eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
بلند شد وسمت در اتاق رفت وگفت :به زمان تو احتیاج داری فکر کن بعد ازیک مدت واسه همین بچه ای که میگفتی بدم میاد ازش .عاشقش میشی وتا تب کنه میمیری وزنده میشی بذار زمان خودش همه چی رو درست میکنه بلند شدم رفتم سمت روشویی صورتم رو زیر شیر اب گرفتم ..توآینه به خودم نگاه کردم دستمو گذاشتم رو شکمم وزمزمه کردم ..یعنی اینده تو چی میشه ؟؟..بدون داشتن پشتوانه ای نه بعنوان همسر ونه پدر ...اصال زایمان چطوریه؟؟ ..مطمئنا من یکی که تموم میکنم ... سرم روبه طرفین تکون دادم تا بلکه فکر وخیاالت ازسرم برن ..رفتم سمت کمدم ویک دست لباس برداشتم ..صدای پیانو میومد ..مطمئنا سارا داره میزنه وچقدرم هنرمندانه است حرکت دستش رو گالویه ها ..خیلی اروم میزد وزیبا ... کدوم دختر بیست ساله تو این زمانه حامله است ..همه کنار همسرشون خوشا ...سهم منم ازیک زندگی به نسبتا خوب دوماه بود ...خدایا چرا ؟؟...همه خوشبختی مال یکی دیگه است ...سرمو فرو کردم زیر بالیشت عروسکیم تا هق هقم بیرون نره ..کاش دیشب بابام بود ..عمرا اگر کسی جرئت میکرد حرفی بزنه ...کاش بود میرفتم بهانه گیری میکردم ...هرکسی هم که میخواد حامله باشه ..چه خواسته چه ناخواسته!!..به اندازه نسبی اطالعات داره ..اما من چی؟؟؟ ...واسم گنگ وجود یکی دیگه توبدنم ...خودم هنوز سرسپیده درونم گاهی بابات برخی کارام داد میزنم ...خودمو توبیخ میکنم ..سعی دارم هنوز بتونم همسرباشم ..نقشش رو درست اجرا کنم ..دستمو گذاشتم رو شکمم وگفتم :تورو دیگه دقیقا کجای زندگیم بذارم همون طور که بابات واسم غریبه شده .تو هم واسه من غریبه ای ...هنوز تو شناخت خودم موندم ..تازه دوماه گذشته ..داشتم سعی میکردم مثل دیگر زوج ها باشم ...تازه داشتم به حضور یک مرد اونم تو زندگیم عادت میکردم ...خوش بحال کسایی که دوران عقد داشتن ...میگن عقد واسه خیلی چیزا خوبه یکیش این که دختر بتونه خودشو وقف بده به وجود یک مرد تو زندگیش ...فرصت شناخت رو دارن ...اما پدر من نذاشت ..فرصتش رو گرفت ...لج کرد با من وسیاه کرد کل زندگیم رو دهنم رو فرو کردم تو تشکم که صدام بیرون نره ...دستی رفت البه الی موهام ...صدای یواشش آمد که صدام میزد ...ادامه داد اروم ...تو راست میگی مزخرف واشتباه ازدواج با مردی که از خودش خیلی بزرگتر باشه ...راست میگی من خود خواه ام ..اما خود خواه ام واسه داشتن تو درکنار خودم ... سعی داشتم اون بغضی رو که داشتم نشونش ندم وگفتم :کدوم دختری بعد از دوماه حامله میشه همه هم سن وسال های من ازازادن ...ولی ... نفس کم اوردم سخته وجود یک خالکه حضورش پررنگ هم هست رو حس کنی وسعی کنی به روی خودت نیاری وحرف بزنی ... پشت دستمو بوسه بارون کرد وحرفی نزد ...جای هر بوسه اش روی دستم حالمو بد میکرد خیلی بد ...یک حسی داشتم که انگار فقط شرایط جنسیتی مهمه ..یعنی واقعی اکثر زن ها درک نمی شدن تو این یک مورد؟؟ ... دستمو کشیدم عقب ..ومشتش کردم ...دوباره دستمو گرفت وگفت :سپیده .. سریع گفتم :پاشو برو ... بازم دستمو گرفت وگفت :هرچی که بگی حق داری ...سپیده این دله لعنتی ...اخه من کوفتی شوهرتم تو سر همون قضیه های اولیه زندگیمون انگار هنوز مشکل داری ...که زمانی که میبوسمت هم میکشی کنار ...تو هنوزم به دوماه پیش فکر میکنی ...من شوهرت بودم نه یک تجاوز گر ..میفهمی چی میگم .. تو این یک مورد اصال درک نداشتم این که بدون این حداقل شرایط روحیش واسه خودم درست بشه ...یک فاصلحه عمیق افتاد بین دوتا دنیایی متفاوت زندگیم ..وقتی اسمش جلوم میاد ..ارسن ...فقط خود خواهی هاش تو همه موارد جلوم نقش میبنده ... با صدای گرفته گفتم :میشه بری ...لباش رو گذاشتم رو دستم وعمیق بوسید ..وزمزمه کرد مواظب خودت باش خداحافظ خانومم ... دستم مشت شد وچند بار زدم به لبه تخت ... وای وای ..نمی خوام ذهنم بره پی اون اتفاقات ...سخته بعد اون اتفاق هیچ درکی نداشته باشی که چه اتفاقی واست افتاده وتو درزندگیت نقش پررنگ تری رو باید اجرا کنی ...اخالق خوب زیاد داره اما تا االن تو این چند روزه ..فقط یک چیزایی دیدم که سرد شدم نسبت بهش ... صدای ماشینش آمد که حرکت کرد ...اگه االن یکی بود که دیونه وار همسرش رو دوست میداشت قلبش مثل الستیک های ماشین که از جا کنده شد قلبش کنده میشد اما واسه من ؟؟..هیچ حسی نداشتم شاید ؟؟..دوروز دیگه دلم براش تنگ میشد ...شاید ؟؟.. پنجره رو باز کردم وخیره شدم به اسمون ..نور افتاب که میخورد توصورتم اذیتم میکرد ...اما گرماش حس خوبی داشت به سوزی هم که باد داشت توجه نمی کردم ...همیشه یک روز درسال ۶۴
مثل یک چیزی که!!؟؟..مثل قانونی که نانوشته بود!! ..هوای تنهایی میزد به دلم ...این که دوست نداشتم نه برم بیرون نه با کسی باشم وامروز همون روز بود ..حوصلحه هیچی نداشتم ...سرظهر بود خورشیدم وسط اسمون بود ..بازم دلم هوای بابام رو کرد ...تو این دوروزی که گذشت ..حتی نخواستم که جواب پیامک هاش رو بدم ...نمی دونم چم شده بود ..اما هرچی که بود خوب بود ارامشی که داشتم غیر قابل وصف بود ..صدای اذان که بلند شد ..رفتم سمت روشویی ووضوگرفتم ... تنهایی هم که باطعم حضور خدا باشه خیلی میچسبه ..همچین کیف میکنی ... تقه ای به دراتاقم خورد ..با مکث گفتم بفرمایید ...درباز شد ومامان نگاهش رو از روی جانماز پهن باال اورد رسید به صورتم ..لبخندی زدم وگفتم :جونم مامانم ... خندید وگفت :اسمش چی بود ؟؟..اها ارسن میخواد باهات حرف بزنه .... تسبیح دونه ابی رو گذاشتم رو جانمازم وگفتم :بگید نمی تونه حرف بزنه ... بعدم سریع نمازم روبستم که مامان گیر نده که حرف بزنم ...صدای نفس مامان رو که باحرص بود رو شنیدم واین که گفت :ارسن جان بعدا تماس بگیر داره نماز میخونه االن ...باشه خداحافظ... لبخندی زدم وبا حضور قلب بیشتری نمازم رو خوندم ... جلوی میز تلویزیون نشستم که سارا که تیپ بانمکی هم برای خودش درست کرده بود نگاه کردم ..یک ساپورت مشکی وسی یوشرت ابی نفتی وموهای که دم اسبی بسته بود ..با یک پرش کنارم نشست وگونه ام رو محکم بوسید وگفت :به خواهر تبعیدی خودم چطوره؟ ..چطور دلت امد اتاقت رو تنها بذاری ؟؟... متوجه تیکه ای که انداخت شدم ..خندیدم وگفتم :نه بچه ام گناه داره ..میرم االن ... مشت زد تو بازوم که منم لپم رو که کمی خیس شده بود از طرز بوسیدنش پاک کردم وگفتم :خاک توسرت کنند ..همچین بوسیدی..اَه... بدم امد ۶۵
صلوات شعبانیه در هر روز شعبان در وقت زوال [وقت ظهر شرعی] و در شب نیمه‌ی آن این صلوات را که از حضرت زین‌العابدین (علیه‌السلام) روایت شده بخواند: اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ، وَمَوضِعِ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ، وَمَعْدِنِ الْعِلْمِ، وَأَهْلِ بَيْتِ الْوَحْىِ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجارِيَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ، يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَها، وَيَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا، الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ، وَاللَّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ . .اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْكَهْفِ الْحَصِينِ، وَغِياثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ، وَمَلْجَإِ الْهارِبِينَ، وَعِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلاةً كَثِيرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضاً، وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَداءً وَقَضاءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَقُوَّةٍ يَا رَبَّ الْعالَمِينَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ الْأَبْرارِ الْأَخْيارِ، الَّذِينَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ، وَفَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَوِلايَتَهُمْ. ! ،اللّٰهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الاسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ، وَنَيْلِ الشَّفاعَةِ لَدَيْهِ . اللّٰهُمَّ وَاجْعَلْهُ لِى شَفِيعاً مُشَفَّعاً، وَطَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً، وَاجْعَلْنِى لَهُ مُتَّبِعاً حَتّىٰ أَلْقاكَ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَنِّى راضِياً، وَعَنْ ذُنُوبِى غاضِياً، قَدْ أَوْجَبْتَ لِى مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ، وَأَنْزَلْتَنِى دارَ الْقَرارِ وَمَحَلَّ الْأَخْيارِ.
🌷انسان درهرحال یا مطیع خداست یامطیع نفس است یامطیع شیطان است یامطیع طاغوت 🌷۱.هرکس مطیع خداباشد خدا ازتاریکی به نورمی آورد 🌷۲.هرکس مطیع طاغوت باشد،طاغوت ازنور به تاریکی میبرد اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوٓا أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَٰٓئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (٢٥٧)بقره 🌷۳.هرکس مطیع دل باشد دل مایل به کارهای بد است 🌷وَمَآ أُبَرِّئُ نَفْسِيٓ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوٓءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّيٓ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ (٥٣)یوسف 🌷۴.شیطان دشمن شماست وشمارابه جهنم میبرد إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ (٦)فاطر ❄️🌨☃🌨❄️
🌠☫﷽☫🌠 🔴 ارزش دلار در زندگی اقتصادی باید شکسته شود 🔰 مقام معظم رهبری:«اگر مسئولان و مردم بتوانند اقتصاد مقاومتی را به معنای واقعی محقق و کشور را از جادوی مالی و پولی دشمن خلاص کنند و ارزش و آقایی دلار را در زندگی اقتصادی بشکنند، کشورهای دیگر را نیز نجات داده‌اند و برای آنها الگو خواهند شد. ۹۵/۶/۲۸ 👈 رهبری نفرمودند مسئولان، بلکه در کنار مسئولان، مردم را نیز مخاطب قرار دادند. 👈 برای شکسته شدن ارزش دلار در زندگی اقتصادی ما نیاز به دو بال داریم، یکی تدابیر مسئولان و دیگری همراهی مردم ✍️ سید احمد رضوی 👈 البته بغیر از در حوزه های دیگر اقتصادی مانند خودرو و نیز قاعده همین هست، مسئولان و مردم باید در کنار هم قرار بگیرند
8 🌺 یه خیلی خوب در زمان پیغمبر (ص) ، هست. 🔷 از امام صادق (ع) سؤال شد که چرا این‌قدر شما از سلمان فارسی تعریف می‌کنید؟چرا این‌قدر از سلمان یاد می‌کنید؟ 🙄 🌷 حضرت فرمود: نگویید سلمان فارسی، بلکه بگویید سلمان محمدی...❣️ بعد فرمودند: می‌دانید من چرا این‌قدر از سلمان فارسی حرف می‌زنم؟ -- گفتند: نه! 🌹 فرمود: به این دلیل که سلمان فارسی 3 خصلت داشت: ❤️ اولین خصلت او این بود که «هوای امیرالمؤمنین(ع) را بر هوای خودش ترجیح می‌داد». 👈 یعنی سلمان در مبارزه با هوای نفس به این مرحله رسیده بود که علاوه بر اینکه دستورات خدا را بر هوای نفس خودش غلبه می‌داد، ✅💗 یکی از "دستورات ویژه خدا" که است را طوری انجام می‌داد که هوای دل امیرالمؤمنین(ع) را بر هوای خودش ترجیح می‌داد... 🔸امالی شیخ طوسی، ص ۱۳۳ 🏵
سه شنبه تون عالی و بینظیر💗 🌸💫امروزتون پراز 💗💫اتفاقهای خوب 🌷💫وشگفت انگیز 🌸💫امیدوارم 💗💫سلامتی 🌷💫برکت 🌸💫بهروزی 💗💫زندگی آروم 🌷💫خوشبختی 🌸💫و نگاه خـدا 💗💫همیشه همراهتون باشه💐 🌸🍃
18.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 | بنده بدون تعطیل برای شما جوانها میکنم 🌹حضرت (مدّظلّه‌ العالی) 🔹بنده برای جوانها به طور مرتّب، بدون تعطیل، یعنی هر شبانه‌روزی لااقل، یک مرتبه دعا میکنم؛ برای شما جوانها و برای همه‌ی جوانهای کشور دعا میکنم که خداوند کمکشان کند، خدا هدایتشان کند، خدا سعادتمند‌شان کند، خدا مشکلاتشان را برطرف کند.
رمز موفقیت 👈 مطالعه کن، وقتی که دیگران در خوابند. 👈 تصمیم بگیر، وقتی که دیگران مُرَددند. 👈 خود را آماده کن، وقتی که دیگران در خیال پردازی‌اند. 👈 شروع کن، وقتی که دیگران در حال تعلل‌اند. 👈 کار کن، وقتی که دیگران در حال آرزو کردن‌اند. 👈 صرفه جویی کن، وقتی که دیگران در حال تلف کردن‌اند. 👈 گوش کن، وقتی که دیگران در حال صحبت کردن‌اند. 👈 لبخند بزن، وقتی که دیگران خشمگین‌اند. 👈 پافشاری کن، وقتی که دیگران در حال رها کردن‌اند.
اشتباهات پخت 🤔 مواد پیتزا با قطر زیاد! 🧀بیشتر از ۶ نوع مواد برای پیتزا انتخاب نکنید. چون فقط یک لایه باید مواد بریزید و آن یک لایه هم باید به ضخامت ۱ سانتی متر باشد. مهم نیست که روی خمیر کاملا از مواد پوشیده شود چون قرار است که روی مواد پنیر پیتزای رنده شده بریزید. در نهایت قبل از اینکه شروع به خوردن پیتزا کنید سبزیجات تازه روی آن بریزید.
🌷 (علیه السلام): هر روز صفحه ای از شماست، پس آن را با بهترین خود جاویدان کنید. 📚غرر الحکم، ص۱۱۵