1_810526160.mp3
4.66M
#وظیفه_منتظران6
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
┈┄┅═✾🍃🌸🍃✾═┅┄┈
1_422958463.mp3
4.79M
#وظیفه_منتظران7
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
┈┄┅═✾🍃🌸🍃✾═┅┄┈
1_976509376.mp3
3.31M
#وظیفه_منتظران8
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
┈┄┅═✾🍃🌸🍃✾═┅┄┈
1_1021794323.mp3
4.62M
#وظیفه_منتظران9
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
┈┄┅═✾🍃🌸🍃✾═┅┄┈
﷽
📌غش وسط مباحثه!!!
🔹«در اصفهان به سال مجاعه که یکی از آن «قحط سالهای دمشقی» بود و مردم، پیر و جوان و زن و مرد، از گرسنگی، خیل خیل می مردند، من و شماری اندک از طلاب مدرسه نیماوَرْد (یا مدرسه ای دیگر که استاد همایی نامش را یاد کرد و من اکنون به یاد ندارم) با گرسنگی و قحطی همچنان دست و پنجه نرم می کردیم، و نستوه در کار تحصیل علم کوشا بودیم.
🔸چنان مستغرق در جمال معنی و لذات حاصل از کسب معرفت بودیم که گویی در پیرامون ما هیچ اتفاقی نیفتاده است.
🔹گذران ایام تحصیل را با کمترین سد جوعی به شیوه اصحاب صُفّه، شبی را به روز می آوردیم و روزی را به شب…
🔸یک روز در ضمن مباحثه با رفیق همدرسم که طلبه برجسته ای از اهل قزوین بود(شیخ هاشم قزوینی)متوجه شدم که ناگهان حالش دگرگون شد و تشنجی به او دست داد و بی هوش افتاده و به حالت غش درآمد، می دانستم که هیچ بیماری و دردی ندارد، در کمال سلامت و نشاط جوانی است، دردش از گرسنگی است که آن را از من نیز پنهان می کند...
🔹به ناچار با شتاب از جای برخاستم. هر چه در گوشه و کنار طاق و رواق مدرسه و ذهن و ضمیرم بود گشتم که وجهی حاصل کنم و از آن راه لقمه نانی برای او فراهم آورم، به هیچ روی حاصل نشد، که همه در کمال فقر و قناعت می زیستیم و هر کس هر چه داشت، از کتابهای غیر درسی گرفته تا لوازم زندگی، در روزهای گذشته، همه را فروخته بود. دیگر چیزی در بساط باقی نبود...
🔸به ناگزیر خود را به خیابانی که در نزدیکی آن مدرسه بود رساندم، به تعبیر بیهقی، همچون متحیری و غمناکی می گشتم و چشمم به هیچ چیز نمی افتاد که بتوان سدّ جوع کرد...
🔹از پس جست و جوی بسیار و نومیدی، ناگهان در گوشه خیابان چشمم به چند برگ کاهوی گل آلود افتاد، که از قضای روزگار در آنجا افتاده بود. گویی هنوز کسی از خیل گرسنگان شهر آن را ندیده بود...
🔸آن چند برگ کاهوی گل آلود را همچون مائده ای بهشتی که از آسمان فرود آمده باشد، از زمین برداشتم، آن را در جوی آب شستم، خود را به کنار آن دوست رساندم، همچنان بی هوش افتاده بود.
🔹دیدم رنگ رخساره اش از فرط گرسنگی زرد شده است. از آثار حیات نفسی هنوز باقی است که به دشواری صدای آمد و رفتنش را می توان شنید...
🔸اندکی از آن برگهای کاهو در دهانش نهادم، بی رمق، با چشمان بسته، به زحمت به جویدن پرداخت. با هر برگی که می جوید و فرو می برد، چنان بود که گویی پاره ای از حیات رفته باز می گردد.
🔹هنوز آن چند برگ کاهو به پایان نرسیده بود که اندک اندک چشمانش باز شد و با لبخندی که در آن شکرها بود و نه شکایتی، برخاست و نشست و بی درنگ روی به من کرد و انگشت روی خط نهاد و گفت:«در کجای بحث بودیم؟» و دیگر از آن گرسنگی و بی هوشی و پیچ و تابهای حاصل از آن هیچ سخنی نگفت. چنان بود که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است.
🔸من نیز که از به سامان رسیدن سعی خویش، در رمق بخشیدن به او، رضایتی در خود احساس می کردم، روا نداشتم که آن مایه اشتیاق و جویندگی او را در راه دانش، که تا بدین پایه بود، به سخنانی دیگر گونه بیالایم و از گرسنگی او و حالاتی که در آن میان بر من و او رفته بود سخن بگویم، یا چیزی بپرسم؛ دنباله بحث را یادآور شدم...
📚استاد جلال الدین همایی
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#داستان_علما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌اگر خوندن نمازشب خیلی برات سنگینه و سخت به نظر میاد
توصیه میکنم این کلیپ را تماشا کن...
سخنران:استاد دانشمند🎤
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠پيامبر صلي الله عليه و آله:
اِتَّقوا دَعْوَةَ الْمَظْلومِ وَ اِنْ كانَ كافِرا فَاِنَّها لَيْسَ دونَها حِجابٌ؛
💠از نفرين مظلوم بترسيد اگر چه كافر باشد؛ زيرا در برابر نفرين مظلوم، پرده و مانعى نيست.
📚نهج الفصاحه، ح 48
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَ
سلام_امام_زمانم
اے راحت دل، قرار جانها برگرد
درمان دل شکستهےِ ما، برگرد
مانديم در انتظارِ ديدار، اے داد
دلها همه تنگِ توست، آقا برگرد...
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
┄┅┅┅┅❁🤍❁┅┅┅┅┄
پروردگارا !
بر هر چه بنگرم...🌸
تـو پدیـدار بودهای
مبارک است
روزی که با نام تو
و توکل بر اسم اعظمت...🌸
آغاز گردد ...
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
6_144247131795712692.mp3
28.4M
روضه🏴
#روضه_مادر
📝روضه به مناسبت ایام فاطمیه
🎤کربلائی محمدحسین حدادیان
#حضرت_زهرا ؛ #فاطمیه
#فاطمیه_سلام_الله_علیها
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#بخواهیمآمدنشرا
🍂گفتن که عاشقی جگر می خواهد
جان برکف و مشتاق خطر می خواهد...
🍂هرچند صف مدعیان بسیار است
او سیصد و سیزده نفر می خواهد...
#امام_زمان
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»