eitaa logo
مدیحه‌ سرا
3.8هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
26 فایل
✅ اشعار آئینی، فعالیت‌های ستایشگری و مداحی ⬇️ گروه مجمع مادحین https://eitaa.com/joinchat/3124691141Ce6bd369091 لینک کانال مدیحه سرا https://eitaa.com/joinchat/2391408673Caa0907eff6 ✅ مداحی، اشعار و تحلیل ها، روضه و... خادم کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ مراسم تشییع پیکر مطهر مداح اهل بیت (ع) و خادم‌الرضا (ع) حاج سید جعفر ماهرخسار ☑️ اقامه نماز توسط امام جمعه محترم مشهد مقدس ☑️ حضور باشکوه مسئولین نهادهای اداری، نظامی و انتظامی استان، پیشکسوتان، پیرغلامان، جوانان و آحاد مردم ولایت مدار ♦️ از نماز شب اول قبر لیله الدفن فراموش نشود. ✨شادی روحشان صلوات @madihesara
🔖 روضه‌خوان حرم 💠روایتی از یک دیدار صمیمی با خانواده فخرالذاکرینِ حرم مطهر رضوی مرحوم حاج سیدجعفر 💢 روایت و بیان خاطرات خانم «طیبه صادق علیشاه مداح»، همسر محترمه مرحوم استاد ماهرخسار ❇️روحیات و اخلاقیات 🌸از کدام بخش زندگی بگویم که خوبی­های حاج‌آقا را بازگو کند؟ بیش از پنجاه و پنج سال با مردی زندگی کردم که نمونه بود. آقای ماهرخسار از اهالی روستای ابرده شاندیز بود که بعدها در محله نوغان ساکن شدند. ما هم ساکن همان محله بودیم. پدرم در برخی مجالس شاهنامه‌خوانی می‌کرد و همان جلسات باعث آشنایی پدرم و آقای ماهرخسار شده بود 🍃 پدرم علاقه زیادی به داشتن داماد از سلسله سادات داشت و معتقد بود اگر ازدواج با سادات سر بگیرد، وصلت با خانواده فاطمه زهرا(س) صورت گرفته، علاوه براین خیلی از رفتار و اخلاق ایشان خوشش آمده بود. زمانی که خانواده حاج‌آقا برای خواستگاری آمدند، پدر از من خواستند تا به این درخواست جواب مثبت بدهم 🌺 آن زمان من 14 ساله بودم و حاج‌آقا 18 ساله. مراسم عروسی ما در یک منزل کوچک در همان محله نوغان در نزدیکی تکیه علی‌اکبری‌ها برگزار شد. صبح، مراسم عقد بود و شب عروسی. با آنکه وضع اقتصادی پدرم خوب بود اما مراسم بسیار ساده برگزار شد ☘️زندگی را در یک اتاق 12 متری استیجاری شروع کردیم. حاج‌آقا مداحی می‌کرد و روضه‌خوان مجالس امام حسین(ع) بود. یکی از جلساتی که آقا در آن مداحی می­کرد جلسات مرحوم آقای کافی بود 🌼یکی از مسائلی که من در زندگی مشترک با آقای ماهرخسار پذیرفته بودم این بود که او متعلق به مردم بود. مثل همه زن‌ها آرزو داشتم با همسرم مسافرت بروم اما او خودش را وقف روضه امام حسین(ع) و دین مردم کرده بود. زندگی کردن با چنین شخصیتی با وجود همه سختی­هایی که داشت برایم شیرین بود، چون حاج‌آقا را دوست داشتم 🌱علاقه من به همسرم به‌خاطر عشق و اخلاصی بود که به امام حسین(ع) داشت. خداوند به من 11 فرزند هدیه کرد؛ 6 دختر و 5 پسر. خدارا شاکرم که همه فرزندانم در مسیر دین هستند و از آن‌ها راضی هستم. دلیل این امر را هم لقمه‌ای می‌دانم که از سفره امام حسین(ع) روزی فرزندانم شد 🌾همیشه به حاج‌آقا می‌گفتم من کنیز بچه‌ها هستم، چون مادر اینها حضرت زهراست. حاج‌آقا می‌گفت: شما خیلی برای من و بچه‌ها زحمت می‌کشی، من همیشه در سفر هستم و بار زندگی روی دوش تو بوده است 💐بهره‌های معنوی بسیاری از زندگی با حاج‌آقا بردم. وقتی بچه‌ها می­خوابیدند، می‌نشستیم به خواندن اشعار؛ من شنونده، همراه و همکار او بودم ❇️شخصیتی انقلابی 🔹 زمانی که اعتراضات مردم به رژیم پهلوی آغاز شد، ما فقط یک رادیو داشتیم که حاج‌آقا اخبار را توسط آن پیگیری می­کرد، چون نگران سرنوشت انقلاب بود 🔸در محله نوغان تکیه علی‌اکبری­ها محل فعالیت جوانان مذهبی و انقلابی بود. جلسه معروف شب‌های سه‌شنبه در همین تکیه برگزار می­شد که پاتوق جوانان انقلابی محله نوغان بود 🔹 برای محافظت از حاج‌آقا و اینکه کسی متوجه نشود اعلامیه­ همراه دارد، آستر لباسش را باز می­کردم، اعلامیه­ ها را به صورت لوله­ های باریک در می‌آوردم، جاساز می­کردم و دوباره می­دوختم 🔸وقتی می­دیدم همسرم علاقه دارد که در فعالیت­های انقلابی حضور داشته باشد، با او همراهی می­کردم؛ با اینکه فرزندانم خردسال بودند و همیشه نگران این بودم که پدرشان به‌خاطر این فعالیت­ها دستگیر شود. منبع: الی الحبیب ✅ @madihesara