eitaa logo
مدرسه من
2.2هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
3.1هزار فایل
مطالب مفید علمی و فرهنگی پرورشی و ایده های ناب مخصوص اولیا . دانش آموزان و همکاران فرهنگی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌳🌳مورچگان فيلسوف ! ☘مورچه‏اى بر صفحه كاغذى مى‏رفت . از نقش‏ها و خطهايى كه بر آن بود، حيرت كرد . آيا اين نقش‏ها را، كاغذ خود آفريده است يا از جايى ديگر است؟ ☘ در اين انديشه بود كه ناگاه قلمى بر كاغذ فرود آمد و نقشى ديگر گذاشت . مور دانست كه اين خط و خال از قلم است نه از كاغذ . نزد مورچگان ديگر رفت و گفت: مرا حقيقت آشكار شد . گفتند: كدام حقيقت؟ ☘گفت : بر من كشف شد كه كاغذ از خود، نقشى ندارد و هر چه هست از گردش قلم است . ما چون سر به زير داريم، فقط صفحه مى‏بينيم؛ اگر سر برداريم و به بالا بنگريم، قلمى روان خواهيم ديد كه مى‏چرخد و نقش و نگار مى‏آفريند . ☘در ميان مورچگان، يكى خنديد . سبب را پرسيدند . ☘ گفت: اين كشف بزرگ را من نيز كرده بودم؛ ليك پس از عمرى گشت و گذار بر روى صفحات، دانستم كه آن قلم نيز، اسير دستى است كه او را مى‏چرخاند و به هر سوى مى‏گرداند . انصاف بده كه كشف من، عظيم‏تر و شگفت‏تر است . ☘همگان اقرار دادند به بزرگى كشف وى . او را بزرگ خود شمردند و سلطان عارفان و رئيس فيلسوفان خواندند. چه، تاكنون مى‏پنداشتند كه نقش از كاغذ است و اكنون علم يافتند كه آفريدگار نقش‏ها، نه كاغذ و نه قلم است؛ بلكه آن دو خود اسير ديگرى‏اند . ☘اين بار، مورى ديگر گريست . موران، سبب گريه‏اش را پرسيدند . ☘ گفت: عمرى بر ما گذشت تا دانستيم نقش را قلم مى‏زند نه كاغذ . اكنون بر ما معلوم شد كه قلم نيز اسير است، نه امير . ☘ندانم كه آيا آن اميرى كه قلم را مى‏گرداند، به واقع امير است، يا او نيز اسير امير ديگرى است و اين اسيران، كى به اميرى مى‏رسند كه او را امير نيست؟ 📚حكايت پارسايان، رضا بابايى 👇👇👇 @madrese_yar