حوائج همگے مستجاب خواهد شد
رواست حاجت دل با دعا شب جمعه
#التماس_دعا
#اسماعیل_شبرنگ
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات
با یاد شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
▶️
هر که از تو سرود حسّ می کرد
آینه بود و منعکس می کرد
گریه با چشم ملتمس می کرد
نفس امّاره هم طلسمی کرد
که نفس می کشم تباه شوم
عمر لبریز از اشتباه شوم
من زمستانم و بهارم نیست
جان این که نفس برآرم نیست
حال و روزی به روزگارم نیست
انتظاری از انتظارم نیست
جمعه ها گر چه با تو می جوشم
صبح شنبه شدی فراموشم
اختیاراً به دام جبر افتاد
تا به یاد جهان قبر افتاد
شاعر تو به پای صبر افتاد
خواب دیدم حریر ابر افتاد
چشم ها خیره سوی خورشید است
کعبه هم محو روی خورشید است
قوّت جان نیمه جانم کو؟
خسته ام ، زخمی ام ، توانم کو؟
مَردُم آقای مهربانم کو؟
مهدی صاحب الزمانم کو؟
کوهی از غصه ها شدن سخت است
دوری از تو برای من سخت است
به شب تیره ام سحر برگرد
مرهم چشم های تر برگرد
زخم جا مانده بر جگر برگرد
در سفر مانده از سفر برگرد
التماس دعای هر شب من
العجل های مانده بر لب من
می رسی تا تمام شب برود
صف اهریمنان عقب برود
پرچم فتح تا حلب برود
تا اروپا وجب وجب برود
می رسی با سپاه ایرانی
با سپاهی پر از سلیمانی
بر لب خسته ی همه آهی
با دل ما همیشه همراهی
با خروش بقیة اللهی
می رسی در هوای خونخواهی
وارث ذوالفقار مولا ، تو
غرّش انتقام زهرا ، تو
می شود انتخابتان باشم؟
دعوت مستجابتان باشم؟
خادم انقلابتان باشم
جمعه ای پارکابتان باشم
آه مظلوم مانده و ظالم
مصلح کلّ ؛ قیام کن قائم
به یاد سید شهیدان اهل قلم
✅ فتح نهایی
دارم تحمل می کنم درد جدایی را
در ندبه ها سر می دهم مولا کجایی را
در گوشه ی زندان هجران...با خیال وصل
هرشب تصور می کنم صبح رهایی را
دنیای رنگارنگ ما غیر از سیاهی نیست
من با تو معنا می کنم عصرطلایی را
مولا تو باقیمانده ی فیض خداوندی
درسینه ها تثبیت کن عشق خدایی را
از پشت سنگرهای خاکی تا خدا بردی
جمله بلاجویان دشت کربلایی را
از راه می آیی و آوینی ؛ کنار تو
روزی روایت می کند فتح نهایی را
دیگر ندارم تاب دوری بیش از این...برگرد
با بیرق سرخ یل ام البنین برگرد
🌿 #اسماعیل_شبرنگ
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_ولادت
زندگی با مهربانی هایتان رونق گرفت
آمدی سجاده ها هم عطر و بوی حق گرفت
یا کریمه لطف تو دست مرا پُر می کند
عرش را محو غبار روی چادر می کند
هر سلامی که فرستادم علیکُم می رسد
لطف زهرا بیشتر از مرقد قم می رسد
التماس از جانب ما و کرامت با شماست
دست خالی از من و لطف و عنایت با شماست
روز میلاد تو بانو لحظه ی پرواز شد
یا علی گفتیم و فصل عاشقی آغاز شد
زندگی با عشق تو چیزی شبیه خاطره ست
روزگار اهل بیتی از عسل شیرین تر است
یا کریمه ، اِشفعی لی ای که نام تو دواست
مطمئنم که کلید لطف تو ذکر رضاست
آفتاب مهربانی ، پشت هر سختی تویی
نور الطاف الهی ، اصل خوشبختی تویی
می سپارم دست تو این زندگی را خوب من
می شناسم با تو روح بندگی را خوب من
من به دامان شما دست توسّل می زنم
از همینجا تا کنار مرقدت پُل می زنم
آمدم می دانم امشب تو به من رو می کنی
آمدم مثل همیشه باز خانومی کنی
راز والشمس و ضحایی ، نور منظومه تویی
جلوه زار چارده معصوم ، معصومه تویی
یا کریمه ، یاکریمی آمده غوغا کنی
آمده در می زند تا در به رویش وا کنی
لحظه ای پایان نگیرد این دعا از یادِ ما
محضر دربارتان خدمت کنند اولادِ ما
هر چه داریم از شما از برکت این نوکری است
نوکری کردن برای تو یقیناً سروری است
بیمه شد با گوشه ی چشمان تو این زندگی
تلخی غم می رود با توست شیرین ، زندگی
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ