eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.3هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
سپیده ازش جدا شد ..درحالی که بطرف آشپزخونه میرفت گفت :روح سرگردان شب باز کجا میخوای بری ؟؟؟... طاها درحالی که خمیازه ای میکشید وپیراهن طوسی رنگ رودرمیاورد گفت :باید یک نقشه ساختمانی روتموم کنم ...صبحم جلسه دارم زودتر میرم .....بعد بالحنی که توش خنده بود گفت :باز نترسی ...این بارخودتو اوخ کنی ...... سپیده لبخندی زد سرش روباال گرفت وگفت :خدا برسون اون روزی که یک دل سیر بزنمش .... طاها جلوش ایستاد وگفت :بیا بزن خدای نکرده فردا که تنهایی یک بالی سرت نیاد ناکام از زدن من بیمیری ....البته خدا اون روز نیاره ..عمرم بره از پیشم ............. سپیده :اون زبون رونداشتی میخواستی چیکار کنی ؟؟؟ طاها پیشونیش روبوسید وگفت :خیلی دوست دارم ......برو بخواب ............ سپیده لبخندی زد داخل اشپزخونه شد .......سریع قهوه جوش روگذاشت وقهوه ای رو واسه طاها آماده کرد......... داشت فنجون قهوه روبرمیداشت که سر طاها از پشت آمد کنار صورتش وگفت :جوجه اردک زشتم !! چیکارمیکنی؟؟؟....این جوجه زشت االن باید خوابیده باشه ....... سپیده باعجزگفت :خدااااااااا...... طاها خندید گفت :چیه از لقب جدیدت ناراحت شدی ....خیلی خاصه ....جوجه اردک زشت ...بعد نگاهش کرد بالحن خنده داری گفت :اوخیییی........... سپیده با آرنج زد توشکمش گفت :زهرمار اوخی ......مرض جوجه اردک زشت ...بی تربیت ..... طاها غش غش خندید گفت :االن شما بعد از گفتن زهرمار ومرض باتربیتی ومنی که فقط گفتم جوجه اردک زشت زشت بی تربیتم ....... سپیده لبش رو گاز گرفت گفت :ببخشید .... طاها:لبخندی زد گفت :خدا..فرشته آفریده ...بیابرواردک زشتم ...االن باز یک نشتی میندازی ..... سپیده اخم کردگفت :باشه میرم ...بعد دست به کمر جلوش ایستاد بالحن جدی گفت :باورکن دیگه حوصلحه ندارم ...این که تو بخوای بعد از هر مهمونی .... طاها بازوش رو گرفت وگفت :برو بخواب ....بحث نکن ...شروع نکن ....خسته ...به اندازه کافی هستم .... سپیده نگاهش کرد دید خسته گی توچشماش موج میزنه ...مطمئن بود سردردهم داره ...آخه بعد دوماه زندگی کامل اخالق ورفتار طاها رومی دونست .....دستاش رو گذاشت رو شقیقه های طاها و با انگشت های همیشه یخش ماساژداد ..... طاها نفسش رو پوف کرد توصورت سپیده وگفت :آی قربون دستت .....یک قرص مسکن بده ..بروبخواب ...زبونم مودرآوردبس گفتم برو بخواب ....... سپیده حرفی نزد نگاه کرد به قهوه جوش ..دید آماده شده...رفت سمت گاز ....طاهاهم بدون حرفی به اتاق کارش رفت .. سپیده ....فنجون روبرداشت ...قهوه روریخت همراه بایک قرص گذاشت داخل سینی برد داخل اتاق کار طاها ....... سپیده آرام داخل اتاق شد .....سینی قهوه روگذاشت روی میز وآرام ترگفت :طاها ...خوابیدی؟؟ ۵
طاها بدون این که چشم باز کنه وسرش رو از روی عقب صندلی برداره ..دست سپیده رو گرفت وروی پاش نشوند.... سپیده :چرا نمیری استراحت کنی ...یعنی کشیدن اون نقشه ها اینقدر مهمه ،؟؟؟ طاها :اوهوم ....مهمه ...... سپیده :خب پس بکش زودتر تا بتونی استراحت کنی ؟......... طاها دستاش رو دورش گرفت وگفت :سپیده .....حالم خوب نیست .... سپیده نگران گفت :چی شدی ....جاییت درد میکنه ؟؟؟.... طاها چشم بسته سرش رو تیکون داد وگفت :آره ..... سپیده نگران چرخید سمتش وگفت :کجات ؟؟؟ طاها قلبش رو نشوند داد ..... سپیده اخم کرد مشت زد روی سینش ...وگفت ..خیلی مسخره ای ....لوس ..خیلی ترسیدم ....این هندی بازیا چیه .... طاها خندید موهای سپیده رو بوسید گفت :جوجه اردکم جدی گفتم ..مثل دفعه های قبل شوخی نبود .... سپیده باز نگران گفت :خب پاشو بریم دکتر .... طاها لبخندی زد ..دیگه نمیخواست از این بیشتر نگران باشه سپیده ....یواش سرش رو برد کنار گوش سپیده وگفت :دکترقلبمون همین جاست ...کجا بریم ..یار این جاست ... سپیده مشتی حواله اش کرد وگفت :آخر که سکته دادی منو با این هندی بازیات خیالت راحت بعدشم یکی دیگرو بدبخت میکنی وهو میاری سرم ...... طاها خندید گفت :اوه ..اوه ....پس تا جاهای خوب خوبشم که پیش رفتی .....جانم یک خانوم دیگه .... سپیده :ناراحت نمیشم ...تنوع طلبی دیگه ....برو بگیر ..... طاها :ممنون که اجازاش رو دادی .................. سپیده حرصش گرفته بود گفت :شب بخیر..... طاها یک چشمش رو باز کرد وگفت :شب بخیر جوجه اردک زشتم ............ سپیده :من فردا میرم ...خونه ی ...سودابه .... طاها :باشه برو .... سپیده از این سردی کالمش دلخور ومتعجب گفت :چرا نمیگی چی شده ؟؟؟....خیلی تغییر کردی .... طاها :چه تغییری کردم؟؟ ...... سپیده بغض کرده بود گفت :هیچی ....شب بخیر ....بعد به سرعت رفت داخل اتاق خواب وخودشو پرت کرد تو تخت .... طاها هم سرش روروی نقشه هاش گرفت ....... سپیده چشم باز کرددید اذان وگفتن ....روی تخت نشست وکش وقوسی به کمرش داد .....به طرف راست تخت که نگاه کرددید هنوز طاها نیومده .....خمیازه ای کشید وداخل اتاق کار طاها رفت ..... دیدسرش روی نقشه هاشه وبادقت تمام داره کارش روانجام میده ....بدون حرفی رفت داخل روشویی ووضوگرفت سجاده روکه پهن کرد ....چادرش روسرش کرد ...که دستای طاها از پشت دورش حلقه شد وگفت :چراتادم دراتاق آمدی وداخل نیومدی ؟؟؟خیلی دلخوری ؟؟؟.....آره نازنینم .... سپیده بدون حرف برگشت ونگاهش کرد ...به چشمای سبز روشن طاها ... طاها سرسپیده روگذاشت روی سینه اش وگفت :چه نگاهی داری سپیده خانوم ....ازاوناست که دل آدم به آتیش کشیده میشه سپیده خندیدوگفت :چقدرم دل تو به آتیش کشیده شد ......نابود شدی ..... طاها خندید وگفت :چرا خدا هرچی معصومیت داشته روبه توداده؟؟....آدم میخواد یکم سر به سرت بذاره نمیشه ...این چشمای معصوم نمیزاره ..... سپیده خندید وگفت :این حرفا بهت نمیخوره ........................ طاها خندید وگونه سپیده روبوسید وگفت :دروغ نگو دیگه ..از من دیودوسر نساز کوچولو ..... سپیده :اجازه میدین نماز روبخونیم ؟؟؟ طاها خندید وگفت :باشه ..فقط بدون من امروز کالتا آخر امشب نمیتونم بیام خونه ....................... سپیده "برام مهم نیست " سپیده :باشه ......بعد ایستاد به نماز ...................... نماز رو که سالم داد تصمیم گرفت بره بازار وتا شب واسه خودش خوش باشه ....... رفت داخل آشپزخونه وسماور روروشن کرد ودوتا تخم مرغ هم گذاشت تا آب پز بشه ....که حس کرد از پشت سرش کسی با سرعت رد شد .........برگشت وبا دقت نگاه کرد ولی کسی رو داخل سالن ندید.......... فکر کرد خیاالتی شده ...سرش رو به طرفین تکون داد ومشغول ریز کردن گوجه شد ................. برگشت دید طاها با کت شلوار سورمه ای رنگه وکرواتی که دورگردنش آزاده ایستاده وداره چای میخوره .....رفت مقابلش ایستاد ومشغول بستن کروات سورمه ای ومشکی رنگ شد .....یقه پیراهن مشکیش رو داد بالا تا کروات روببنده ۶
{🍓 } 🔖همیشه باید محاسبه و مراقبه کنید. یکی از علائم بیداری این است: مثلا امشب از نماز شب خواب ماندی، اگر روز بعد بی‌خیال بودی و توجه نکردی، معلوم می‌شود داری! 💥ولی اگر نه، غصه‌ات گرفت و یک غمی سراغت آمد که چه شد از مناجات با پروردگارم محروم شدم، معلوم است که بیدار هستی. 💡اگر انسان از بیدار باشد، این محرومیت‌ها خیلی برایش سنگین است. می‌نشیند حساب می‌کند که چرا نماز شبم قضا شد؟ دلیلش چیست؟ علت دارد ، این کم‌توفیقی است.💥✋🏻 🕯استاد حاج آقا زعفری زاده حفظه الله تعالی .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 🎤آیت اللّه ناصری(رحمت الله علیه) ✨ندای ملائکه در ماه رجب 🌸 أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضر‌ت زینب سلام الله علیها🌸 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️در زندگی 💫هیچ چیز قیمتی تر و مهم تر ❄️از این نیست 💫که قلباً در آرامش باشیم ❄️الهی همیشه 💫قلبتون پر ازآرامش باشه ❄️امیدوارم اون اتفاق 💫قشنگ که منتظرشید ❄️براتون بیفته ،یه خبر خوش 💫یه دلخوشی بزرگ شبتون سرشار از آرامش☃️💫
hadadian031(www.BGH.ir) (3).mp3
508K
70 بار قبل از خواب ذکر استغفار استغفر الله ربی و اتوب الیه
Shab25Ramazan1400[03].mp3
4.81M
70 بندی امیرالمومنین(مقدمه 2)
1_2275847105.mp3
16.91M
امیرالمومنین (بند ۱)
1_2394351684.mp3
5.77M
امیرالمومنین (بند ۲)
1_1974346755.mp3
6.53M
70 بندی امیرالمومنین(مقدمه1)
1_2419888391.mp3
2.96M
امیرالمومنین (بند ۳)
1_2394351684.mp3
5.77M
امیرالمومنین (بند ۲)
چهارم
1_2419888475.mp3
4.73M
امیرالمومنین (بند ۵)
بین اجل کرده کمین بهر شکارمن و تو لحظه ای پا نکشد او ز کنار من و تو کس نباشدکه ز دامش بگریزد به جهان زان محال است ازاین دام فرار من وتو هرکه هستی به سراغ تو بیاید ای دوست میکند زود خزان فصل بهار من و تو مال ومنصب نشود سد ره مرگ کسی این دو هرگزنشوند یاور و یارمن و تو درغم وشادی یاران به جهان شو تو شریک تاچراغی بشود درشب تار من و تو
| مادر اولین کسی که «شرمندگی از ظاهر» رو به دخترش یاد میده! 🔸 آنچه بچه‌های ما از ما یاد می‌گیرن، با اون چیزهایی که می‌خوایم به اونا یاد بدیم، تفاوت‌های زیادی داره. 🔸 ما می‌خوایم بچه‌هامون اشتباهات ما رو نکنن یا ضعف‌ها و وسواس‌ها و اضطراب‌های ما رو نداشته باشن. می‌خوایم اونا مثل ما نشن، اما نتیجه دقیقا برعکس این می‌شه: بچه‌هامون معمولا شبیه خودمون می‌شن. 🔸 «ترجمان» با انتشار مجموعه‌ای از تحقیقات تازه میگه که قضاوت‌های یک مادر درباره بدن خودش تا کجا می‌تونه بر ذهنیت دخترش درباره این مسئله تأثیر بذاره. 🔸 مطالعه‌ای روی دختران ۵ تا ۷ ساله که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، نشون داد وقتی مادران و دختران کم سن و سال‌شون کنار هم جلوی آینه قرار می‌گیرن، دخترها نحوه صحبت مادرها درباره بدن خودشون رو تقلید می‌کنن. 🔸 ماریسول پرز، مدیر این مطالعه، میگه «حتی یک بچه هم نبود که بعد از شنیدن حرف مادرش، جوابش رو در جهت مثبت یا منفی تغییر نده. وقتی مادر می‌گفت موی خودش رو دوست داره، بچه هم تکرار می‌کرد. مادر که می‌گفت فلان چیز رو دوست نداره، به همین ترتیب». 😔 با اینکه در سال‌های اخیر بعضی از مشاوران به مادرها توصیه می‌کنن که مکررا به دخترانشون بگن «تو زیبایی»، اما واقعیت تلخ اینه که حرف‌های مادر درباره خودش معمولا تأثير پایدارتری روی فرزندش می‌ذاره.
احکام.mp3
450.6K
🔘 احکام لباس مباح درنماز ⏱08بهمن1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 قطعه قطعه کردن دین ... 🔘 سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین انصاریان در حرم مطهر استاد انصاریان