#سوژهسخنطنز
-ﯾﺎﺩﺗﻮنہ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻧﺎ ﺗﻮ ﺭﺍھ ﻣﺪﺭسہ ﯾﺨﻤڪ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯿﻢ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﻧﺼﻔﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ؟🤨😌
-ﭼﺮﺍ ﺍﻟﮑﯽ ﻣﯿﮕﯿﺪ آﺭﻩ!!!! 😐
-ﺍﺧﻪ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﻣﮕﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ؟!
- نڪنه ﺗﺠﺪﯾدی بودین هان😜
#لُبخنـــــد🤓
از مجازات دروغگو آن است که خـــــداوند فراموشی را بر او مسلط می کند.
امــ♡ـــام صادق؏
-یادت باشه به کسی که بت اعتماد مے کنه دروغ نگو
-و بھ کسے ک بت دروغ میگہ اعتماد نکن
چون ⇩⇩
-اگھ ازش بپرسے چرا بهم دروغ گفتے،
-دروغشو با یھ دروغ دیگہ توجیھ مے ڪنہ.
#سوژهسخنطنز😄
-مامانم رفته واسه تولد بابام یه ظرف پیرڪس خریده 🍸
-انصافأ بابام ڪلی تشکر کرد...🙏
-حالا دیشب تولد مامانم🎉🎊 بود،
بابام هم رفته چارحلقه لاستیڪ خریده
-حالا نمیدونم مامانم چرا قهر ڪرده🤨😕
-شاید از رنگ لاستیڪا خوشش نیومده😜😬🤣
#لبخنــــــــــد🛍
امامـــــ صادق ؏ مے فرمایند:
-تَهادَوا تَحابُّوا؛ فإنّ الهَدِيَّةَ تَذهَبُ بِالضَّغائنِ .
_هديه دهید تا به همديگر با محبّت شويد؛ زيرا هديه ڪينه ها را از بين مى برد.
📚بحار الأنوار : ۷۵/۴۴/۱
آداب هدیه در اسلام:
✨-متناسب بودن
✨-پذیرفتن هدیہ
✨-تشڪر و قدردانے
✨-جبران هدیہ
✨-عدم مقایسہ ان با هدیہ دیگران
✨-شور و اشتیاق نشان دادن
#سوژهسخنطنز
-مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. 👱🏻♀
-کشاورز گفت: برو در آن نقطه بایست.من سه گاو نر را آزاد می کنم.🐂
- اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.
-مرد قبول کرد.
-در طویله اولی که از بقیه طویله ها بزرگتر بود باز شد.
باور کردنی نبود، بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود بیرون آمد.🐂
- گاو با سم به زمین می کوبید، . جوان ترسید و خود را کنار کشید تا گاو از کنارش گذشت.😰
-دومین در طویله که کوچکتر بود، باز شد گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت می کرد از طویله خارج شد،
-جوان باز ترسید و😨 پیش خودش گفت: منطق می گوید این را ولش کنم، چون گاو بعدی کوچکتر است . این ارزش جنگیدن ندارد.
-سومین در طویله باز شد و همانطور که فکر می کرد گاوی که بیرون آمد،ضعیف ترین و کوچکترن گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود!!
-پس لبخندی زد 😌و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد
- امادر ڪمال ناباوری
گاو دم نداشت!!!😁😁
#لبخنـــــد
- با موانعی که سر راه زندگیمان است با شجاعت مبارزه کنیم
- گاهی با فکر به اینڪه فرصت بهتری پیش روست، فرصتهای کنونی را از بین نبریم.
-امام علی ؏ میفرمایند:
-فرصتهای خوب را در یابید ڪه فرصتها همچون ابر میگذرنــــــــــد....
#سوژهسخنطنز
- رﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻓﻘﺎ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ🚗 ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﺩﺭﻩ ...
-ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮑﯽ ﺑﻐﻞ ﺗﺨﺘﺶ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎﺵ ﺗﻮ ﮔﭽﻪ ...🤕
-ﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﻪ ﺭﻓﯿﻖ ﻣﺎ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻩ😶 ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﻫﻮﺵ ﻣﯿﺮﻩ ,,,
-ﺍﺯ ﺭﻓﯿﻘﻢ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﭼﺸﻪ ؟ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﻩ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻩ؟!🤔
-ﮔﻔﺖ ﻭﺍﻻ ﻣﺎ ﺷﺐ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﻮﺗﻮﺭﺵ 🏍ﭼﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...
-ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﺎ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺗﻮ ﺩﺭﻩ ﺍﯾﻨﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﺎ !!!😐😜😂
#لبخنـــــد😌
-شاگردی که شیفته ی استادش بود تصمیم گرفت تمام حرکات و سکنات استادش را زیر نظر بگیرد. فکر می کرد اگر کارهای او را بکند فرزانگی او را هم به دست خواهد آورد.
- استاد فقط لباس سفید می پوشید شاگرد هم فقط لباس سفید پوشید،
- استاد گیاهخوار بود ، شاگرد هم خوردن گوشت را کنار گذاشت و فقط گیاه خورد.
-استاد روی بستری از کاه خوابید. شاگرد هم روی بسترے از ڪاه خوابید
- مدتی گذشت. استادمتوجھ تغییر ظاهر شاگرد شد.پرسید چہ می ڪنی؟
-شاگرد گفت: دارم مراحل تشرف را می گذرانم!!
- سفیدی لباسم نشانه ی سادگی و جستجو است.
- گیاهخواری جسمم را پاک می کند. -ریاضت و روی ڪاه خوابیدنم موجب می شود که فقط به روحانیت فکر کنم.
-استاد خندید و او را به دشتی برد که اسبی از آن جا می گذشت. استاد اشارھ به اسب ڪرد و گفت:
-آن حیوان را آنجا می بینی؟ او هم با موی سفید، فقط گیاه می خورد و در اسطبلی روی کاه می خوابد!!.
-فکرمی کنی قدیس است یا روزی استادی واقعی خواهد شد؟!!!!!!!!!!
- بعد گفت: «تمام این مدت فقط به بیرون و ظاهر من نگاه کرده ای در حالی که این کمترین اهمیت را دارد!!!!
-نه هر چه به صورت زیباست به سیرت نڪوست...
#سوژهسخنطنز😁
- ﺧﺪﺍﯾــــــــــــــــــــﺎ🤲🏻
- مارو ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﺪﺭﺳﻪ میخوندیم
ببخش🙏
-چون هم وضو نداشتیم 🤨
-هم اجباری بود😫
-هم الکی پیس پیس میکردیم😁😂😅
#لُبخند😌
-حجه الاسلام هاشمی نژاد نقل کردند:
-پیرمردی مسن، ماه مبارك رمضان به مسجد لاله زار می آمد.
-به او گفتم: حاج آقا. شما خیلی موفقید، من هر روز ڪه به مسجد می آیم شما زودتر از ما آمده اید!
-او گفت: من هرچہ دارم از نماز اول وقت دارم.✨💫
- بعد گفت: من در نوجوانی به
مشهد رفتم.
-مرحوم حاج شیخ حسن علی نخودڪی را پیدا كردم و گفتم: من سه حاجت مهم دارم،
_دلم می خواهد هر سه تا را خدا در جوانی به من بدهد.
-ایشان فرمودند: چی مے خواهی؟
-گفتم: یڪی دلم می خواهد در جوانی به حج مشرف شوم، چون حج در جوانی لذتـــــ دیگری دارد.
-فرمودند: نماز اول وقت جماعـتـــــ
- دومین حاجتم این است ڪه دلم می خواهد یك همسر خوب خدا به من عنایت ڪند.
-فرمودند: نماز اول وقت جماعتـــــ
- حاجت سومم این است كه خدا یڪ كسب آبرومندی به من عنایت فرماید.
-فرمودند: نماز اول وقت جماعتـــــ
-این عملی را كه ایشان فرمودند من
شروع كردم و در فاصله سه سال هم به حج مشرف شدم، هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم كسب با آبرو به من عنایت كرد!!!😍👇
#سوژهسخنطنز😁
-کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود،
-ثروتمندی مغرور به او رسید و با تکبر گفت:
-بکار، که از تو کاشتن است و از ما خوردن!😎
-کشاورز نگاه معنا داری ب او انداخت و گفت:
-دارم یونجه میکارم!!! 😂😁😂
#لبخنـــــد🌱🌿
-در یک روز گرم بهاری، شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال ان برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. 🍃
-شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد، تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد.
-برگی سبز و درشت و زیبا 🌿به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد.
-در این حین باغبان تبر 🔨به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی🌳 که می رسید آن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد. -وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنهابرگ سبز آن🌿، از قطع کردنش صرف نظر کرد.
-بعد از رفتن باغبان، دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند،
-تا این که به ناچاربرگ🌿 با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین افتاد.
-باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، و برگ سبزی برآن ندید یقین پیدا کرد که خشڪ شده و بی درنگ با یک ضربه 🔨آن را از بیخ کند..
-امامـــــ علی ؏ میفرمایند:
-مبادا هرگز دچار خودپسندى گردى و به خوبیهاى خود اطمینان کنى
-ڪه از بهترین فرصتهاى شیطان براى هجوم آوردن به توستـــــ.
📚نهج البلاغھ.نامه ۵۳
#سوژهسخنطنز😂
-داداش کوچیکم از بابام پرسید دعای خیر ینی چی؟👶🏻
-بابام گفت:👨🏻 دعای خیر یعنی ما هرچی دعا مے کنیم خدا میگه خیر😂😂😁👌
#لبخنــــــــــد🤲🏻
مردی برای گرفتن وام به بانڪ مراجعه ڪرد. او خواهش میڪرد که سریعتر به او وامی پرداخت شود. باجه او را به سمت مدیر شعبه هدایت ڪرد.
-مدیر پرسید: آقاشما اینجا چقدر پس انداز دارید؟
-مردگفت: متاسفاته پس اندازی ندارم
-مدیر پرسید: برادر، اصلا شما اینجا حساب بانڪی دارید؟!
-مردپاسخ داد: خیر حسابی ندارم
-مدیرگفت: شما ڪه نه حساب در گردشی دارید و نھ حتی پس اندازی کوچڪ! چگونه از ما وام مطالبه می ڪنید!!!ابتدا حسابی تشکیل دهید و هزینھ جزئے واریز ڪنید و بعد درخواست ڪنید.
-گاه ما از خداوند درخواستی داریم بدون آنڪه نزد خدا حساب بانڪی اعمال خیر، و آبرویی داشته باشیم..برای درخواست، و انتظار برآورده شدن دعا، نیاز است ابتدا ما، آنچه را خداوند خواسته، انجام داده باشیم. چون ما طلبڪار نیستیم!
امام علی ؏ می فرمایند:
-لَا تَسْتَبْطِئْ إِجَابَةَ دُعَائِكَ وَ قَدْ سَدَدْتَ طَرِيقَهُ بِالذُّنُوب
-اجابت دعایت را دیر مپندار، در حالی ڪه خودت با گناه راه اجابت آن ࢪا بسته ای.
📚تصنیف غرر. ص 193. ح 3768
-ضمن اینڪه گاهی بر آورده شدن یڪ دعا به صلاح ما نیست و ما بی خبریم و خداوند، به جای آن، اجر و پاداش به ما داده و یا در جای دیگری در زندگیمان جبران می شود.
#سوژهسخنطنز
-این فرار مغزا واقعا بد دردیه...
-مثلا من خودم یه بار فندوق میشڪستم!🌰
-مغزش رفت زیر کابینت ڪلی غصه خوردم 😢😂😁
#لبخنـــــد📕
-شاهان قاجار پیشرفتهای علمی کشورهای دیگر را میدیدند
- اما هرچھ التماس میڪردند کشورهای غربی، علم خود را در اختیار ایرانیان نمیگذاشتند و تنهاتجهیزات علمی را با قیمتهای بالا و در عوض قراردادهای ننگین و چاههای نفت، به مامی دادند.
- بدتر آن بود ڪه با هر بار نیاز به تعمیرشدن ان تجهیزات، بازهم از ایران، ثروت ملی را میخواستند!
- امیرڪبیر برای پیشگیری، جوانان باهوش را برای تحصیل و بھ شرط بازگشت و خدمت به ایران، به خارج فرستاد و سپس اولین دانشگاه ایران بھ نام دارالفنون را براے رشد علمی ما و عدم وابستگے، تاسیس ڪرد.
-دشمنان، متوجھ این اقدام بزرگ امیر ڪبیر شدند و ایشان را با یڪ حیلھ بزرگ و نفوذ در دربار و افڪارشاه قاجار،
بھ شهادتـــــ رساندند..
درود بر روح شهدای این مرز و بوم
🖇پیامبر اڪرم ﷺمے فرمایند:
اطلبوا العلم ولو بالصين:
دانش را بیاموز هر چند در چین(دورترین مڪان و یا در ڪشور غیرمسلمان) باشد!
📚وسائل الشيعه، ج۲۷، ص۲۷
#سوژهسخنطنز😁
خسیسه صبح از خواب بیدار میشہ به زنش میگه:
- زری من برم آنتن تلویزیونو درست کنم بیام 📺تو ام دوتا تخم مرغ بزن🍳 واسه صبونه.
-خسیسه میره پشت بون پاش گیر میڪنه از پشت بوم میفتھ پایین...
- همینجوری که رو هوا از جلوی آشپزخونه رد میشده
- میگه زرررررررررررری😵
-دوتا تخم مرغ نههههههههههه😂🤣🥚
-یکــــــــــــــــــــی بزن🤣🤣
-زاررررررررررت!🤪🤕
#لبخند💸
- رهگذرے به مرد کشاورز رسید. با طعنه گفت زیر این آفتاب داغ پیاز میکاری؟ به چه درد میخورد؟
- پیاز کار ناراحت شد و باهم دعوا کردند
-آنها پیش قاضی رفتند قاضی حق را به پیاز کار داد و به رهگذر گفت
-تو این مرد زحمت کش را اذیت کرده ای.
یا مقداری پول به کشاورز بده یا یک سبد پیاز را در یک جا بخور یا دستور میدهم که تو را چوب بزنند!!
-رهگذر مجازات پیاز خوردن را پذیرفت
هنوز پیاز های سبد نصف نشده بود که حال محکوم به هم خورد وگفتـ:
-حاضرم چوب بخورم اما پیاز نخورم.
-پایش را به فلک بستنداما هنوز ۱۰ ضربه نخورده بود که چوب خوردن را هم نتوانست تحمل کند و فریادزد: دست نگه دارید پول میدهم پول میدهم!!!
از ان روز بھ بعد بہ هرفرد پرطمعے ڪه بخاطࢪخساستش، بیشترضرر مےڪند میگویند: هم پیاز ࢪاخوردهم ڪتڪ را.و هم پول ࢪاداد…ツ
-امام صادق ؏ مے فرمایند:
-اقل الناس راحه البخیل
-ڪم آسایش ترین مرم آدم بخیل است.
📚سفینه ج ۱ ص
#سوژهسخنطنز😁
-یکی از افتخارات دوران مدرسمـــــ اینه که مبصر ڪلاس بودم😎
.
.
.
-وقتی کسی درس نمره کم میگرفت😭
-معلم به من میگفت :ببرش دفتر بگو درس نخونده…
.
.
-اون لحظه حس پلیس بین المللو داشتم😜
-منم میبردمش بیرون پول میگرفتم ولش میڪردم
-از اولش تو ڪار خیر بودم من😁😂
#لبخنــــــــــد🦒
-مردی هر روز رأس ساعتی معين به گوشه ے ميدان شهر می رفت و لحظاتی ڪلاهش را از سرش برمی داشت و به شدت تكان می داد.
-عابری علت اين كار را از وی جويا شد.
-مرد گفت:
با اين كار زرافه ها را دور می كنم.
-عابر پرسید:
-من در اين جا زرافه ای نمی بينم؟!
-مرد پاسخ داد: اين نشان می دهد كه من ڪارم را درست انجام می دهم.😊
- به این مے گویند تَوَهُّم مفید بودن!
-حواسمان باشد به جای انجام ڪار مفید، گرفتار توهم نشویم!
خداوند در قران ڪریم میفرمایند:
-قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا
الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا
-ﺑﮕﻮ: ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻳﺎﻧڪﺎﺭﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩم ﺍﺯ ﺟﻬﺖ ﻋﻤﻞ ﺁﮔﺎﻩ ﻛﻨﻢ ؟
-ﺁﻧﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ڪﻪ ڪوﺷﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. -ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻰﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ ، ﺧﻮﺏ ﻋﻤﻞ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ.
📒سورھ کهف.آیہ ١٠٣
#سوژهسخنطنز😁
-باباھہ هنگام اذان مغرب سیگار می کشید... 🚬
-همون وقت بچش داش وضو می گرفت که بره مسجد!!😳
-پدربزرگہ رو تختش نشسته بود و منظره را تماشا میکرد!
-پدر بزرگ رو به پسرسیگاریش ڪرد و گفت: تو خجالت نمیڪشی بچت داره میره مسجد، اون وقت تو داری سیگار می کشی؟!!
-سیگاریھ رو کردباباشوگفت:
-دیدی فرق بین تربیت من و تربیت خودتو!!! ☠️😁😂
-من دیگه حرفی ندارم اقا😶😶🤭🤣
#لبخنـــــد🐈
-شاهی از شیخ پرسید: اصالت بهتر است یا تربیت؟
-شیخ گفت: هر دو.اما اصالت بالاتر است.
-شاه گفت: نه تربیت مهمتر است. و برای اثبات حقانیت خود شیخ را به کاخ دعوت کرد.
-وقت شام فرارسید. سفرهای بلند پهن کردند، ولی تاریڪ بود و چراغے نبود. -پادشاه دستی زد و با اشاره او چهار گربه شمع به دست حاضر شدند و آنجا را روشن ڪردند.
- شاه گفت ما این گربههای نااهل را رام کردیم ڪه این نتیجه "تربیت" است!
-شیخ گفت: میپذیرم به شرط آن اینکه فرداشب هم گربهها مثل امروز چنین ڪنند.
-شیخ فردا شب طبق قرار به کاخ رفت تشریفات و سفره همان.
-در این زمان شیخ موشهایی را ڪه از خانه در جوراب ڪرده بود و برداشتھ بود را رها کرد.
- در آن هنگام یک گربه به شرق دیگری به غرب آن یڪی شمال و این یڪی جنوب ...
-شیخ گفت: اصالت گربه موش گرفتن است. گرچه تربیت بسیار مهم است ولی اصالت مهمتر.
- با تربیت میتوان گربه اهلی را رام كرد، ولی هرگاه گربه موش را دید به اصالت خود برمیگردد!!!
-اما آنچه از هردو اینها مهمتر استـــــ این است ڪه تربیت هرچیزے را در راستای اصالتش قرار دهی تا ماندگار باشد!!
-یادمان باشد اصالت بالقوه وجود هر انسانے، پرستش ومحبت خدا درقلبـــــ♥️ـــــ اوست. ڪه تنهــــــــــا با ⇦تربیت صحیح، ماندگار خواهد شـــــد..