eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
8.8هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
23.2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 بسیجی بدرد نمیخوره!!! بدرد اختلاس و دزدی و آقازادگی نمیخوره، فقط میده، جوانی میده یازده بسیجی دیشب لب مرز توسط به شهادت رسیدن
✅دفن بدن جون در کربلا   🔻بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جون غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود وسپس او را دفن کردند. 📚منتخب التواریخ :ص311 ع
✅دفن بدن جون در کربلا 🔻بعد از ده روز از واقعه عاشورا، جمعى از بنى‌اسد بدن شریف جون غلام ابوذر غفارى را در حالى که صورتش نورانى و بدنش معطر بود، پیدا کرده و سپس او را دفن نمودند. جون کسى بود که امیرالمومنین علیه‌السلام او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید. 🔺هنگامى که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام براى کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت ابوذر به مدینه بازگشت و در خدمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام حسن مجتبى علیه‌السلام و سپس به خدمت امام حسین علیه‌السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا آمد. 🔹او در کربلا جنگ نمایانى کرد، تا این که اطراف او را گرفتند و زخم‌هاى فراوانى به او وارد نمودند. 🔸هنگامى که روى زمین افتاد، امام حسین علیه‌السلام سر او را به دامن گرفت و بلندبلند گریست، سپس دست مبارک را بر سر و صورت جون کشید و فرمود: ▪️«اللّهُمِّ بَیِّض وَ جْهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَاحْشُرْهُ مَعَ مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد علیهم‌السلام؛ ◽️بارالها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم‌السلام محشورش فرما». 📚عبدالحسين نيشابورى، تقویم شیعه، صفحه 33. ع
0⃣7⃣ مولي ابي‌ذر الغفاري 🔹شيخ طوسي رحمه الله جون را از اصحاب امام حسين عليه‌السلام شمرده است.(۱) «جون»(۲) اهل «نوبه» و ✳️غلام سياه‌پوستي بود كه «ابي‌ذر غفاري» آن صحابي باوفاي پيامبر او را از قيد بندگي و بردگي آزاد كرده بود. «جون» از شيعيان امام علي عليه‌السلام شناخته مي‌شد. او پيوسته پس از ابوذر همراه اهل بيت عليهم‌السلام بوده است. زماني در خدمت امام حسن عليه‌السلام و هنگامي با امام حسين عليه‌السلام بود. او امام حسين عليه‌السلام را از مدينه تا مكه و سپس از مكه تا عراق همراهي كرده بود.(۳) گويند جون در ساخت و تعمير سلاح مهارت داشت. ▪️نقل شده جون، در شب عاشورا خيمه ويژه‌اي براي خود برپا ساخته بود تا سلاح ياران حسين عليه‌السلام را تعمير و اصلاح كند. در تاريخ آمده است، در روز عاشورا، امام درخواست او را براي جهاد اين گونه رد فرمود: 🔴«تو از جانب من اذن (كناره‌گيري از جنگ) داري، فقط و فقط تو ما را براي دست‌يابي به عافيت همراهي كرده‌اي. بنابراين، خود را به راه و شيوه ما مبتلا مساز».(۴)  ✳️گفته شده بعد از اين بود كه به خدمت دختر اميرمؤمنان، زينب عليهاالسلام و اطرافيان امام رسيد تا آنها را شفيع خود سازد. پس از آن از امام اجازه جهاد گرفت و وارد ميدان رزم شد. 🔸درسي كه مي‌توان گرفت: در راه احياي حق، هر كس بايد از ابزار ممكن كه مورد قبول نيز مي‌باشد، بهره‌مند شود . 🔻شهادت جون  🔹جون در روز عاشورا در مقابل امام حسين عليه‌السلام ايستاده و از آن حضرت اجازه رزم خواست. اما امام به او اذن جهاد ندادند و حضرت فرمودند: ما تو را براي ايام عافيت و آسودگي خريداري كرديم ولي الآن خود را گرفتار نكن» 😭جون خود را بر قدم‌هاي امام انداخت و بر آن بوسه مي‌زد و مي‌گفت: 😭«اي فرزند رسول خدا! من براي آسودگي خاطر خويش در گرفتاري از شما كمك مي‌گرفتم، (۵)  😭من خود مي‌دانم كه بوي خوشي ندارم، 😭خويشانم افرادي فرومايه‌اند 😭و رنگم سياه است. اما شما از من از آن نفس بهشت‌گونه‌تان بدميد تا كه خوش بو شوم، شرافت خويشاوندي يابم، و سيمایم سفيد شود. به خدا قسم از شما جدا نخواهم شد تا اين خون تيره‌ام با خون پاكتان مخلوط گردد» پس از آن گاه امام او را اجازه رزم دادند.(۶) او وارد معركه جنگ شد در حالي كه اين رجز را مي‌سرود: ▪️«كيف يري الكفار ضرب الاسود بالسيف ضربا عن بني‌محمداذب عنهم باللسان و اليد ارجوا به الجنة يوم الورود؛(۷)  ▪️اي كفار، ضرب شمشير سياه را چگونه مي‌بينيد؟ به شمشير ضربه‌اي از فرزند محمد، از آنها با زبان و دست حمايت مي‌كنم، در حالي كه به بهشت در روز قيامت اميدوارم» بعد از آن، بيست و پنج نفر از سپاه دشمن را به خاك انداخت. محمد بن ابي‌طالب مي‌گويد: ✳️😭«زماني كه جون به زمين خورد، حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام بر بالينش آمد و بر حق او اين گونه دعا فرمود: ▪️«اللهم بيض وجهه، و طيب ريحه و احشره مع الابرار، و عرف بينه و بين محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله؛ (۸)  ▫️پروردگارا! سيماي او را سفيد كن، و او را خوش بوي گردان، و با محمد صلي الله عليه و آله محشورش نما، و بين او و محمد، آشنايي برقرار ساز». ✳️علماي ما از امام باقر عليه‌السلام و از پدرشان امام زين‌العابدين عليه‌السلام نقل كرده‌اند: هنگامي كه بني‌اسد براي دفن شهدا، به معركه جنگ آمدند، بعد از چند روز ديدند كه بوي خوشي - چون مشك - از اندام جون متصاعد است.(۹)  سلام بر جون در زيارت ناحيه اين گونه آمده است: «السلام علي جون بن حوي ابن حرمي مولي ابي‌ذر الغفاري؛ (10)  سلام بر جون غلام ابي‌ذر غفاري». ♻️درسي كه مي‌توان گرفت: شناخت حق و رهروي آن به ظاهر افراد نيست. استجابت دعاي ولي خدا آن قدر با شتاب انجام مي‌پذيرد، به گونه‌اي كه خواندن او در واقع اجابت خداوند است . ------------------------- 📚پی نوشت‌ها :  ( ۱ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۴؛ ابصار العين، ص۱۳۸؛ موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص ۴۵۱؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۸ ( ۲ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۳۱۲؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۴؛ ابصار العين، ص ۱۲۹ ( ۳ )  ، ص ۲۲۷ و فائده ۱۵ ( ۴ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۹ و ۳۴۵؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۷۳ ( ۵ ) رجال شيخ طوسي، ص ۷۲ ( ۶ ) گاه نام ايشان را «حوي» ضبط كرده‌اند، و ليكن مشهور «جون» است. مقتل الحسين خوارزمي، ج ۱، ص۲۳۷، ولي مفيد رحمه الله او را جوين مولي ابي‌ذر دانسته است. الارشاد، ج ۲، ص ۹۳ ( ۷ ) ابصار العين، ص ۱۷۶ ( ۸ ) فقال عليه‌السلام: «انت في اذن مني، فانما تبعتنا طلبا للعافيه، فلا تبتل بطريقنا » ( ۹ ) «يابن رسول الله، انا في الرخاء الحس قصاعكم و في الشدة اخذلكم » ( ۱۰ ) اللهوف، ص ۴۷؛ مقتل الحسين مقرم، ص ۳۱۳
0⃣7⃣ مولي ابي‌ذر الغفاري 🔹شيخ طوسي رحمه الله جون را از اصحاب امام حسين عليه‌السلام شمرده است.(۱) «جون»(۲) اهل «نوبه» و ✳️غلام سياه‌پوستي بود كه «ابي‌ذر غفاري» آن صحابي باوفاي پيامبر او را از قيد بندگي و بردگي آزاد كرده بود. «جون» از شيعيان امام علي عليه‌السلام شناخته مي‌شد. او پيوسته پس از ابوذر همراه اهل بيت عليهم‌السلام بوده است. زماني در خدمت امام حسن عليه‌السلام و هنگامي با امام حسين عليه‌السلام بود. او امام حسين عليه‌السلام را از مدينه تا مكه و سپس از مكه تا عراق همراهي كرده بود.(۳) گويند جون در ساخت و تعمير سلاح مهارت داشت. ▪️نقل شده جون، در شب عاشورا خيمه ويژه‌اي براي خود برپا ساخته بود تا سلاح ياران حسين عليه‌السلام را تعمير و اصلاح كند. در تاريخ آمده است، در روز عاشورا، امام درخواست او را براي جهاد اين گونه رد فرمود: 🔴«تو از جانب من اذن (كناره‌گيري از جنگ) داري، فقط و فقط تو ما را براي دست‌يابي به عافيت همراهي كرده‌اي. بنابراين، خود را به راه و شيوه ما مبتلا مساز».(۴)  ✳️گفته شده بعد از اين بود كه به خدمت دختر اميرمؤمنان، زينب عليهاالسلام و اطرافيان امام رسيد تا آنها را شفيع خود سازد. پس از آن از امام اجازه جهاد گرفت و وارد ميدان رزم شد. 🔸درسي كه مي‌توان گرفت: در راه احياي حق، هر كس بايد از ابزار ممكن كه مورد قبول نيز مي‌باشد، بهره‌مند شود . 🔻شهادت جون  🔹جون در روز عاشورا در مقابل امام حسين عليه‌السلام ايستاده و از آن حضرت اجازه رزم خواست. اما امام به او اذن جهاد ندادند و حضرت فرمودند: ما تو را براي ايام عافيت و آسودگي خريداري كرديم ولي الآن خود را گرفتار نكن» 😭جون خود را بر قدم‌هاي امام انداخت و بر آن بوسه مي‌زد و مي‌گفت: 😭«اي فرزند رسول خدا! من براي آسودگي خاطر خويش در گرفتاري از شما كمك مي‌گرفتم، (۵)  😭من خود مي‌دانم كه بوي خوشي ندارم، 😭خويشانم افرادي فرومايه‌اند 😭و رنگم سياه است. اما شما از من از آن نفس بهشت‌گونه‌تان بدميد تا كه خوش بو شوم، شرافت خويشاوندي يابم، و سيمایم سفيد شود. به خدا قسم از شما جدا نخواهم شد تا اين خون تيره‌ام با خون پاكتان مخلوط گردد» پس از آن گاه امام او را اجازه رزم دادند.(۶) او وارد معركه جنگ شد در حالي كه اين رجز را مي‌سرود: ▪️«كيف يري الكفار ضرب الاسود بالسيف ضربا عن بني‌محمداذب عنهم باللسان و اليد ارجوا به الجنة يوم الورود؛(۷)  ▪️اي كفار، ضرب شمشير سياه را چگونه مي‌بينيد؟ به شمشير ضربه‌اي از فرزند محمد، از آنها با زبان و دست حمايت مي‌كنم، در حالي كه به بهشت در روز قيامت اميدوارم» بعد از آن، بيست و پنج نفر از سپاه دشمن را به خاك انداخت. محمد بن ابي‌طالب مي‌گويد: ✳️😭«زماني كه جون به زمين خورد، حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام بر بالينش آمد و بر حق او اين گونه دعا فرمود: ▪️«اللهم بيض وجهه، و طيب ريحه و احشره مع الابرار، و عرف بينه و بين محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله؛ (۸)  ▫️پروردگارا! سيماي او را سفيد كن، و او را خوش بوي گردان، و با محمد صلي الله عليه و آله محشورش نما، و بين او و محمد، آشنايي برقرار ساز». ✳️علماي ما از امام باقر عليه‌السلام و از پدرشان امام زين‌العابدين عليه‌السلام نقل كرده‌اند: هنگامي كه بني‌اسد براي دفن شهدا، به معركه جنگ آمدند، بعد از چند روز ديدند كه بوي خوشي - چون مشك - از اندام جون متصاعد است.(۹)  سلام بر جون در زيارت ناحيه اين گونه آمده است: «السلام علي جون بن حوي ابن حرمي مولي ابي‌ذر الغفاري؛ (10)  سلام بر جون غلام ابي‌ذر غفاري». ♻️درسي كه مي‌توان گرفت: شناخت حق و رهروي آن به ظاهر افراد نيست. استجابت دعاي ولي خدا آن قدر با شتاب انجام مي‌پذيرد، به گونه‌اي كه خواندن او در واقع اجابت خداوند است . ------------------------- 📚پی نوشت‌ها :  ( ۱ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۴؛ ابصار العين، ص۱۳۸؛ موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص ۴۵۱؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۸ ( ۲ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۳۱۲؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۴؛ ابصار العين، ص ۱۲۹ ( ۳ )  ، ص ۲۲۷ و فائده ۱۵ ( ۴ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۹ و ۳۴۵؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۷۳ ( ۵ ) رجال شيخ طوسي، ص ۷۲ ( ۶ ) گاه نام ايشان را «حوي» ضبط كرده‌اند، و ليكن مشهور «جون» است. مقتل الحسين خوارزمي، ج ۱، ص۲۳۷، ولي مفيد رحمه الله او را جوين مولي ابي‌ذر دانسته است. الارشاد، ج ۲، ص ۹۳ ( ۷ ) ابصار العين، ص ۱۷۶ ( ۸ ) فقال عليه‌السلام: «انت في اذن مني، فانما تبعتنا طلبا للعافيه، فلا تبتل بطريقنا » ( ۹ ) «يابن رسول الله، انا في الرخاء الحس قصاعكم و في الشدة اخذلكم » ( ۱۰ ) اللهوف، ص ۴۷؛ مقتل الحسين مقرم، ص ۳۱۳
چقدر تلخی های "رَبَذه" را مرور کرده بود از مدینه تا کربلا و چقدر خاطرات شصت و پنج ساله اش را؟ از اهالی "نوبه"(در آفریقا) بود...مسیحی زاده ای که مسلمان شده بود و مدتی غلام "فضل بن عباس" بود پیش از آنکه در خدمت جناب "ابوذر" باشد...."علی" را و "حسن" را تنها نگذاشته بود و اینک "حسین" را..تعمیر و آماده سازی سلاح را بر عهده داشت که نشسته بود به صیقل شمشیر امام در شب عاشورا... و اینک به اذن خواهی آمده بود رفتن میدان را...و موسیقی کلام امام که:" ای جون! خداوند خیرت دهد.تو با ما آمدی،رنج سفر را پذیرفتی ...در حق خاندان ما نیکی کردی،اکنون رخصت بازگشتت میدهم؛ برگرد!"... و "جون" که به رسم غلامان، شرمندگی اش را واژه واژه می گریست: "سیاهی پیر و بی نسبم! بوی تنم خوش نیست! شایسته ی کربلای تو نیستم! بگذار خونم با خون پاک تو درآمیزد!دعا کن پس از شهادت، خوشبو و روسپید شوم!"... دعا و نوازش انگشتان "حسین" همزمان بر موهای مجعّد و سپید "جون" جاری شد...و ساعتی بعد زخمی و خون آلود سرش بر افلاکی ترین زانوی زمین بود و گونه ی "آسمان" بر گونه اش.. آری! "حسین" نه به شیوه ی اربابان، که به رسم امامان، "جون" را در آغوش گرفته بود... چند روز بعد، شمیم عطری بهشتی، "بنی اسد" را بالای پیکری کشاند که در گوشه ای افتاده بود...سپیدتر از روشنی... سلام بر جَون بن حُوی،غلام سیه چرده ی ابوذر... سیاه چرده تر از من، در این سپاه نداری! ولی نگو که نیازی به یک سیاه نداری! چه عاشقانه ی تلخی ست در خریدن یوسف رقیب مثل "عزیز"ی شوی و... آه نداری! نه مثل "حرّ"م و "عابس"، نه چون "زهیر" و "حبیب"م! اگر مرا نپذیری، یقین گناه نداری! مرا بخر به خطا هم شده، خلاصه ی عصمت! درست نیست... ولی قصد اشتباه نداری؟ در این تلاطم طوفان که یاوران تو کوهند سرِخریدن یک برگ خشک کاه نداری؟ بخواه مثل شبی جلوه گاه مهر تو باشم! در این مدارِ منوّر که غیر ماه نداری! گمان نمی برم ای حرمت تمامی عالم! ز تو که حرمت موی مرا نگاه نداری! سرم به راه تو افکنده باد! تا که نگویند در این مسیر غلامان سر به راه نداری! ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄