eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.6هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش 😋😍 کپشن چندتا نکته مهم داره🍋🍋 🌺حتما درست کنید بافتش خیلی لطیف و نرمه🍓🍋 بریم برای رسپی: آرد:۲۶۰ گرم نشاسته ذرت:۲۰گرم بکینگ پودر:۲ق چ نمک:یک پینچ شکر۲۰۰گرم کره:۶۰ گرم روغن:۸۰گرم شیر:۵۵گرم آب لیموترش تازه:۷۰گرم زست لیمو(رنده پوست لیمو):۱/۵ ق چ 🔴🔴نکته مهم برای قالب قالبتون رو که خوب کره مالی کردید و آردپاشی کردین بذارید داخل یخچال نیم ساعت و بعد مایع کیک رو بریزین ❤️ زمانی که کیکتون کامل پخت اجازه بدین خنک بشه و بعد به راحتی از قالب درمیاد😉😍 برای تزیینش من از خامه قنادی و شکلات سفید و تکه های میوه استفاده کردم😋😋🍋🍋🍋🍋🍓🍓🍓🍓 🧑‍🍳آشپزباشی🧑‍🍳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش 😋😍 خیلی خوشمزه و خوش عطر و مقوی به عنوان حتی شام 🥗🥗 چیزایی که میخواییم یک کاهو کوچک با برگ های تازه بادمجان دلمه شیرین تره و کم تخمه تر ۳تا متوسط سینه مرغ ۱ نخود پخته ۱پیاله گوجه ۲تا بزرگ و سفت باشه تخمه هاش رو دربیارید خیار ۲تا بزرگ فلفل شیرین ۵-۶ تا یا نصف فلفل دلمه نگینی ریز جعفری ساطوری ۳ق.غ ادویه ها؛ پاپریکا ،پودر سیر و آویشن برای سس ماست چکیده ۶ ق سرپر ارده ۱/۵ ق لیمو ترس ۲تا سیر ۱حبه بزرگ پیازچه ۳-۴ ساقه ریز ساطوری فلفلسیاه و نمک وقتی بادمجان رو نمکپاشی کردید دیگه نشورید که آب نکشه فقط با دستمال نخی کااامل خشک کنید و تو روغن داغ زیاد سرخ کنید که جذب روغن کمتر شه 🧑‍🍳آشپزباشی🧑‍🍳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش😋😍👇 تا حالا شیک نوتلا خوری اینم یکی از نوشیدنی های تابستونی😊😅🌱 موادلازم: 1⃣موز۴_۳عدد 2⃣کیک شکلاتی به میزان لازم 3⃣پودر کاکائو دو ق چ خوری 4⃣فندق۳_۲عدد 5⃣شکلات تخته ای به میزان لازم 6⃣بستنی وانیلی به میزان لازم 7⃣شکلات نوتلا دو و نصف ق غذا خوری 8⃣شیر به میزان لازم طرز تهیه شیک نوتلا 👇 ✅اول از همه موز را به همراه کیک شکلاتی و پودر کاکائو و فندق و شکلات تخته ای و بستنی وانیلی و شکلات نوتلا و شیر را در مخلوط کن بریزید.😊بعدش شیک نوتلا شما آماده است می تونید با هر چی دو ست داشتید تزئین کنید. 🧑‍🍳آشپزباشی🧑‍🍳
آموزش😋😍👇 جای این آموزش واقعا توی کانالمون خالی بود😍😋👇
«ما هیچ تسلطی روی دل‌هامون نداریم قلب‌ها برای اون کسی که خودشون می‌خواهند می‌تپند...» 🌱 بماند به یادگار اولین و آخرین عشق زندگیم (۱۲۱)
هر وقت خواستی پارچه‌ای بخری، آن‌را در دست مچاله كن و بعد رهايش كن؛ اگر چروک بر نداشت، جنس خوبی دارد. آدم‌ها نیز همينطورند!!! آدم‌هايی كه بر اثر فشارها ومشكلات، اخلاق و رفتارشان عوض می‌شود، و «چروک» بر میدارند، اينها «جنس خوبی» ندارند! و برای «رفاقت»، «معاشرت»، «مشارکت»، «ازدواج» و «اعطای مسئولیت به ایشان» به هیچ وجه گزینه‌ی مناسبی نخواهند بود. ⚫️⚫️⚫️⚫️
زهر و عسل مرد خیاطی کوزه ای عسل در دکانش داشت. یک روز می خواست دنبال کاری برود. به شاگردش گفت:این کوزه پر از زهر است! مواظب باش مبادا به آن دست بزنی! شاگرد که می دانست استادش دروغ می گوید حرفی نزد ، مرد از مغازه خارج شد و رفت. شاگردهم کمی بعد از استاپیراهن یک مشتری را بر داشت و به دکان نانوایی رفت و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه  گرفت و بعد به دکان برگشت و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشید. خیاط ساعتی نگذشته بود که بازگشت و با نگرانی از شاگردش پرسید :چه شده چرا کف مغازه خوابیده ای؟ شاگرد ناله کنان پاسخ داد:تو که رفتی من سرگرم کار بودم ، دزدی آمد و یکی از پیراهن ها را دزدید و رفت. وقتی من متوجه شدم ، از ترس تو، زهر توی کوزه را خوردم و دراز کشیدم تا بمیرم و از کتک خوردن و تنبیه آسوده شوم. ⚫️⚫️⚫️⚫️
داستان دختر زیبا و مرد حیله گر روزگاری یک دهقان در قریه زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد. دهقان دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد دهقان نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشنهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر دهقان ازدواج کند قرض او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت:... اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود. این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت! سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد. دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود. در همین لحظه دخترک گفت:آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است.... و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است. ⚫️⚫️⚫️⚫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کس در عمل کوتاهی کند، خدا او را.... آیت الله حق شناس
🌷امام صادق ع فرمودند: 🌷۱.هرکه میخواهدغمش برطرف شود: بگوید: ... لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ۸۷انبیا 🌷۲.هرکه میخواهدزر وزیوردنیابهش برسد بگوید: ...مَا شَآءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ... (٣٩)کهف 🌷۳.هرکه میخواهد،بدی به اونرسدبگوید: ...حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ (١٧٣)آل عمران 🌷۴.هرکه میخواهدازمکردرامان باشد: بگوید: ... وَأُفَوِّضُ أَمْرِيٓ إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ (٤٤)غافر کتاب نصایح،فصل چهارم،مطلب۱۶۷
🌷 ۷ چیز راخداگفت از من بخواهید: 🌷1.علم زیاد: قُل رَبِّ زِدنی عِلما...114طه 🌷2.آمرزش گناهان: قُل رَبِّ اغفِر وَارحَم وَاَنتَ خَیرُالرّاحِمین..118مومنون 🌷3.از شر شیطان به من پناه ببر: قُل رَبِّ اَعُوذُ بِکَ مِن هَمَزاتِ الشَّیاطین.97 مومنون 🌷4.منزل بابرکت: قُل رَبِّ اَنزِلنی مُنزَلًا مُبارَکا‌ً...29 مومنون 🌷5.توفیق صداقت: قُل رَبِّ اَدخِلنی مُدخَل‌َ صِدقِِ وَاَخرِجنی مُخرَجَ صِدقِِ وَاجعَل لی مِن لَدُنکَ سُلطانًانَصیرا..80اسرا 🌷6.آمرزش برای والدین: قُل رَبِّ ارحَمهُما کَمارَبَّیانی صَغیراً...24اسرا 🌷7.اگرعذاب گنهکاران را نشانم دادی، من از آنان نباشم: قُل ر‌َب‌‌ِّ اِمّا تُرِیَنّی مایُوعَدون‌َ رَبِّ فَلاتَجعَلنی فِی القوَم الظّالِمین.93 و94 مومنون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج آقا مجتبی می‌گفتند؛ اگر می‌خواهی صدقه بدهی، همینطوری صدقه نده، زرنگ باش، حواست جمع باشد، صدقه را از طرف امام رضا علیه‌السلام برای سلامتی آقا عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف بده! برای دو معصوم است؛ دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد، ممکن نیست خداوند این صدقه تو را رد کند، تو هم اینجا حق واسطه گری‌ات را می‌گیری. تو واسطه‌ای و همین حقِ واسطه‌گری‌ست که اجازه می‌دهد تو به مراحلِ خاص برسی. صدقه روز فراموش نشه هنوز هم دیر نشده 😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در حالی که برخی بی حجاب ها و بد حجاب ها چهره ی برخی از شهرهای ایران اسلامی را نازیبا کرده است ما شاهد مانور در قلب اروپا (لندن) هستیم و این شاید یکی از مصادیق غربال مردم باشد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌خاخام اسرائیلی: 🔸اگر دست من بود، دفعه قبل همزمان با ، را می زدم و ادعا می کردم که این ایرانی بوده که اشتباهاً اصابت کرده است. 🔹ما باید این کار را بکنیم و بگذاریم عرب ها با ایران به جان هم بیفتند، یک مشت دیوانه بجنگند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 پیاده هم بروی تا خشمت را پایین نیاوری به هیچ جایی نمی‌رسی... آیت الله فاطمی نیا
🔹 (صلی الله و علیه و آله و سلم): دل مانند آهن است، هنگامی که آب به آن می رسد، زنگ می زند. اصحاب پرسیدند: با چه چیزی زنگارش را از بین ببریم؟ پیامبر فرمودند: با زیاد کردن و خواندن . 📚 کنزالعمال، ج15، ص549 ‌┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
صاحب زیارت اربعین.mp3
9.12M
🏴 صاحب ضیافت اربعین 🎤 سخنرانی و مداحی 🎧 مناسب گوش دادن در مسیر زیارت اربعین 🏷 علیه السلام علیه السلام
شناسنامه ی کتاب نام کتاب: روشنا مولف :مائده افشاری تاریخ : ۱۴۰۲/۵/۲۰ زنگ ساعت دیوانه ام کرد چشمانم را کمی باز کردم ،با دست روی ساعت کوبیدم تا زنگش قطع شود که متوجه ساعت 7:30 شدم پتو را به گوشی پرتاپ کردم از رختخواب بلند شدم جستی زدم به سمت سرویس دویدم بعد از شستن صورتم دوباره به اتاق برگشتم از داخل کمد مانتویی بیرون آوردم دکمه هایش را یکی در میان بستم که صدای مامان مرا به خود آورد چی شده !😳 وای مامان ساعت هشت کلاس دارم دیرم شده مامان در حالی که لقمه نانی نزدیکم می آورد گفت عجله نکن برو سر خیابان تاکسی بگیر نگاهی به ساعت مچی کردم نه بی فایده بودمسیر دانشگاه تا این جا طولانی هست نمی توانم پیاده با تاکسی بروم نگاهی مظلومانه به مامانم کردم میشه ماشینت را بدی مامان در حالی که از اتاق خارج می شد سینا ماشین را برده تعمیرگاه نفس عمیقی کشیدم اه الان وقت خرابی ماشین بود از خانه خارج شدم خودم به سر خیابان رساندم بعد دقیقه سوار تاکسی شدم صدای اخبار فضای ماشین را پر کرده بود که در مورد وضعیت بد مسکن و شرایط گرانی جامعه می گفت کلافه شدم آخه اول صبح این حجم از آه ناله 😢😒 اخبار که تمام شد نوبت راننده شد حالا او شده بود گوینده و من مثل همیشه شنونده راننده از وضعیت سخت کاری راننده ها می گفت و همچنین کممبوددرآمد ها و.... بعد از کلافگی از صحبت ها به دانشگاه رسیدم ؛نگبهان مرا می شناخت و گفت نیم ساعت دیگر کلاس ها تموم میشه فکر نمی کنم استاد اجازه ورود بده زیر لب گفتم خوابم برد به سمت ساختمان هفت رفتم فضایی بزرگ با تعداد راهرو های متعدد وارد کلاس 208 شدم دستم را جلو بردم و چند تق به در زدم سلام استاد به به خانم درخشنده می خواستید تشریف نیاورید ببخشید استاد خوابم برد بفرمائید به سمت صندلی رفتم چند تا از دانشجویان پسر لبخند تمسخر آمیزی به من زدنند که اعصابم بهم ریخت بعد از پایان کلاس به سمت استاد رفتم .... نویسنده :تمنا🥰☺️
ببخشید استاد یک سوال داشتم از خدمتون ... خانم درخشنده الان وقت ندارم هفته ی آینده در خدمت شما هستم حس بی رمقی در وجودم احساس کردم به طرف کلاس برگشتم روی یکی از صندلی ها نشستم که با شنیدن صدا سرم را بلند کردم کجایی !؟ سلام چطوری ! سلام کوفت آخر این همه وقت هست سرکلاس هستی نباید سراغی از دوستت بگیری خنده ام گرفته بود لیلی اخلاقش همین طور بود کلا بد دهن و کمی بامزه خوب کجا بریم ؟! خونه آقا شجاع وا حالت اصلا خوب نیست ببین بهتر از این نمیشه می گویم لیلی جونم زیادی شارژ هستی یک وقت ... وسط حرفم پرید بریم سلف از راهرو بیرون آمدیم وارد محوطه دانشگاه شدیم حیاط بزرگ با درختان سربه فلک کشیده درختان چنار سایه خوبی برای ما ایجاد کرده بود بعد از وارد شدن به سلف لیلی نگاهی به من انداخت خوب امروز نوبت شما هست چی ؟! مهمان تو هستیم 😄 بی خیال بابا من اصلا پول نیاوردم ببین چطور می زنی زیرش به طرف یکی از میز ها رفتیم ،میز درست انتهای سلف قرار داشت کنارش طاقچه ی کوچکی با گل های پتسو تزیئن شده بود خوب چ خبر ! یا خدا تاره بعد از این همه حرف می گویی چ خبر خوب از محیط کار جدیدت بگو لبخند از چهره اش محو شد آه سردی کشید چی بگم 😢 نویسنده :تمنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌼عصرتون همراه با عشق✨🧡 ✨🌼عصرتون همراه با آرامش✨🧡 ✨🌼عصرتون پراز شـــ🤗ــادی✨🧡 ✨🌼 وعصرتون به شیرینی آرزوها تون ✨🧡 🌼🍃