#پنج_دليل_وزير_عاقل
پادشاهی را وزیری عاقل بود از وزارت دست برداشت..
پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟
گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدا مشغول شده است..
پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟
گفت از پنج سبب:
#اول: آنکه تو نشسته میبودی و من به حضور تو ایستاده میماندم اکنون بندگی خدایی میکنم که مرا دروقت نماز هم ، حکم به نشستن میکند.
#دوم: آنکه طعام میخوردی و من نگاه میکردم اکنون رزاقی پیدا کردهام که اونمی خورد و مرا میخوراند.
#سوم: آنکه تو خواب میکردی و من پاسبانی میکردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمیخوابد و مرا پاسبانی میکند.
#چهارم: آنکه میترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید.
#پنجم: آنکه میترسیدم اگر گناهی از من سرزند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه میکنم و اومی بخشاید.
✨ خدایا ما را یک لحظه به حال خود وا مگذار
بهار:
🌱﷽🌱
🅰 اعمال شب قدر
💠 اعمالی که در هر سه شب #شبهای_قدر مشترک است وباید انجام داد :
💠 #اول : غسل است ( مقارن غروب آفتاب ، که بهتر است نماز شام را با غسل خواند ) 🌸
💠 #دوم : دعای جوشن کبیر 🌸
💠 #سوم : دو رکعت نماز است که در هر رکعت بعد از حمد هفتمرتبه توحید بخواند وبعد از فراغ هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَاَتوبُ اِلَیهِ و در روایتی است که از جای خود بر نخیزد تا حقتعالی او وپدر ومادرش را بیامرزد 🌸
💠 #چهارم : قرآن مجید را بگشاید وبگذارد در مقابل خود وبگوید :
اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِوَمافیهِاسمُکَالاَکبَرُو،اَسماؤُکَ الحُسنی وَیُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار.
پس هر حاجت که دارد بخواند 🌸
💠 #پنجم : مصحف شریف را بگیرد وبر سر بگذارد وبگوید :
اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَبِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ
ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله
ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِعلیٍّ
ده مرتبه: بِفاطِمَةَ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ
ده مرتبه: بِالحُسَین
ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ
ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِالحُجَّةِ.
پس هر حاجتی داری طلب کن 🌸
💠 #ششم : زیارت امام حسین (ع) است ( از دور و نزدیک )؛ که در خبر است که چون شب قدر میشود منادی از آسمان هفتم ندا میکند که حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین (ع) آمده 🌸
💠 #هفتم : احیا داشتن این شبها است که در روایت امده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان وسنگینی کوهها وکیل دریاها باشد 🌸
💠 #هشتم : صد رکعت نماز کند که فضیلت بسیار دارد ، وافضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مزتبه توحید بخواند .🌸
💠 #نهم : بخواند : اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَ اَعتَرِف ...🌸
🌸🌸🌸
🌸 اما اعمالی که #مخصوص_یکی_از_شبهای_قدر است و باید فقط در آن شب انجام داد : 🌸
#شب_نوزدهم :
💠 #اول : صد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَاَتوبُ اِلَیه 🌸
💠 #دوم : صد مرتبه اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ 🌸
💠 #سوم : #دعای يَا ذَا الَّذِي كَانَ قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ ثُمَّ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ ثُمَّ يَبْقَى وَ يَفْنَى كُلُّ شَيْءٍ
اى آنكه پيش از هر چيز بوده سپس هر چيز را آفريد و او باقى است و هر چيز فانى شود.
يَا ذَا الَّذِي لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ يَا ذَا الَّذِي لَيْسَ فِي السَّمَاوَاتِ الْعُلَى وَ لاَ فِي الْأَرَضِينَ السُّفْلَى
اى آنكه بمانند او چيزى نيست اى آنكه در آسمانهاى بلند و نه در زمينهاى پست
وَ لاَ فَوْقَهُنَّ وَ لاَ تَحْتَهُنَّ وَ لاَ بَيْنَهُنَّ إِلَهٌ يُعْبَدُ غَيْرُهُ
و نه بالاى آنها و نه در زير آنها و نه در ميان آنها معبود به حقى كه پرستش شود جز او نيست
لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً لاَ يَقْوَى عَلَى إِحْصَائِهِ إِلاَّ أَنْتَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَةً لاَ يَقْوَى عَلَى إِحْصَائِهَا إِلاَّ أَنْتَ
حمد مر تر است آن سپاس كه جز تو كس نتواند آن را شمرد پس درود فرست بر محمد (ص) و آل محمد درودى كه جز تو كس نتواند آن را شمرد 🌸
💠 #چهارم : #دعای اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِيمَا تَقْضِي وَ تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ
بار خدايا مقرر فرما در قضا و قدرت از امر حتمى كه (كسى را از آن گريزى نيست و)
وَ فِيمَا تَفْرُقُ مِنَ الْأَمْرِ الْحَكِيمِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ فِي الْقَضَاءِ الَّذِي لاَ يُرَدُّ وَ لاَ يُبَدَّلُ
در آنچه جدا كنى از امور حكيمانه در شب قدر و در قضايى كه تغيير نمى كند و رد و بدل نمى شود.
أَنْ تَكْتُبَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرَامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ الْمَشْكُورِ سَعْيُهُمْ الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ الْمُكَفَّرِ عَنْهُمْ سَيِّئَاتُهُمْ
كه بنويسى مرا از حاجيان بيت الحرامت آنان كه حجشان قبول و كوشش آنان قدر دانى شود و آمرزيده گردد گناهانشان و جبران شود بدكرداريهايشان
وَ اجْعَلْ فِيمَا تَقْضِي وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِيلَ عُمْرِي وَ تُوَسِّعَ عَلَيَّ فِي رِزْقِي وَ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَ كَذَا
و مقرر فرما در آنچه قضا و قدر دارى كه دراز باشد عمرم و فراخ كنى بر من روزيم را و بفرمايى با من چنين و چنان 🌸
#نشر_واجب
🌹 اَلّلهُمَّ عَجِّـــل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🌹
🆔
منبر حرم : حجت الاسلام و المسلمین میرباقری99-06-02 mirbagheri.mp3
زمان:
حجم:
10.23M
🔥روزی شیطان لعنت الله علیه در گوشه مسجد الحرام ایستاده بود.
♥️ حضرت رسول صلی الله علیه و آله هم سرگرم طواف خانه کعبه بودند.
وقتی آن حضرت از طواف فارغ شد، دیدند ابلیس (لعنت الله علیه) ضعیف و نزار و رنگ پریده، کناری ایستاده است،
✨فرمودند :ای ملعون ! تو را چه می شود که چنین ضعیف و رنجوری ؟!
🔥گفت: از دست امت تو به جان آمده و گداخته شدم
✨فرمودند: مگر امت من با تو چه کرده اند؟
🔥گفت : یا رسول الله ! چند خصلت نیکو در ایشان است ، من هر چه تلاش می کنم این خوی را از ایشان بگریم نمی توانم .
✨فرمودند: آن خصلت ها که تو را ناراحت کرده کدامند؟
🔥گفت:
🔹 #اول این که، هرگاه به یک دیگر می رسند سلام می کنند، و سلام یکی از نام های خداوند است . پس هر که سلام کند حق تعالی او را از هر بلا و رنجی دور می کند. و هر که جواب سلام دهد، خداوند متعال رحمت خود را شامل حال او می گرداند.
🔹 #دوم این که، وقتی با هم ملاقات کنند به هم دست می دهند. و آن را چندان ثواب است که هنوز دست از یک دیگر برنداشته حق تعالی هر دو را رحمت می کند.
🔹 #سوم، وقت غذا خوردن و شروع کارها بسم الله می گویند و مرا از خوردن آن طعام و شرکت در آن دور می کنند.
🔹 #چهارم، هر وقت سخن می گویند: ان شاءالله بر زبان می آورند و به قضای خداوند راضی می شوند و من نمی توانم کار آنها را از هم بپاشم ، آنان رنج و رحمت مرا ضایع می کنند.
🔹️ #پنجم، از صبح تا شام تلاش می کنم تا اینان را به معصیت بکشانم . باز چون شام می شود، توبه می کنند و زحمات مرا از بین می برند و خداوند به این وسیله گناهان آنان را می آمرزد.
🔹️ #ششم، از همه این ها مهمتر این است که وقتی نام تو را می شنوند با صدای بلند صلوات می فرستند و من چون ثواب صلوات را می دانم ، از ناراحتی فرار می کنم ؛ زیرا طاقت دیدن ثواب آن را ندارم .
🔹️ #هفتم: ایشان وقتی اهل بیت تو را می بینند، به ایشان مهر می ورزند و این بهترین اعمال است .
✅ پس حضرت روی به اصحاب کرده و
✨فرمودند: هر کس یکی از این خصلت ها را داشته باشد از اهل بهشت است.
💕💕💕
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج💔
﷽؛
💎 آداب افطار کردن و افطاری دادن
#اوّل
" مستحب است پس از نماز شام افطار کند مگر آنکه ضعف بر او چیره شده باشد یا جمعى جهت افطار منتظر او باشند ".
#دوّم
" با غذایى پاک و پاکیزه از حرام و شبهه افطار کند و بهتر است با خرماى حلال ، روزه خود را بگشاید تا ثواب نمازش چهار صد برابر گردد و به خرما ، آب ، رطب ، شیر ، حلوا ، نبات ، آب گرم ، به هر کدام که افطار کند خوب است ".
#سوّم
" در وقت افطار دعاهاى ویژه آن را بخواند ، از جمله بگوید :
اللّٰهُمَّ لَكَ صُمْتُ ، وَعَلَىٰ رِزْقِكَ أَفْطَرْتُ ، وَعَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ .
تا خدا ثواب هرکسى را که در این روز روزه داشته به او عطا کند و اگر دعاى « اللَّهُمّ ربَّ النّور العظیمِ » را که سیّد و کفعمى روایت کردهاند بخواند فضیلت بسیار یابد ؛
و روایت شده :
که امیرالمؤمنین علیهالسلام هرگاه میخواست افطار کند ، میگفت :
بِسْمِ اللّٰهِ ، اللّٰهُمَّ لَكَ صُمْنا ، وَعَلَىٰ رِزْقِكَ أَفْطَرْنا ، فَتَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ".
#چهارم
" در هنگام خوردن لقمهی اول بگوید :
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ ، اغْفِرْ لِي
تا خدا او را بیامرزد ".
در روایت آمده :
که در پایان هر روز از روزهاى ماه رمضان ، خدا هزار هزار نفر را از آتش دوزخ آزاد کند ، پس از حضرتش بخواه که تو را یکى از آنان قرار دهد .
#پنجم
" در وقت افطار سوره «قدر» را بخواند ".
#ششم
" به هنگام افطار صدقه داده و به روزه داران افطار دهد ، هرچند بهقدر چند دانه خرما یا جرعهای آب باشد ".
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
🔻 قسمت #چهارم
با رفتن همه،صغری و سمانه حیاط را جمع و جور کردند،و بعد از شستن ظرف ها ،شب بخیری به عزیز گفتن و به اتاقشان رفتند،روی تخت نشستند و شروع به تحلیل و تجزیه همه ی اتفاقات اخیر که در خانواده و دانشگاه اتفاق افتاد،کردند.
بعد از کلی صحبت بلاخره بعد از نماز صبح اجازه خواب را به خودشان دادند.
****
سمانه با شنیدن سروصدایی چشمانش را باز کرد،با دستانش دنبال گوشیش می گشت،که موفق به پیدا کردنش شد،نگاهی به ساعت گوشی انداخت با دیدن ساعت ،سریع نشست و بلند صغری را صدا کرد:
ــ بلند شو صغری،دیوونه بلند شو دیرمون شد
ــ جان عزیزت سمانه بزار بخوابم
ــ صغری بلند شو ،کلاس اولمون با رستگاریه اون همینجوری از ما خوشش نمیاد،تاخیر بخوریم باور کن مجبورمون میکنه حذف کنیم درسشو
ــ باشه بیدار شدم غر نزن
سمانه سریع به سرویس بهداشتی می رود و دست و صورتش را می شورد و در عرض ده دقیقه آماده می شود،به اتاق برمیگردد که صغری را خوابالود روی تخت می بیند.
ــ اصلا به من ربطی نداره میرم پایین تو نیا
چادرش را سر می کند و کیف به دست از اتاق خارج می شود تا می خواست از پله ها پایین بیاید با کمیل روبه رو شد
ــ سلام.کجایید شما؟دیرتون شد
ــ سلام.دیشب دیر خوابیدیم
ــ صغری کجاست ؟
ــ خوابیده نتونستم بیدارش کنم
ــ من بیدارش میکنم
سمانه از پله ها پایین می رود ،اول بوسه ای بر گونه ی عزیز زد و بعد روی صندلی می نشیند و برای خودش چایی میریزد.
ــ هرچقدر صداتون کردم بیدار نشدید مادر،منم پام چند روز درد می کرد،دیگه کمیل اومد فرستادمش بیدارتون کنه
ــ شرمنده عزیز ،دیشب بعد نماز خوابیدیم،راستی پاتون چشه؟
ــ هیچی مادر ،پیری و هزارتا درد
ــ این چه حرفیه،هنوز اول جوونیته
ــ الان به جایی رسیده منه پیرو دست میندازی
سمانه خندید و گفت:
ــ واه عزیز من غلط بکنم
ــ صبحونتو بخور دیرت شد
سمانه مشغول صبحانه شد که بعد از چند دقیقه صغری آماده همرا کمیل سر میز نشستند،سمانه برای هردو چایی می ریزد.
ــ خانما زودتر،دیر شد
دخترا با صدای کمیل سریع از عزیز خداحافظی کردند، و سوار ماشین شدند.
صغری به محض سوار شدن ،چشمانش را بست و ترجیح داد تا دانشگاه چند دقیقه ای بخوابد ،اما سمانه با وجود سوزش چشمانش از بی خوابی و صندلی نرم و راحت سعی کرد که خوابش نبرد،چون می دانست اگر بخوابد تا آخر کلاس چیزی متوجه نمی شود.
نگاهی به صغری انداخت که متوجه نگاه کمیل شد که هر چند ثانیه ماشین های پشت سرش را با آینه جلو و کناری چک می کرد،دوباره نگاهی به کمیل انداخت که متوجه عصبی بودنش شد اما حرفی نزد.
سمانه از آینه کناری کمیل متوجه ماشینی مشکی رنگ شده بود ،که از خیلی وقت آن ها را دنبال می کرد،با صدای "لعنتی "کمیل از ماشین چشم گرفت،مطمئن بود که کمیل چون به او دید نداشت فکر می کرد او خوابیده است والا ،کمیل همیشه خونسرد و آرام بود و عکس العملی نشان نمی داد.
نزدیک دانشگاه بودند اما آن ماشین همچنان،آن ها را تعقیب می کرد،سمانه در کنار ترسی که بر دلش افتاده بود ،کنجکاوی عجیبی ذهنش را مشغول کرده بود.
کمیل جلوی در دانشگاه ایستاد وصغری که کنارش خوابیده بود ،بیدار کرد،همراه دخترا پیاده شد ،سمانه با تعجب به کمیل نگاه کرد،او همیشه ان ها را می رساند اما تا دم در دانشگاه همراهی نمی کرد،با این کار وآشفتگی اش،سمانه مطمئن شد که اتفاقی رخ داده.
ــ دخترا قبل اینکه کلاستون تموم شد،خبرم کنید میام دنبالتون
تا صغری خواست اعتراضی کند با اخم کمیل روبه رو شد:
ــ میام دنبالتون،الانم برید تا دیر نشده
سمانه تشکری کرد و همراه صغری با ذهنی مشغول وارد دانشگاه شدند
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍ #نویسنده: فاطمه امیری
#ضعفشیطان
💎 روزی #پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم #شیطان را دید که خیلی ضعیف و لاغر شده است .
#حضرت از او پرسید : چرا به این روز افتادی ؟
#شیطان گفت : ای رسول خدا ! از دست امت تو رنج میبرم و در زحمت بسیار هستم .
#پیامبر فرمود : مگر امت من با تو چه کردهاند !
#شیطان گفت : ای رسول خدا ! امت شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصائص را ندارم .
#اول : هر وقت به هم میرسند سلام میکنند .
#دوم : با هم مصافحه میکنند .
#سوم : هر کاری را که میخواهند انجام دهند ، ان شاء الله میگویند .
#چهارم : از گناه استغفار میکنند .
#پنجم : تا نام شما را میشنوند صلوات میفرستند .
#ششم : ابتدای هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم گویند ...