هدایت شده از
#حضرت_عیسی (ع) خطاب به حواریون:
«موسى كليم الله، به شما دستور داد كه قسم #دروغ به خداوند مخوريد، و من به شما فرمان مى دهم كه قسم راست[ غیر لازم] و دروغ به خداوند مخوريد»
گفتند: اى روح خدا! بيشتر راهنماییمان كن!
فرمود: «موسى پيامبر، به شما دستور داد كه #زنا مكنيد و من به شما دستور مى دهم درباره آن، انديشه [نيز] مكنيد، چه رسد كه زنا كنيد؛
زيرا هر كه در زنا انديشه كند، مانند كسى است كه در خانه آراسته [و زينت شده]، آتش روشن كند، كه اگر خانه را نسوزاند دودش آراستگىِ خانه را تباه مى سازد»
الكافی: ج ۵، ص ۵۴۲ 📚
به نقل از #امام_صادق (ع) 😍
#پاسخ_شبهات
💢در منابع شیعیان کتاب #کافی ج ۷ ص ۱۸۹ آمده است که یکی از #فرزندان علی مرتکب #زنا شده است چون علی آنها را از #سنگسار دیگری منع کرد؟
✅اصل #ماجرا چیست و آیا صحت دارد؟
زنی مرتکب #زنا شده بود وقتی خواستند او را #حد بزنند علی(ع) فرمود: کسانی که خودشان مرتکب این کار شده اند حق ندارند #حد بزنند.
یکی از کسانی که عقب رفت محمد بن علی فرزند امیرالمومنان بود.
📚این مطلب در کتاب کافی و من لایحضر ج ۸ ص ۳۵۶ آمده است.
✅بررسی سند روایت؟
در سند روایت الکافی « علی بن ابی حمزه » وجود دارد که واقفی بوده و در مورد او گفته شده است که #کذاب و #دروغگو است.
📚زبده المقال ج2 ص15
بنابراین روایتش #مردود است.
✅روایت مذکور در #کتاب « من لا یحضره الفقیه » شیخ صدوق نیز به صورت مرسل و بدون سند از « اصبغ بن نباته » نقل شده است که روشن است روایت بدون سند #ضعیف و غیر قابل احتجاج است.
📚الفقیه ج4 ص32
✅بنابراین سند هر دو #ضعیف است و باید توجه داشت در #علم_حدیث_شناسی صرفا مراجعه و استناد به منبع و آدرس کتاب دلیل بر صحت یک #روایت نیست و می بایست ابعاد مختلف از جمله #سند و #راویان مورد بررسی قرار گیرد.
📚 نفرین مادرِ عابد بنی اسرائیل
#امام_باقر علیه السلام فرمودند :
« كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ عَابِدٌ يُقَالُ لَهُ جُرَيْحٌ وَ كَانَ يَتَعَبَّدُ فِي صَوْمَعَةٍ ...
در میان #بنی_اسرائیل ، عابدی به نام #جریح زندگی می کرد که همواره در صومعه به #عبادت می پرداخت . »
روزی مادرش نزد وی آمد و او را صدا زد ، اما جریح چون مشغول نماز بود ، پاسخ مادرش را نداد .
#مادر به خانه اش بازگشت و بار دیگر ، پس از ساعتی به صومعه آمد و او را صدا زد ؛ اما باز جریح به مادر اعتنا نکرد .
وقتی برای بار سوم مادر آمد و از او جوابی نشنید ، _ با ناراحتی _ برگشت و می گفت :
ای خدای بنی اسرائیل ! او را خوار و ذلیل کن .
فردای همان روز ، زن بدکارهای که حامله بود ، نزد جریح آمد و همان جا در کنار دیوار صومعه بچه ای به دنیا آورد و نزد جریح گذاشت و ادعا کرد که آن بچه ، فرزند این عابد است .
این موضوع همه جا پخش شد و سر زبانها افتاد ، به طوری که مردم به یکدیگر می گفتند:
کسی که مردم را از #زنا نهی می کرد و سرزنش می نمود ، اکنون خودش به آن مبتلا شده است.
ماجرا را برای حاکم وقت تعریف کردند و او فرمان #اعدام جریح عابد را صادر کرد .
در این هنگام مادرش آمد . وقتی فرزندش را آنگونه در حالت رسوایی دید ، از شدت ناراحتی به صورت خود سیلی می زد .
جریح رو به مادر کرد و گفت : مادرم ! ساکت باش! #نفرین تو مرا به اینجا رسانده است ، وگرنه من بیگناه هستم .
وقتی مردم این سخن جریح را شنیدند به او گفتند : ما از تو نمیپذیریم مگر اینکه ثابت کنی.
عابد گفت : طفلی را که به من نسبت می دهند ، پیش من بیاورید.
طفل را آوردند . جریح از طفل چند روزه سؤال کرد پدرت کیست؟
_ در حالی که همه متعجب بودند _ طفل گفت: پدرم، فلان چوپان از فلان خاندان است.
به این ترتیب _ پس از رضایت مادر ، خداوند آبروی از دست رفتۀ عابد را باز گرداند _ و #تهمتی که مردم به او می زدند ، برطرف شد.
بعد از این ماجرا ، جریح قسم خورد که هیچگاه از مادر خود جدا نشود و همواره در خدمت او باشد .
🗂منبع :
بحارالأنوار ، ج 71 ، ص 75