eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
8.8هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
23.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔کتاب معراج السعاده کتابی است که همه طلبه ها در بدو ورود به حوزه آن را می خوانند ، اما متاسفانه مولف آن مانند اهل سنت اعتقاد به خلفا دارد و در چندین جا آن را مطرح می کند ❗️پاسخ شما چیست ❕❕ 💠💠 👌علامه ملا احمد نراقی مولف کتاب معراج السعاده از مفاخر علمی و دانشمندان بزرگ بوده است که در مورد او گفته شده است ؛ « او عالمی بزرگ و فقیه با تقوا و مصنفی جلیل بوده است که جامع همه کمالات و متبحر در علوم تلقی می شده است ...» 📚فهرس التراث ج2 ص126 ❕ایشان در مورد تعبیر خلفاء راشدین می نویسد ؛ « ( امام جماعت باید توجه کند ) که در جای رسول خدا و او می ایستد و نیابت ایشان را می کند » 📚معراج السعاده ص865 👌منظور ایشان از خلفای راشدین ، امامان اهل بیت علیهم السلام است که به حق خلفای هدایت کننده و هدایت شده پس از بودند . ❕همان هایی که طبق نقل علمای اهل سنت پیامبر گرامی در مورد آنان فرمود ؛ « بر شما باد به پیروی کردن از سنت من و سنت که هدایت کننده و هدایت شده هستند .» 📚سنن ترمذی ج4 ص469 📚سنن ابی داود ج4 ص1974 📚سنن ابن ماجه ج1 ص71 👌اگر چه اهل سنت می خواهند خلفاء راشدین در روایت را به خلفای سه گانه خودشان تطبیق دهند ، اما پیامبر گرامی جلوی این تفسیر به رای آنان را گرفته است و خلفاء راشدین را با تعابیر مختلفی معرفی کرده است و به امت فهمانده است که آنان همان اهل بیت هستند . 👌در حدیث ثقلین آنها را چنین معرفی می کند ؛ ❕«من دو چیز برای شما باقی می گذارم که تا زمانی که به آن دو تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید کتاب خدا و اهل بیتم» 📚سنن ترمذی ج5 ص329 📚مسند احمد ج5 ص182 📚مستدرک حاکم ج3 ص148 👌و در حدیث چنین معرفی می کند ؛ «مثل اهل بیتم در میان شما همانند کشتی نوح است در میان قوم نوح که هر کس بر آن سوار شود نجات یافته و هر کس از آن تخلف کند هلاک می شود» 📚مستدرک حاکم ج2 ص343 📚مجمع الزوائد ج9 ص168 📚کنزالعمال ج6 ص216 👌و در حدیث چنین معرفی می کند ؛ ❕«ستارگان وسیله ایمنی برای اهل زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من وسیله ایمنی برای امت من از اختلاف هستند» 📚مستدرک حاکم ج3 ص149 📚الجامع الصغیر ج2 ص189 📚کنزالعمال ج6 ص116 ❕آنگاه به صورت می فرماید ؛ « این امر منقضی نمی شود تا آنکه خلیفه در میان آن بگذرند ، همه آنان از قریش هستند » 📚صحیح مسلم ، ج6 ص3 👌و می فرماید ؛ « برای این امت دوازده قیم و است که خواری مردم به آنها ضرر نمی زند » 📚المعجم الکبیر ج2 ص196 ❕بنابراین روشن می شود که منظور از خلفاء راشدین ، همان اهل بیت پیامبر گرامی هستند که تعداد آنها دوازده نفر است و بقای آنها سبب بقای اسلام می باشد .
💠 آداب از منظر حضرت فاطمه سلام الله علیها: ✨ حضرت فاطمه سلام الله علیها در مورد آداب غذا خوردن می فرمایند: در سر سفره غذا، کار نیک وجود دارد که سزاوار است هر مسلمانی آن‌ها را بشناسد. چهار مورد واجب، چهار مورد مستحب و چهار مورد نشانه ادب و بزرگواری است.   👈🏼 اما چهار عمل عبارتند از:   🍽 معرفت پروردگار 🍽 راضی به نعمت‌‏های خدا بودن 🍽 گفتن بسم الله الرّحمن الرّحیم در آغاز غذا 🍽 و شکر خدا 👈🏼 چهار عمل عبارتند از: 🍽 وضو گرفتن قبل از غذا 🍽 نشستن به جانب چپ 🍽 در حال نشسته غذا خوردن 🍽 غذا خوردن با سه انگشت 👈🏼 و آن چهار عملی که نشانه و است: 🍽 از غذای پیش روی برداشتن 🍽 لقمه‏‌ها را کوچک برداشتن 🍽 غذا را به خوبی جویدن 🍽 کم تر در صورت دیگران نگاه کردن 📚 عوالم، ۷۸، ج ۱۱، ص ۶۲۹
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت ــ چه اتفاقی قراره برای من وشما بیفته؟؟ کمیل کلافه دستی به صورتش کشید و ماشین را کنار جاده نگه داشت. نفس عمیقی کشید و گفت: ــ من میدونستم دانشگاه بودید،یعنی مادرم و خاله گفتن،و اینو هم گفتن که بیام دنبالتون تا با شما صحبت کنم. سمانه با تعجب به کمیل نگاهی انداخت: ــ الان همه تو خونه منتظر منو شما هستن تا بیایم و جواب شما رو به اونا بدیم. ــ آقا کمیل من الان واقعین گیج شدم،متوجه صحبتاتون نمیشم،برای چی منتظرن؟من باید چه جوابی بدم ؟ ــ جواب مثبت به خواستگاری بنده سمانه با تعجب سرش را به طرف کمیل سوق داد و شوکه به او خیره شد!! کمیل نگاهی به سمانه انداخت و با دیدن چهره ی متعجب او ،دستانش را دور فرمون مشت کرد. ــ میدونم تعجب کردید ولی حرفایی بود که باید گفته می شد،مادرم و صغری مدتی هستش که به من گیر دادن که بیام خواستگاری شما ، الان هم که خواستگاری پسر آقای محبی پیش کشیده شد اصرارشون بیشتر شده،و من از این فشاری که چند روز روی من هست اذیتم . کمیل نگاهی به سمانه که سربه زیر که مشغول بند کیفش بود انداخت،از اینکه نمی توانست عکس العملش به صحبت هایش را از چهره اش متوجه شود،کلافه شد و ادامه داد: ــ ولی من نمیتونم ، چطور بگم،شما چیزی کم ندارید اما اعتقاداتمون اصلا باهم جور درنمیاد و همین کافیه که یه خونه به میدون جنگ تبدیل بشه،منم واقعیتش نمیتونم از عقایدم دست بکشم . لبان خشکش را با زبان تر کرد و ادامه داد: ــ اما شما بتونید از این حجاب و عقایدتون بگذرید ،میشه در مورد ازدواج فکر کرد. تا برگشت به سمانه نگاهی بیندازد در باز شد و سمانه سریع پیاده شد،کمیل که از عکس العمل سمانه شوکه شده بود سریع پیاده شد و به دنبال سمانه دوید اما سمانه سریع دستی برای تاکسی تکان داد ،ماشینی کمی جلوتر ایستاد ، و بدون توجه به اینکه تاکسی نیست سریع به سمت ماشین رفت و توجه ای به صدا زدن های کمیل نکرد،ماشین سریع حرکت کرد کمیل چند قدمی به دنبالش دوید و سمانه را صدا زد، اما هر لحظه ماشین از او دور می شود. سریع سوار ماشین شد و حرکت کرد،در این ساعت از شب ترافیک سنگین بود،و ماشین کمیل در ترافیک گیر کرد،کمیل عصبی مشت محکمی بر روی فرمون زد و فریاد زد: ــ لعنتی،لعنتی بازم تند رفته بود،اما چاره ای نداشت باید این کار را می کرد. راه باز شد ،پایش را تا جایی که می توانست بر روی گاز فشرد ،ماشینی که سمانه سوار شده بود را گم کرده بود و همین موضوع نگرانش کرده بود. این وقت شب، یک دختر تنها‌ سوار ماشین شخصی شود که راننده اش جوان باشد خیلی خطرناک بود و،فکر کردن به اینکه الان سمانه دقیقا در این شرایط است ،خشم کل وجودش را فرا گرفت ↩️ ... ○⭕️ ✍ : فاطمه امیری