🌸🍃🌸🍃
#اندوه_آدم_ودلداری_خداوند
قابيل جنايتكار پس از دفن جسد برادرش، نزد پدر آمد.
آدم(علیه السلام) پرسيد: هابيل كجاست؟ قابيل گفت: من چه مىدانم، مگر من نگهبان او بودم كه سراغش را از من مىگيرى؟!
آدم(ع) كه از فراق هابيل، سخت ناراحت بود، برخاست و سر به بيابانها نهاد تا او را پيدا كند. همچنان سرگردان مىگشت اما چيزى نيافت.
تا اين كه دريافت كه او به دست قابيل كشته شده است، با ناراحتى گفت: لعنت بر آن زمينى كه خون هابيل را پذيرفت.
از آن پس آدم(ع) از فراق نور ديده و بهترين پسرش، شب و روز گريه مىكرد، و اين حالت تا چهل شبانه روز ادامه يافت.
آدم(ع) قتلگاه هابيل را پيدا كرد و طوفانى از غم بر قلبش نشست. آن زمين را كه خون به ناحق ريخته ی پسرش را پذيرفته، لعنت نمود، و نيز قابيل را لعنت كرد.
آدم(ع) بسيار غمگين بود و نالهاش از فراق هابیل بلند بود و شكايتش را به درگاه خدا برد، و از او خواست كه ياريش كند و با الطاف مخصوصش او را از اندوه جانكاه نجات دهد.
خداوند مهربان به آدم(ع) وحى كرد و به او بشارت داد كه: آرام باش، به جاى هابيل، پسرى را به تو عطا كنم كه جانشين او گردد.
طولى نكشيد كه اين بشارت تحقق يافت، و حوا(ع) داراى پسر پاك و مباركى گرديد. روز هفتم اين نوزاد، خداوند به آدم(ع) چنين وحى كرد:
اى آدم! اين پسر (شیث) از ناحيه من به تو هِبَه (بخشش) شده است، نام او را هبة الله بگذار. آدم(ع) از وجود چنين پسرى خشنود شد، و نام او را هبة الله گذاشت.
#بحارالانوارج١١ص٢٣٠_٢٣١
#تفسير_نورالثقلين_ج١ص٦١٢
🌸🍃🌸🍃
گويند پس از شهادت امام رضا (عليه السلام)، چون مردم نام مأمون را بر زبان مى آوردند، او را سرزنش و ملامت مى كردند.
مأمون خواست كه خود را از آن جرم و گناه تبرئه كند، به اين جهت از سفر خراسان به بغداد آمد.
نامه اى براى امام جواد (عليه السلام) نوشت و با اكرام و اعزاز (احترام)، او را خواست.
امام به بغداد آمد.
مأمون پيش از آنكه وى را ببيند، به شكار رفت.
در بين راه، به گروهى از كودكان رسيد كه در ميان راه ايستاده بودند.
امام جواد (عليه السلام) هم در آنجا ايستاده بود.
چون كودكان، كبكبه (جاه و جلال) مأمون را ديدند پراكنده شدند.
امام از جايگاه خود حركت نكرد، با نهايت آرامش و وقار در جاى خود ايستاد تا آنكه مأمون به نزديک او رسيد.
از ديدار كودک در شگفت گشت، عنان (دهانه) اسب بر كشيد و پرسيد چرا مانند كودكان ديگر از سر راه دور نشديد و از جاى خود حركتى نكرديد؟
در پاسخ فرمود اى خليفه، راه تنگ نبود كه بر تو گشاد گردانم و جرم و خطايى نداشتم كه از تو بگريزم، گمان ندارم كه بى جرم كسى را مجازات كنيد.
مأمون از شنيدن اين سخنان بيشتر شگفت زده شد.
از ديدار حسن و جمال او مجذوب او شده، پرسيد اى كودک، چه نام دارى؟
حضرت فرمود محمد نام دارم.
گفت پسر كيستى؟
فرمود فرزند على بن موسى الرضا (عليهما السلام).
مأمون چون نسبش را شنيد، تعجبش از بين رفت و از شنيدن نام آن امام كه شهيدش كرده بود شرمسار گرديد.
درود و رحمت به روان پاک او فرستاد و رفت.
#بحارالانوارج٥ص٩١
🌸🍃🌸🍃
یک روز عید، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) به حجره جدشان حضرت رسول الله (ص) وارد شدند و فرمودند یا جداّه، امروز روز عید است و فرزندان عرب همه با لباس های رنگارنگ خود را آراسته اند و لباس های نو پوشیده اند و ما لباس نو نداریم و برای همین کار هم خدمت شما آمده ایم که فکری به حال ما کنید.
حضرت حال آنها را بررسی کرد و گریه ای نمود تا آنجا که دو قطعه لباس از بهشت که به کمک جبرئیل یکی برای امام حسن (ع) لباس سبز و دیگری برای امام حسین (ع) لباس سرخ آورد و آنها پوشیدند و خوشحال شدند.
جبرئیل وقتی این حالات را مشاهده نمود گریه کرد.
حضرت رسول (ص) فرمود ای جبرئیل، امروز که فرزندان من شاد و خرسند هستند، تو چرا گریه می کنی و مهموم و مغموم و محزون هستی؟!
تو را به خدا قسم می دهم که اگر خبری هست، به من بگو و مرا از این ناراحتی برهان.
جبرئیل فرمود ای رسول خدا، بدان اینکه برای دو فرزندت دو رنگ مختلف اختیار گردید، یکی امام حسن ( ع) ناچار است زهر بنوشد و از شدت زهر رنگش سبز می شود و امام حسین (ع) را ذبح می کنند و بدنش را با خونش خضاب می کنند.
در اینجا پیامبر (ص) خیلی گریه کرد.
#بحارالانوارج۴۴ص۲۴۵
🌸🍃🌸🍃
#علامت_زخم_صدقه
از ما حركت از خدا بركت
يكی از ياران رسول خدا صلی الله عليه و آله فقير شد. محضر رسول خدا صلی الله عليه و آله آمد و شرح حال خود را بيان كرد. پيغمبر💚 صلی الله عليه و آله فرمود برو هر چه در منزل داری اگر چه كم ارزش هم باشد بياور!
آن مرد انصار رفت و طاقه ای گليم و كاسه ای را خدمت پيغمبر صلی الله عليه و آله آورد. حضرت آنها را در معرض فروش گذاشت و فرمود
چه كسی اينها را از من می خرد؟
مردی گفت
من آنها را به يك درهم خريدارم. حضرت فرمود
كسی نيست كه بيشتر بخرد! مرد ديگری گفت
من به دو درهم می خرم. پيغمبر💚 صلی الله عليه و آله به ايشان فروخت و فرمود اينها مال تو است.
آن گاه دو درهم را به آن مرد انصار داد و فرمود
با يك درهم غذايی برای خانواده ات تهيه كن و با درهم ديگر تبری خريداري كن و او نيز به دستور پيغمبر صلی الله عليه و آله عمل كرد.
تبری خريد و خدمت پيغمبر💚 صلي الله عليه و آله آورد. حضرت فرمود
اين تبر را بردار و به بيابان برو و با آن هيزم بشكن و هر چه بود ريز و درشت و تر و خشك همه را جمع كن، در بازار بفروش.
مرد به فرمايشات رسول خدا صلی الله عليه و آله عمل كرد. مدت پانزده روز تلاش نمود و در نتيجه وضع زندگی او بهتر شد.
پيغمبر💚 گرامی صلی الله عليه و آله به او فرمود
اين بهتر از آن است كه روز قيامت بيايی در حالی كه در سيمايت علامت زخم صدقه باشد.
#بحارالانوارج۲
💕💕💕
🌸🍃🌸🍃
رمیله گفت:
در زمان امیرالمومنین علیه السلام روزي تب شدیدي داشـتم. روز جمعه آرامشـی درّخود دیـدم و بـا خود گفتم بهترین کار این است که روي خودم مقـداري آب بریزم و پشت سـر امیرالمؤمنین علیه السلام نماز بخوانم. این کار را کردم و به جانب مسجد رفتم. همین که مولی امیرالمؤمنین روي منبر رفت، تبم دوباره برگشت.
وقتی آن جناب نماز را تمام کرد و به جانب خانه رفت، من نیز با ایشان رفتم. فرمود: رمیله! دیـدم در خود پیچیده بودي. عرض کردم: آري، و جریـان را به عرض ایشـان رسانـدم که علاقه داشـتم نمازي پشت سـر شـما بخوانم. فرمود: رمیله! هر مؤمنی که
مریض می شود، مـا نیز به واسـطه بیماري او مریض می شویم، محزون نمی شود مگر اینکه ما نیز از انـدوه او محزون می شویم، و دعایی نمی کنـد مگر اینکه دعای او را آمین می گوییم، و ساکت نمی شود مگر اینکه ما برایش دعا می کنیم.عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! خداونـد مرا فـدایتان کنـد! این براي کسـی است که با شـما در خانه باشد، اما آنها که در اطراف زمین هستند چطور؟ فرمود: رمیله! در شرق و غیر آن، مؤمنی از نظر ما پنهان نیست.
#بحارالانوارج۲۶ص١٤۰ #بصائرالدرجاتص۷۲
🌸🍃🌸🍃
رمیله گفت:
در زمان امیرالمومنین علیه السلام روزي تب شدیدي داشـتم. روز جمعه آرامشـی درّخود دیـدم و بـا خود گفتم بهترین کار این است که روي خودم مقـداري آب بریزم و پشت سـر امیرالمؤمنین علیه السلام نماز بخوانم. این کار را کردم و به جانب مسجد رفتم. همین که مولی امیرالمؤمنین روي منبر رفت، تبم دوباره برگشت.
وقتی آن جناب نماز را تمام کرد و به جانب خانه رفت، من نیز با ایشان رفتم. فرمود: رمیله! دیـدم در خود پیچیده بودي. عرض کردم: آري، و جریـان را به عرض ایشـان رسانـدم که علاقه داشـتم نمازي پشت سـر شـما بخوانم. فرمود: رمیله! هر مؤمنی که
مریض می شود، مـا نیز به واسـطه بیماري او مریض می شویم، محزون نمی شود مگر اینکه ما نیز از انـدوه او محزون می شویم، و دعایی نمی کنـد مگر اینکه دعای او را آمین می گوییم، و ساکت نمی شود مگر اینکه ما برایش دعا می کنیم.عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! خداونـد مرا فـدایتان کنـد! این براي کسـی است که با شـما در خانه باشد، اما آنها که در اطراف زمین هستند چطور؟ فرمود: رمیله! در شرق و غیر آن، مؤمنی از نظر ما پنهان نیست.
#بحارالانوارج۲۶ص١٤۰ #بصائرالدرجاتص۷۲
🌸🍃🌸🍃
#مردعابدوزن_بدکار
زنی فاسد و هرزه گرد، با چند نفر از جوانان بنی اسرائیل روبرو شد. با قیافه زیبا و آرایش کرده خود آنها را فریفت. یکی از آن جوانان به دیگری گفت: «اگر فلان عابد هم این زن را ببیند فریفته اش خواهد شد.»
زن آلوده چون این سخن را شنید گفت: «به خدا سوگند تا او را نفریبم به خانه برنمی گردم.»
پس شب به خانه عابد رفت و درب را کوبید و گفت: «من زنی بی پناهم! امشب مرا در خانه خود جای بده.» ولی عابد امتناع ورزید.
زن گفت: «چند نفر جوان مرا تعقیب می کنند، اگر راهم ندهی، از چنگشان خلاصی نخواهم داشت.»
عابد چون این حرف را شنید به او اجازه ورود داد. همین که آن زن داخل خانه شد لباسش را از تن خود بیرون آورد و قامت دلارای خویش را در مقابل او جلوه داد. چون چشم عابد به پیکر زیبا و اندام دلفریب او افتاد چنان تحت تأثیر غریزه جنسی واقع شد که بی اختیار دست خود را بر اندامش نهاد. در این موقع ناگهان به خودش آمد و متوجه شد که چه کاری از او سرزده است. به طرف دیگی که برای تهیه غذا زیر آن آتشی افروخته بود رفت و دست خود را در آتش گذاشت.
زن پرسید: «این چه کاری است که می کنی؟»
او جواب داد: «دست من، خودسرانه کاری انجام داد، حالا دارم او را کیفر می دهم.»
زن از دیدن این وضع طاقت نیاورد و از خانه او خارج شد. در بین راه به عده ای از بنی اسرائیل برخورد کرد و گفت: «فلان عابد را در یابید که خود را آتش زد.» و وقتی آنها رسیدند مقداری از دست او را سوخته یافتند.
#بحارالانوارج۱۴
🌸🍃🌸🍃
شهادت محل سجود در روز قيامت
پیامبر گرامی اسلام (ص):
اي اباذر!
هيچ كس صورت و پيشاني بر قطعه اي از قطعات زمين نمي گذارد ،
مگر اينكه آن قطعه زمين شهادت مي دهد
آن شخص در آن براي خدا سجده كرده و در آن دعا و نماز خوانده
و مناجات كرده ،
و او را با اين شهادت سرافراز و مفتخر مي سازد
و بهشتي مي نمايد.
در حديث است كه :
در جاهاي مختلف زمين نماز بخوانيد ،
تا در قيامت براي شما شهادت دهند .
#بحارالانوارج٨٢ص٢٣٤
🌸🍃🌸🍃
امام سجاد علیه السلام :
سه حالت و خصلت در هر يك از مؤمنين باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قيامت در سايه رحمت عرش الهى مى باشد و از سختى ها و شدايد صحراى محشر در امان است :
اوّل آن كه در كارگشائى و كمك به نيازمندان و درخواست كنندگان دريغ ننمايد.
دوّم آن كه قبل از هر نوع حركتى بينديشد كه كارى را كه مى خواهد انجام دهد يا هر سخنى را كه مى خواهد بگويد آيا رضايت و خوشنودى خداوند در آن است يا مورد غضب و سخط او مى باشد.
سوّم قبل از عيب جوئى و بازگوئى عيب ديگران ، سعى كند عيب هاى خود را برطرف نمايد.
#بحارالانوارج۷۵ص۱۴۱
⚫️⚫️⚫️⚫️