eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.9هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
20.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از منتظران ظهور
📚 👈 برخورد پیامبر با جوان گناهکار روزی جوانی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و با گستاخی گفت: ای پیامبر خدا! آیا به من اجازه می دهی زنا کنم؟! با گفتن این سخن فریاد مردم بلند شد و از گوشه و کنار به او اعتراض کردند. ولی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با کمال ملایمت و اخلاق نیک به جوان فرمود: نزدیک بیا! جوان نزدیک آمد و در کنار پیامبر نشست. حضرت از او پرسید: آیا دوست داری با مادر تو چنین کنند؟ گفت: نه، فدایت شوم! فرمود: همین طور مردم راضی نیستند با مادرشان چنین بشود، بگو ببینم آیا دوست داری با دختر تو چنین شود؟ گفت: نه، فدایت شوم! فرمود: همین طور مردم درباره دخترانشان راضی نیستند. بگو ببینم آیا برای خواهرت می پسندی؟ جوان گفت: نه، ای رسول خدا و در حالی که آثار پشیمانی از چهره او پیدا بود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست بر سینه او گذاشت و فرمود: خدا یا قلب او را پاک گردان و گناه او را ببخش و دامان او را از آلودگی به بی عفتی حفظ کن! از آن به بعد، زشت ترین کار در نزد آن جوان زنا بود. 📗 ، ج2 ✍ محمد رحمتی شهرضا
هدایت شده از منتظران ظهور
ت به اندازه پولم به من هندوانه ای بده. هندوانه فروش هندوانه خیلی خوبی را وزن کرد و به مرد فقیر داد. فقیر هر دو هندوانه را رو به آسمان کرد و گفت خداوندا بندگانت را ببین...این هندوانه خراب را بخاطر تو داده و این هندوانه خوب را بخاطر پول. 👌وای اگر این تفکر در زندگی ما باشد... 👈 افسوس پادشاه به هنگام مردن گویند پادشاهی به بیماری سختی مبتلا شد. طبیب از او خواست که وصیتش را بیان کند. در این هنگام ، پادشاه برای خود کفنی انتخاب کرد. سپس دستور داد تا برایش قبری آماده کنند. آن گاه نگاهی به قبر انداخت و گفت: «ما أَغْنى‌ عَنِّی مالِيَهْ*هَلَكَ عَنِّی سُلْطانِيَهْ» دارائى من رفع نيازى از من نكرد. و قدرتم از دستم برفت. (حاقه/28و29) و در همان روز جان داد. 📗 ✍ حسین 📚 👈 نوع تعبیر می گویند، هارون الرشید شبی خواب دیده بود که دندان هایش ریخته است. گفت معبری (تعبیر کننده خواب) بیاورید تا خوابم را تعبیر کند. معبری را آوردند و او تعبیر خواب گفت: این خوابی که شما دیده اید خواب بسیار بدی است. زیرا از این خواب چنین استفاده می شود که همه اقوام و خویشان و بستگان شما پیش از شما از دنیا خواهند رفت و شما به تنهائی باید داغ همه آنها را تحمل کنی؟ هارون بسیار غمگین و ناراحت شد و گفت معبر دیگری نیست تا خوابم را تعبیر کند؟! گفتند: چرا، پس بگوئید بیاید. معبر دیگری آمد و در تعبیر خواب او گفت: خواب شما، خواب بسیار خوبی است، چون از خواب این گونه استفاده می شود که عمر شما از همه اقوام و بستگان طولانی تر خواهند بود. هارون بسیار خوشحال شد، در حالی که این تعبیر همانند تعبیر اول بود. چون آدمی وقتی عمرش از همه فامیل طولانی تر باشد، معنایش این است که آنها زودتر از او می میرند. 👌پس متوجه باشیم که انسان گاهی یک حرف را به گونه ای ادا می کند که یکی را عصبانی می کند و گاهی طوری بیان می کند که گویی آب روی آتش می ریزد. 📗 ، ج 2 ✍ محمد رحمتی شهرضا به عارفی گفتند: ای شیخ! دل های ما خفته است، سخن تو در آن اثر نمی کند چه کنیم؟ گفت: کاش خفته بودی که هرگاه خفته را بجنبانی، بیدار می شود؛ حال آنکه دل های شما مرده است که هر چند بجنبانی، بیدار نمی شود. 👈 از سکّه های طلا آتش می ریزد چند سال قبل یک نفر از بزرگان و خوانین شیراز را دیدم که متصل انگشت خود را در دهان می گذاشت و مانند کسی که آتش او را سوزانیده باشد، و بخواهد سوزش انگشت را از آب دهان تسکین بدهد از او پرسیدم سبب این کار چیست؟ چون خلوت گشت، گفت: مرا قضیه ای است عجیب، زیرا برادری داشتم بسیار ثروتمند و پول دوست و پول پرست و از حق مردم ثروتی به هم زده بود. و برای او وارثی نبود، غیر از من، پس در موقع مرگ به من وصیت نمود کیسه ای پر از پول و طلا دارم، چون تو همه ثروت مرا می گیری این کیسه را با من دفن نما.  چون برادرم مُرد با خود گفتم: من هم به وصیت او عمل کنم و در حین دفن خود را به قبر رسانیده و کیسه لیره را در گوشه قبر پنهان و از قبر بیرون آمدم. مدّتی از این قضیه گذشت، به علمای محترم قضیه را گفتم. آنها فرمودند: خلاف شرع نمودی، آن پولها را می بایست به فقرا و مساکین می دادی و خیرات و مبرات برای برادرت می نمودی.  پس قبر کن را دیدم و به او گفتم: زمان دفن برادرم کیف اسناد از بغلم رها شده و می خواهم قبر را بشکافی و من پائین رفته و کیفم را بردارم. قبرکن خاکها را کنار ریخته سنگ قبر و لحد را برداشته دیدم که کیسه پول خالی و چیزی درون آن نیست و در کنار قبر افتاده، با خود گفتم: ای وای موش پولهارا برداشته لیکن با خودم اندیشیدم که مگر موش عقل دارد سر کیسه را باز نماید و پولها را بردارد. در صورتی که هیچ جای کیسه پاره نبود، پس کفن را از روی صورت برادرم کنار زدم. ناگهان دیدم تمامی لیره ها روی صورت او چیده شده، چون خوب نگاه کردم دیدم لیره های طلا به تمام اندام او چسبیده است، پس دست بردم که لیره ای را از پیشانی او بردارم، دیدم چنان داغ بود که گویا انگشتم را عقرب زد و دستم نیش خورده. دیدم لیره ها توی گوشت او فرو رفته و متصل به استخوان گردیده.  به هر حالی که بود از قبر بیرون آمدم و قریب به 20 سال است که گویا انگشتانم با آهن تاخته و سرخ شده بر خورد داشته و آنچه هم اطبّا معالجه نمودند فایده نبخشید و شب و روز، آرامش را از من گرفته و از شدّت سوزش انگشتانم را متصل در دهانم می گذارم تا بلکه بتوانم از درد سوزش آن قدری در آرامش باشم. 📗 ✍ محمود اکبری