هدایت شده از منتظران ظهور
#حدیث_امروز
💢چرا دعایم را اجابت نمی کنی؟!
✅امام صادق(ع):
عابدی از بنی اسرائیل، سه سال-پیوسته- دعا می کرد ولی به #حاجت خود نمی رسید.
روزی به ستوه آمد و عرض کرد:
خدایا ! چرا #دعایم را اجابت نمی کنی؟!
در جواب به او گفتند:
سه سال است که خداوند را با زبانی که آلوده به #فحش و ناسزاست می خوانی. اگر می خواهی که دعایت مستجاب شود، فحاشی را رها کن، #قلبت را از آلودگی پاک و نیت خود را نیکو کن.
او چنان کرد و #دعایش مستجاب شد.
📚اصول کافی ج۲ ،ص ۳۲۵
💢خفیف و خوار نمودن #نماز به چه معناست؟
#شهید_مطهری
✅یکی از گناهان، #استخفاف نماز یعنی سبک شمردن نماز است. نماز نخواندن یک گناه بزرگ است، و #نماز خواندن اما نماز را خفیف شمردن، استخفاف کردن، بیاهمیت تلقی کردن #گناه دیگری است.
✅یعنی چه نماز را #سبک میشمارد؟ یعنی وقت و فرصت دارد، مىتواند نماز خوبى با #آرامش بخواند ولى نمىخواند. نماز ظهر و عصر را تا نزديک غروب نمىخواند، نزديک #غروب كه شد يک وضوى سريعى مىگيرد و بعد با عجله يک نمازى مىخواند و فوراً مهرش را مىگذارد آن طرف؛ نمازى كه نه مقدمه دارد نه مؤخره، نه #آرامش دارد و نه حضور قلب. طورى عمل مىكند كه #خوب ديگر اين هم يک كارى است و بايد نمازمان را هم بخوانيم. اين، خفيفه شمردن نماز است.
✅اينجور نماز خواندن خيلى #فرق دارد با آن نمازى كه انسان به استقبالش مىرود؛ اول ظهر كه مىشود با آرامش كامل مىرود #وضو مىگيرد، وضویی با آداب. بعد مىآيد در مصلّاى خود اذان و اقامه مىگويد و با خيال #راحت و فراغ خاطر نماز مىخواند.
«السّلام عليكم» را كه گفت فوراً در نمىرود؛ مدتى بعد از نمازْ با آرامش قلب تعقيب مىخواند و ذكر خدا مىگويد. اين علامت اين است كه نماز در اين خانه #احترام دارد.
📚 آزادی معنوی، ص۸۶-۸۵
💢 مساله fatf نیست!
این روزها همه از fatf میپرسند، خوب است یا بد؟ به ضرر کشور است یا سود میبریم؟
مساله اصلی اینها نیست، این نوع مدیریت کشور خطاست.
دوسال کشور #معطل مذاکره برجام ماند، دوسال #معطل اجرای ناقص برجام بود، بعد معطل خروج #آمریکا و قول های جدید اتحادیه اروپا، بعد معطل fatf بعد cft لابد چند ماه دیگر قرارداد حقوق بشری یا موشکی را راه می اندازند!
معطل کردن کشور و گره زدن تمام توان و سرنوشت ملت به سیاست خارجی اشتباه است، همین معطلی های دوساله پشت سرهم #بازار و #اقتصاد را در حالت رکود و پا در هوا قرار داده است.
#نکات_تربیتی_خانواده 27
#تلنگر
🔻میبینه فلانی متاهله ها....
🔻میبینه زندگیش خوبه ها...
👈ولی سعی میکنه بره تو زندگیش
اسمشم میذاره داداش وآبجی تا به کارش مصونیت بده !!
❌❌😐
میگه؛ تو با همسرت باش
منم داداش یا آبجی
یکم باهم بحرفیم چیزی نمیشه که!!!
اما #شرافتت_کجا_رفته !!!!
⛔️خیانت فقط زنا کردن نیست
خیانت یعنی
❌👈احساست از غیر از همسرت تامین بشه
🔰حواست جمع نباشه زمانی میفهمی که دیره و....
🔰 #ارتباط_بانامحرم تمام #آرامش تو رو
گرفته
🔻🔺🔻🔺🔻
✍ رحمت و عقاب
🗣 با این همه گناهی که داریم، اگر بازم نعمت داریم، به خاطر اینه که خدا #منت گذاشته به ما.
🕋 ولَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَىٰ (طه، ۳۷)
✨و همانا ما بر تو، بار دیگر نیز، منّت بزرگی نهادیم.
📣📣 ولی یادمون باشه که خدا؛↶
به همون اندازه که #ارحم_الراحمین است.
به همون اندازه #اشد_المعاقبین است.
👇👇👇
🕋 وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا.(طه،۱۲۶)
✨هر كس كه از ياد من إعراض كند، من زندگی را به او سخت میگیرم، و او را با سختی و مشكلات همراه خواهم کرد.
💯 کسی که از #یاد_خدا غافل باشه، خدا #آرامش رو ازش میگیره. زندگی نکبت بار داره.😰😢
#داستانکهای_پندآموز
دو تا بچه بودن توی شکم مادر. اولی میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟
دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم.
اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده.
دومی: شاید مادرمونم ببینیم. ولی مگه تو به مامان اعتقاد داری؟
اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟
دومی: به نظرم مامان همه جا هست.
دور تا دورمونه.
اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره.
دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی.
مثل دنياي امروز ما و خدايي كه همين نزديكيست.
🍃#آرامش سهم انسانهایی است که نگاهشان سمت خداوند است🍃
💕💕💕
#تلنگر ❤️🍃
سنگريزه ريز است و ناچيز ، اما اگر در جوراب يا کفش باشد ، ما را از راه رفتن باز میدارد!
در زنـدگی هـم بعضی مسائل ريزاند و ناچيز، اما مانع حرکت به سمت خوبی ها و #آرامش ما می شوند!
نامهربانی به والدين ،
نگاه تحقيرآميز به فقرا ،
تکبر و فخرفروشی به مردم ، منت گذاشتــن هنگام کمــک کـردن ،
نپذيرفتن عذر خطای دوستان ،
بخشی از سنگريزه های مسير تکامل ماهستند!
آنها را بموقع کنـار بگذاريم تـا از #زندگی لـذت ببریـم
💕❤️💕
✨🔹
حاج اسماعیل دولابی رحمة الله:
🔸اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری به تو بگوید نگران نباش و غصه بدهیهایت را نخور، خیالت راحت باشد، من هستم، ببین این حرف او چقدر به تو آرامش میبخشد و راحت میشوی
🔸#خدای_مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است «الیس الله بکاف عبده»:
آیا خداوند برای کفایت امور بندهاش
بس نیست⁉️
🔸یعنی ای بنده من، برای همه کسری و کمبودهای دنیوی و اخرویت من هستم. این سخن خدا چقدر انسان را راحت میکند و به او آرامش میبخشد. لذاست که فرمود:
«الا بذکر الله تطمئن القلوب»:
دلها با یاد خدا #آرامش مییابند.
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
#شبتان_امام_زمانی
#التماس_دعا
🍂🍁🍂🍁
🌸هفت نکته #آرامش
اینها را از ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺣﺬﻑ ﮐﻨﯿﺪ
ﺗﺎ ﺭﻭﺣﺘﺎﻥ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻤﺎﻧﺪ:
ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺘﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻣﯿﺪﻫﺪ.
ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ
ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ
ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ
ﺗﺎﺛﯿﺮﺍﺕ ﻣﺨﺮﺏ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ.
شخصی که بی حرمتی
برایش تفریح است.
شنـبهتـون غرق در آرامش🌸
💕💚💕💚
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
❀✿
#رمان_قبله_من
#قسمت_سی_و_دوم
#بخش_دوم
❀✿
لبھ ی روسری ام را صاف میڪنم و با من و من جواب میدهم
_ نمیدونم ؛ نمیدونم از ڪے خجالت میڪشم. یااز چے میترسم!
_ فقط از خدا بترسید. الانم ڪھ دارید دلشو بدست میارید! پس قوی پیش برید. باچادر بھ خونه برگردید. بھ ساعت صفحه گرد بزرگش نگاهے میندازد و ادامھ میدهد: من برم ،حقیقتا خیلے خوشحال شدم!
پیراهن زرشڪے زیر ڪت مشڪے اش چشم را دنبالش میڪشد.ریشش را ڪوتاه ڪرده و ڪفش های مجلسے واڪس خورده اش ادم را قلقلڪ میدهد تا فوضولے ڪند!! اما چیزی نمیپرسم. همانطور ڪھ رو به من دارد چندقدم عقب مے رود و میگوید: نترسید. خدا تو دلای شڪستھ جا داره.دل شمام قبل این تصمیم حتما شڪستھ ! خدانگهدار..
پشتش رامیڪند و سوار پرشیای ترو تمیزش میشود. همیشھ جایی ڪھ نبایدباشد سرمیرسد. نمیفهمم چرا هربار باچندجملھ ارامم میڪند و میرود. انگار برای همین خلق شده!..ڪھ #ارامش من باشد... سرم را تڪان میدهم و محڪم بھ پیشانے ام میزنم...
زیرلب زمزمه میڪنم : چرت نگو بابا!...
و بھ دور شدنش چشم میدوزم
❀✿
یلدا لیوان چای بھ دست بادهانے نیمھ باز بھ سرتاپایم نگاه میڪند. لبخند ڪجے مے زنم و دررا پشت سرم مے بندم. اهستھ سلام میڪنم و یڪ گوشھ مے ایستم.یعنے چقدر فضایـے شده ام؟!اذر ازاتاقشان بیرون مے اید و درحالیڪھ ڪلاه رنگ راروی سرش محڪم میڪند ، بادیدنم از حرڪت مے ایستد. از تھ مانده ی رنگ شرابـے روی موهایش مےشود فهمید ڪھ دلش هوای هجده سالگے ڪرده.یڪدفعه زیر لب بسم الله میگوید. بے اراده میخندم و سلام میڪنم. چندقدم بھ سمتم می اید و میپرسد: خوبـے عزیزم؟!... مد جدیده؟!
سعے میڪنم ناراحتے ام را بروز ندهم
_ نھ ! مدنیست.تصمیم جدیده! میخوام مث قبلا چادر بپوشم!
یلدا میگوید: جدی؟چقدر خوب ! ڪے بھ این نتیجھ رسیدی؟
یحیے دراستانھ دراتاقش ظاهرمیشود.
اینجا چھ میڪند؟ الان باید سرڪار باشد.لبخند مے زند و جواب یلدا را میدهد:یمدتھ بھ این نتیجه رسیدن!...مطالعھ داشتن.
اذر پوزخند مے زند و لبش را ڪج و ڪولھ میڪند
_ اا؟... نڪنھ مشاوره هم داشتن!!؟
طعنه زدنش تمامے ندارد!.یحیـے بااحترام جواب میدهد: یسری سوال داشتن من جواب دادم....
_ پس پسرم خیلے ڪمکت ڪرده!!
این را درحالے میگوید ڪھ با چشمهای ریز ڪرده اش بھ صورتم زل زده!
خودم راجمع و حور میڪنم و جواب میدهم: بلھ ؛ خیلے ڪمڪ ڪردن..دستشون درد نڪنھ
یحیے_ اینجا باید قدردان اول خدا و اقا حسین ع باشیم و بعد از قلم رفیق جدید دخترعمو تشڪر ڪنیم...
یلدا_ ڪدوم رفیق؟
یحیی_ اوینے جان!
یلدا_ اخے عزیزم!! میگم سایش سنگین شدو همش ڪلش تو ڪتاب بودا. نگو خانوم پلھ هارو یڪے یڪے داشت بالامیرفت!
هرچقدر ازاذر بدم مے اید، یلدا رادوست دارم!.اذر زن خوبے است اما امان از زبانش!! ریز میخندم و میگویم: مرسے یلدا...بالا چیھ.تازه شاید بزور بھ شماها برسم..
یحیـے باصدایـے ارام طوری ڪھ فقط من بشنوم میپراند: رسیدید.خیلے وقتھ رسیدید...
❀✿
بعدها فهمیدم ان روز یحیـے سرڪار نرفتھ . برای ناهار بھ مهمانے دعوت بوده و بعداز ان خودش را سریع به خانه رسانده تا شاهد لحظھ ی ورود من باشد!
مرور زمان یڪ هدیھ ازجانب خدا بود. هدیھ ای ڪھ در وجودش پسری با لبخندگرم و امیدوار ڪننده پنهان ڪرده.یحیـے هرچھ ڪتاب داشت دراختیارم گذاشت و برای روز دختربا یلدا برایم چادر سفید نماز تهیه ڪرد . علت رفتارش را نمیدانستم فقط ازتڪرار حالاتش لذت میبردم حتے مرور خاطرات ڪودڪے برایم شیرین بود .همان روزهایـے ڪھ یحیـے رادماغو صدا میزدم! یڪ پسربچھ ی تخس و لجباز و زورگو.هربار ڪھ میخواستم پایم را از در بیرون بگذارم دعوایم میڪرد ڪھ چرا روسری سرم نڪرده ام. من هم جیغ میزدم ڪھ بھ تو چھ . یادش بخیر یڪ بار دستم راگرفت و پشت سرخودش ڪشید و دریڪ اتاق هلم داد و دررا به رویم بست. من هم پشت هم فحشش میدادم و خودم رابه در میزدم.اوهم داد میزد ڪھ چون حرفموگوش نمیدی، با پسرای همسایھ بازی میڪنے. نمیدانم چراروی ڪارهایم حساس بود روی من!... همیشھ مراقبم بود... البتھ بامیل خودش، نھ من ! شاید خیلے هم بیراه فڪر نمیڪردم. مرور زمان ثابت ڪرد ڪھ یحیـے همان ارامشے است ڪھ در اضطراب و سرگردانے دنبالش میگردم. دوستش نداشتم. نمیدانستم حسے ڪھ به او دارم چیست؟ تنها خودم را به او مدیون میدیدم. هرلحظھ ڪنارم بود و تشویقم میڪرد. گرچھ دورادور.نمیدانم چطور یڪ ادم میتواند دور باشد ولے هرلحظھ در فکر و روحت نفس بڪشد...
❀✿
💟 نویسنــــــده:
#میم_سادات_هاشمی
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🔰🔰🔰🔰
#نمازشب
ترشح ملاتونین و اثرات آن با بیداری برای #نمازشب
بر اساس تحقیقاتی که انجام شده است میزان ترشح #ملاتونین در شب هیچ احتیاجی به داروی خاصی جز عبادت و نیایش صبحگاهی ندارد که این امر باعث می شود انسان از گناهان دور باشد و #آرامش روحی و روانی کسب کند باید بدانید بیشترین درصد بیماری های قلبی از ساعت 5 تا 9 صبح اتفاق می افتد که با بیدار شدن برای نماز صبح و ترشح قابل توجه ملاتونین از #عوارض_قلبی جلوگیری می شود.
سلول های چشم با وجود ملاتونین محافظت شده ، ملاتونین باعث می شوداز کشته شدن عدسی جلوگیری شود چرا که این اتفاق موجب اختلال دید و همچنین اطلاع به بیماری #آب_مروارید می شود که همه این تاثیرات مثبت تنها دلیلش شب بیداری برای خواندن #نمازشب می باشد.
┄┅┅┅✯✯┅┅┅┄
🍁🍂🍁🍂