#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
یاس مان را تبر آزرده خدایا چه کنم؟
بین معبر شده پژمرده خدایا چه کنم؟
دست خود را روی ریحانه ی ما کرد بلند
آن حرامی سیه چرده، خدایا چه کنم؟
تا به امروز کسی مادر ما را اصلا
آه، کوچک شده نشمرده خدایا چه کنم؟
مادرم... ام ابیها، جلوی چشمانم
وسط کوچه زمین خورده، خدایا چه کنم؟
نظرم بر رخش افتاد، دلم ریخت به هم
با رخی که شده خون مرده خدایا چه کنم؟
حس بینایی چشمان خدابینش را
دست سنگین کسی برده، خدایا چه کنم؟
علتش اشک من است این همه تکثیر شده؟
یا نه آیینه ترک خورده، خدایا چه کنم؟
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#زبان_حال_امام_حسن_علیه_السلام
#غزل_مرثیه
گفتم این اشک که مرحم بشود حیف نشد
مرحم آتشِ قلبم بشود حیف نشد
مادرم گفت نگو ، سوختم از خاموشی
زینب ای کاش که مَحرم بشود....حیف نشد
فدک و خانهی امن و جگری بی آتش
گفتم ای کاش که با هم بشود حیف نشد
رفته بودیم بیاییم مگر مادرمان
ذرهای راحت از این غم بشود حیف نشد
هرچه کردم به کناری بروند و برویم
راهی از کوچه فراهم بشود حیف نشد
خواستم چادرِ مادر نخورَد خاک که خورد
جایِ او قامتِ من خم بشود حیف نشد
خواستم نشکند آنروز غرورم که شکست
مانع آنهمه ماتم بشود حیف نشد
کوچهاش سنگ و دلش سنگ و دو دستش سنگین
خواستم ضربت او کم بشود حیف نشد
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#فاطمیه
#غزل_مرثیه
ظلم و کینه به حق فاطمه ام بی حد شد
راه او در وسط کوچه ی تنگی سد شد
پیش چشمان حسن دست عدو بالا رفت
صورت کعبه ی حیدر،حجرالاسود شد
ضربه ی سیلی آن دست به گوشم آمد
همسرم خورد به دیوار،برایم بد شد
نه فقط بین گذر،بلکه به خانه دیدم
لگد خصم به پهلوی گلم ممتد شد
زیر در ماندن یارم چقدر طول کشید
در روی فاطمه و دشمن از آن در،رد شد