eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
8.8هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
23.3هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
💢اثر مال حرام... پسر مرحوم حاج شيخ عباس قمي نقل مي كردند سال به ياد دارم كه ايشان يك ساعت قبل از اذان صبح بر مي خاست و ما با صداي شبانه پدر از بستر بلند مي شديم. دعوت به باغي شديم، شام خورديم و شب در همان باغ خوابيديم، پدر آن شب نه براي نماز شب و نه براي بيدار نشد. زماني كه برخاست پنج دقيقه به طلوع آفتاب مانده بود و خلاصه نماز را خواندند ولي بسيار ناراحت بودند. وقتي به منزل بازگشتيم پدر به پرداخت كه صاحب اصلي باغ را بشناسد و متوجه شد متعلق به رباخوارترين فرد در آن شهر و معروف به بانك بعد از ظهر است. كساني كه مشكل در پرداخت بدهي دارند بعد از ظهر ها نزد اين فرد، در اين باغ مي آيند و از او پول نزول مي گيرند. پدر تا چهل شب موفق به نماز شب نشدند. 
🤔 ❔می خواستم در مورد چله که این روزها در کانال ها به آن سفارش می کنند مطلب بزارید ودرمورد صحت یا دلیل ارایه بدید ❗️❗️ 💠💠 👌پیامبر فرمود ؛ « کسی که چهل روز اعمال خود را انجام دهد ، چشمه های حکمت و دانش را از قلبش بر زبانش می گشاید » 📚 ج67 ص249 👌از این حدیث شریف استفاده می شود که خود سازی و انجام عبادات و ذکر در مدت چهل روز تاثیر بسزایی در رشد و ترقی معنوی انسان دارد . ❕بر این اساس گرفتن و روز عبادت و بندگی کردن اختصاص به زمان خاصی ندارد و در هر زمانی که شرایطش باشد ، رجحان و استحباب دارد . 🗯آنچه به عنوان چله از ابتدای ماه ذیقعده تا عید قربان ، گرفته می شود ، بالخصوص در روایتی نیامده است و به آن نشده است اما با توجه به آنچه که گفته شد که چله گرفتن در تمامی روزهای سال دارد ، چله کلیمیه نیز منافاتی با تعالیم دینی ندارد . ❕چله کلیمیه اشاره است به مدتی که حضرت موسی علیه السلام برای دریافت تورات و شریعت آسمانی ، به کوه رفت و در آنجا مشغول عبادت و بندگی خداوند شد چنان که می فرماید ؛ « و ما به موسی سی شب وعده گذاردیم سپس آن را با ده شب دیگر تکمیل کردیم و به این ترتیب میعاد پرودگارش با او شب تمام شد » 🗯 142 👌بر اساس روایات این ایام و اربعین از آغاز ماه ذیقعده شروع و به ذیحجه ( عید ) ختم گردیده است . 📚 ج13 ص213 🗯از آنجایی که چله گرفتن در تمام ایام سال مستحب است و از سوی دیگر گرفتن در مدتی که حضرت موسی علیه السلام آن ایام را به عبادت و بندگی خداوند اختصاص داده بود ، حاکی از اهمیت آن ایام است ،و دو ماه ذیقعده و ذیحجه نیز از ماه های تلقی می شود ، می توان پی برد که چله گرفتن در ایامی که مشهور به چله است ، رجحان دارد ، اگر چه بالخصوص روایتی که توصیه به آن کرده باشد ، در مجامع روایی ما ندارد .
هرکس روز زیارت بخواند و را به من کند، حاجتش را از خدا می گیرم؛ اگر به صلاحش نباشد، آن دنیا جبران میکنم. 🌷 💕💕💕
مدح و متن اهل بیت
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ 🔻 قسمت #سی_ونه خاله اش را در
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت محمد بعد از سلام و احوالپرسی به اتاق خواهرزاده اش رفت،تقه ای به در زد و وارد اتاق شد،با دیدن کمیل که سرش را به پشت صندلی تکیه داده بود و چشمانش را بسته بود به طرفش رفت و صندلی را برداشت و روبه روی آن نشست.به پروند و برگه هایی که اطرافش پخش بود نگاهی انداخت،متوجه شد که پرونده برای سمانه است،چقدر دوست داشت که به دیدنش برود،اما اینجوری بهتر بود ،سمانه نباید چیزی در مورد دایی اش بداند. کمیل آرام چشمانش را باز کرد،محمد با دیدن چشمان سرخش ،سری به علامت تاسف تکان داد. ــ داری با خودت چیکار میکنی؟فکر میکنی با این حالت میتونی ادامه بدی؟یه نگاه به خودت انداختی،چشمات از شدت خستگی و فشار سرخ سرخ شدن،اینجوری میخوای سمانه رو از این قضیه بیرون بکشی کمیل چشمانش را محکم بر روی هم فشرد و زمزمه کرد: ــ کم اوردم دایی ،کم اوردم محمد ناراحت نگاهش را بر او دوخت و با لحنی که همیشه به محمد آرامش می داد گفت: ــ این پرونده چیزی نیست که بخواد تو رو از پا در بیاره،تو بدتر از این پروندهارو حل کردی،این دیگه چیزی نیست که بخواد تورو از پا در بیاره. ــ میدونم ,میدونم،اما این با بقیه فرق میکنه،نمیتونم درست تمرکز کنم،همش نگرانم،یک هفته گذشته اما چیزی پیدا نکردم،سهرابی فرار کرده،بشیری اثری ازش نیست،همه ی مدارکی که داریم هم بر ضد سمانه است،نمیدونم باید چیکار کنم؟ ــ میخوای پرونده رو بسپاری به یکی دیگه؟ ــ نه نه اصلا محمد سری تکان داد و پرونده ای که به همراه خود آورده بود را مقابل کمیل گرفت!! ــ رو یکی از پرونده ها دارم کار میکنم یه مدته،که یه چیز جالبی پیدا کردم،که فکر میکنم برای تو هم جالب باشه. کمیل سر جایش نشست،و پرونده را از دست محمد گرفت،پرونده را باز کرد و شروع به بررسی برگه ها کرد ــ تعجب نکردی؟؟ ــ نه ،چون حدسشو میزدم ــ پس دوباره سر یه پرونده همکار شدیم ،اصلا فکرش را نمی کرد که سمانه وارد چه بازی بزرگی شده،با دیدن نشریه ها حدس می زد کار آن گروه باشد اما تا قبل از دیدن این برگه ها ،امیدوار بود که تمام فکرهایش اشتباه باشند اما..... ↩️ ... ○⭕️ ✍🏻 : فاطمه امیری ○⭕️ --------------------•○◈❂ ❣