eitaa logo
پایگاه خبری مفاز
2.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
243 فایل
﷽ پایگاه خبری مفاز؛ منبع اخبار فرق‌‌ضاله و ادیان انحرافی t.me/mafaz_news شامد: 1-2-757841-65-0-1 ارتباط با ما👇 @Pasokhgoo_mafaz سایت👇 www.mafaz.ir اینستاگرام👇 www.instagram.com/mafaz.ir سروش👇 sapp.ir/mafaz_news ایتا 👇 eitaa.com/mafaz_news
مشاهده در ایتا
دانلود
نحوه اسلام آوردن نمونه ای از تکریم و احترام مردم توسط من در ابتدا بودم . در میان قوم و قبیله خود، قدرت و شوکت داشتم. هیچ عربی را به اندازه رسول خدا (ص) دشمن نمی دانستم، اسلام روز به روز گسترش می یافت و من هر لحظه انتظار حمله سپاهیان را به قبیله خود می کشیدم، به یکی از غلامانم دستور دادم تعدادی شتر چالاک را آماده و در جایی نگهداری کند تا در صورت لزوم از آن ها برای فرار استفاده کنم. روزی همان غلام به من گزارش داد سپاهیان اسلام در همان حوالی دیده شده اند. من زن و فرزندانم را سوار کردم و به شام که محل زندگی بود گریختم. به خاطر عجله ای که داشتم، خواهرم را فراموش کردم. مسلمانان گروهی از قبیله عدی از جمله خواهر وی را کرده نزد رسول خدا (ص) بردند، و آن ها را در کنار مسجد در جایگاه اسیران جای دادند و خواهر عدی که بانویی زرنگ و جسور بود برخاست و گفت: ای خدا، پدرم مرد و سرپرستم مرا تنها گذاشت و گریخت. بر من منت بگذار و مرا آزاد کن، حضرت رسول (ص) فرمود: سرپرست تو که بود؟ پاسخ داد: عدی بن حاتم (برادرم) حضرت فرمود: همان که از خدا و گریخت سپس از آنجا گذشت. دختر حاتم طایی تا سه بار درخواست خود را مطرح کرد. خودش می گوید: شده بودم و تصمیم نداشتم روز سوم درخواست خود را مطرح کنم. اما مردی که در پشت سر حضرت حرکت می کرد و بعدا فهمیدم " بن ابیطالب" است، به من اشاره کرد که امروز درخواست خود را تکرار نما، من نیز با همان سخنان روزهای گذشته، خواهان آزادی شدم. حضرت فرمود: مقدمات سفرت را آماده کرده ام عجله مکن هرگاه افرادی مورد اعتماد از قبیله ام به شام رفتم. سفرم را پیامبر (ص) تهیه کرده بود. دختر حاتم طایی برادرش را در آن جا سخت کرد، که چرا خانواده خود را از معرکه بیرون برده اما وی را تنها گذاشته است. عدی از خواهرش عذرخواهی کرد. و برای رفتن به حضور پیامبر (ص) از او نظر خواست. خواهرش گفت: صلاح تو در این است که نزد او بروی، اگر واقعا (ص) باشد با گرویدن به او سعادتمند می شوی و اگر هم پادشاه باشد شخصی چون تو در دربار وی نخواهد شد. عدی می گوید: به سوی مدینه حرکت کردم، در مسجد به خدمت رسول خدا (ص) رسیدم. حضرت به من از جای برخاست و مرا به خانه برد. در راه خانه، پیرزنی به او برخورد، و مدتی طولانی آن بزرگوار را سر پا نگه داشت و حضرت بدون اینکه کمترین اظهار ناراحتی کند به حرفهای او گوش داد. با خود گفتم به خدا این روش نیست. در خانه اش مرا به روی زیراندازی از لیف خرما نشاند و خودش روی زمین نشست. باز با خود گفتم این نیز از رفتار شاهان نیست. وی در نتیجه رفتار و پیامبر(ص) اسلام آورد و جز یاران با وفای حضرت علی (ع) بود. 🏠موسسه فرق و ادیان زاهدان-مفاز🇮🇷 📡 eitaa: @m_mafaz_lib 📺web: www.mafaz.ir 🎥Instagram: @mafaz_pic 🆔Admin: @mafaz1