eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.9هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
20.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
دیگرشرکاش دارن میکشن باال ...سپیده شاید شکه شی اما باید بدونی که مهندس نعیمی قتل یکی از کار گرهای ساختمان رو انداخته بود گردن پدرت...مطمئنا باش فوت بابات بی خودی نبوده ..اگرفیلمش رو از پلیس های بزرگ راه که ازاین صحنه فیلمبرداری کردن رو با دقت نگاه کنی متوجه میشی که مرگ پدرت بخاطر مشکل فنی ماشین واینا نبوده ...من این فیلم رو تو اخبار استان نشون داده بود دیدم ..متوجه شدم که یک پروتون هی نزدیکش میشد وباعث انحراف پدرت شد ...چون پدرت وپدر من باهم دوست بودن این چند ماه اخر مدیر عامل بودن شرکت بابات دست من بود ...تا حاال متوجه شدم که نعیمی میاد پیشم ومیگه بهتره بقیه سهام ها وهمه چی بهش واگذار بشه تا قضیه قتلی که تقصیر بابات هم نبوده رو سرزبون ها بندازه ..وابروتون رو مالتون رو باال بکشه ..سپیده گوش کن حرفام رو ..باید با من همکاری کنی ..وگرنه تمام دارای پدرت میره به فنا ... باورم نمی شد ..با بهت نگاهش کردم وگفتم :دروغ میگی ...اره میخوای سریع گفت :سپیده من وکالت دارم ازپدرت وپدرم چون شرکت مال این دونفر هست ..نعیمی داره تحت فشارم میذاره که کوتاه بیام ..میدونی دهن خانواده اون کارگر بدبخت رو با پول بستن وصحنه رو هم جوری واسه خانواده اش گفتن که انگاری از ساختمان پرت شده..در حالی که کار نعیمی بوده چون ناظر پروژه پدرت بوده یک جوری همه چی رو میندازه گردن پدرت ..از شانس خوب بابات هم همون روز بخاطر نرسیدن مصالح هیچ کارگری نبوده که شاهد باشه ..وقتی ضربه به سراون کاگر میخوره اگر پزشکی قانونی میبردنش مشخص میشده که ضربه مال پرت شدن از ارتفاع نبوده ...سپیده باید بری پیش پلیس واین قضیه رو بگی ..نعیمی واسم به پا گذاشته که سایه به سایه مراقبم هست ..بدون این که مشکوک بزنی میتونی برگردی عقب واون پراید مشکی رو ببینی ... حرفاش رو نمی دونستم باور کنم یانه؟؟...به بهانه برداشتن وسیله ای برگشتم عقب یک ماشین پراید بود که با فاصلحه خیلی زیاد پارک شده بود ..شیشه ها دودی بود وچیزی مشخص نمی شد ...برگشتم عقب وگفتم :برم چی بگم ..این قضه مال حداقل ده ماه پیشه .. دستی تو موهاش کشید وگفت :اگر میشه بذاربیام داخل خونه حرف بزنیم اینجا نمی شه توضیح بدم .... داخل خونه شدم ومحمد رو نگاه کردم که داشت گریه اش بلند میشد ..مامان امد داخل حیاط وگفت :سالم عزیزم ..خوبی ؟؟.. بامامان هم سالم کردم که تا افشین رو دید یکم تعجب کرد اما باهاش سالم کرد وامد جلو ومحمدرو که گریه میکرد رو ازم گرفت ..خواستم برم داخل که گفت :سپیده بیا بشین همین جا کارم زیاد زمان نمی بره ... رو صندلی های راحتی نشستم وگفتم :من باید چیکاری انجام بدم ..برم پیش پلیس همه چی رو بگم ؟؟.. نشست وگفت :باید بری پیش پلیس ....نمی دونم اخه اگر نعیمی قضیه این کارگر رو بگه چطوراثبات کنیم که دروغه ..وای بس فکر کردم ذهنم دیگه کشش نداره ... گیج شده بودم ....خودم کم مشغله داشتم که اینم اضافه شد ..اصال من باوجود محمد که مراقبت میخواست چیکار میتونستم بکنم ...سریع گفتم :خوب اگر ارسن بقیه سهام رو بگیره .کل شرکت مال خودمون بشه همه چی درست میشه ؟؟.... نگاهم کرد وگفت :اره اما پولش نیست میدونی چقدر سرمایه میخواد؟؟!!!حداقل چندصدمیلیون تومن...درضمن اون خودش مشغله داره شرکت شوهرت هست ... هردو سکوت کردیم که مامان امدتو حیاط ..سینی شربت رو گذاشت رو میز وگفت :چرا داخل نمیاین .. بهتره به مامان اصال چیزی نگم....افشین جواب داد :بیرون هواش ازاده ..ممنون . مامان لبخندی زد وگفت :سپیده برخالف خودت چقدر محمد منصور ارومه ..االن خوابید .. یاد چهره صبحش افتادم لبخند زدم . اما به ثانیه نرسید ک با فکر کردن به این موضوعات تازه لبخندم رنگ باخت ...با حضور مامان هم نمی شد حرف زد ...که صدای گریه محمد امد ..خواستم برم که مامان رفت ... سریع گفتم :افشین من با ارسن صحبت میکنم ..فوقش کالشرکت خودش رو بهم میزنه ..گرچه قرار بودازاول همین کاررو بکنه اما نمی دونم چی شد که نکرد این کاررو ...اگر نعیمی ببینه شرکت مثل قبل هست ..دمش رو میچینه ..همین کاررو میکنم... از طرز نگاه کردن هاش خوشم نمیومد ..واسه همین سریع بلند شدم وگفتم :کاردیگه ای نیست ؟؟.. اونم بلندشد وگفت :امیدوارم که همین کارهای که میگی رو بتونی انجام بدی... تا دم در بدرقه اش کردم که برگشت وگفت :راستی بچه ات ازاین نوع خوردنی هاست ...مخصوصا چشماش رو که گرد میکنه میشه عین خودت ... خندیدم وگفتم :نه بیشتر شبیه ارسن شده .. دستش رو کرد توجیباش وگفت :باال خره واقعیت رو گفت ..این که مسیحی هست... ۱۰۷
با تعجب گفتم :مگه تو میدونستی . سری تکون داد وگفت :ارسن دوست دانشگاه ام بود ..خب بهتره به بچه ات برسی ... چقدر نامرد بود از روی رقیب بازی چیزی نگفته بود ...سری تکون دادم که گفت :خبرش رو بهم بده ...فعال ...درضمن چرا دمغی ؟؟.. بازدیدم داره پاش رو از گلیمش بیشتر دراز میکنه ..جدی گفتم :باشه خبر میدم ..دمغ هم نیستم ...خداحافظ... درروبستم وبرگشتم تو خونه ومحمد رو از مامان گرفتم که شیر بدم که صدای ایفون بلند شد .انگار دستش رو با چسب چسبونده بودن به زنگ ایفون ..مامان با کمی ترس نگاهم کرد ورفت سمت ایفون ... همین طور که محمد رو شیر میدادم گفتم :مامان کیه ؟؟.. که برگشت وگفت :سپیده بیا که ارسن امده بدجوری عصبیه ..اتفاقی افتاده ؟؟ ۱۰۸
سریع گفتم :نه اصال ..فقط قرار ازهم جداشیم اونم هردو موافقیم ... یهو در خونه باضرب باز شد ودوید سمت من ..ازچشماش شراره های اتیشه خشم درمیومد ...ترس برم داشت ...سریع بلند شدم که هلم داد ...محکم محمد رو گرفتم که داد زد ...نذاشتم بیایی خونه مامانت که با نامزد قبلیت الس بزنی ..بخندی .... سرم تیر کشید ...حتما این دم دررو دیده ..یعنی دنبالم بوده ؟؟.. سریع گفتم :درست رفتار کن من ... با داد گفت :خفه شو ...واسه همینه که میگی طالقم بده ..طالقت بدم که با افشین جونت باشی ..میگم چی شد که تو طالق خواستی چون از قبل که فهیدی دین من چیه کوتاه امدی وموندی ....چه قراری دارین باهم ؟..این که این بچه رو سریع گفتم :صبر کن انقدر تند تند واسه خودت نباف همه چی رو ..برات توضیح میدم ... متوجه بودم که چقدر تالش داره نزنه منو ..اخه محمد دستمه ...پوست لبش رو از حرص میجویید ...یک لگد محکم زد به میز شیشه ای که پرت شدوهزار تیکه شد وگفت :باشه همین جا زدوتر ازاون چیزی که فکر کنی طالقت میدم تا الزم نباشه بی خودی دروغ سر هم کنی ...سعی کردم به زور نگه ات دارم ..اما نمیشه ...برو با هرکی دوست داری خوش باش .. بعد کلید ها رو پرت کرد تو شیکمم وگفت :واسه اینا امدم که بهت بدم که رفتی خونه پشت درنمونی..اما انگاری به موقع رسیدم ... حتی فرصت نمی داد من حرف بزنم ...انقدرم عصبی بود که اگر حرف میزدم خونه روروی سرم خراب میکرد ...مامان هم با تعجب به من نگاه میکرد ..وبا اشاره میگفت :چی شده ؟؟ نگاه کرد سرتاپام رو ..امد جلو ومحمد رو گرفت ازم وگفت :میبرمش که مزاحم خوشیت نباشه ..میگفتی زندگیت به گند کشیده شده ...حاال میبرمش که گند نکشه ... اینو دیگه نمی تونستم کوتا بیام ..سریع گفتم :محمد رو بده ... باداد گفت :اسم این بچه مسیح هست ..منم میبرمش خارج ازاین مملکت ... دیگه داشتم پس میفتادم من چطوری بدون محمد دوم بیارم ۱۰۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یک جنایت بزرگ و غیرقابل اغماض... 🎥 رهبر انقلاب: مسئولان مسمومیت دانش‌آموزان را با جدیت دنبال کنند 🔹این یک جنایت بزرگ و غیرقابل اغماض است. اگر اثبات شود، باید عوامل به اشد مجازات برسند. در مورد این افراد هیچ عفوی نخواهد بود. 🌹ماه_شعبان ماه ولادت عج مبارک🌹 ┅🍃🌸🍃┅
13.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 برشی از سخنرانی قابل تأمل "سردار جباری" مشاور فرمانده کل سپاه و فرمانده اسبق سپاه ولی‌امر 💯 این سخنان را همه بخصوص جوانان عزیز که از حقایق آگاه نیستند و فکر می‌کنند اگر نوهٔ احمقِ شاه بیاد همه چی درست میشه حتما چند بار ببینند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهدویت و امام زمان-مسعود طبره-متن کوتاه و کپشن.docx
24.9K
گفت: واقعا دنیا پر از ظلم شدت و کاریش هم نمی شه کرد و خیلی خسته شدم و امیدی به آینده ندارم .   گفتم: تو واقعا مسلمونی؟ !   گفت: چطو مگه؟ ! گفتم ... برای ادامه فایل را دانلود نمایید  
بهار معنویت-زینب رحیمی تالار پشتی-متن کوتاه و کپشن.docx
14.2K
✅می‌آید ،آری می‌آید اما کاش قدمی به استقبال می‌رفتیم. کاش برای آمدنش مشتاق بودیم. کاش برای دیدنش چشمی می گردانندیم.   کاش... برای ادامه فایل را دانلود نمایید.
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅دیدید بعضا میگن نماز و روزه رو از قرآن ثابت کن؟ بعضیام میگن امام زمان ع را از قرآن ثابت کن
     ✴️ سه شنبه 👈16 اسفند 👈حوت 1401 👈14 شعبان 1444 👈7 مارس 2023 🕌مناسبت های دینی و اسلامی. 🔴احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز روز مناسبی برای امور زیر است: ✅مسافرت. ✅شراکت و امور شراکتی. ✅داد و‌ ستد و تجارت. ✅خرید رفتن و خرید کردن. ✅فروختن جنس. ✅قرض و وام دادن و گرفتن. ✅در پی خواسته ها رفتن. ✅و انواع دیدارها خوب است. 👶مناسب زایمان و نوزاد دارای کمالات گردد. 🤕بیمار امروز خوب شود. ان شاءالله. 💑مباشرت امشب و فردا : مباشرت مکروه و فرزند شُوم و بدیُمن خواهد شد و در مو و صورتش نشان بد یمنی و شومی دیده شود. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی  مناسب برای امور زیر است: ✳️آغاز امور تعلیماتی و آموزشی. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️و ارسال اجناس خوب است. 📛ولی ازدواج خصوصا زفاف و عروسی. 📛و شروع به درمان خوب نیست. 🔵مناسب نگارش ادعیه و حرز و نماز و بستن آن است. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) ، باعث شادی می شود. 💉💉حجامت. 🔴 یا سلامتی در پی دارد. ✂️ناخن گرفتن. سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد. 👕👚دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن  روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید.( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد.)(شامل خرید لباس نمیشود و کسانی که شغلشان خیاطی هست در روزهای خوب برش و ادامه کار را در روزهای دیگر انجام دهند.) ✅ وقت استخاره: در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین  ۱۰۰ مرتبه. ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد. 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی با این دعا روز خود را شروع کنید 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الراحمین