eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.4هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
✨زمانه ی است! برخی مردمان امام گذشته را عاشقند،نه امام حاضر را! میدانی چرا؟! امام گذشته را هرگونه بخواهند می کنند... اما امام حاضر را باید ببرند... و کوفیان را اینگونه رقم زدند... 💢طرماح کیست ؟ 🔸ظهر عاشورا وقتی دید سرانجام عاشورا شهادت است از امام رخصت طلبید تا مایحتاجی بر عائله اش تهیه و ذخیره کند و سریع برگردد امام بعد اجازه فرمودند «زود برگرد» 🔴 وقتی برگشت و دید خورشید به نیزه وخیام در آتش ٬٬٬ دیوانه وار با ناله ای جانسوز پی در پی فریاد میزد وای بر من که مولایم را تنها گذاشتم ‌. 🔹با حال دگرگون از امام زین العابدین سؤال میکند این چه مصیبتی است بر من ؟ امام سجاد میفرمایند وقتی امامت گفت ٬٬٬٬ زود برگرد یعنی نرو . 🔸بعدها کنار سلیمان در قیام توابین با سینه ای پر از غم شهید شد اما به علت «بی بصیرتی» کربلایی نشد . ✅تقدیم به کسانی که منتظر موضع صریح امام جامعه هستند...‼️ 31 عبدالله بن عمیر ساکن کوفه بود. روزی گروهی سرباز را دید و از مقصدشان پرسید و شنید که برای جنگ با حسین می روند. به خانه اش رفت و با همسرش ام وهب شبانه از شهر خارج شدند و به امام پیوستند. بعد از حمله اولیه، نبرد تن به تن شروع شد و عبدالله از اولین نفراتی بود که به میدان رفت. جنگی کرد جانانه و نوشته اند در حدود 19 سوار و چند پیاده را کشت و بعد اسیر شد. به دستور عمر سرش را جدا کردند و به جانب سپاه امام پرتاب کردند. ام وهب فورا خود را به بدن شوهرش رساند و می گفت: بهشت بر تو گوارا باد. در همین حین شمر به غلامش دستور داد تا با عمودی به سر ام وهب بزند و اینچنین در بین شهدای کربلا این بانوی والا مقام هم قرار گرفت... جناده بن کعب به همراه همسرش بحریه و پسرشان عمرو از مکه همراه امام بودند. جناده صبح عاشورا در حمله اولیه به شهادت رسید. هنگام تاختن بسوی دشمن می گفت: بر بیعت خود استوارم تا برای وارث خود این عهد را به ارث بگذارم. با شروع نبرد تن به تن، عمرو پسر جناده که نوجوان بود؛ نزد امام آمد تا اذن میدان بگیرد. امام اجازه ندادند و فرمودند: پدرت در اولین حمله کشته شده، شاید مادرت کشته شدنت را دوست نداشته باشد. عمرو گفت: البته مادرم مرا به جهاد امر کرده و نزد شما فرستاده... امام پذیزفتند. عمرو در میدان این رجز را می خواند: امیرم حسین است و چه خوب امیری؛ نشاط دل پیامبر و مژده دهنده به سعادت و بیم دهنده از باطل. علی و فاطمه پدر و مادرش؛ مانند او کسی را می شناسید؟ او بعد از کارزاری کوتاه به شهادت رسید. بحریه که حالا هم همسر شهید بود و هم مادر شهید، عمود خیمه اش را کند و در حالیکه می گفت: من زنی ضعیفم اما شما را در راه حمایت فرزندان فاطمه ضربتی سخت می زنم. آن را به سوی لشکر عمر پرتاب کرد و نوشته اند که حتی فردی را هم کشت! امام خود را به بحریه رساندند و او را به خیام بازگرداندند. خانواده های حسینی این چنین اند...