eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.7هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
آشنای غریب: یا بن الحسن روحی فداک یا ابن الحسن جانم فدای تو متی ترانا و نراک کی میرسد که ما را نظاره کنی و ما جمال نورانیت را نظاره کنیم. صدای قدم‌های ماه عزای اشرف اولاد آدم به گوش می‌رسد، ماه سفره ماتم حضرت اباعبدالله(ع)؛ پس هر کسی که خود را نوکر و ارادتمند به ایشان می‌داند، باید روحا و جسما محیای ورود به ماه ماتم آن حضرت کند برای این آمادگی باید مقدماتی فراهم شود. اولین آن، معرفت به محرم و صاحب محرم است تا وقتی که این معرفت وجود نداشته باشد، آدمی خود را آنچنان که در شأن محرم و صاحب آن است آماده نمی‌کند. حنجره ای که می خواهد به ذکر مصائب آن حضرت بپردازد باید از آهنگ های لغو حرف‌های بیهوده پاک باشد. دستی که می‌خواهد سینه بزند باید از اعمال حرام دور باشد پایی که می‌خواهد وارد مجلس والا مقام آن حضرت شود باید از راه های حرام و ناشایست دور باشد. صد البته که خود اهل‌بیت(ع) نیز وقتی کسی همت به ترک گناه کند و از ایشان کمک بخواهد، به او کمک می‌کنند. این از جسم و اما روح که مرتبه ای بالاتر دارد. پس باید قلب و روح خود را برای محرم آماده کرد و آن را از حب گناه، ریا، حسادت، کینه و دیگر ناخالصی‌ها پاک کرد. الهام: آیا زمان آن نرسيده كه روزي نهج البلاغه اميرالمومنين (علیه السلام) رابخوانيم حداقل روزي يك صفحه 📖 ترجمه فارسي .... هر روز یک حکم کوتاه شرعی در کانال ( فاطمه سلام الله ) منتشر خواهد شد. ❓ آیا گرفتن مذهبی و در و های مسکونی در صورت ابراز برخی اشکالی دارد؟ پاسخ: ⬇️ اقامه چنین برنامه‌هایی از بهترین کارها و جزو مؤکد می‌باشد؛ ولی واجب است برگزار کنندگان مراسم مذهبی از و ایجاد برای همسایگان بپرهیزند، هر چند با کم کردن باشد. یا رب العالمین ذکر روز شنبه(100 مرتبه) معنی:ای پرودگار عالمیان ویژگی:کثرت مال
🏴پخش سخنرانی و مداحی خارج از مجلس عزاداری 🔷س 5373: آیا و مداحی و مانند آن، از مسجد و حسینیه جایز است؟ ✅ج: اگر چه اقامه مراسم و شعائر دینی در زمانهای مناسب در مسجد و حسینیه از بهترین کارها و جزو مستحبات مؤکد می باشد، ولی واجب است برگزارکنندگان مراسم از و ایجاد برای پرهیز کنند، هرچند با قطع صدای بلندگوی خارج مجلس و اختصاص آن به داخل باشد.
‼️حدود اطاعت از والدین 🔷س 5370: و مادر در چه حدی لازم است؟ ✅ج: اگر امر پدر و مادر نسبت به کاری باشد که از نظر ممنوع نیست، سزاوار است امر ایشان اطاعت شود مگر اینکه نکردن موجب قابل توجه آنها شود که در این صورت نباید با امر آنها مخالفت شود.
🏴پخش سخنرانی و مداحی خارج از مجلس عزاداری 🔷س 5525: آیا و مداحی و مانند آن، از مسجد و حسینیه جایز است؟ ✅ج: اگر چه اقامه مراسم و شعائر دینی در زمانهای مناسب در مسجد و حسینیه از بهترین کارها و جزو مستحبات مؤکد می باشد، ولی واجب است برگزارکنندگان مراسم از و ایجاد برای پرهیز کنند، هرچند با قطع صدای بلندگوی خارج مجلس و اختصاص آن به داخل باشد.
👇حـاج اسـماعــیل دولابــی(ره) ‌ هـر وقـت ڪـسی شــما را ڪرد و ناراحــت شـدیـد، نــمی خـواهـد بہ ڪـســی بگوییــد، ✔️بلـڪہ کنــید؛ هــم بـراے خـودتـان و هم براے ڪســی ڪہ شــما را اذیـت ڪرده اسـت. ✍ بـگو: بیچاره ڪـار بـدے ڪـرده اسـت؛اگـر فــهم داشـت نمـی کرد؛ وقــتی می ڪنــی خداونـد دوست داردقلبـت️ بـاز مــی شـود. 🌴 ایـن یڪ جـورے اسـت ڪہ اگــر ڪسی بـہ او خوبــی کند، از او تـشــڪر نکند ناراحت می شـود اگر کســی هـم اذیتش ڪـرد ناراحـت می شـود. 🌴 در ایـن جـا بایــد استغـفار ڪـرد تـا قـلب انســان بـاز شـود. آن وقـت می بینــی ڪہ چقـدر بـزرگ شده ای. اگــر دو مـرتبــہ ایــن ڪـار را ڪردے دیــگر غـم نمـی تو‌انـد شــما را بگیــرد. چـون راهـش را بلـد هســتی 🍁🍂🍁🍂🍁
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت بیست و سوم : رسيدگي به مردم ✔️راوی : جمعي از دوستان شهيد 🔸«بندگان من هستند پس محبوبترين افراد نزد من کساني هستند که نسبت به آنها مهربانتر و در رفع آنها بيشتر کنند. » عجيب بود! جمعيت زيادي در ابتداي خيابان شهيد سعيدي جمع شده بودند. 🔸با رفتيم جلو، پرسيدم: چي شده!؟ گفت: اين پسر عقب مانده ذهني است، هر روز اينجاست. سطل آب کثيف را از جوي بر ميدارد و به آدمهاي خوش تيپ و قيافه ميپاشد! مردم کم کم متفرق ميشدند. مردي با کت و شلوار توسط پسرك خيس شده بود. مرد گفت: نميدانم با اين آدم عقب مانده چه کنم. آن آقا هم رفت. ما مانديم و آن پسر! ابراهيم به پسرک گفت: چرا مردم رو خيس ميکني؟ پسرك خنديد و گفت: خوشم مياد. ابراهيم کمي فکر کرد و گفت: کسي به تو ميگه آب بپاشي؟ پسرك گفت: اونها پنج ريال به من ميدن و ميگن به کي آب بپاشم. بعد هم طرف ديگر خيابان را نشان داد. سه جوان هرزه و بيکار ميخنديدند. ابراهيم ميخواست به سمت آنهابرود، اما ايستاد.کمي فکر کرد و بعد گفت: پسر، خونه شما کجاست؟ 🔸پسر راه خانه شان را نشان داد. ابراهيم گفت: اگه ديگه مردم رو نکني، من روزي ده ريال بهت ميدم، باشه؟ قبول کرد. وقتي جلوي خانه آنها رسيديم، ابراهيم با مادر آن پسرک صحبت کرد. به اين ترتيب مشکلي را از سر راه مردم بر طرف نمود. ٭٭٭ 🔸در تربيت بدني مشغول بوديم. بعد از گرفتن حقوق و پايان ساعت اداري، پرسيد: آوردي؟ گفتم: آره چطور!؟ گفت: اگه کاري نداري بيا با هم بريم فروشگاه. تقريباً همه حقوقش را خريد کرد. از برنج و گوشت، تا صابون و... همه چيز خريد. انگار ليستي براي خريد به او داد ه بودند! بعد با هم رفتيم سمت مجيديه، وارد کوچه شديم. ابراهيم درب خانه اي را زد. 🔸پيرزني که درستي نداشت دم در آمد. ابراهيم همه وسائل را تحويل داد. يك صليب گردن بود. خيلي تعجب کردم! در راه برگشت گفتم: داش ابرام اين خانم بود؟! گفت: آره چطور مگه!؟ آمدم كنار خيابان. موتور را نگه داشتم و با عصبانيت گفتم: بابا، اين همه مسلمون هست، تو رفتي سراغ مسيحيا! 🔸همينطور كه پشت سر من نشسته بود گفت: مسلمونها رو کسي هست کمک کنه. تازه، کميته امداد هم راه افتاده، کمکشون ميکنه. اما اين بنده هاي خدا کسي رو ندارند.با ين کار، هم مشکلاتشان کم ميشه، هم دلشان به امام و گرم ميشه. ٭٭٭ 🔸26 سال از ابراهيم گذشت. مطالب جمع آوري و آماده چاپ شد. يكي از نمازگزاران مرا صدا كرد و گفت: براي مراسم يادمان آقا ابراهيم هر كاري داشته باشيد ما در خدمتيم. با تعجب گفتم: شما شهيد رو ميشناختيد!؟ ايشون رو ديده بوديد!؟ گفت: نه، من تا پارسال كه مراسم يادواره برگزار شد چيزي از شهيد هادي نميدونستم. اما آقا ابرام حق بزرگي گردن من داره! 🔸براي رفتن عجله داشتم، اما نزديكتر آمدم. باتعجب پرسيدم: چه حقي!؟ گفت: در مراسم پارسال جاسوئيچي عكس آقا ابراهيم را توزيع كرديد. من هم گرفتم و به ماشينم بستم. چند روز قبل، با خانواده از مسافرت برميگشتيم. در راه جلوي يك مهمانپذير توقف كرديم. وقتي خواستيم سوار شويم باتعجب ديدم كه سوئيچ را داخل جا گذاشتم! درها قفل بود. به خانمم گفتم: يدكي رو داري؟ او هم گفت: نه،كيفم داخل ماشينه! 🔸خيلي شدم. هر كاري كردم در باز نشد. هوا خيلي سرد بود. با خودم گفتم شيشه بغل را بشكنم. اما هوا سرد بود و راه طولاني. يكدفعه چشمم به عكس آقا ابراهيم افتاد. انگار از روي جاسوئيچي به من نگاه ميكرد. من هم كمي نگاهش كردم و گفتم:آقا ابرام، من شنيدم تا زنده بودي مشكل مردم رو حل ميكردي. شهيد هم كه هميشه زنده است. بعد گفتم: خدايا به آبروي شهيد هادي مشكلم رو حل كن. 🔸تو همين حال يكدفعه دستم داخل جيب كُتم رفت. دسته كليد منزل را برداشتم! ناخواسته يكي از كليدها را داخل قفل دَر ماشين كردم. با يك تكان، قفل باز شد. با وارد ماشين شديم و از خدا تشكر كردم. بعد به عكس آقا ابراهيم خيره شدم وگفتم: ممنونم، انشاءالله جبران كنم. هنوز حركت نكرده بودم كه خانمم پرسيد: در ماشين با كدام كليد باز شد؟ 🔸با تعجب گفتم: راست ميگي، كدوم كليد بود!؟ پياده شدم و يكي يكي كليدها را امتحان كردم. چند بار هم امتحان كردم، اما هيچكدام از كليدها اصلاً وارد قفل نميشد!! همينطوركه ايستاده بودم نَفس عميقي كشيدم. گفتم: آقا ابرام ممنونم، تو بعد از شهادت هم دنبال حل مشكلات مردمي. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید شادي روح پاکش صلوات 🌹