که گفت: "سلام علیکم" .
پادشاهی در خواب دید تمام دندانهایش افتادند!‌ دنبال تعبیر کنندگان خواب فرستاد... اولی گفت: تعبیرش این است که مرگ تمام خویشاوندانت را به چشم خواهی دید!پادشاه ناراحت شد و دستور داد او را بکشند... دومی گفت:تعبیرش این است که عمر پادشاه از تمام خویشاوندانش طولانی تر خواهد بود پادشاه خوشحال شد و به او جایزه داد! هر دو یک مطلب یکسان را بیان کردند اما با دو جمله بندی متفاوت!نوع بیان یک مطلب، میتواند نظر طرف مقابل را تغییر دهد. در صحبت کردن لطفا بقیه را با "رک بودن" خودمان اذیت نکنیم! ❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اون دنیا ، دست انسان‌هایی که صاحب نفس هستند ، باز تره... 🎬 استاد فاطمی نیا(ره)
✨﷽✨ کوتاه پند آموز 💭 ﺭﻭﺯﻱ ﻣﺮﺩﻱ ﻓﻘﻴﺮ،ﺑﺎ ﻇﺮﻓﻲ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﻮﺭ، ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ، ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺗﺒﺴﻤﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﻴﻜﺮﺩ 💭ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻨﺎﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺎﺭﻓﻲ ﻧﻜﺮﺩ ... 💭 ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ ... ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﺋﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻳﺪ !!! 💭 ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺩﻳﺪﻳﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻡ؟ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ،ﻛﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗﻠﺨﻲ واکنشی ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﻮﺩ ... ✨" ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺯﯾﻦ ﺃﺧﻼﻗﻨﺎ ﺑﺎ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺑﺤﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻟﻪ ❄️🌨☃🌨❄️
5 ✅🌺 البته این ولایت که گفته میشه از ولایت اکرم روحی فداه شروع میشه و در ولایت (ع) ادامه پیدا میکنه و به و در نهایت به ولایت و برخی ختم میشه. 👌🏼 گوش کردن دستورات هر کدوم از این ولایت ها، سختی های خاص خودش رو داره. 🔷 و برای همین میبینیم بعضی ها پذیرش ولایت پیامبر (ص) براشون راحت بود 🚫 اما وقتی قرار شد ولایت امیرالمؤمنین (ع) رو بپذیرن دادشون در اومد و نتونستن تحمل کنن. 😒 💢 یه عده ای ولایت امیرالمؤمنین براشون آسون بود ولی پذیرفتن امامان بعدی براشون سخت بود. 🚸 همین باعث به وجود اومدن فرقه های ۴ امامی و ۶ امامی و ۷ امامی و .... شد که همه ی این فرقه ها "به خاطر نپذیرفتن ولایت" شدند..... 🌹
به سرفه افتاده بودم...نفسم باال نمی آمد ...اشک تو چشمام جمع شده بود رو دوزانو نشستم وفقط سرفه میکردم سعی کردم نفس های عمیق بکشم ..کنارم نشست وگفت :آخه دیونه میدونی بهش حساسیت داری ومیکشی ..یک بار دیگه ببینم لهت میکنم ..متوجه شدی .. سیگار رو برداشت نگاهش کرد ونصفحه خاموشش کرد وکرد تو جیبش ..مثل چی تعجب کرده بودم .چرا گذاشت تو جیبش یک سیگاری رو که نصفه بود؟؟ ...نفس های عمیق تری کشیدم ...مزه دهنم بیشتر شد ..اعصابم بدجور بهم ریخته بود ...چند بار آب دهنم رو تف کردم ..که با چشمای که دوتا کاسه خون بودنگاهم کرد وگفت :چت شده ؟؟... با اعصبانیت گفتم :دهنم مزه آهن میده ...بدم میاد ..باز آب دهنم رو تف کردم ... امد نزدیکم وگفت :متوجه ای چی میگی ؟؟..آهن ؟؟.. ازش فاصلحه گرفتم وگفتم :خودتو مسخره کن ... خندید وبلند با داد که همه برگشتن نگاهمون کردن گفت :خدایا شکرت ...خدایا .... دستش رو کشیدم وگفتم :چته ..ابروم رو داری میبری یک نگاه بنداز به اطرافت ... خندید وگفت :چه عیب داره ؟؟..تازه اخر شبه زیاد که شلوغ نیست اینجا ... سرمو تکون دادم وگفتم :خدایت شفایت دهد ....گمشو ازجلوم . ۵۷
اخم کم رنگی کرد وگفت :خواهشا بحث اعتقادات رو وسط نکش خدا عیسی مسیحه ..حاالم برو تو ماشین ... زدم تو پاش وگفتم :خدا اهلل ..ونسبت ابوت هم غلط میکنی اگه بدی ... خندید وگفت :دیونه اتم .... حرصم گرفته بود دوباره لگد زدم به ساق پاش وگفتم :اون که مشخصه ...گفته باشم تو خونه نمیایی ... ریز خندید وگفت :سپیده االنم دهنت مزه اهن میده ؟؟... با اخم گفتم :هوم چیه ؟؟شنگولی ... دست انداخت دور کمرم وگفت :من قربون جفتتون بشم ...یعنی بنظرت خبر بهتری هست بجزءاین که تو مامان شدی ... داشتم پس میفتادم از تعجب ..حرفاش رو آنالیز کردم ...قربون جفتمون بشه ؟؟..من ویک بچه ؟؟.. با جیغ گفتم :بذار منو ... دستمو گرفت وگفت :سپیده کولی بازی درنیار ... با تموم زورم هلش دادم عقب وگفتم :پستی ..ازت بدم میاد ...متنفرم ازت ....به قرآن قسم کنارم راه بیایی یک بالیی سر خودم میارم ..میری ازجلوم ...با هق هق وجیغ گفتم :بـــــدم میاد ازت ....بـــدم میاد .... با حالت دو شروع کردم به دویدن ..همینم مونده بود مادر بشم ..نکه خیلی همسربودم ...بچه کی رو میخواستم به دنیا بیارم؟ یک فرد مسیحی که هیچی ازش نمی دونستم ..فقط چرا کاراش که باعث میشد ابروم بره یادم بود ...این که یک وحشی به تمام معناست ...لعنت به این مزه آهنی که دهنم گرفته ...لعنت ... دویدم وبه صداش توجه نکردم ...خدا رو شکر چون نیمه شب بود همه جا خلوت بود ... تودلم با داد گفتم :خدا ممنون ..دیگه بال مال نبود سرم بیاد ...خدایا خودت یک کاری کن پای این بچه بهدنیا باز نشه ..خدایا شاید ناشکری باشه ..اصال مگه این بچه نمیشه حرام زاده؟ ..ازدواجم که حرام بود ...وای خدا ... تا سرچهار راه دویدم ...فکری زد به سرم ...زده بود به سرم نمی خواستم وجود داشتن رو ...فوقش ماشینه میخوره بهم ...خودمم یک بالیی سرم میاد ...وای دوستام بفهمن چی میشه؟ ..من همش بیست سالمه .... رفتم تو خیبابون که ماشینه جلو پام ترمز زد ..صورتم پرت شد عقب ...با داد گفت :چه غلطی میخواستی بکنی ؟؟...که بچه منو نابود کنی ؟؟..سپیده بد جور سگم کردی ...بد جوری .... یعنی فکر کودکانه وابلهانه خودم رو زیرورو کردم ...با این که میدونستم فکر کامال احمقانه ای هست ..اما وقتی یک چیزی رو که تووجودت هست رو نخوایی دیونه میشی ..میزنه به سرت که همین کارهای بچه گانه رو انجام بدی ...اصال چیزایی سنگین باید بلند کنم ..تا بیفته خودش ...یا نه یک نوع دارو گیاهی که شهناز خورد تا بچه اش بیفته ..چی بود؟؟ ... دادی که زد پرده گوشم رو پاره کرد ... _چه فکری کردی هان ؟....سپیده حیف که نمیشه واگرنه لهت میکردم جوری که خون باال بیاری ... به خونی که از دماغم بیرون میزد توجه نکردم ..چیکار کنم که بیفته ؟؟..خدایا دارم دیونه میشم ... چیکار کنم خدایا ؟؟..باید یک فکری بکنم هنوز که کامل شکل نگرفته بیفته ..دستمو گرفت محکم ..وازشدت عصبانیت جوری محکم فشار داد که استخون دستم حسابی درد گرفت ..داخل ماشین نشستم اما کالفه بودم وعصبی ...با حرص بلند گفتم :من نمیذارم این بچه به وجود بیاد .. دنده رو با عصبانیت عوض کرد وگفت :بشین سرجات تو هیچ کاری نمی کنی ..این بچه تو نیست ...میدونی تو که نمی خواهیش... به دنیا بیارش ازاون به بعدش هم من خودم بزرگش میکنم ...سپیده میدونی که رگ دیونه گیم بزنه باال بدجوری لهت میکنم اگر بفهمم بالی سرخودت واین بچه اوردی ... چیکار کنم خدا ..بودن این بچه یعنی بدبختی واسه من ...اصال این رو نمی خوام به درک ..با داد گفتم :من نمی تونم بچه ای واسه تو بیارم..بهتره جدا شیم اینم سقط میکنم از زن بعدیت برو بچه بخواه ..مطمئنا چند تا چندتا میاره ...ارسن نمی ذارم بمونه خوب تو گوشت فرو کن نمی ذارم بچه ای که وجودش حرامه وحرومزاده است وخودمم نمیخوامش و میخوام به دنیا بیارم که چی بشه ؟؟... محل نمی داد دارم حرف میزنم خیلی خونسرد داشت اون لعنتی تو دستش رو دودمیکرد ..سیگار رو گرفتم پرت کردم بیرون وگفتم :تو نمی فهمی چی میگم این که نمی خوامش بدم میاد ازت ارسن میفهمی .. یک چیزی زیر لب زمزمه کرد ولی جوابی نداد ..مشت زدم بهش وگفتم :میفهمی چی دارم میگم .. حرفی نزد ..کیفم ر برداشتم ودرروباز کرددم ..خم شد سمتم وصورتمو گرفت جلوش وگفت :خواهش میکنم بالی سرخودت واین بچه نیار ...سرش رو تکیه داد به صندلیش وادامه داد :هرجور باشی برام دوست داشتنی هستی ..مواظب خودتم باش ...برو بخواب حاال ...از ماشین پیاده شدم ..سرم خیلی درد میکرد ..ازدستی دررو با حرص محکم بستم ..بدون این که داخل کیفم رو نگاه ۵۸
کنم دستمو بردم توش ودنبال کلید ها گشتم ..با کالفه گی از ته کیفم برداشتمش ودررو باز کردم واسمم مهم نبود کجا داره میره .میخواد بیاد داخل یانه ؟...خواستم دررو ببندم که صداش آمد که انگاری با کسی حرف میزد ..محل ندادم ودررو یواش بستم که مامان وسارا بیدار نشن .... با شونه های افتاده ...کیفم رو کشیدم رو زمین دنبال خودم ..داخل اتاقم شدم وخودمو پرت کردم رو تختم ...لعنت به این عطر سردش که کل تختمو گرفته ...همون طور دراز کشیده لباس هام رو درآوردم وهمه رو پرت کردم پایین تخت وچشمام روبستم باید با یکی حرف میزدم میگفتم براش همه چی رو ...اما خب باکی حرف بزنم ..امشب عقده تموم سیگارنکشیدن هاش رو دراورد ...دستمو گذاشتم پایین شکمم وگفتم :نیا ...بهتره نیایی نه من مشتاق امدنتم نه کسی دیگه ای فقط باباته ..خودت نیا لعنتی ... انقدر فکر وخیال کردم که خوابم رفت ...از نور افتابی که افتاده بود رو صورتم چشم باز کردم نور چشمم رو زد با فاصلحه ازصورتم دستمو گرفت جلوم وغلتی زدم که صدای آخ کسی امد ..چششم باز کردم دیدم کنارم دراز کشیده ومثل این که لگد زدم تو کمرش ..نوش جونش ...خندم گرفت بود چشم بسته گفت :آره بخند حق داری خوب ..بجایی این که بگه الهی بمیرم شوهرم له شد میخنده ...منم بودم میخندیدم ..پات رو بردار ... خودمو زدم به خواب وجوابی ندادم صاف دراز کشیدم ...زیر چشمی به ساعت نگاه کردم ..ده بود ..یک کش وقوس اساسی به خودم دادم که این بار دستم خورد تو سرش..چشم باز کرد وگفت :درست بخواب ..خوب داری تالفی میکنی ها .... پاهام رو گذاشتم رو شکمش وهلش دادم سمت پایین تخت وگفتم :کی اصال اجازه داد تو رو تخت من بخوابی ...خونه بابامه وکامال صاحب اختیارم ... کلی زور زدم فقط یکم جابه جا شد ..خندید وگفت :بذار بخوابم بعد میخوام برم بیرون کار دارم .. باز یکم هلش دادم وگفتم :شرت رو زوتر کم کن ...گندمک .... غش غش خندید وگفت :خوب چیه همه که مثل شما ظریف وخوشگل نیستن واال ...اصال مرد باید هیکلی باشه که کل هیکل زنشو توبغلش بگیره ... با جیغ گفتم :پاشو برو ... خندید وگفت :بلندگو قورت دادی ؟؟..کر شدم ها ..سنجد خوبه ....خودت خوبی ؟؟.. ابروی باال دادم وگفتم :سنجد کیه ؟؟.. دستشو گذاشت رو شکمم وگفت :اونی که اون تویه ..سنجدمونه ... با اخم گفتم :پاشو بروکله صبحی حوصلحه بحث ندارم ...ازدستی انگشت شصت پام رو تو شیکمش فرو کردم که گفت :سپیده میخوام بخوابم ..راستی برای یک چند هفته نیستم ها مواظب خودت باش .. .یک بلوز شلوار راحتی پوشیدم وگفتم :بهتر ... به صفحه گوشیش نگاه کرد وگفت :بالی سر سنجد نمیاری ها گفتم که بدونی اگر بالی سرش بیاد ..ازبین بره ..زنم نگه میدارمت که یکی دیگه واسم بیاری ..زیادم حرص نخور ..درضمن دیگه ام قاز نکش عضالت بدنت رو کش نده ...برای بچه خوب نیست ... موهام رو شونه زدم وگفتم :خاله زنک ازکجا اینارو میدونی ؟؟... حوله ام رو از سرتخت برداشت پرت کرد سمتم وگفت :خاله زنک که تویی ..زن مهندس عباسی حامله بود ..داشت میگفت زنش عین توبداخالقه ..بعد دکترشم اینا رو گفته ..خلاصه اون خیلی مرد بود زمانی که بچه شون ازبین رفت چیزی به زنش نگفت ..اما توبدون که بالی سرش بیاد همرنگ شلوار مشکی پات سیاهت میکنم ... برنس رو پر کردم سمتش وگفتم :غلط کردی .. برنس رو گرفت وگفت :وقتی زبون نفهم میشی همینه ...واگرنه عالقه ای به زدن همسرم که ندارم مرض هم ندارم ... خندیدم با حرص وگفتم :تو پاک دیونه ای ..یک مرض دار سامرایی وحشی نفهم ... بلند شد امد سمتم که یک جیغ بنفش کشیدم پریدم بیرون ...تند از پله ها رفتم پایین که دنبالم امد وگفت :وایسا تا بهت بگم .... خندیدم وگفتم :بهتره شرتو زودتر کم کنی اگر هم شد سه چهار ماه نیا به جایی چند هفته .. همین طور داشتم میگفتم که پام گیر کرد به لبه گلدون های که دور لبه پله میذاشتن ..پرت شدنم حتمی بود ...چشم با کردم...پاندول وار داشتم تکون میخوردم ..مامان زد رو صورتش واز روی مبل بلند شد وگفت :الهی بمیرم ..سپیده خوبی چیزیت نشده ..طاها بلندش کن ... خندم گرفته بود از جیغ من تو اون لحظه سارا که داشت به درخت ها میرسید وقیافه خنده داری هم داشت داخل شد ومنو دیدکه اویزونم بیشعور شروع کرد به خندیدن ..یکی زدم رو دست ارسن وگفتم :خوب بکشم باالدیگه ...وای دل وروده ام امد توحلقم ... شروع کرد به خندیدن وکشیدم باال ...یعنی چقدر شانسم گرفت که لباسم گیر کرد به نرده فرفورژه وبعد هم ارسن گرفتم ...مامان آمد رو روی راه پله ها جایی که ایستاده بودیم ..سرتا پام رو نگاه کرد وزمزمه کرد خدا رو شکر چیزیت نشد .... ۵۹
✨🌒✨ 🌒 نماز شب آب حیات 🌘 يكى از مستحبات كه براى سالكين الى الله در حد وجوب است (البته نه واجب تكليفى ) نماز شب است ، نماز شب آب حيات است و دل شب ، ظلمات و استاد سلوك ، خضر اين راه كه اگر كسى از آب حيات نوشيد به سعادت جاويد و حيات ابدى مى رسد  امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايند: كسى كه نماز شب نمى خواند از شيعيان واقعى نيست ❄️🌨☃🌨❄️
🔰 ارزش به دو چیز است: یکی کاملی است که وجود دارد؛ زیرا در تاریکی شب انجام می شود و از چشم آدمیان دور است و دوم، آن است؛ زیرا کسی که خدا، خلوت با او و عبادت را بر خواب مقدم می دارد، دارای جزا و پاداش بیشتری است. ❄️🌨❤️🌨❄️
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 یک ترس شیرین! 🌺 تفسیری عاشقانه از ترس از خدا! 💚الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌💚
✅ چرا من شانس زندگی خوب رو نداشتم؟ ◀️ حتی سپاس‌گزارترینِ ما آدمها از بخش‌هایی از زندگی نارضایتی‌هایی داریم.. ◀️ بدون اینکه به محدودیت‌هایتان نگاه کنید، بنویسید که از چه بخش‌هایِ زندگیتان ناراضی هستید و چگونه دوست داشتید زندگی کنید؟ و ببینید چرا نمی‌تونید به اون شکل زندگی کنید و برای آن نوع زندگی کردن، چطور باید روالِ زندگی‌تان را تغییر دهید؟ ◀️ این ما هستیم که با هزاران محدودیت که در ذهنمون ایجاد کردیم، شانسِ خوب زندگی کردن رو از خود گرفتیم.. ◀️ از جلویِ زندگیِ خودت کنار بیا و ببین کجا گیر و گره داری و روی اون‌ قفل کار کن و به بدبختی خو نکن... ❄️🌨☃🌨❄️
🌷بیان قرآن درموردگناهان مختلف: 🌷۱.دروغ گو ایمان ندارد:۱۰۵ نحل 🌷۲.اسراف کنندگان برادران شیطانند۲۷ اسراء 🌷۳.غیبت ،خوردن گوشت مرده است:۱۲حجرات 🌷۴. شراب وقمار،پلیدی وعمل شیطان است:۹۰مائده 🌷۵.آنان که ازفهم یعنی عقل وچشم وگوش استفاده نمی کنند،پست ترازحیوانند۱۷۹اعراف 🌷۶.دوست داشتن کافر، ظلم است۲۳ توبه 🌷۷. شرک، ظلم عظیم است.سوره لقمان 🌷۸. خوردن اموال یتیم، آتش خوردن است.۱۰نساء 🌷۹. نپذیرفتن پیامبری پیامبراکرم ص آتش خوردن است...۱۷۴ بقره 🌷۱۰.آنان که بیراهه میروندولی خیال میکننددرست میروند، زیانکارترین مردمند.۱۰۳و۱۰۴کهف 🌷۱۱.ربا جنگ باخداست.۲۷۷و۲۷۸بقره 🌷۱۲.به زنانزدیک نشویدکه زشت وبدراهی است ۳۹اسراء 🌷۱۳.کسیکه کتاب خدا رامیخواندوعمل نمیکندمثل حماراست.۵سوره جمعه 🌷۱۴.تکیه به خدا تکیه به ریسمان محکمی است که پاره شدنی نیست.۲۵۶بقره 🌷۱۵.تکیه به غیرخداتکیه به لانه عنکبوت است.۴۱عنکبوت 🌷۱۶.اعمال کافرمثل خاکسترکه بادبه آن بوزدازبین میرود.۱۸ ابراهیم 🌷کشتن یکنفرمثل کشتن همه مردم است۳۲مائده ❄️🌨☃🌨❄️
💞پیامبر اکرم (صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله) میفرمایند: صبور سه نشانه دارد: ١- سستي نمي كند ٢- افسرده و دلتنگ نمي شود ٣- از خداوند شِكوِه نمي كند ❄️زيرا اگر سستي كند حق را ضايع كرده ❄️اگر دلتنگ و افسرده باشد، شكر نمي گذارد ❄️و اگر از پروردگارش شِكوِه كند او را معصيت كرده است 📚علل الشرايع ، ج٢،ص٤٩٨،ح١ ❄️🌨☃🌨❄️
مشـــارطه، مـــــراقبه و محــــاسبه ایشان می فرمودند: انسان باید در اولین ساعات روز، آنچنان به خود آمادگی دهد که بتواند همواره از تهاجم شیطان و اوهام نفسانی خود محفوظ بماند. او باید با خود چنین شرط کند که امروز یکی از روزهای زندگی توست که سپری می شود؛ در این روز باید چنان مراقبت کنی که خلاف رضای خدا از تو سر نزند و باید تصمیم قاطع بگیری که عمل ناهنجاری انجام ندهی. پس از این تصمیم اوّلی در ابتدای روز، باید در تمام طول روز مراقب شرط خود باشد تا بتواند آن را با موفّقیّت به انجام برساند. مرحوم علّامه می فرمودند: مراقبه از باب مفاعله است که همیشه بین دو فردی که مقابل هم هستند، صورت می پذیرد؛یعنی خدا مراقب شماست و شما هم باید مراقب خدا باشید و مطابق رضای او کاری کنید. پس از طّی این دو مرحله، نوبت به حسابرسی می رسد که سومین مرحله است؛ بدان معنا که در آخرین ساعات، به فکر بنشیند و تمامی حرکات و فعالیتهای روزانه خود را مورد دقّت و حسابرسی قرار دهد، لحظه لحظۀ آن را از نظر بگذراند و از خودش بپرسد و ببیند در مقابل سرمایه ای که امروز از کف داده است، چه به دست آورده است. در این مرحله، شخص باید رفتن،آمدن، نشستن، خوردن، گفتن، نوشتن، برخوردها و خلاصه همۀ حرکات خود را زیر ذره بین قرار دهد و خوب و بد آنها را از هم جدا کند. هرجا خلافی از او سر زد، استغفار نماید و تصمیم بر جبران بگیرد و هر موفقیتی که شامل حالش شده است، خدا را در مقابل آن نعمت سپاس گوید. علامه (ره) می فرمودند: کسی که زندگی خود را به این حال ادامه دهد، به زودی از کمالات فراوانی برخوردار خواهد شد که موفقیت او را در کمتر کسی می توان یافت و برتری روحی او، قابل مقایسه با هیچ یک از سایر مردم عادی که شب و روز خود را بی حساب و کتاب می گذرانند نخواهد بود. ❄️🌨☃🌨❄️
✨﷽✨ ✅ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﻠﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ …ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮐﻤﮏ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ …ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ … ✍ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺠﺎﺗﺘﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ! ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺷﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﺗﻮﻥ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ . 🔹ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺗﻮﺍﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ .…ﺑﻴﺮﻭﻧﯽ ﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺷﺖ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ …ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻧﺎ ﺷﻨﻮﺍﺳﺖ . 🔺دﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ! ﻧﺎﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﻰ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﺖ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ 🔅امام علی علیه السلام فرمود: ناامیدی، صاحب خود را می کشد. ❄️🌨☃🌨❄️
6 ⭕️ بعضی ها هم ولایت اهل بیت (ع) رو قبول دارن اما حاضر نیستن که "دستور مستقیم امام" هست رو بپذیرن. 💢 احساس سنگینی میکنن روی قلبشون 😒 ✅ این که آدم دستور ولایت فقیه رو بخواد بپذیره لازمه که خیلی کنه. 🔸 چرا؟ ⭕️👈 چون به میزانی که داشته باشیم نسبت به اولیای الهی پیدا میکنیم.... 🌹
32.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یــا صــــاحب الــــزمـان خواهشا این فیلم رو ببینید... خیلی خیلی عجیبه... خاطره حاج اصغر خدادادی خادم قم در اتاق اساتید...
«سالم» می گوید: چند روزى از ماه رجب مانده بود که به خدمت علیه السلام رسیدم. چون نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد، 🔅فرمود: آیا در این ماه گرفته اى؟ ◀️ گفتم: نه، اى پسر رسول خدا! 💠حضرت فرمودند: آن قدر ثواب از دست داده ای كه اندازه ی آن را کسی جز خدا نمی داند! به یقین، این ماهى است كه خدا آن را بر ماه هاى دیگر فضیلت داده و احترام آن را عظیم نموده و گرامى داشتن روزه داران این ماه را بر خود واجب كرده. ⬅️ گفتم: یابن رسول اللّه، اگر در باقی مانده ی این ماه روزه بدارم آیا به بخشى از ثواب روزه داران آن نایل می شوم؟ 💠حضرت فرمودند: اى سالم، هر كه یك روز از آخر این ماه را روزه بدارد، خدا او را از سختى سكرات مرگ و از هراس پس از مرگ و از عذاب قبر ایمن می كند؛ 💠و هر كه دو روز آخر این ماه را روزه بدارد، به آسانى از صراط می گذرد؛ 💠 و هر كه سه روز آخر این ماه را روزه بدارد، از وحشت بزرگ روز قیامت و از سختی هاى آن روز ایمن مى شود و برات آزادى از آتش دوزخ را به او عطا مى كنند. 📚مفاتیح الجنان
🌷 ؛ گنجینه‌ای تمام نشدنی 🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز: بعثت نبیّ اعظم (ص) بزرگترین هدیه‌ای است که خداوند متعال به مجموع بشریت عنایت کرده... علت هم این است که بعثت حامل گنجینه‌هایی است برای بشر. این گنجینه‌ها تمام نشدنی است. این گنجینه‌ها میتواند سعادت بشر را در زندگی خودش، در همین زندگی دنیا تا قبل از آخرت تأمین کند. ۱۴۰۱/۱۱/۲۹ 📜 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
20.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 فیلم کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی. ۱۴۰۱/۱۱/۲۹ ✌🏻🎊 و مبارکباد