eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
20.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ 🥀 "زهرا" از وقتی چشمام رو باز کرده بودم همه وی عوض شده بود. زندگی، کارن، محدثه، حتی خودم.. خیلی خوشحال بودم که کارن اینهمه تغییر کرده و دیگه مثل قبل نیست. وقتی همه میومدن ملاقاتم مثل پروانه دورم میچرخید و قربون صدقه ام میرفت. عمه هنوز هم کینه ای نگاهم میکرد، آناهید هم که اصلا نیومده بود. مهم نبودن هیچکدومشون. مهم شوهرم بود که هوامو داشت. محدثه رو هم ندیده بودن اجازه نمیدادن بیارنش تو. آتنا طفلی همش میگفت و میخندید میخواست خوشحالم کنه اما نمیدونست از اون لحظه ای که چشمام رو باز کردم و کارن رو دیدم خوشحالم. نه دردی داشتم نه ضعفی. جواب آزمایشام که اومد مرخص شدم و برگشتم به خونه ام. اولین کاری که کردم خلوت کردن با دختر نازم بود. بزرگ و خواستنی شده بود و من چقدر خوشحال بودم که بعد دوماه میبینمش. درسته یکم غریبیش میکرد اما برام فرقی نداشت بازم عادت میکنه بهم. اون شب یکی از بهترین شبای زندگیم بود کنار همسرم و دخترم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکردم که از زندگیم راضیم و دیگه چیزی کم ندارم. 🍃 بامــــاهمـــراه باشــید🌹