هدایت شده از منتظران ظهور
✨﷽✨
💬سخنرانی حاج آقا رفیعی
🔷 وظیفه ما در برابر سخن چین 🔷
شهید ثانی می فرماید، اگر کسی پیش شما سخن چینی کرد، شما پنج وظیفه دارید:
❶ اولین وظیفه این است که حرف هایش را نپذیرید. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا» - اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اگر فاسقى برايتان خبرى آورد، نيك وارسى كنيد.«الحجرات۶»
❷ وظیفه دوم ، او را نهی کنید. چرا؟ چون قرآن می فرماید: «یَنهَوْنَ عَنِ المُنکَرِ» از بدی ها نهی می کنند.
❸ وظیفه سوم، سوءظن نسبت به کسی که پشت سرش صحبت کرده پیدا نکنید. چون قرآن می فرماید: «اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا.. » از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پاره اى از گمانها گناه است و جاسوسى مكنيد.
❹ چهارمین وظیفه، در مورد صحبتش تجسس نکنید. چون قرآن می فرماید: «لَا تَجَسَّسُوا...»
❺ پنجمین وظیفه، حرف هایش را نقل نکنید. چون قرآن می فرماید: «اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا» متّقی و خدا ترس باشید و همیشه به حقّ و صواب سخن گویید.
اگر کسی واقعا در مقابل چنین شخصی به این صورت بایستد، ( دیگر در مقابلتان سخن چینی نمی کند.)
هدایت شده از منتظران ظهور
یک سال روز عاشورا مرحوم علامه بحرالعلوم با عده ای از طلاب شهر کربلا به منظور خوش آمد گویی و استقبال به سمت بیرون شهر می روند. هنگامی که دسته طویریج وارد می شوند، ناگهان طلاب و همراهان مرحوم بحرالعلوم می بینند که ایشان با آن عظمت و مقام، عمامه و عبا و عصا را کنار گذاشته و خود را در میان عزاداران و سینه زنان انداختند و به سر و سینه می زنند
عدهای از طلاب برای حفظ سلامتی سید بحرالعلوم ایشان را گرفتند تا مبادا زیردست و پا بیفتد.
بعد از اتمام مراسم از آن بزرگوار پرسیدند: چگونه شد که شما در دسته طویریج شرکت کردید و آنگونه بر سر و سینه زدید؟ مرحوم سید پاسخ داد: «چرا شرکت نکنم در حالی که امام زمان(عج) را مشاهده کردم که با مردم در حال هروله بودند».
ایشان توضیح داد: وقتی به دسته سینهزنی رسیدم، دیدم حضرت بقیهالله (عج) با سر و پایبرهنه میان سینهزنها بر سر و سینه میزنند و گریه میکنند! من نتوانستم طاقت بیاورم و در خدمت آن حضرت به سینهزنی و عزاداری مشغول شدم.
پس از این واقعه، حضور در دسته طویریج عمومیت یافت و دیگر مختص به اهالی هندیه و طویریج نیست؛ بلکه دیگر شیعیان عراق هم به آن روستا میروند و بعد از نماز ظهر عاشورا ازآنجا تا کربلا را میدوند.
بسیاری دیگر نیز در خیابانهای کربلا به این دسته عزاداری ملحق میشوند؛ آنگونه که تعداد اعضای دسته طویریج، حدود دو میلیون نفر تخمین زده میشود و این مراسم بیش از سه ساعت به طول میانجامد.
شخصیتهای دینی، اجتماعی و سیاسی نیز در این عزاداری حضور مییابند و حتی مراجع و علماء با کنار گذاشتن عبا و عمامه، به خیل سوگواران پیاده میپیوندند.
لحظهی غروب، متعلّق به امام زمانت است، برنامهٔ خود را طوری تنظیم کن که چند دقیقه توسل به #امام_زمان ارواحنافداه داشته باشی. همه باهم دعای فرج روزمزمه کنیم
هدایت شده از فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
1_27550349.mp3
3.02M
تشرف سید بحرالعلوم به محضر امام عصر سلام الله علیه در میان دسته عزاداران حسینی.
هدایت شده از منتظران ظهور
خدا می بیند ...:
🍀🌹🍀
💠⇦تمام بیماریهای انسان، از افکار او سرچشمه میگیرند؛ یعنی افکار ما هستند که بیماریها را در وجودمان تولید میکنند:
👈تيروئيد:وجود بغضي در گلو، كه تركيده نميشود
👈سرطان:ناشی از نبخشیدن خود و دیگران است
👈ام اس:به دلیل عصبانیت
طولانی مدت و کینه ورزی است
👈بیماری قند:بخاطر افسوس
گذشته ها را خوردن است
👈سر درد:به دلیل انتقاد از خود و دیگران است
👈زکام:بخاطر وجود آشفتگی های ذهنی است
👈درد مفاصل: به دلیل نیاز به
محبت و آغوش گرم است
👈فشار خون: به خاطر مشکل عاطفی دراز مدتی است که حل نشده باقی مانده
🔔⇦پس بیائید ذهن هایمان را پاک
کرده و شستشو دهیم:
👌دیگران را ببخشیم...
👌خودمان را ببخشیم...
👌بیشتر محبت کنیم...
👌کمتر گله و شکایت کنیم...
👌فراوانتر بخندیم و شاد باشیم...
🌸و بدانیم افکار ما بسیار قدرتمند و اثرگذار هستند و تاثیرات بسیار شگفت انگیزی از خود باقی می گذارد
🔔
⚠️ #تـــݪنگـــر
دو چــــيز روح انسان را نوازش
میکند یکی صدا زدن خداست!
دیگری گوشسپردن بهصدایاو!
اولــی⇦ در #نيايــش
دومی⇦ در #سڪوت
💟
هدایت شده از منتظران ظهور
✨زمانه ی #عجیبی است!
برخی مردمان امام گذشته را عاشقند،نه امام حاضر را!
میدانی چرا؟!
امام گذشته را هرگونه بخواهند #تفسیر می کنند...
اما امام حاضر را باید #فرمان ببرند...
و کوفیان #عاشورا را اینگونه رقم زدند...
#مهدی_فاطمه_حسین_زمانه
#امام_عصرخودرادریاب
💢طرماح کیست ؟
🔸ظهر عاشورا وقتی دید سرانجام عاشورا شهادت است از امام رخصت طلبید تا مایحتاجی بر عائله اش تهیه و ذخیره کند و سریع برگردد امام بعد اجازه فرمودند «زود برگرد»
🔴 وقتی برگشت و دید خورشید به نیزه وخیام در آتش ٬٬٬ دیوانه وار با ناله ای جانسوز پی در پی فریاد میزد وای بر من که مولایم را تنها گذاشتم .
🔹با حال دگرگون از امام زین العابدین سؤال میکند این چه مصیبتی است بر من ؟ امام سجاد میفرمایند وقتی امامت گفت ٬٬٬٬ زود برگرد یعنی نرو .
🔸بعدها کنار سلیمان در قیام توابین با سینه ای پر از غم شهید شد اما به علت «بی بصیرتی» کربلایی نشد .
✅تقدیم به کسانی که منتظر موضع صریح امام جامعه هستند...‼️
#مرور_زندگی_امام_حسین 31
عبدالله بن عمیر ساکن کوفه بود. روزی گروهی سرباز را دید و از مقصدشان پرسید و شنید که برای جنگ با حسین می روند. به خانه اش رفت و با همسرش ام وهب شبانه از شهر خارج شدند و به امام پیوستند.
بعد از حمله اولیه، نبرد تن به تن شروع شد و عبدالله از اولین نفراتی بود که به میدان رفت. جنگی کرد جانانه و نوشته اند در حدود 19 سوار و چند پیاده را کشت و بعد اسیر شد. به دستور عمر سرش را جدا کردند و به جانب سپاه امام پرتاب کردند.
ام وهب فورا خود را به بدن شوهرش رساند و می گفت: بهشت بر تو گوارا باد.
در همین حین شمر به غلامش دستور داد تا با عمودی به سر ام وهب بزند و اینچنین در بین شهدای کربلا این بانوی والا مقام هم قرار گرفت...
جناده بن کعب به همراه همسرش بحریه و پسرشان عمرو از مکه همراه امام بودند. جناده صبح عاشورا در حمله اولیه به شهادت رسید. هنگام تاختن بسوی دشمن می گفت: بر بیعت خود استوارم تا برای وارث خود این عهد را به ارث بگذارم.
با شروع نبرد تن به تن، عمرو پسر جناده که نوجوان بود؛ نزد امام آمد تا اذن میدان بگیرد. امام اجازه ندادند و فرمودند: پدرت در اولین حمله کشته شده، شاید مادرت کشته شدنت را دوست نداشته باشد.
عمرو گفت: البته مادرم مرا به جهاد امر کرده و نزد شما فرستاده...
امام پذیزفتند. عمرو در میدان این رجز را می خواند: امیرم حسین است و چه خوب امیری؛ نشاط دل پیامبر و مژده دهنده به سعادت و بیم دهنده از باطل.
علی و فاطمه پدر و مادرش؛ مانند او کسی را می شناسید؟
او بعد از کارزاری کوتاه به شهادت رسید.
بحریه که حالا هم همسر شهید بود و هم مادر شهید، عمود خیمه اش را کند و در حالیکه می گفت: من زنی ضعیفم اما شما را در راه حمایت فرزندان فاطمه ضربتی سخت می زنم. آن را به سوی لشکر عمر پرتاب کرد و نوشته اند که حتی فردی را هم کشت! امام خود را به بحریه رساندند و او را به خیام بازگرداندند.
خانواده های حسینی این چنین اند...
هدایت شده از منتظران ظهور
#خبر
✅ استاد انصاریان: خداوند امام حسین را معیار سعادت و شقاوت انسانها قرار داد/ عامل بدبختی انسان خود فرد است، کسی عامل شقی شدن او نیست
🔻 براساس آیات قرآن کریم عامل اصلی بدبختی انسان خود فرد است و کسی عامل شقی شدن او نیست برای همین جای انسان شقی دوزخ است و انسان سعادتمند به تنهایی قدرت رسیدن به سعادت را ندارد و خداوند است که او را به سعادت می رساند؛ بنابراین براساس فرمایش حضرت رسول(ص) خداوند امام حسین(ع) را وسیله سعادت بشر قرار داده است.
🔻کسی نمی تواند انسان را قیمت گذاری کند حتی ملائکه نیز قادر نبودند مقام علمی را که خداوند به انسان داده بود درک کنند؛ خداوند امام حسین(ع) را ظرف معرفتی خود قرار داد.
هدایت شده از منتظران ظهور
#دستور_العملی_از_سیّد_عبدالکریم_کفاش_برای_دیدار_امام_زمان(عج)
حضرت آیتالله حاج شیخ حسین گنجی میفرمودند: مرحوم سیّد عبدالکریم کفاش هفتهای یک مرتبه محضر حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرّف میشد. حضرت از او میپرسد:
اگر ما را نبینی چه خواهی کرد؟
میگوید: میمیرم.
حضرت میفرماید:
«اگر چنین نبودی، ما را نمیدیدی»
وقتی از او علّت باز شدن راه ملاقات را پرسیدند، گفته بود:«یک شب جدّم رسول خدا را در عالم رؤیا دیدم، از ایشان تقاضای ملاقات با حضرت را نمودم.»
حضرت فرمود: «در شبانه روز دو مرتبه برای فرزندم حسین سیّد الشهدا ع گریه کن.»
از خواب بیدار شدم و این برنامه را به مدّت یک سال اجرا نمودم، لذا به تشرّف خدمت آن حضرت نائل آمدم.
این دستور موافق با عمل حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زیارت ناحیه مقدسه که میفرماید: فَلَئِن اَخَّرَتنی الدُّهُور… پس اگر روزگاران مرا به تاخیر اناختند، و تقدیر الهی را از یاری تو بازداشت و نبودم تا با آنان که با تو جنگیدند بجنگم، و با آنان که به دشمنی تو برخاستند، به دشمنی برخیزم؛ (در عوض) هر صبح و شام بر تو ندبه و زاری میکنم و بر تو به جای اشک، خون گریه میکنم….
📘برگرفته شده از کتاب دستورالعمل تشّرف تألیف استاد موسوی مطلق /
❤️ باید طوری زندگی کنی ، آن طوری که حضرت امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه فرمودند :
طوری در دنیا زندگی کنید که اگر مردید برای شما گریه کنند.
و اگر زنده ماندید ، خواهان معاشرت با شما باشند.
🌹روزی که تو آمدی به دنیا عریان
🌹بودند همه خندان و تو بودی گریان
🌹 کاری بکن ای دوست که وقت مردن
🌹 باشند همه گریان و تو باشی خندان.
☀️امام رضا عليه السلام
مردم دو دسته اند: يكى آنكه با مـرگ، آسـوده مى شود. ديگرى آنكه مردم با مرگش از دست او آسوده مى شوند.
📚مسند امام رضا(ع)،ج1،ص263
🌸ای بیقرار یار ، دعای فرج بخوان
🌸با چشم اشکبار ، دعای فرج بخوان
🌸عجّل علی ظهورک و یابن الحسن بگو
🌸پنهان و آشکار دعای فرج بخوان...
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
هدایت شده از منتظران ظهور
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن
دین همیشه مدیون توست
دیروز از برکت خونت جانی تازه گرفت،
و فردا با شفاعت های تو برای ظهورِ مهدیات، جانی تازه تر خواهد گرفت...
در زیارت جامعه میخوانیم:
"و ضل من فارقکم"
"هر کس از شما جدا شد، گمراه میشود !"
شیعهی امام زمان!
مراقب باش ، از امام زمانت جدا نشوی!
همه با هم، برای فرج عزیزترین، محبوبترین، عاشقترین و مهربانترین بنده خداوند، پدر مهربانمان حضرت صاحب الزمان عج دعا کنیم
خوشا آنان که روزانه زیارت امین الله را از دست نمیدهند و هر روز با کانون و رکن عالم تجدید پیمان و عهد می نمایند
یا ارحم الراحمین
ذکر روز سه شنبه(100مرتبه)
معنی: ای بخشنده ترین بخشندگان
ویژگی: روا شدن حاجت
️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
هدایت شده از منتظران ظهور
بگو حکايت اين مردمان غاصب را …
در اين غروب غريبي ببين کواکب را
به روي ني سر زخميّ نجم ثاقب را
بخوان به لحن حروف مقطعه امشب
حديث غربت زينب، بخوان مصائب را
بخوان «وَلِيُّکُمُ الله» را پناه حرم
بگو حکايت اين مردمان غاصب را
براي تسليت خاطر «ذَوِي القُربَي»
ز تازيانه ي طعنه ببين مواهب را
بخوان «لِيُذهِبَ عَنکُم» شکوه غيرت من
که دور سازي از اين کاروان اجانب را
مسيح خسته ي من ندبه ي أنا العطشان
به خون نشانده دل بيقرار راهب را
لب مقدس قرآن و خيزران بوسه!
و «أم حَسِبتَ» بخوان اين همه عجائب را
بيا شبي به خرابه بياوري با خود
براي دخترکت ليلةُ الرغائب را
هنوز بر لب تو بغض «أيَّ مُنقَلبٍ»
به انتظار نشسته غريب غائب را
🍃مردی ساده چوپان شخصی ثروتمندی بود و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت می کرد.
یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت:
می خواهم گوسفندانم را بفروشم چون می خواهم به مسافرت بروم و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و می خواهم مزدت را نیز بپردازم.
پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت می کرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد.
چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت.
چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید
در آن روستا که چوپان زندگی می کرد
مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند.
هنگامی که وعده سفرش فرا رسید ، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد.
چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند
لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت.
هنگامی که مردم از نزد تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد.
تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت:
با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟
چوپان گفت:
آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن.
تاجر از کار او تعجب کرد و گفت:
من به نزد تاجران بزرگی می روم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمی فروشند؛ آنان چیزهای گرانقیمت می فروشند.
اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت.
تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد.
هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود ، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند.
صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت.
در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت ، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد .
تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد.
از آنان پرسید:
دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟
مردم روستا گفتند:
ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند
و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند.
آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند .
هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد.
چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید.
تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟
چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود.
تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت:
خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی.
در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد.
✅ این است ،معنی برکت
درروزی حلال
هدایت شده از منتظران ظهور
#با_کاروان_اسرا
💢آیا مردم شام و اهل ذمّه در بازار شام به تماشای #اسیران کربلا آمده و بر روی آنان آب #دهان میانداختند! آیا این ماجرا مستند است؟
✅در کتاب التعازى و العزاء، از نوشتههاى ابو محمّد عبد الله بن محمّد بللورى: حسین(ع)، به هنگام شهادت، درخواستِ آب کرد؛ امّا از او دریغ داشتند و او، تشنه شهید شد و نزد خدا وارد شد تا از نوشیدنى بهشت، سیرابش گردانْد.
او را سر بُریدند و #خانوادهاش را به اسارت بردند، در حالىکه سرهایشان باز بود و با مَرکبهاى بدون جهاز و پالان، حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، این در حالى بود که سرِ حسین(ع)، در میانشان بر بالاى نیزه بود. هرگاه یکى از آنان با دیدن سر میگریست، نگهبانان، او را با تازیانه میزدند.
اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان، صف کشیده بودند و به صورتشان، آب #دهان میانداختند تا اینکه بر درِ کاخ یزید، متوقّف شدند.
#یزید، دستور داد تا سر حسین(ع) را بر در بیاویزند، در حالىکه خانواده امام(ع) در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید.
✅آنان، همچنان ماندند، و سر حسین(ع) در میان آنها به مدّت نُه ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم، سرش را بلند کرد و سرِ حسین(ع) را دید و گریست و گفت: "اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا(ص) بود)! این، سرِ حبیب تو حسین است که آویزان شده است".
سپس گریست. یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت امّ کلثوم زد که به تمامى صورت او آسیب زد. در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد.
درباره درستی یا نادرستی این نقل باید گفت؛ به هر حال؛ این یکی از نقلهای کهن درباره عاشورا است که مطلب دور از ذهن و غریبی دیده نمیشود؛ از اینرو میتوان این نقل را پذیرفت.
📚بستان الواعظین ، ص 263 – 264
💢اخلاق اهل بیت وقتی کسی در مقابل آنها از #جلسه_خصوصی با دیگران سخن میگفت...
✅حقِ مجلس
مردی نزد امام سجاد(ع)آمد و گفت:
الان از #مجلس "فلان" شخص می آیم . او درباره شما می گفت که "علی بن الحسین" شخصی گمراه و بدعت گذار است!
امام سجاد(ع)در پاسخ فرمودند:
حرف هایی که در #مجلس_خصوصی زده می شوند ، امانت هستند و تو رعایت "حقّ مجلس" آن مرد را نکردی.
و حقّ مرا نیز مراعات نکردی زیرا از "برادرم" مطلبی را به من رساندی که از آن خبر نداشتم!
📚الاحتجاج طبرسی، ج 2 ، ص 138
💢سوء استفاده از خون حسین
✅عباسیان، با ادعای خونخواهی امام حسین(ع) و با شعارهایی مثل "یالثارات الحسین"، بر علیه حکومت اُمویان قیام کردند.
عباسیان لباسهای مشکی میپوشیدند و میگفتند:
این لباس سیاه ، در عزای خاندان رسولالله و شهیدان کربلا است
سرانجام زمانی که سَرِ #آخرین خلیفه اموی را مقابل نخستین خلیفه عباسی قرار دادند، "ابوالعباس" سجدهای طولانی کرد و گفت:
دیگر مرا از مرگ #باکی نیست چون در برابر خون حسین، دویست نفر از بنیامیه را کشتم.
اما بعد از به دست گرفتن خلافت، #عباسیان در قتل عام #شیعیان و سختگیری به فرزندان امام حسین علیهالسلام، گوی سبقت را از امویان هم ربودند.
کار #عباسیان به جایی رسید که یک بار در زمان منصور دوانیقی(سال۱۴۶ه.ق) یک بار در زمان هارون الرشید(سال ۱۹۳ه.ق) و چهار بار در زمان متوکل عباسی(بین سالهای ۲۳۳ تا۲۴۷ه.ق)؛ بارگاه مطهر امام حسین(ع) را تخریب و با خاک یکسان کردند!
آنها بارگاه کسی را خراب کردند که مدعی #خون او بودند!
📚مروج الذهب جلد ۳ ، صفحه ۲۵۷
#حتما_بخوانید
💢ارزش اشک برای امام حسین(ع)
✅ حضرت آیتالله بهجت می فرمودند:
در نزدیكی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانۀ فرات و دجله، آبادیای است به نام «مصیب»، كه مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤمنین از آنجا عبور میكرد. مردی كه در سر راه مرد شیعه خانه داشت، چون میدانست او همواره به زیارت حضرت علی (ع) میرود، او را مسخره میكرد. حتی یکبار به امیرالمؤمنین #جسارت كرد و همچنین گفت: به او (امام علی ع) بگو من را از بین ببرد، وگرنه در بازگشت، تو را خواهم کشت! مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون به زیارت مشرف شد، بسیار بیتابی كرد و عرض کرد: شما که میدانی این مخالف چه میكند؛ چرا پاسخش را نمیدهید؟! آن شب آن حضرت را در خواب دید و به ایشان #شكایت كرد. حضرت امیر علیهالسلام فرمودند: او بر ما حقی دارد كه نمیتوانیم در دنیا او را كیفر دهیم.
مرد شیعه میگوید: آری، لابد بهخاطر آن جسارتهایی كه او میكند، بر شما حق پیدا كرده است؟! حضرت فرمودند: روزی او در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه میكرد، ناگهان ماجرای كربلا و منع سیدالشهدا علیهالسلام از نوشیدن آب، به #خاطرش آمد و پیش خود گفت: عمربنسعد كار خوبی نكرد كه اینها را تشنه كشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت؛ از این جهت بر ما حقی پیدا كرد كه نمیتوانیم او را در این دنیا مجازات کنیم.
آن مر
هدایت شده از منتظران ظهور
د شیعه میگوید: از خواب بیدار شدم و به سمت منزل خود رفتم. در سر راه با آن سنی ملاقات کردم. با تمسخر گفت: امامت را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری، پیام تو را رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟
مرد #شیعه جریان را تا آخر تعریف كرد. مرد سنی با شنیدن این ماجرا سر به زیر افكند و كمی به فكر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچكس در آنجا نبود و من این را به كسی نگفته بودم، علی علیهالسلام از كجا فهمید؟! بلافاصله شیعه شد.
📚 رحمت واسعه، ص٢٧٢
#شبهات_وهابیت
#منابع_اهل_سنت
💢شیعیان #خاک کربلا میخوردند تا #شفا پیدا کنند، اگر خاک شفا میدهد پس چرا به #پزشک مراجعه میکنند؟
این هم #شرک است.
✅کسی که این شبهه را مطرح میکند،
فرق دوا و شفا را تشخيص نداده است، در غير اين صورت چنين اشتباهى را مرتكب نمىشد.
شفا يافتن؛ يعنى #بهبودى از بيمارى، حال گاهى بهبودى به وسيله ی مداوا و معالجه توسط پزشک و با مصرف دوا است و گاهى بدون مداوا و به وسيله ی معجزه و... است؛
✅ترديدى نيست كه «شفا» به دست خداوند است و طبق آيات قرآن و روايات اهل بیت پیامبر علیهم السلام، اوست كه در برخى چيزها شفا قرار داده است؛ از جمله در قرآن، عسل و....
حال باید بدانید يكى از چيزهايى كه ، خداوند #شفا را در آن قرار داده است، خاك مقدس و ملكوتى كربلا است كه پروردگار به خاطر جانفشانىهاى سيد الشهداء عليه السلام و ياران وفادار آن حضرت، اين اثربخشى را به خاك كربلا عطا كرده است.
#شفا دست #خداست و همه این ابزارها چه خاک کربلا چه دکتر ودارو و چه دعا و توسل همه واسطه های اعمال خواست خدا هستند و هیچ کدام بالاستقلال نمیتوانند کسی را #شفا بدهند
✅در #کتاب «کامل الزیارات» ابن قولویه، ص 748 سعد ابن سعد روایت می کند از امام موسی بن جعفر (ع) از خوردن خاک سوال کردم، آن حضرت (ع) فرمودند:
«حرام است و حرمت آن مانند حرمت مرده و خون و #گوشت خوک است مگر خاک قبر امام حسین(ع) که در آن شفای هر دردی و امان از هر خوفی است.»
#روایات در این زمینه #فراوان است و برخی ادعای اجماع نیز کرده اند، گفت:
محمد ابن سلیمان بصری نیز از امام صادق (ع) نقل می کند: خاک قبر امام حسین (ع) شفای از هر دردی است و آن دوای اکبر است.
(کامل الزیارات، صفحه 462 )، همچنین، یونس بن ربیع از امام صادق (ع) روایت می کند در بالای قبر حسین (ع) خاک قرمزی است که در آن شفای هر دردی جز مرگ است. (اصول کافی کلینی، جلد چهارم، صفحه 588 )
✅نتیجه گیری
بنابراین طلب شفا از تربت امام حسین (ع) به معنای آن نیست که مراحل عادی درمان بیماری اعم از مراجعه به پزشک، دریافت دوا و دارو، ساخت #بیمارستان و ... تعطیل شود
✅در برابر این ادعای #وهابیت که اگر خاک کربلا شفا می دهد، چرا #شیعه به پزشک مراجعه می کند و بیمارستان می سازد، باید گفت هم قرآن و هم اهل سنت پاره ای از امور را دلیل شفا شمرده شده اند. به طور مثال آیه 82 سوره مبارکه اسراء، خودِ قرآن را سبب شفا معرفی می کند: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً.» و آیه 69 سوره مبارکه نحل نیز عسل را موجب شفا می داند و خداوند می فرماید: فِيهِ شِفَاء للناس