🔸🔸🔸
🔸🔸
🔸
﴾﷽﴿
#پارتچہلودوم
حرصی نگاش کردم که نیششو تا بنا گوش باز کردو از جاش بلند شدو گونمو سریع بوسیدو به سمت کمدش رفتو همونطور که دنبال لباساش میگشت گفت
_ راسی حاج خانوم...میدونسی وقتی حرص می خوری خوشگل تر میشی؟!
خندیدمو همونطور که از اتاق بیرون می زدم گفتم
_حاج اقا به جای مخ زنی چشاتو باز کن تا ببینی لباس برات رو تخت گذاشتم!
و همونطور که بیرون می رفتم درو پشت سرم بستم.
بعد از ده دقیقه حاضر و اماده بیرون اومدو جلو چشمام یه دور به دور خودش چرخیدو گفت
_حاج خانوم می پسنده؟؟
خندیدمو گفتم
_چون خوشتیپ شدی نه!
پوکر نگام کردو گفت
_عه چرا؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
خندیدمو گفتم
_چون دخترا درسته قورتت میدن!!
قهقه زدو گفت
_ بیا بریم حسود خانم!!
چمدونارو برداشتو همون طور که به سمت در ورودی سالن میرفت گفت
_چادرتو بپوش بریم حاج خانووم!
احترام نظامی کردمو گفتم
_چشم فرمانده!!
*****
🌟ادامه دارد🌟
به قلم 👈 رز✍
🔸
🔸🔸
🔸🔸🔸
┅═══✼🖤✼═══┅┄
★ ★
┅═══✼🖤✼═══┅┄
#فراموشتـنمیـکنمـ★
~~~🌸🐾🌸~~~~~~