🔺من کیستم؟
4ـ #داستان_حضرت_يوسف
همگي داستان حضرت يوسف و مجلس زنان مصر را شنيدهايد.
در اين داستان وقتي زنان مصري زيبايي يوسف را ديدند دستهاي خود را بريدند به طوري كه از دستان آنها خون جاري شد ولي نفهميدند.
اين مسأله به خاطر اين بود كه آن زنان آنقدر محو جمال حضرت يوسف شدند كه نفسشان از بدن خود غافل شد و به همين خاطر بعد از مدتي كه آن جلسه تمام شد و به خود بازگشتند تازه فهميدند كه دستان خود را بريدهاند و آنگاه بود كه احساس درد آنها شروع شد.
پس در عين اينكه «منِ» انسان به وسيلهي گوش ميشنود و به وسيلهي چشم ميبيند و به وسيلهي رشتههاي رشتههاي عصبي، درد و سوزش را حسّ ميكند اما اگر خود «من» يا «نفس» انسان در صحنه نبوده و متوجه صحنهي ديگري بشود ديگر نه گوش و نه چشم و نه ساير حواس ميتوانند نقشي در ادراك داشتهباشند.
#من_جهل_نفسه_اهملها
هرکس خودش را نشناسد،آن را معطل و بی استفاده میگذارد
🆔 @maghsoudi_ir
هدایت شده از مصطفی مقصودی
🔺من کیستم؟
4ـ #داستان_حضرت_يوسف
همگي داستان حضرت يوسف و مجلس زنان مصر را شنيدهايد.
در اين داستان وقتي زنان مصري زيبايي يوسف را ديدند دستهاي خود را بريدند به طوري كه از دستان آنها خون جاري شد ولي نفهميدند.
اين مسأله به خاطر اين بود كه آن زنان آنقدر محو جمال حضرت يوسف شدند كه نفسشان از بدن خود غافل شد و به همين خاطر بعد از مدتي كه آن جلسه تمام شد و به خود بازگشتند تازه فهميدند كه دستان خود را بريدهاند و آنگاه بود كه احساس درد آنها شروع شد.
پس در عين اينكه «منِ» انسان به وسيلهي گوش ميشنود و به وسيلهي چشم ميبيند و به وسيلهي رشتههاي رشتههاي عصبي، درد و سوزش را حسّ ميكند اما اگر خود «من» يا «نفس» انسان در صحنه نبوده و متوجه صحنهي ديگري بشود ديگر نه گوش و نه چشم و نه ساير حواس ميتوانند نقشي در ادراك داشتهباشند.
#من_جهل_نفسه_اهملها
هرکس خودش را نشناسد،آن را معطل و بی استفاده میگذارد
🆔 @maghsoudi_ir