eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.3هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
20.6هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
چهار جمله از چهار کودک که در تاریخ بشر به خط سیاه حک شده است یک: دختر سوری بود که در وقت جان کندن یعنی آخرین مرحله زندگیش گفت : همه چیز را به خداوند خواهم گفت دوم: دختر معصومی که از وحشت جنگ سوریه از صحنه جنگ فرار میکرد خطاب به خبرنگاری که می خواست ازش فیلم بگیرد در حالت گریه وزاری گفت : عموبه خاطر خدا عکسم را نگیر چون بی حجاب ام سوم: دختری کوچکی بود که از گرسنگی چنین گفت: ای الله چیزی نمانده از گرسنگی بمیرم نان خوردن نداریم مرا به جنت خود ببر که در آنجا نان بخورم چهارم دختر افغانی بود که در انفجار دستش زخمی شده بود دکتردرحال آمادگی برای عمل جراحی بودتا دستش را قطع کند دخترک گفت: آقادکتر آستینم را پاره نکن جز این لباس دیگر ندارم این نتیجه تمام جنگهاست چه ببری چه ببازی..
چه‌قشنگ‌گفت‌شهیدمطهری‌ ماهمیشه‌وقتی دعامیکنیم،به‌خدامیگیم‌ خدایابه‌مابده؛ هیچوقت‌نمیگیم‌خدایاازمابگیر‌ .درصورتی‌که‌ما به‌این‌گرفتن،بیشتراحتیاج‌داریم! مثلاخدایا حُب‌دنیا،حسادت،کینه‌،غروروراازمن‌بگیر!
  هرگاه که نمازت قضا شد و نخوندی در این فکر نباش که وقت نماز خواندن نیافتی         بلکه! فکر ‌کن چه گناهی را    مرتکب شدی که   خداوند نخواست  در مقابلش بایستی! نماز را سبک نشماریم
سلام امام زمانم 💚 طلوع کن ای آفتاب عالم تاب ای نوربخش روزهای تاریک زمین ای آرام دلهای بی‌قرار ای امام مهربان طلوع کن و رخ بنما تا این روزهای سخت اندکی روی آرامش ببینیم و قرار گیرد زمین و زمان اللهم عجـل لولیـڪ الفـرج🤲
سه چیز از همدیگر جدا نیستند: کسی که زیاد دعا کند از اجابت محروم نمیشود کسی که زیاد استغفار کند ازمغفرت وبخشش محروم نمیشود کسی که زیاد شکر کند از زیاد شدن نعمتها محروم نمیشود با آرزوی بهترینها
#⃣ ‍#⃣ ‍#⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... در میان شعر تو بانو! اگر حاضر شدم خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم در خیالم صحن و گنبد ساختم، زائر شدم نام شیرین تو بردم فاطمه! شاعر شدم رشته‌ای بر گردن ابیات من افکنده دوست می‌برد شعر مرا آنجا که خاطر خواه اوست ناگهان دیدم میان خانه‌ی پیغمبرم چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم چرخ می‌زد یک نفس روح القدس دور و برم تا نوشتم فاطمه، بوسید برگ دفترم از شکوهش آسمان ساییده اینجا سر به خاک آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک ای محمد! دشمنت را دوست ابتر می‌کند خانه‌ات را بوی ریحانه‌‌ معطر می‌کند دیدنش بار رسالت را سبک‌تر می‌کند دختر است اما برایت کار مادر می‌کند دختران آیات رحمت، مادران مهر آفرین می‌شود ام ابیها، هر دو باهم، بعد از این یک زره خرج جهازت، حُسن‌هایت بی‌شمار با تو حیدر روز خیبر حرز می‌خواهد چکار؟ تا تو از تیغ دودم با عشق می‌گیری غبار بعد از این مستانه‌تر صف می‌شکافد ذوالفقار قوت بازوی مولایی به مولا، فاطمه! قصه‌ی پیوند دریایی به دریا، فاطمه! در هوای عاشقی با هم کبوتر می‌شوید هر دو کوثر می‌شوید و هر دو حیدر می‌شوید هست شیرین نامتان، قند مکرر می‌شوید هر دو در کفواً احد با هم برابر می‌شوید بیت‌هایم بر درِ بیت تو زانو می‌زنند شاعران تنها برای یک نظر، رو می‌زنند در کسا، بی پرده با الله صحبت می‌کنی هل اتی را سفره‌ی نور و کرامت می‌کنی فکر خلقی، نیمه شب با حق که خلوت می‌کنی در غم همسایه، ترکِ خواب راحت می‌کنی مادری الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه! می‌دهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه! امتحان پس داده‌‌ای در آسمان‌ها پیش از این سال‌ها بر عرش می‌تابید نورت چون نگین حضرت حق چون دلش آمد بیایی بر زمین واقعاً "الحمد للهِ ربِّ العالمین" جلوه‌ی نور تو را تنها خدایت دید و بس فاطمه! قدر تو را تنها علی فهمید و بس عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت با تبسم خستگی را از علی پوشاندنت در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندت پیش نابینا میان حِصنِ چادر ماندنت حُجب میراثت، حیا سایه‌نشین چادرت داده دل حتی یهودی هم به دین چادرت سفره‌‌ی نان، خالی اما سفره‌ی انعام پُر خانه‌ات میخانه، ساقی با سخاوت، جام پُر از تو راضی و دلش از گردش ایام پُر کعبه از بت خالی اما کوچه از اصنام پُر ای زبانت ذوالفقارِ حیدر بی‌ذوالفقار! بت شکن! برخیز، بسته دست او را روزگار ✍ ...
#⃣ ‍#⃣ ‍#⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اگر بال و پرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم وگر جان و سرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر روز قیامت از عطش جانم به لب آید شراب کوثرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر آب بقا ریزند، بی حیدر نمی‌نوشم و گر چشم ترم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر سلمان شوم بی مهر زهرا، نامسلمانم خلوص بوذرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر چون نخل خشکی باشم و از روضه‌ی رضوان همه برگ و برم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر با آن همه فیض مِنا در ماه ذیحجّه وقوف مشعرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر با دست جبریل امین پروانه‌ی جنّت به صبح محشرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر از کلّ سادات ملک بر قلّه‌ی گردون مقام برترم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر بر مسند شاهی به بام عرش بنشینم هزاران کشورم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر از کثرت اشک سحر در خلوت شب‌ها دو دریا گوهرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر دائم بمیرم وز نفس‌های مسیحایی روان بر پیکرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم اگر با جام خضر از چشمه‌ی آب بقا هر دم حیات دیگرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم کی‌ام من! «میثمم!» عمری گدای کوی زهرایم و گر صد افسرم بخشند، بی زهرا نمی‌خواهم ✍
#⃣ ‍#⃣ ‍#⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... یک دختر آفرید و عجب محشر آفرید حق هرچه آفرید از این دختر آفرید... جوشید چشمه در دل قرآن به نام او اعجاز تشنه بود و خدا کوثر آفرید یک ذره نور فاطمه را ریخت روی خاک لولاک گفت و این همه پیغمبر آفرید... از عرش تا به فرش کسی لایقش نبود از جلوۀ جلال خودش حیدر آفرید می‌خواست تا خلاصه شود عشق در کلام از بین واژه‌های جهان مادر آفرید ✍
#⃣ ‍#⃣ ‍#⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... آسمان کوثر به دنیا آمده کوثر بخوان با سرود وحی مدح دخت پیغمبر بخوان مدح آن ممدوحه محبوبه داور بخوان با زبان خویشتن نه، با دم حیدر بخوان با زبان حیدر از صدیقه اطهر بخوان هرچه زیبا خوانده‌ای امروز زیباتر بخوان ماه عصمت اختر برج هدی را مدح کن روح احمد لیله القدر خدا را مدح کن جان عالم یک جهان جان را گرفته در بغل دست دل بگشوده قرآن را گرفته در بغل مطلع الانوار ایمان را گرفته در بغل گوهر دریای غفران را گرفته در بغل هستی دادار منّان را گرفته در بغل هرچه گویی بهتر از آن را گرفته در بغل یا محمّد (ص) یا محمّد (ص) عصمت کبراست این بوسه زن بر آفتاب طلعتش، زهراست این این ز پا تا سر تجلاّی جمال داور است این نه یک دختر تمام هستی پیغمبر است این به احمد کوثر است و دختر است و مادر است بلکه مام یازده عیسای عیسی پرور است چارده معصوم را شخصیّت او محور است جز محمّد (ص) از تمام انبیا بالاتر است ذات حق با آیه قرآن ثناها گویدش اوّلین شخصیّت عالم فداها گویدش مخزن اسرار حق گوهر ندارد مثل او ذات ربّ العالمین مظهر ندارد مثل او مصحف ختم رسل کوثر ندارد مثل او نخل سر سبز نبوّت بر، ندارد مثل او شخص ختم الانبیا دختر ندارد مثل او شیر حق دست خدا یاور ندارد مثل او هرچه گفتم هرچه گویم در ثنای او کم است مدح ناموس خدا فوق بیان عالم است آفرینش باغ توحید و بهارش فاطمه است دین و قرآن تا قیامت اعتبارش فاطمه است مصطفی فخر نبوّت افتخارش فاطمه است مرتضی دست خدا و دستیارش فاطمه است دستیارش نه همه دار و ندارش فاطمه است ای خوشا آن کس که روز حشر یارش فاطمه است در ثنای او همان اقرار عجز ما بس است گفتن اوصاف این دختر نه کار هر کس است ✍ ...
#⃣ ‍#⃣ ‍#⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... هان ای قلم! رخصت بگیر از او بگویم این شعر را با نیت بانو بگویم ای طبع! با این بیت ها خود را رفو کن از آیه ی تطهیر می گویی وضو کن با شوق می خواهم که شعری تر بگویم چون کودکان از حضرت مادر بگویم از فاطمه گفتن همان خیرالعمل بود میلاد او امروز نه، روز ازل بود نور است او، در لا زمان و لا مکان است هرجا که می بینیم هست و بی نشان است بی فاطمه جبریل هم نازل نمی شد قرآن بدون کوثرش کامل نمی شد سر در نیاوردیم هرگز از مقامش می ایستاد احمد برای احترامش انسیه الحوراء، مثالش برگ گل بود دستش کتاب بوسه ی ختم الرسل بود آری پیمبر عشق زهرا مذهبش بود هر بار دید او را فداها بر لبش بود جان پیمبر، جان مولا بود زهرا تفسیر پیوند دو دریا بود زهرا تعریف ما از عشق در یک جمله این است زهرا فقط کفو امیرالمومنین است با بودن زهرا، علی غم داشت؟ هرگز! جز حضرت صدیقه محرم داشت؟ هرگز! تلفیق عقلانیت و احساس زهراست خیرالنسا تنها نه، خیر الناس زهراست در خانه ای کوچک هزاران راز دیدیم از وصله های چادرش اعجاز دیدیدم اذن شفاعت روز محشر در کف اوست تقدیر عالم لا به لای مصحف اوست خیر کثیرش می رسد از آیه هایش غرق دعایش خانه ی همسایه هایش ما که فقیریم و یتیمیم و اسیریم باید فقط از دست او روزی بگیریم باید برای بردن نامش وضو داشت دیده است نابینا حجابی را که او داشت با این همه، وقتش که شد آمد به میدان جان علی با جان خود آمد به میدان دست منافق را به دست خویش رو کرد با خطبه اش تزویر را بی آبرو کرد تاریخ را خواندی بگو با سست عهدان اتمام حجت کرد او با سست عهدان هر شب به همراه علی تنهای تنها می رفت او تا خانه ی پیمان شکن ها هر شب ولی خود را نشان دادند مردم در پاسخ او سر تکان دادند مردم در آتش عشق به مولا سوخت زهرا درس ولایت را به ما آموخت زهرا یک زن بزرگِ جمله مردان زمین است دنیا تماشا کن حقوق زن همین است زن را چنین چشم و چراغ خانه گفتند در شان او " المراه ریحانه " گفتند عفت پر پرواز او باشد، قفس نیست زن گوهر عشق است، ابزار هوس نیست زن نیست آنکه فطرتش تاراج رفته زن کیست؟ مرد از دامنش معراج رفته جز راه دین رفتن برایش بی نتیجه است دنبال الگویید آیا؟ زن خدیجه است آنکه خدا یک روز دنیا را به او داد دنیاش را بخشید، زهرا را به او داد آسیه هم زن بود اما با جهادش در کاخ فرعون ماند پای اعتقادش زن را ز مردان هم فراتر می شناسند عیسی بن مریم را به مادر می شناسند ایثار و جانبازی در ایمان سمیه است عمار سازی کار دامان سمیه است زن جلوه اش در بطن عاشوراست آری نور حسین از زینب کبراست آری او که جهان شد زیر و رو با انقلابش محدود بوده زینب آیا با حجابش؟ با صد بزک، ویرانه آبادی نباشد پشت ولنگاری که آزادی نباشد زینب به جای مردها هم امتحان داد آزاد بودن در اسیری را نشان داد حالا کمی در بیت های آخرینم باید بگویم از زنان سرزمینم نام آور گمنام، نور در حجابند در اصل آن ها صاحبان انقلابند آن ها که فردای قیامت رو سپیدند جمعند گرد فاطمه، مادر شهیدند آن مادران که تا همیشه سرفرازند با خون فرزندانشان تاریخ سازند پهلوی زهرا، آخرین سوگندشان شد قربانی فرزند او، فرزندشان شد دنیا نمانده بی ولی الله مردم فرزند زهرا می رسد از راه مردم تقویم ما عطری دگر دارد بهارش زهراست بیش از هر کسی چشم انتظارش از غربتش یک روز بیرون خواهد آمد با لشکری از فاطمیون خواهد امد
‍#⃣ ‍#⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✅بند اول آیه های سوره ی کوثر اومد خبر اومد دخت پیغمبر اومد همه ی زندگیه حیدر اومد به تموم شیعه ها‌ مادر اومد زهرا اومد/تا بشه ام ابیها زهرا اومد/تا بشه دلبر مولا زهرا اومد/تا بشه مادر ماها زهرا اومد/تا که دنیا بشه زیبا خوش اومدی شاخه ی طوبا از قدمت شده مصفا دنیامون حضرت زهرا خوش اومدی مونسه دل بر خدیجه و جان پیمبر فاطمه انسیه الحورا خوش اومدی مادر مادر ✅بند دوم نور بود و امشب از بالا اومد روشنی بخش دل طاها اومد برا عشق و عاشقی معنا اومد علت خلقت این دنیا اومد دنیا اومد/تا باشه سرور زن ها دنیا اومد/تا باشه الگوی ماها دنیا اومد/تا باشه شافع عقبا دنیا اومد/تا به خلقت بده معنا خوش اومدی یاس بهشتی از قدمت شده معطر دنیامون ای گل طه خوش اومدی صدیقه بانو امینه ی وحی الهی عشقه علی حضرت زهرا خوش اومدی مادر مادر ✅بند سوم آسمونا شده از نورت روشن دنیا هم از وجود تو شد گلشن شب میلاده تو شاده قلب من چی میشه نیگام کنی ام الحسن ام الحسن/دستای خالیمو پر کن ام الحسین/با نگاهت منو حر کن ام الزینب/جون زینبت دعام ‌کن روز محشر/از گنه کارا سوام کن چشم امیدمه به تو که مادرمی و مهربونی ای جانم حضرت زهرا اگه نکیر و منکر از من بپرسن ایمانمو میگم ایمانم حضرت زهرا خوش اومدی مادر مادر ✍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ آخرین پنجشنبه آذر ماه و ياد درگذشتگان😔🖤 🖤درآخرین پنجشنبه آذر ماه و در آستانه شب یلدا یادی کنیم از همه عزیزانی که پارسال در کنار ما سر سفره یلدا بودند و امسال اسیر خاک هستند😔🖤 🖤برای آمرزششان 🤎❤️ فاتحه و صلواتی ختم میکنیم 🙏 😔
مدح و متن اهل بیت
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_نود_سوم🎬: حضرت لوط بار دیگر داخل شهر شد و به میدان اصلی شهر ر
🎬: حضرت لوط با قلبی مملو از غم به خانه اش بازگشت و باز به درگاه خدا روی کرد و با چشمی گریان از خداوند خواست تا رحمی به حال قوم عصیان گرش نماید، اما وعده خدا حق است، خداوند بزرگ تا جایی راه داشت و امید به هدایت بود؛ به این مردم هم فرصت داد و اینک امیدی به هدایت قوم لوط نبود و هر چه که بیشتر در روی زمین می ماندند و زندگی می کردند فساد و فحشای بیشتری رواج می دادند، پس چنین نسلی باید منقرض شود. بنابر این خداوند چند تن از ملائکه را به صورت جوانانی زیبا که لباس های سفید بر تن داشتند و چهره شان همچون خورشید درخشان بود به سوی خانه حضرت ابراهیم فرستاد تا برای ایشان دو خبر از سوی پروردگار بیاورند. در این زمان عمر حضرت ابراهیم بین صد تا صد و بیست سال ذکر شده است؛ یعنی در حقیقت حضرت ابراهیم و حضرت ساره در سنین پیری قرار دارند و عادتا کسی در این سن بچه دار نمی شود. در این هنگام حضرت ابراهیم در منطقه حبرون قرار داشت که محل رفت و آمد کاروان های تجاری است. از طرفی شهر های بزرگ، حضور ابراهیم را تحمل نمی کردند چرا که می ترسیدند همان بلایی که بر سر شهر بابل آمد بر سر آن ها هم بیاید. به همین دلیل ابراهیم نبی در این منطقه مضیف ها و میهمان سراهایی زده است تا از کاروانیان پذیرایی کند و اینگونه و با این طریق امر هدایتی خود را پیش می برد و حضرت ابراهیم مدام در پی میهمان بود، ایشان میهمان داری را بسیار دوست می داشت و به همه توصیه می کرد چنین کنند چرا که میهمان موجب برکت صاحب خانه می شد. اما در همین احوالاتی که قوم لوط به انتهای فحشا رسیده بودند، در شهر حبرون ،مدتی بود که برای حضرت ابراهیم هیچ میهمانی نیامده بود. حضرت ابراهیم از این مساله ناراحت بسیار ناراحت بود و با خود می اندیشید چه خطایی نموده که مدتهاست قدم میهمانی به خانه اش نرسیده و این سعادت مدتی ست نصیبش نشده است. پس در همین زمان بود که خداوند چند تن از فرشتگانش را در قامت جوانانی به سوی ابراهیم فرو فرستاد اما ابراهیم آن ها را نمی شناخت و اراده خداوند بود که در ابتدا ابراهیم فرشتگان را نشناسد ابراهیم که مدتی بود میهمانی به خانه اش نیامده بود وقتی فرشتگان به عنوان میهمان به منزل او آمدند از شدت خوشحالی گوساله ای را بریان کرد. بوی کباب همه جا پیچیده بود و مردم شهر حبرون و حضرت ساره خوشحالی زاید الوصف ابراهیم را میدیدند اما هنگامی که ابراهیم گوساله ی بریان شده را به محضر فرشتگان آورد، ملائکه توجهی به غذای لذیذی که پیش رویشان بود نکردند و پیامبر خدا، متوجه شد که آنان از آن غذا نمی خورند و اصلا به آن التفاتی هم نمی کنند و این نشانه خوبی در میان اعراب آن زمان نبود. حضرت ابراهیم از این پیش آمد نگران شد و ترسید، چرا که مردم آن منطقه اگر با کسی خصومتی داشتند از غذای او نمی خوردند تا مبادا نمک گیر او شوند و بتوانند با او درگیر شوند و به روی هم شمشیر بکشند ادامه دارد.. 📝به قلم:طاهره_سادات حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
🎬: ابراهیم به شدت بهم ریخته بود چرا که تا این سن با کسی عناد و دشمنی نورزیده بود، پس با لحنی آرام که هیچ بی احترامی به میهمانانش نشود رو به ملائکه فرمود: از اینکه به خانه من رونق بخشیدید و میهمان سرای ساده ابراهیم شده اید، متشکرم و مرا مدیون خود نموده اید اما چرا از طعام خود نمی خورید، آیا این غذا را دوست ندارید یا اینکه من نادانسته کاری کردم که خصومت شما را برانگیخته است؟! یکی از ملائکه لبخندی زد و فرمود: یا نبی خدا! هیچ ترسی به خود راه ندهید، شما عزیز دل تمام فرشتگان آسمان هستید و ما هم چند تن از همان فرشتگانیم و برای شما از آسمان و نزد پروردگار دو خبر آورده ایم، یکی خبر بشارتی به خانواده ابراهیم و دیگری هم خبر یک عذاب است و چون اراده خداست که ابتدا بشارت را باید گفت، خبر مسرت بخشی به شما میدهیم. همانا ما حامل بشارتی برای خانواده حضرت ابراهیم هستیم و خداوند اساس مقدس روی زمین را که به نام خانواده است مورد خطاب قرار داده است و بشارت باد بر شما به فرزندی پاک و مومن... حضرت ابراهیم لبخندی زد و فرمود و آن عذاب چیست؟ فرشتگان ادامه دادند: همانا قوم لوط غرق در گناه شدند گناهانی بزرگ که اساس خانواده را باطل نموده و امر خداوند است که عذاب شوند، زیرا کسی که بخواهد به صورت فردی یا جمعی با این اساس الهی مقابله کند گنهکار است و از خط قرمز خداوند تجاوزکرده است. میهمانان حضرت ابراهیم پس از زدن این حرف رو به ساره که با چهره ای سرشار از تعجب به آنها چشم دوخته بود کردند و فرمودند: ای ساره! ما تو را به آمدن فرزندی به نام اسحاق و پس از آن به یعقوب بشارت می دهیم و خداوند به تو مژده داده که صاحب بقاء خواهید شد و از وجود تو و ابراهیم سلسله ای به وجود خواهد آمد جناب ساره که در سنین یائسگی قرار داشت و خوب می دانست توانایی آوردن فرزندی را ندارد، متعجب شد اما اراده خداوند بود چرا که چون ساره می خواست ابراهیم نبی صاحب فرزند شود، هاجر را به عقد او در آورده بود، خداوند دعای ساره را مستجاب کرد و او را صاحب بقاء نمود و این نتیجه کار نیک ساره بود. حضرت ساره از این خبر بسیار تعجب کرد و گفت: آیا من که در سنین پیری هستم از مردی که سنین پیری قرار دارد بچه دار می شوم؟ این امر برای ساره تعجب آور بود اما برای ابراهیم که در مراتب بالایی از توحید قرار داشت باعث شگفتی اش نشد در این هنگام ملائکه به ساره گفتند: آیا از امر خدا و قدرت او تعجب می کنی؟ رحمت خدا برکات خداوند بر شما خانواده ی ابراهیم باد. ای ساره! شما نتیجه سال ها تلاش و مجاهدت های خود در راه ابراهیم را در همین دنیا دریافت می کنید ساره از شنیدن این خبر مسرت بخش غرق خوشحالی شده بود اما حضرت ابراهیم غمگین بود چرا که ملائکه خبر عذاب قوم لوط را برای او آوردند و ابراهیم در خواست عفو قوم لوط را از درگاه خداوند نمود و تقاضا کرد تا خداوند مهلت بیشتری به مردم سدوم بدهد و این نشانگر روح بلند و مهربان حضرت ابراهیم است که خداوند به او عطا کرده است. خداوند که عالم بر خفیات است، درخواست حضرت ابراهیم را نپذیرفت چرا که میدانست این قوم پیروی از ابلیس را پذیرفته اند و هر چه که زمان بیشتر بگذرد در ضلالت بیشتری فرو می روند. فرشتگان خداوند دو خبر را به ابراهیم دادند و روانه شهر سدوم شدند تا به لوط هم خبر عذاب را برسانند و شهر سدوم را از روی کره زمین محو نمایند ادامه دارد... 📝به قلم:طاهره_سادات حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕
🎬 دم دم های عصر بود، حضرت لوط به اتفاق دو تن از دخترانش، روی زمین زراعی مشغول کار کردن بودند و لازم به ذکر است دختران لوط بر خلاف مادرشان مومنه و پاکدامن بودند. دو دختر به حالت نشسته علف های هرز را از زمین در می آوردند و حضرت لوط هم مابین محصول می گشت و جوهای آب کوچکی که ایجاد شده بود را تمیز می کرد تا وقت آبیاری آب به همه زمین برسد، در همین حین حضرت لوط که احساس خستگی می کرد کمرش را کمی راست نمود و همانطور که زیر لب می گفت: خدایا شکرت، نگاهش به کمی دورتر افتاد. با دیدن صحنه روبه رو نا خوداگاه ترسی برجانش افتاد، ایشان چهار فرشته خداوند را که در قالب چهار جوان بسیار زیبا با لباس های سفید و نظیف از راه دور مشاهده کرد، از آنجایی که اراده خداوند بود تا لوط فرشتگان را نشناسد، ایشان با دیدن آن چهار فرشته، به گمان اینکه آنها مسافرینی هستند که راه را گم کرده اند، یکّه ای خورد و بیل را به گوشه ای افکند و رو به دخترانش گفت: عزیزان من! به کارتان مشغول باشید که امری مهم پیش آمد کرده و با اشاره به دور دست ادامه داد: باید به سرعت خود را به این بندگان خدا برسانم و آنها را آگاه کنم که به سمت چه جهنمی می آیند، تا آنها تغییر مسیر دهند و به شهر پر از گناه سدوم وارد نشوند و مورد تعرض مردمش قرار نگیرند. دختران لوط که خوب می دانستند در شهر چه خبر است و هر روز شاهد بودند که پدرشان به بهانه سر زدن به زمین زراعی بیرون شهر به انتظار می نشیند و مراقب است که افراد در راه مانده و ناآگاه به شهر وارد نشوند، پس سری تکان دادند و گفتند: پدرجان! سریع خود را به این جوانان نگون بخت برسان و آنان را از راهی که می روند باز دار وگرنه ممکن است مردم متوجه حضورشان شوند و به این سمت لشکر کشی کنند و دختر کوچک تر ادامه داد: من باید به خانه نزد مادر بروم و سر او را گرم کنم تا مبادا مادر به اینجا بیاید و این جوانان را ببیند و مردم شهر را خبر کند. حضرت لوط و دخترانش خوب می دانستند که همسر لوط با مردم شهر هم دست است و کارهای رمز آلودی بین او و مردم شهر برقرار است و آنها با چشم خود دیده بودند روزهایی را که پدرشان لوط، خود را به مسافران غریبه می رساند تا از رفتن به شهر برحذرشان دارد ، مادرشان که متوجه این موضوع میشد با انجام اعمالی مثل سوت زدن و یا برپایی دود به مردم خبر میداد که مردانی غریبه در اینجا حضور دارند، پس دختران می بایست به نحوی کار کنند که مادرشان هم از وجود مسافران در راه مانده خبر دار نشود. حضرت لوط نظر دخترش را پذیرفت و فرمود: آفرین دخترم، تو به خانه برو و به هر نحو ممکن اجازه نده مادرت به اینجا بیاید و میهمانان را ببیند و خودش هم با شتاب به سفر آن چهار جوان رعنا که اگر به شهر میرسیدند طعمه لذیذی برای مردمی فاسد بودند، حرکت نمود. حضرت لوط با شتاب و به حالت دویدن، خود را به آنان رساند و همانطور که نفس نفس میزد دستش را به علامت ایست جلوی روی آنها نگه داشت. یکی از فرشتگان جلو آمد، بازوی حضرت لوط را که الان خم شده بود تا نفسی تازه کند گرفت، بویی خوش از سمت فرشته به مشام لوط رسید، آن فرشته گفت: سلام ای مرد! چه شده که اینچنین هراسان به سمت ما آمدی؟! آیا خطری جان تو را تهدید می کند و تو به ما پناه آوردی و از ما کمک می خواهی؟! اگر خطری در کمینت است بگو که ما چهار جوان نیرومند هستیم که در شمشیر زنی چنان مهارت داریم که کسی یارای مقابله با ما را نیست. حضرت لوط سرش را بالا آورد و همانطور که جواب سلام آن فرشته انسان نما را میداد، چشمش به صورت درخشان او و بقیه همسفرانش افتاد و آه از نهادش بلند شد، چرا که اگر این جوانان رعنا با این بوی خوش و این صورتهای زیبا به دام مردم سدوم می افتادند، احتمالا ماه ها در شهر اسیر بودند و اینقدر دست به دست می شدند که جانی برایشان باقی نمی ماند پس حضرت لوط با اضطرابی در حرکاتش سرش را به دو طرف تکان داد و فرمود: نه...نه....خطری مرا تهدید نمی کند و بدانید که خطر هست منتها برای جان شما بیم دارم و میترسم به شما گزندی برسد. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب یلدا شب تولد است. تولد زمستان و سفیدی طبیعت.  در این شب تصمیم می گیریم با گره زدن دلهایمان به مهدی فاطمه(عج) تولدی تازه پیدا کنیم. تولدی که در آن دیگر گناه و غفلت از خدا نباشد. تولدی که با اعمالمان دل آن منجی را شاد کنیم.ان شاءالله🙏 وامشب شب زیارتی جد غریبش حسین(ع) دلهای خود را روانه حرمش می کنیم و می گوئیم صلی‌الله علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
اتفاقات قبل از ظهور.mp3
3.51M
📌 📎 🎙 آیا می‌تونیم بگیم سفیانی خروج کرده؟؟؟
   💠 حضرت امام صادق (ع) فرمودند: هرکس این دعا را دوماه پیاپی هر روز صد مرتبه بخواند خداوند گنجی ازمال یا گنجی از علم روزی میرساند أَسْتَغْفِرُاللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيّ ُالْقَيُّومُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنْ‏ جَمِيعِ‏ ظُلْمِي‏ وَ جُرْمِي وَ إِسْرَافِي عَلَى نَفْسِي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ  📚 بحارالانوار ج۸۷ص۲۰ح۲۱
♦️سلام امام زمانم 🔹اندر آیینه ی دل ، عکس شهی می طلبم به حریم حرم دوست ، رهی می طلبم روز و شب ناله‌زنان ، ندبه‌کنان ، اشک‌فشان از خدا دیدن رخسار مهی می طلبم 🔹اَلّلهُمَّ عَجِّل‌ لِوَلیِّک الفَرَج🤲 ...
دوبیتی صلواتی بمناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر فاطمه دختر پیمبر صلوات بر شافعهٔ صحنهٔ محشر صلوات بر سَیِّدةَ النِساء و بر کُفو علی بر همسر با وفای حیدر صلوات دوبیتی مناجاتی ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ما به لطفت همگی امیدواریم فاطمه عیدی ما را عطا کن بیقراریم فاطمه با دعای تو بیاید یوسف گم گشته ات ما به امیدِ فرج چشمِ انتظاریم فاطمه
چهارشنبه، ۲۸ آذر اعضای حقیقی هیأت امنای کتابخانه‌های عمومی کشور را منصوب کردم که یک وقت خدای نکرده روز و هفته‌ای را بی‌انتصاب نگذرانده باشیم. بابت درگذشت حاج علاء [الدین میرمحمدصادقی] هم پیام تسلیت دادم؛ از حامیان مالی انقلاب اسلامی و بانی اولین صندوق قرض‌الحسنه در کشور بود. خدا رحمتش کند. در جلسه [هیأت] دولت بحث سواحل مکران را پیش کشیدم و گفتم ما هنوز یک طرح کلان برای توسعه این منطقه مهم نداریم. خبر دادم که هماهنگ شده از مشاوران تراز اول بین‌المللی برای تهیه چنین طرحی بهره ببریم. این‌طوری کار را کسانی انجام می‌دهند که بی‌طرف‌اند و دنبال نقشه‌های فردی و جناحی خودشان در مکران نیستند. البته که باید منتظر حملات منتقدین [پیرامون استفاده از کارشناسان بین‌المللی] باشیم. شاید نیاز باشد قبل از هرچیز منتقد تراز اول بین‌المللی بیاوریم، شاید سطح نقدها بهبود پیدا کرد. امروز، روز گریه هم بود. دکتر [محمدرضا] عارف [معاون اول رئیس‌جمهور] از شدت ناراحتی [ناشی از اوضاع کشور] به این نتیجه رسیده که: «راهی جز گریه کردن به حال منابع طبیعی و آینده کشورمان نداریم». من هم وسط همایش «خانواده، آینده، پیوندهای پایدار» گریه‌ام گرفت و برنامه را به هم ریختم. قرار بود سخنرانی کنم، اما قبل از آن دبیر همایش خانم [زهرا سادات] مشیر همسر آقا [محمد] باقر [قالیباف] یک قاب عکس به من هدیه داد؛ عکس من و بچه‌ها و مرحوم همسرم. بعد هم عکس را در ابعاد بزرگ انداختند روی پرده سالن. نمی‌دانم چرا یک‌هو دلتنگی سی‌ساله‌ام بیرون زد. هرکار کردم نشد حرف بزنم. گفتم حرف زدن سخت است. حاضران صلوات فرستادند. آب خوردم. حتی دو جمله اول را هم گفتم. اما نشد. بغضم داشت می‌زد بیرون و چون می‌خواستم کم نیاورم گفتم «همینه که هست، ببخشید» و آمدم پایین، اما گریه امانم نداد. خانم مشیر یک طرف گریه می‌کرد. خانم بهروز آذر [معاون امور زنان و خانواده رئیس‌جمهور] یک طرف دیگر. زود زدم بیرون از برنامه. عصری از خانم بهروز آذر شنیدم برنامه خوبی بوده و با گریه من خیلی‌ها گریه‌شان گرفته. در اختتامیه‌ هم آقا باقر به عوض من خیلی سخنرانی خوبی انجام داده است. بعضی‌ها هم گفته بودند گریه من بهترین سخنرانی درباره خانواده بوده. دم غروب راهی قاهره شدم. برای نشست دی هشت است. خواستم به شوخی بگویم نشست را ده روزی دیرتر برگزار می‌کردند که در هشت دی باشد، اما گفتم دوباره این رسانه‌های منتقد‌ حرفم را جدی می‌گیرند و بحث پیش می‌آید. رسانه درست‌وحسابی هم شاید خوب باشد چندتایی از خارج بیاوریم. امیدوارم این سفر بتواند روی اتحاد کشورهای مسلمان تأثیر مثبتی بگذارد و روابط با مصر را هم بهبود ببخشد. برای خدا سخت نیست. شاید دور نباشد که مصری‌ها بیایند ایران تخت جمشید و نقش رستم ببینند. ایرانی‌ها هم بروند اهرام را ببینند. گمانم بابت گریه امروز تیم همراه ترجیح داده‌اند مرا به حال خودم بگذارند. همین شد که توانستم بیشتر یادداشت امشب را توی هواپیما بنویسم. این چند خط آخر را هم گذاشتم برای قبل از خواب. فعلا که رسیده‌ایم قاهره. برخوردها خیلی صمیمانه است. اما لهجه عجیبی دارند. عربی‌‌ مصری‌ها کاملا با عراقی‌ها فرق دارد. تقریبا یک‌کلمه‌اش را هم نمی‌فهمم. این را هم بگویم که نماند توی دلم. امروز قبل از ورود به سالن اجلاس خانواده، یکی از بچه‌های تشریفات پک همایش را تعارفم کرد. گرفتم و نگاه کردم و لبخند زدم و همین‌طور که می‌رفتم، کیف را به عقب پرت کردم. قصدم بى احترامى نبود، اما حركتم اصلا قشنگ نبود. يادم باشد بعد از سفر مصر به سيد مهدى [طباطبايى] بگويم اين پسر را پيدا كند و زنگ بزند و دلجويى كند.
مولا امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند؛ چهار چیز باعث شکستِ دولت‌ها می‌شود: ۱. ضایع کردن اصول و مسائلِ اساسی ۲. سَرگرم شدن به فُروع و امورِ حاشیه‌ای ۳. به کار گُماردن آدم‌هایِ پَست ۴. کنار گذاشتنِ انسان‌هایِ فاضل غررالحکم ، ص۳۴۲
تفریح، مستحب نیست؛ بالاتر از مستحب است. بعضی‌ها که می‌گویند: حرام است! بعضی‌ها نه حرام، بلکه مکروه می‌دانند. بعضی‌ها حرام نمی‌دانند، مکروه هم نمی‌دانند؛ می‌گویند: مباح است. بعضی‌ها می‌گویند: بالاتر از مباح است، مستحب است. من می‌خواهم بگویم که هیچ کدام از این چهارتا نیست؛ فریضه است، واجب است، فوتش خطرناک است، فوتش، فوت دنیا و آخرت است؛ یعنی دنیا می‌خواهید در تفریح است، آخرت می‌خواهید در تفریح است. اینکه در روایت می‌فرماید «وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْكَ السَّاعَتَيْنِ» یعنی اگر تفریح رفت، نه دنیا دارید و نه آخرت. کسانی که تفریح ندارند، نه دنیا دارند و نه آخرت؛ چرا ندارند؟ علتش این است که تعادل و نشاط ندارند، خستگی دارند. آدم در خستگی نه می‌تواند مقاومت بکند که دنیا را از دست ندهد و نه می‌تواند مقاومت بکند که آخرت را از دست ندهد. وقتی شما خسته شدید، دنیا از دستت می‌رود و بعد هم آخرت از دستت می‌رود. وقتی که خسته هستید، دنبال کار نمی‌روید، دنبال تلاش نمی‌روید، دنبال اینکه احتیاجات دنیایی‌تان را تأمین کنید، نمی‌روید و این احتیاجات می‌ماند؛ می‌خواهید احتیاجات را رفع کنید، اما روحیه ندارید. من احساس می‌کنم که در جامعه ما به نشاط و تفریح کم اهمیت می‌دهند، به سلامت بدن کم اهمیت می‌دهند. 📖 کتاب راه رشد، جلد سوم، صفحه ١٣۵
وقتی در حق کسی بدی می‌کنیم طرف بخواهد لطف کند به رویمان نمی‌آورد. بیشتر بخواهد لطف کند به کسی هم نمی‌گوید. نهایت لطفش این است که بدی‌مان را با خوبی پاسخ دهد. اما باز هر وقت می‌بینیمش خجالت می‌کشیم. او دیگر نمی‌تواند از رنج درونی ما بکاهد. اما خدا وقتی گناهکار توبه می‌کند، خاطرۀ گناه را هم از یادش می‌برد. غیر از این بود بهشت برای کسی مثل حُر، جهنم می‌شد. 📖مریم آیه ۶۰
🍉یک پیشنهادیلدائی🍉 شب یلدا که دور هم جمع میشیم میتونیم درکنار حافظ، نهج البلاغه بزاریم، به مهمونا و بچه ها بگید به نوبت هر کدام از ۱ تا ۴۸۰ یه عدد انتخاب کنن ، ۴۸۰ رو از کجا آوردیم ؟ ما ۴۸۰ حکمت نهج البلاغه داریم که حکمت های امام هم مثل امام مظلوم موندن، بعد کتاب رو بردارین با آب و تاب عدد انتخابی رو پیدا کنید بلند بخونید تا همه گوش کنن و بگید این رزق امشب تو از امام علی بود. اگر ده نفر دور هم باشید ده حکمت باهم مرور کردید خیلی تاثیر گذاره و یه قدم هم جهت ترویج کتاب نهج البلاغه برداشتید. برا بیرون هم میتونید این حکمت ها رو در برگه های رنگی که با خط خود به یادگار میزارید لوله کنید با نخ و ربان های جذاب ببندید بین مردم بگیرید تا بعنوان هدیه و رزق یلدایی بردارن، ته برگه های لوله شده رو میتونید با کاغذ رنگیها شکل انار و هندوانه درست کنید و بچسبونید که جذابتر بشن ، برا مدارس هم میتونید اینکارو انجام بدید . فقط یادتون باشه آخر هر حکمت هم اگر میخونید یا در برگه مینویسید و چاپ میکنید این جمله باشه و همه مهمونا باهم تکرار کنن «فقط حیدر امیرالمومنین» است . این جمله باید ورد زبان بشه بچه ها میرن تو مدرسه تعریف میکنن بین دوستان و همکلاسی ها خیلی تاثیر داره مخصوصااگه باشادمانی برگزارکرده باشیم . چرا تاکید داریم رو جمله که همه بگن؟ چون چیزی که دسته جمعی گفته میشه در ذهن نقش مینده و ورد زبون میشه ورد که شد همه جا میگی. باید همه عالم بدونن "فقط حیدر امیرالمومنین است" . بیاییم مردم را نهج البلاغه خوان کنیم کتاب ولی خدا بین مردم زمان ما مثل مولامون در زمان خودشون مظلوم مونده . ✍اثر نوشتن : مادامی که اثر جوهر بر روی کاغذ بماند فرشته ها برای صاحب خط درود و استغفار میکنند . امام صادق علیه السلام فهرست حکمت های نهج البلاغه - موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل‌البیت علیهم‌السلام
تکالیف خلاق یلدایی 🥰🥰🥰🥰
🔖منبر کوتاه 🔖 شب یلدا برکت‌های شب یلدا: 🔺۱. فرصت طلایی برای صله رحم و کسب برکات دنیوی و اخروی"** 🔺**مقدمه:** شب یلدا، بلندترین شب سال، فرصتی بی‌نظیر برای نزدیکی بیشتر به خانواده و بستگان است. در این شب، که به طور طبیعی با شادی، نور و گرمی همراه است، بهترین زمان برای انجام صله رحم و تقویت روابط خانوادگی به حساب می‌آید. همانطور که در شب‌های قدر، فرصتی برای دریافت برکات و مغفرت الهی داریم، شب یلدا نیز می‌تواند فرصتی برای نزدیک‌تر شدن به هم و به دست آوردن ثواب عظیم صله رحم باشد. در واقع، این شب یکی از بهترین زمان‌ها برای یادآوری این موضوع است که روابط خانوادگی و محبت به بستگان، چه تاثیرات مثبتی در دنیا و آخرت دارد. 🔶پنج اثر صله رحم در زندگی روایت کامل از امام صادق علیه‌السلام: "صِلَةَ الرَّحِمِ تُزَكِّي الْأَعْمَالَ وَ تُنْمِي الْأَمْوَالَ وَ تُيَسِّرُ الْحِسَابَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوَى وَ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ." *(کافی، ج ۲، ص ۵۳۲)* 1. تطهیر اعمال (تَزَكِّي الْأَعْمَالَ) صله رحم باعث پاکیزگی و تطهیر اعمال انسان می‌شود. این ارتباطات انسان را از رذائل اخلاقی دور کرده و قلبش را از آلودگی‌ها پاک می‌کند. وقتی در کنار خانواده باشیم و به آن‌ها محبت کنیم، در حقیقت قلب‌مان را به نور الهی می‌سپاریم. 💖✨ 2. افزایش اموال (تُنْمِي الْأَمْوَالَ) صله رحم موجب برکت در اموال می‌شود. خداوند بر کسانی که به خانواده خود کمک می‌کنند، برکت می‌دهد و اموالشان را افزایش می‌دهد. این برکت، نه تنها در دنیا بلکه در آخرت نیز برای فرد ثواب عظیمی به همراه دارد. 💰🌟 3. آسان شدن حساب قیامت (تُيَسِّرُ الْحِسَابَ) صله رحم در روز قیامت برای فرد باعث آسانی حساب خواهد شد. در آن روز سخت و دشوار، کسانی که به اقوام و بستگان خود رسیدگی کرده‌اند، از سختی‌ها و دشواری‌ها رهایی خواهند یافت. 🕊️🌤️ 4. دفع بلا (تَدْفَعُ الْبَلْوَى) صله رحم موجب دفع بلاها و مشکلات زندگی می‌شود. این عمل انسان را از بلایا و مشکلات محافظت می‌کند. خداوند به کسانی که به روابط خانوادگی خود اهمیت می‌دهند، از آسیب‌ها و گرفتاری‌ها نجات می‌دهد. 🛡️💫 5. افزایش رزق (تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ) صله رحم باعث افزایش روزی و برکت در زندگی می‌شود. خداوند رزق انسان را زمانی بیشتر می‌کند که به بستگان خود رسیدگی کرده و محبت را در خانواده گسترش دهد. 🌿🍀 مستند: *(کافی، ج ۲، ص ۵۳۲)* این حدیث از امام صادق علیه‌السلام، نشان می‌دهد که صله رحم نه تنها در این دنیا، بلکه در آخرت نیز آثار فراوانی دارد. این اعمال نیکو به انسان برکت، راحتی در زندگی و موفقیت در روز قیامت می‌بخشد.حقیقت قلب‌مان را به نور الهی می‌سپاریم. 💖✨