eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.4هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
22 ⭕️ با اونایی هستم که کِیف میکنن وقتی که یه سالن پر از جمعیت براشون کف میزنن! 😒 * میدونید اگه خدا براتون کف بزنه چی میشه؟ ✅ اونوقت دیگه میلیاردها نفر از انسان ها رو اصلاً حساب نمیکنی....😌 🔶 یه روزی این حرفا رو همه ما میفهمیم...صبر کنید....خیلی زود بهش میرسیم....... 🚫 اونجا خواهیم دید که وقتی خدا با یه نفر حرف نزنه، بدتر از عذابِ جهنم زجر خواهد کشید.... میگه خدا به من نگاه نکرد...😓😥 باید برای اون روز "ظرفیتمون رو بی نهایت افزایش بدیم" ➖✅🌱➖🌺💖
. آیت الله مصباح اسلامی و رهبری عزیز بود. بغض جریان فاسد از ایشان به دلیل مقابله‌ی شجاعانه وی با تحریفی بود که این سرمایه‌های رژیم صهیونسیتی در ایران می‌خواستند با محوریت باغی انقلاب خاتمی و مفسدین دورش انجام دهند. پیشانی که بوسید را اینها سنگ زدند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گوش کنیدروایت آیت‌الله بهجت(رحمت الله علیه) از پاسخ امام زمان(عج الله) به شخص گرفتار 🔹امام زمان عجل الله از حال من وشماباخبره ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا صاحب الزمان از زبان رهبری سلام دادن رو به صاحبمون گوش کنیم...
💠آیت الله جوادی آملی: 🔸«وجود مبارک پيغمبر صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم در معراج، ديد فرشتگانی دارند قصر ميسازند؛ گاهی ميسازند و گاهی هم دست برميدارند، وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سؤال کرد اينها که خسته نميشوند، چرا دست برميدارند؟ 🔸جبرئيل که در صحابت آن حضرت بود عرض کرد، اينها خسته نميشوند؛ ولی منتظر مصالح ساختمانی اند، هر اندازه که صاحبان اين قصور مصالح ساختمانی بفرستند، اينها بنا ميکنند، نفرستند اينها هم دست برميدارند، حضرت فرمود مصالح ساختمانی اش چيست؟ 🔸عرض کرد: اذکار، اوراد، عبادات و حسنات الهی، اين «سبحان الله» و «الله اکبر» «لا اله الا الله» اينها خِشت و گِل آن قصور بهشتی است.» ...
عدس دو پیمانه لپه یک پیمانه گوشت: 150 گرم به صورت چرخکرده سبزی 300 – سبزی سوپ یا آش پیاز: یک عدد زردچوبه: به مقدار مورد نیاز نمک به مقدار مورد نیاز سیب زمینی: ۱یک عدد به صورت نگینی شده هویج: یک عدد – به صورت نگینی شده فلفل: به مقدار مورد نیاز برنج نصف پیمانه روغن: به مقدار مورد نیاز آلو: پنج عدد (تعداد اختیاری) در قابلمه‌ای مناسب پیاز را خرد می کنیم و در روغن سرخ میکنیم و سپس لپه های شسته شده را اضافه می کنیم و بعد از مقداری کمی تفت دادن آب ریخته سپس سبزی خرد شده و هویج خرد شده و عدس و برنج را اضافه کرده و زردچوبه نمک و فلفل میزنیم در انتها شعله را زیاد میکنیم تا غذا به جوش بیاید. گوشت را با کمی ادویه مخلوط کرده و بعد از ورز دادن به صورت کوفته ریزه در می آوریم و زمانی که غذا به جوش آمد کوفته ریزه‌ها را اضافه کرده سپس سیب‌زمینی نگینی شده و آلوها را اضافه میکنیم و با حرارت ملایم میپزیم..
پودر ژله کیوی : ۱ بسته خامه : ۱ پ شیر : ۱ پ شکر : ۱/۲ پ وانیل : ۱/۲ چ پودر ژلاتین : ۳ ق غ کیوی به تعداد لازم پودر ژله کیوی رو تو یه لیوان آب جوش و یه لیوان آب سرد حل کرده کنار میذاریم . کیویا رو پوست کنده خورد میکنیم. بعد با یه قاشق شکر یه کم تفت میدیم. خامه و شیر رو در قابلمه روی حرارت گذاشته تا حل یه دست بشن بعد وانیل و شکر رو اضافه کرده حل که شد برداشته پودر ژلاتین رو اضافه کرده وقتی یه دست شد میذاریم یه کم خنک بشه . حالا تو ظرف مورد نظرمون چند تکه کیوی میریزیم و روش ژله کیوی میریزیم میذاریم تو یخچال تا ببنده بعد یه لایه مخلوط خامه رو ریخته میذاریم ببنده و همین کارو تکرار میکنیم . روی لایه آخر رو با ورقه های کیوی تزیین میکنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹استاد مسعود عالی: آیا به قسمت اعتقاد دارید.؟ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «حماسه‌های آخرالزمان» 🔹 پاسخ امام صادق به افرادی که به او گفتند قیام کنید... 🔺 مظلومیت‌های مدرن در ..
استاد علی صفایی حائری: آنها که روز را با خَلق خدا به سر می برند، باید شب را با خدا باشند و از قُرب او رزق بگیرند و از چشمه شب سیراب شوند تا بتوانند بارِ برخوردهای سنگین و درگیری های مستمرِ روزشان را به دوش بگیرند. 📚 درس هایی از انقلاب (انتظار)، ص۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥به یاد و در فراقش ای بهترین سردار فقط در خلوت نگاه کنید 😭😭😭 بیاد
‌ 100 گرم آب لیمو 150 گرم شکر 2 عدد تخم مرغ 2 قاشق غذاخوری نشاسته ذرت نصف لیوان شیر کمی وانیل 70 گرم کره 100 گرم آب لیمو ، 150 گرم شکر با 2 تخم مرغ ، دو قاشق نشاسته ، شیر و وانیل را روی حرارت گاز قرار داده و مخلوط کنید تا غلیظ شود ، 70 گرم کره اضافه کنید و مخلوط کنید و یک شب در یخچال بذارید.مقداری بیسکویت را خرد می کنیم و در لیوان میریزیم. یک لایه خامه اضافه می کنیم رویش،مجددا این کاررا تکرار میکنیم. و روی آن را با خامه فرم گرفته و یک بیسکویت تزیین میکنیم.‌
✊ لوح | قهرمان؛ سلیمانی 🔻 رهبر انقلاب اسلامی: «آمریکا قدرت مسلّط جهان بود، ولی امروز نیست.» «آمریکا در منطقه شکست‌خورده است. شیطان بزرگ با آن‌همه تلاش، با آن‌همه وسوسه و دمدمه نتوانسته است به مقصودِ خود در این منطقه برسد.» «قهرمان این کار سلیمانی بود.» ۱۴۰۱/۰۸/۱۱و ۱۳۹۷/۰۳/۲۵ و ۱۳۹۹/۰۹/۲۶ مثل سرباز واقعی و برای باش
🌟🌟🌟🌟🌟 جهت قسمت شیری: شیر ۴ لیوان آرد ۲ ق غ نشاسته ۱ ق غ شکر ۱ لیوان وانیل نوک قاشق کره ۱ ق م جهت قسمت پرتقالی: آب پرتقال ۲ لیوان نشاسته دو ق غ سر صاف شکر یک فنجان طرز تهیه: اول از همه قسمت شیری درست میکنم،همه مواد به جز کره و وانیل در ظرف مناسب بریزید و مدام هم بزنید و بپزید تا قوام بگیره،از روی اجاق بردارید کره و وانیل بریزید و هم بزنید و داخل کاپها بریزید.(تا نصف کاپ)و بزارید کنار تا خنک شه.حالا قسمت پرتقالیرو آماده میکنیم،دو لیوان آب پرتقال طبیعی رو با شکر و نشاسته در ظرف مناسب بریزید و روی اجاق بزارید و مدام هم بزنید تا قوام پیدا کنه(حدودا ۵-۴ دقیقه).و به نسبت مساوی در کاپها بریزید،یک چند ساعت داخل یخچال بزارید و به دلخواه تزیین کنید. ..
افرا:آگهی زده بودید که مدیر برنامه واسه شرکت میخواین +:اوهوم واسه خودت میخوای؟ افرا:بله +:دختر فرخ دختری که تو عمارت بزرگ،بزرگ شده اینجا کار کنه؟ افرا:درسته ولی ی سری شرایط اتفاق میوفته که چاره ای نیست +:چند سالته افرا:۱۶ +:سنت خیلی کمه افرا:بله ولی اطلاعات زیادی دارم +:میتونم ی سوال بپرسم افرا:بفرمایید +:چرا دنبال کار هستی؟فرخ که یکی از بزرگ های این شهره چقدر فضول بود واقعیتو باید میگفتم چون بلخره میفهمید افرا:ی سری مدارک رو شب مرگ بابام دزدیدن با اون مدارک ی پرونده تشکیل دادن شکایت کردن ازمون پول خیلی زیادی باید بهشون بدیم +:چقدره مگه؟ افرا:انقدر زیاد که باید عمارتو بدیم بهشون چند ملیارد هم از حساب شرکتمون بدیم بهشون +:اها پس برای همین دنبال کار میگردی افرا:بله +:فکر نکنم حقوق این کار به دردت بخوره سرمو از نا امیدی انداختم پایین +:ولی خب پیشنهاد های بهتری دارم واست افرا:چه پیشنهادی +:اول بلندشو از جام بلند شدم +:ی دور بچرخ از حرفاش سردرنمیاووردم افرا:برای چی +:بچرخ تا بگم چرخیدم با هیزی بهم نگاه میکرد +:نمیدونم جنبه شنیدن این پیشنهاد رو داشته باشی یا نه افرا:می‌شنوم +:من ازت خوشم اومد خوشگلی خوش اندامی اگه بخوای صیغت میکنم نیازم نیست کار کنی فقط ی سری چیزارو باید فراهم کنی افرا:جانم؟شما منو با این هرزه های ۱۰۰هزاری دور میدون اشتباه گرفتین +:اون ک بحثش جداس افرا:از سنت خجالت بکش تو سن پدربزرگ منو داری پدرمم نه ها پدربزرگ جمع کن خودتو کیفم رو برداشتم زیر لب فحشی نثارش کردمو در اتاقشو با حرص کوبیدم آشغال خر فکر کرده خالشم ●●●●●●●●●●  چندجا رفتم برای کار اما حقوقش به دردم نمی‌خورد خستهو نا امید رفتم عمارت افرا:سلام ملیحه خانوم:سلام دخترم خسته نباشی افرا:ممنون جانان تند تند از پله ها اومد پایین پرهیجان گفت جانان:سلام آجی بغلش کردمو گونش رو بوسیدم افرا:سلام قشنگم ملیحه خانوم:ناهار حاضره افرا:باشه برم لباسامو عوض کنم بیام جانان رو گذاشتم پایین رفتم اتاقم لباسمو عوض کردم صدای اومدن ی نفر به بالا رو شنیدم ملیحه خانوم بود ملیحه خانوم:دخترم چیشد کار پیدا کردی افرا:نه حقوقشون پایین بود نه که پایین باشه ها نمیتونم همزمان هم خوراکمون رو تامین کنم هم اجاره بدم ملیحه خانوم:دخترم خودت میدونی که خدابیامرز بابات خرجی تمام خدمتکار هارو میداد من هم دستم خالیه مگرنه کمکت میکردم افرا:نه قربونت برم من از شما انتظار ندارم همینطوری کلی زحمت میکشی برامون ملیحه خانوم:دختر نازم من برم پایین پس توهم بیا افرا:باشه لباسامو عوض کردم رفتم سر میز شروع کردیم به ناهار خوردن که صدای چند نفر از حیاط عمارت میومد تعجب کردم که کیه صداش نا آشنا بود افرا:ملیحه خانوم کسی قرار بود بیاد؟ ملیحه خانوم:نه رفتم تو حیاط چندتا مرد با لباس های رسمی ورقه به دست وایساده بودنو عمارتو نگاه میکردن حرف میزدن افرا:بفرمایید؟ ×:اومدیم عمارت رو ببینیم افرا:به چه دلیل؟ ×:این همه پول بهمون بدهکارین قراره عمارت رو بدید باید ببینیم برسی کنیم یا نه افرا:شما فرهنگ بلد نیستین که هماهنگ کنین؟ ×:درست حرف بزن افرا:نزنم؟ ×:همینطوریش خیلی کارا میتونم بکنم پس درست حرف بزن تا بدتر نشده افرا:چه غلطی میتونی بکنی؟چی بلدی جز حروم خوردن مفت خوردن من چیزی واسه از دست دادن ندارم هر غلطی میکنی بکن منو تحدید نکن ×:برو بچه به حساب بچه بودنت هیچی نمیگم افرا:اوم بچه؟قسم میخورم همین بچه ی روزی بدترین بلارو سرت میاره منتظر باش بدبخت کردن تاوان داره حروم خوردن تاوان داره ×:منتظرم دختر کوچولو
رفتم داخل عمارت افرا:هیچکس درو باز نمیکنه رو این عوضی ها با حرص گلدونو پرت کردم زمین که شکست نشستم پشت در بغضم از حرص و بدبختی شکست جانان بدو بدو اومد سمتم با چشم های ترسیده نگام کرد بعد که دید دارم گریه میکنم اومد سمتم جانان:چرا گریه میکنی ملیحه خانوم:دخترم چیشده افرا:خسته شدم دیگه چرا همه چی یهو انقدر سخت شد چرا این همه بدبخت شدیم ما که زندگیمون عادی بود چرا یهو اینطوری شد با گفتن حرفام جانان زد زیر گریه تو بغلم ملیحه خانوم:جانان قشنگم گریه نکن عزیزم خواهرت عصبی شده تو گریه نکن ملیحه خانوم جانان رو بغل کرد که شیشه نره تو بدنش بعدش برد تو اتاقش داشتم به بدبختیام فکر میکردم که ملیحه خانوم اومد جلوم دستشو دراز کرد ملیحه خانوم:پاشو دخترم دستشو گرفتم بلند شدم رفتم اونور اومد جلوم اشکامو پاک کرد ملیحه خانوم:گریه نکن عزیزم بغلش کردم انقدر گریه کردم که حسابی خالی شدم ملیحه خانوم:برو بالا شیشه نره تو بدنت تا من اینجارو تمیز کنم افرا:نه من شکوندم خودمم تمیز میکنم ملیحه خانوم:برو بالا دخترم افرا:نه خودم تمیز میکنم ملیحه خانوم:نمیزارم برو بالا رفتم بالا تو اتاقم یکم خوابیدم با تکون خوردن ی چیزی بیدار شدم جانان بود دستامو باز کردم افرا:بیا اینجا اومد توی بغلم حسابی بغلش کردم بوی گل میداد ناز من تمام دارو ندارم بود این دختر خیلی دوسش داشتم بیشتر از هرکسی تنها کسی که واسم مونده بود فقط جانان بود چقدر خوب بود که یکیو دارم تو بدبختیام ببینمش انرژی بگیرم جانان:اجی افرا افرا:جونم جانان:دیگه گریه نکن افرا:چشم جانان:تو گریه میکنی من خیلی میترسم آخ من فدای حرف زدن نازش افرا:من بگردم دور تو جانان:آجی منو میبری حیاط تاب سوار بشم افرا:باشه عزیزم دستشو گرفتم رفتم حیاط یکم سوار تاب بشه همیشه بابام بعد کارش جانان رو میاوورد سوار تاب بشه رو همین نیمکت بغل همیشه نصیحتم میکرد چقدر زود دیر شد کاش الان پیشم بود ی دل سیر بغلش میکردم چشمام اشکی شد اما جلو خودمو گرفتم به خاطر جانان خودمم رفتم کنارش نشستم برای چند لحظه چشمامو بستم سعی کردم به هیچ چیزی فکر نکنم آرامش خاصی بهم داد جانان: میشه بریم تو افرا:اره عزیزم بریم رفتیم داخل جانان رفت کارتون ببینه منم رفتم دنبال کار بگردم تو سایت همه حقوق ها کم بود البته برای شرایطم چطور پول پیش خونه بدم؟هیچی نمیموند واسم مونده بودم چیکار کنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب، روز گذشته: شهید سلیمانی به نگاه و تجربه من و چیزی که حس کردم، یک روح تازه‌ای در مجموعه مقاومت دمید و راه تازه‌ای در مقابل او باز کرد و آن را هم از لحاظ معنوی و هم از لحاظ مادی مجهز کرد. ۱۴۰۱/۱۰/۱۱
🔵آیت اللّه ناصری (رحمت الله علیه) : 🔵یک وقتی خدمت آیت الله بهجت بودیم. فرمود: «همان اندازه که تصمیم گرفتی کار خوب انجام بدهی، خداوند، یک حسنه برای آن نوشت. اگر آن کار را انجام دادی، ده برابر برای تو می نویسد و اگر انجام ندادی، آن یک دانه را هم قلم نمی زند». 🔵 اگر تصمیم بگیری نمازشب قشنگی بخوانی، او فوراً برای تو می نویسد؛ ولو خيلی بدون آداب هم خواندی، او دیگر قلم نمی زند.ا گر حال نداری نماز شب بخوانی، وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان. 🔵حال آن را هم نداشتی، باز هم سر خود را بگذار روی مهر و بگو: «خدایا! من آمدم؛ کمکم کن.» خداوند، تو را محروم نمی کند. کسی که خدای به این مهربانی را دارد، سزاوار است که کوتاه بیاید؟ 🔵 منظور اينكه ما می توانیم پرونده های چندین ساله خودمان را با نیم ساعت یا یک ربع ساعت، يا ده دقیقه كه صادقانه به در خانه خدا برویم، و همه آن‌ها را اصلاح بکنیم. ☃🌨❄️🌨☃
مهمترین اصل زندگی.mp3
1.73M
💐 💥 مهم‌ترین اصل زندگی تمــــــام پیروزی‌ها و تمــــــام شکست ها در زندگی ☜ وابسته به یک چیز است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫الهے در این ❄️شب سرد زمستان 💫زندگے دوستانم را سبز ❄️تنور دلشان را گرم 💫فانوس دلشان را روشن ❄️لحظه هایشان را بدون غم 💫و چرخ روزگار را ❄️به ڪامشان بچرخان شبتون در پناه خدا ❄️ ❄️
🔴واکنش دژپسند وزیر اقتصاد دولت تدبیر و امید به اظهارات اخیر روحانی در مصاحبه با اعتماد: ♦️....همان عصری که آقای روحانی نهاد ریاست جمهوری را تحویل رئیسی می‌داد، خوب می‌دانست چه خبره! عکسی که از او با آقای رییسی گرفته شده در چهره‌اش یک تبسم ساختگی هست. روزهای قبل در هیئت دولت همه‌ی وزرا واضح شاهد بودند که در بساط دولت هیچ نیست، سه ماه فقط را با قرض و کلاه به کلاه کردن داده بودند. و و مثل این‌ها که بماند، روی هم انباشته به ماه‌های بعد حواله شده بود. ♦️سال‌های قبل یعنی ۹۷ و ۹۸ و ۹۹ و ۱۴۰۰ را همه در جریان هستند آقای همتی در آن جلسه با اساتید بازش کردند، ۲۰۰ هزار میلیارد تولید [قلابی] برای دادن . ♦️وقتی سال ۱۴۰۰ حقوق‌ها را دولت تدبیر و امید اضافه کرد در آن جلسه هیئت دولت با خواندن درصد اضافه شدن‌ها برای تصویب، همه می‌خندیدند یعنی مسخره بود، آخه با کدام پول؟! ♦️این با پول بی‌پشتوانه، کندن یک خندق جلو دولت بعد و پیشرفت کشور بود، ارزش پول را نابود کرد. روحانی روز یقین داشت این (رئیسی) نه بزودی؛ بلکه بلافاصله که دولت را تحویل گرفت از همان ساعت به می‌خورد. ♦️از طرفی هم چون چیزی باقی نگذاشته بود برای فرار از ساختمان ریاست جمهوری، عجله داشت از بگریزد و رفت در خانه قایم شد. ترس داشت فردا بیایند با و پابند او را برای ببرند. ♦️... وقتی رئیسی اولین جلسه خود را با همان وزرای کابینه دوازدهم بدون روحانی برگزار کرد آقای جهانگیری بی‌خجالت و با خاطرجمعی از این‌که رئیسی قاطع و حاضرجواب نیست، هم با این جسارت که او پشتوانه رای بالایی ندارد و زمینه‌ی و وجود دارد، در آن جلسه چشم در چشم باخیال راحت صراحتاً گفت: «ما حتی پول نداریم حقوق این برج کارمندان را بدهیم» ♦️آقای رئیسی فقط یه جمله تعرضی با مزاح گفت: پس اون تدبیر و امید کجاست؟ بعدش گفت: ملتی که خدا را دارد به «چه کنم؟ چه کنم؟» مبتلا نمی‌شه. بست نداریم. ♦️... من نمی‌دانم اسم جنگ اکراین و روسیه را چه بگذارم! به قول امام بود؟ همین‌که رئیسی جای روحانی انتخاب شد [عدو شود سبب خیر ]، خودشان وارد کردند، نوشتند یک تندروی بنیاد‌گرا به نام رئیسی جایگزین مذاکره و تعامل با غرب سر کار آمد. پس از انتخاب رئیسی، چند روزه قیمت نفت ۲۰ دلار افزایش یافت و توی شهریور ماه سیل پول وارد خزانه شد بعدش هم در وین دیگه احیا شدنی نبود، دوباره نفت بالا رفت و شعله قیمت نفت را کَند و به ۱۰۰ دلار و بیشتر رساند. ♦️... بی تعارف بگویم ... همه چیز برای سقوط کشور فراهم بود فقط خدا نخواست.
🔅 ✍ نگران نقص‌هایت نباش، شاید به کسی سودی می‌رساند 🔹پیرزنی دو کوزه آب داشت که آن‌ها را آویزان بر یک تیرک چوبی بر دوش خود حمل می‌کرد! 🔸یکی از کوزه‌ها ترک داشت و مقدارى از آب آن به زمين مى‌ريخت، در صورتی که دیگری سالم بود و همیشه آب داخل آن به طور کامل به مقصد می‌رسید! 🔹مدتی طولانی هر روز این اتفاق تکرار می‌شد و زن همیشه یک کوزه و نیم آب به خانه می‌برد! 🔸ولی کوزه شکسته از مشکلی که داشت، بسیار شرمگین بود که فقط می‌توانست نیمی از وظیفه‌اش را انجام دهد! 🔹پس از دو سال، سرانجام کوزه شکسته به ستوه آمد و با پیرزن سخن گفت! 🔸پیرزن لبخندی زد و گفت: «هیچ توجه کرده‌ای گل‌های زیبای این جاده در سمت تو روییده‌اند و نه در سمت کوزه سالم!؟ اگر تو این‌گونه نبودی این زیبايی‌ها طروات‌بخش خانه من نبود! 🔹طی این دو سال این گل‌ها را می‌چیدم و با آن‌ها خانه‌ام را تزیین می‌کردم!» 🔸هر یک از ما شکستگی خاص خود را داریم ولی همین خصوصیات است که زندگی ما را در کنار هم لذت‌بخش و دلپذیر می‌کند! باید در هر کسی خوبی‌هایش را جست‌وجو کنیم تا شکستگی‌اش به چشم نیاید. 🔹پس به‌دنبال شکستگی‌ها نباش که همه به گونه‌ای شکستگی داریم، فقط نوع آن متفاوت است!
یکی از دوستان به خدمت یکی از علمای اصفهان رسید و از ایشان پرسید: «توفیق خدا برای نماز شب یعنی چه؟» آن عالم فرمود: «یعنی اینکه انسان بداند نماز شب چند رکعت است.» پرسید: «دیگر چه؟» فرمود: «اینکه فرد، مسلمان باشد و شیعۀ دوازده‌امامی هم باشد.» پرسید: «دیگر توفیق به چیست؟» فرمود: «دیگر اینکه جهت قبله را بداند و بیدار هم باشد.» گفت: «آقا این‌همه را داریم؛ پس چرا نماز شب نمی‌خوانیم؟» فرمود: «یک جو غیرت هم می‌خواهد. این به‌دست خود توست. تنبلی نکن و اراده داشته باش، می‌توانی نماز شب بخوانی.»
❇️ رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: 🤲 مَن سألَ اللهَ الشَّهادَةَ بِصِدقِ بَلَّغَهُ اللهُ مَنازلَ الشُّهَداء وَ إن ماتَ عَلَی فِراشِهِ. 👌 هر که صادقانه از خدا شهادت مسألت کند خداوند او را به جایگاه شهیدان می رساند حتی اگر در بستر خود بمیرد. 📚 بحارالانوار(ط-بیروت) ج 67، ص 201